معرفی اولین وسیله حمل و نقل عمومی تهران
این روزها ترافیک و راه بندانهای شهری همچون خزندهای بر سر خیابانها و بزرگراهها و کوچهها میلغزد و زمان زندگی مردمان شهری را از بین میبرد.
این روزها ترافیک و راه بندانهای شهری همچون خزندهای بر سر خیابانها و بزرگراهها و کوچهها میلغزد و زمان زندگی مردمان شهری را از بین میبرد.
به گزارش صدای ایران از خودرو بانک، در زمان قاجار کسانی که توان مالی داشتند سوار بر الاغ و در مرتبههای بالاتر نیز سوار بر اسب و استر میشدند. رفت و آمد فقرا نیز با پای پیاده بود. وسایل دیگری مانند کجاوه، درشکه و گاری نیز میتوانستