جمعه ۳۰ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 20

راز تمایل عربستان به مذاکره با ایران چیست؟

چهارشنبه هفته جاری عبدالله یحیی المعلمی، نماینده دائم عربستان سعودی در سازمان ملل متحد برای بار دوم به صراحت از آمادگی ریاض به منظور گفت وگو و مذاکره با تهران خبر داد؛
کد خبر: ۲۲۹۸۴۱
تاریخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۷
به گزارش صدای ایران عبدالرحمن فتح الهی در دیپلماسی ایرانی نوشت: چهارشنبه هفته جاری عبدالله یحیی المعلمی، نماینده دائم عربستان سعودی در سازمان ملل متحد برای بار دوم به صراحت از آمادگی ریاض به منظور گفت وگو و مذاکره با تهران خبر داد؛ مواضعی که از این نشان دارد که عربستان سعودی به طور جدی به دنبال تعدیل سیاست های خصمانه خود در قبال جمهوری اسلامی ایران و آغاز مذاکرات دیپلماتیک با تهران است. مضافا بر آن اخباری در خصوص تلاش ائتلاف سعودی برای پایان دادن به جنگ یمن تا پایان سال ۲۰۱۹ مطرح شده که زمزمه های جدی آن با خروج نیروهای نظامی امارات متحده عربی از یمن شروع شده است. اما هدف یا اهداف ریاض و ابوظبی از این اقدامات چیست؟ دیپلماسی ایرانی بررسی این مسئله را در گفت وگویی با صباح زنگنه، کارشناس و پژوهشگر مسائل خاورمیانه و جهان عرب پی گرفته است که در ادامه از نظر می گذرانید:

طی هفت روز اخیر ما شاهد هستیم که عبدالله یحیی المعلمی، نماینده دائم عربستان سعودی در سازمان ملل متحد به صراحت از آمادگی عربستان سعودی در خصوص مذاکره با جمهوری اسلامی ایران و نیز پایان دادن به جنگ یمن سخن گفته است. از آن سو طبق برخی گفته های رویترز عربستان و ائتلاف سعودی سعودی بنا دارد تا پایان سال ۲۰۱۹ به جنگ یمن خاتمه بدهد. پیش از این اقدامات عربستان سعودی نیز شاهد تغییر رفتار و مواضع امارات متحده عربی در قبال تجاوز یمن و مذاکره با جمهوری اسلامی ایران بودیم. از نگاه شما هدف یا اهداف این تغییر مواضع ابوظبی و به خصوص ریاض ناشی از چیست؟

مهمترین دلیل که باعث تغییر رفتار و مواضع ابوظبی و ریاض در خصوص تجاوز به یمن و به تبع آن آمادگی برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران شده است، به توانایی بالای پاسخگویی و تقابل هرچه جدی‌تر ارتش یمن، انصارالله و حوثی ها باز می گردد. اکنون پس از حدود پنج سال تجاوز زمینی، هوایی و دریایی و محاصره کامل کشور یمن توسط عربستان سعودی، امارات متحده عربی و برخی کشورهای همسو ما شاهد آن هستیم که علاوه بر افزایش تبعات منفی اقتصادی، کسری شدید بودجه، آثار مخرب نظامی، سیاسی، دیپلماتیک و مهمتر از آن گسترش جنگ و ناامنی به بیرون از یمن و تعمیم آن به داخل خاک عربستان و امارات متحده عربی سبب شده است تا ابتدا به ساکن ابوظبی و بعد از آن ریاض به دنبال کاهش تنش در تجاوز به یمن برای افزایش امنیت خود باشند. چراکه اکنون فرودگاه‌های مهم، مراکز صنعتی و نفتی و به خصوص پایگاه های نظامی دو کشور به راحتی در تیررس پهپادها و موشک های انصارالله یمن قرار دارد و کافی است که یمنی ها بخواهند هر نقطه از این دو کشور را مورد هدف قرار دهند در این صورت یقیناً امنیت این دو کشور به طور کامل از بین خواهد رفت.

در کنار آن اکنون فشار جامعه جهانی و حتی کشورهای همسو با عربستان و امارات که در این ۵ سال به ریاض و ابوظبی به طور مداوم برای تجاوز و جنایت در یمن سلاح می فروختند اکنون به طور همزمان خواستار کاهش تجاوز و جنایت در یمن هستند. چرا که اکنون هیچ توجیهی برای افکار عمومی جهانی در خصوص فروش سلاح به عربستان سعودی و امارات متحده عربی وجود ندارد. حتی اکنون کار به جایی رسیده است که کنگره ایالات متحده آمریکا مانع از فروش سلاح به ریاض و ابوظبی شد، اما در آن سو دونالد ترامپ دوباره این مصوبه کنگره را وتو کرد تا درآمدهای حاصل از فروش تسلیحات به عربستان سعودی و امارات متحده کماکان برای ترامپ وجود داشته باشد. 

مضافا بر آن اکنون شکست‌های منطقه‌ای این دو کشور به خصوص بعد از ایجاد اختلافات سیاسی، امنیتی و نظامی در سودان سبب شد تا بسیاری از نیروهای همسو با عربستان سعودی و امارات متحده عربی در تجاوز به یمن میدان جنگ را رها کنند و دست ریاض و ابوظبی بیش از پیش خالی باشد. همین مسئله سبب شد در موازنه قوا، نیروهای مقاومت یمنی اکنون توان بیشتری داشته باشند. 

یکی دیگر از دلایلی که سبب شد شرایط به تعدیل مواضع دو کشور بیانجامد اقدام جمهوری اسلامی ایران در ساقط کردن پهپاد متجاوز آمریکایی بود. با این اقدام ریاض و ابوظبی قدرت تهران را به وضوح دیدند؛ قدرتی که ایالات متحده آمریکا نیز توان تقابل با آن را ندارد. همین امر سبب شد تا عربستان سعودی و امارات متحده عربی به‌دنبال تغییر مواضع خود در قبال جمهوری اسلامی ایران باشند. اتفاقا در همین راستا است که نماینده دائم عربستان سعودی در سازمان ملل به صراحت عنوان می‌کند که ریاض هیچ گونه تصمیمی برای تنش با ایران، چه در یمن و چه در خارج از آن ندارد. مضافا بر اینکه شرایط منطقه‌ای به خصوص تحولات جاری در خلیج فارس وتنگه هرمز هم به سود ریاض و ابوظبی نیست. در این رابطه اگر تحولات امنیتی و نظامی در خلیج فارس به افزایش تنش بینجامد یقینا امنیت این تنگه و آبراه مهم تحت الشعاع قرار خواهد گرفت و عملاً صدور نفت غیر ممکن و یا بسیار سخت خواهد بود. در آن صورت کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی که حیات اقتصادی و معیشتی شان در گرو صادرات نفت است با چالش‌های اقتصادی بسیار جدی روبه رو خواهند شد. حتی امکان دارد این دو کشور به فروپاشی کامل اقتصادی برسند. لذا برای جلوگیری از این مهم، ریاض و ابوظبی سعی دارند با کاهش تنش، بستر را برای مذاکره با تهران فراهم کنند.

اما در یک سناریوی دیگر برخی معتقدند یکی از دلایل تعدیل مواضع امارات متحده عربی و به خصوص عربستان سعودی در خصوص مذاکره با جمهوری اسلامی ایران به دلیل شکست های اقدامات کاخ سفید و دونالد ترامپ در خصوص مذاکره با ایران بوده است. یعنی پس از ناکامی سفر آبه شینزو، نخست وزیر ژاپن و برخی مقامات اروپایی اکنون ترامپ سعی دارد با ایجاد بستر مذاکره عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران، کانالی از طریق این کشورها برای مذاکره میان تهران و واشنگتن شکل بگیرد. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟

اتفاقا من معتقدم که این مسئله کاملاً برعکس است. یعنی اکنون که ما نزدیک به ۱۵ ماه تا برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا فاصله داریم دونالد ترامپ تا اندازه‌ای تلاش های خود در حوزه سیاست خارجی برای مذاکره با ایران به کار می‌برد. اما با داغ شدن تنور انتخابات یقینا بیشتر تمرکز ترامپ روی انتخابات خواهد بود. لذا دیگر اهمیت و تلاش لازم را در خصوص سیاست خارجی نخواهد داشت. یعنی در این مدت پشت عربستان در منطقه خالی می شود. لذا ریاض برای این فاصله زمانی باید فکری بکند. مضافا بر اینکه قدرت‌نمایی جمهوری اسلامی ایران در منطقه خلیج فارس هم ثابت کرده است که عربستان سعودی و امارات متحده عربی نمی توانند به طور صد در صد بر توان نظامی و امنیتی آمریکا تکیه کنند. بنابراین ریاض و ابوظبی بنای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران را برای حفظ امنیت خود دارند.

با تمام این تفاسیر برخی معتقدند که اساساً ریاض و ابوظبی بر خلاف مواضع خود در خصوص عقب نشینی در جنگ یمن و مذاکره با جمهوری اسلامی ایران تنها به دنبال خرید زمان برای احیای توان سیاسی، دیپلماتیک و نظامی - امنیتی خود در منطقه هستند. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟

من معتقدم با توجه به نکاتی که در سوال قبل به آن اشاره شد اکنون بستر یک سیاست دوگانه برای عربستان سعودی و امارات متحده عربی فراهم شده است که از یک سو و بخشی از بدنه سیاسی ریاض و ابوظبی به صراحت از عقب نشینی در جنگ یمن، پایان دادن به تجاوز در این کشور و آغاز مذاکره و گفت وگو با جمهوری اسلامی ایران سخن بگویند و در عین حال بخش دیگری از این بدنه سیاسی دو کشور کماکان به دنبال سیاست های ایران هراسی، تداوم تجاوز به یمن و اقدامات خصمانه خود در منطقه باشند. لذا باید در مرور زمان دید که کدام یک از این دو بال قدرت بیشتری برای مانور و عمل پیدا خواهد کرد. اما در این راستا من معتقدم که با این سیاست، ریاض و ابوظبی به طور تدریجی و گام به گام سعی دارند که عقب نشنی خود را داشته باشند. چون نمی توانند همه برگ های خود را در منطقه کنار بگذارند. یعنی هم مناسبات با آمریکا و صهیونیست ها به قوت خود باقی است و هم به دنبال تعدیل تنش در یمن و مذاکره با ایران است. 

طی یکی دو سال اخیر به وضوح شاهد این هستیم که عربستان سعودی و امارات متحده عربی و بدتر از این دو بحرین تمام مرکز ثقل سیاسی دو یپلماتیک خود را به رژیم متجاوز صهیونیستی و شخص بنیامین نتانیاهو گره زدند؛ نخست وزیری که در انتخابات اخیر نتوانست کابینه ائتلافی خود را تشکیل دهد و با انحلال پارلمان رژیم صهیونیستی، شکست خود را رقم زد. همین مسئله سبب شد که تقریبا تمام سرمایه گذاری های عربستان سعودی و امارات متحده عربی در خصوص نتانیاهو تا اکنون بی نتیجه بماند. اگرچه قبح و تابوی روابط سران و مقامات کشورهای عربی، به خصوص سران و مقامات کشورهای حاشیه خلیج فارس با صهیونیست‌ها ریخته شده است و اکنون به صراحت و آشکارا به سرزمین‌های اشغالی سفر می‌کنند و یا از آن سو پذیرایی مقامات صهیونیست هستند. این نشان می دهد که تا چه اندازه روابط عربستان سعودی و امارات متحده عربی با رژیم صهیونیستی جدی شده است. اما از آن سو ریاض و ابوظبی نمی تواند قدرت روز افزون ایران در منطقه را نادیده بگیرند. از این رو دست به یک سیاست گام به گام برای تعدیل مواضع خود و موازنه قوا زده اند. 

البته از آن سو بسیاری معتقدند که اساساً پیشنهادات مکرر تهران، به خصوص شخص وزیر امور خارجه در قبال آمادگی تهران برای مذاکره با عربستان سعودی و امارات متحده عربی نمی‌تواند تامین کننده منافع ما در منطقه باشد. چرا که هیچ گونه تفکیکی میان اسرائیل و ایالات متحده آمریکا با عربستان سعودی و امارات متحده عربی در ایران هراسی و تنش با جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد. تحلیل شما در این رابطه چیست؟ چرا تهران "نه" قاطعی به پیشنهاد مذاکره آمریکا می دهد، اما در آن سو به دنبال مذاکره با عربستان و امارات است؟

پاسخ به سوال شما در تفاوت اقتضائات تنش ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران در مقابل اختلافات ریاض و ابوظبی با تهران نهفته است. خوب ایران در خصوص یک مسئله روشن و مشخص یعنی پرونده هسته‌ای با یک گروه از کشورهای جهان در قالب 1+5 مذاکرات جدی و فشرده ای را انجام داد و نهایتاً توافق هسته‌ای شکل گرفت. اما ایالات متحده آمریکا با نقض تعهدات خود و پایمال کردن تلاش های دیپلماتیک از این توافق چند جانبه خارج شد. لذا ایران دلیلی برای مذاکره مجدد در خصوص مسئله مشخصی که قبلاً درخصوص آن گفت وگوهای مفصل دیپلماتیک انجام گرفته است، نمی بیند. اگر چه که مسئله عدم اعتماد به واشنگتن هم اکنون مطرح است. 

مضاف بر اینکه بارها تهران هر گونه مذاکره را در گرو بازگشت آمریکا به برجام، لغو تحریم ها و پرداخت خسارات ۱۴ ماه تحریم ظالمانه علیه جمهوری اسلامی ایران می داند. این مسئله هم با یک دستور ساده رئیس جمهور آمریکا قابل اجراست. پس یک مسئله مشخص با یک راهکار مشخص در پیش روی کاخ سفید قرار دارد. اما ایالات متحده آمریکا از این مسئله سر باز می زند و سعی دارد با یک بازی جنگ و مذاکره، تهران را تحت فشار قرار دهد. این به هیچ وجه مطلوب نظر تهران نیست وجمهوری اسلامی ایران هرگز نخواهد پذیرفت که با فشار پای میز مذاکره حاضر شود. اما در آن سو اگرچه عربستان سعودی و امارات متحده عربی به جد پیرو سیاست‌های خصمانه ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی در تقابل با ایران هستند و حتی در برخی از مواقع سیاست‌های تندتری از واشنگتن و تل‌آویو در ایران هراسی اتخاذ کرده‌اند، اما یا این تنش عربستان سعودی و امارات متحده عربی با ایران متفاوت است. به خصوص که این کشورها در همسایگی ایران قرار دارند و هرگونه ناامنی در آن به معنی نامنی در منطقه و حتی ایران است. ما بارها حسن نیت خود را درخصوص افزایش تعاملات منطقه‌ای، مذاکره و گفت و گو مطرح کرده‌ایم.
نظر شما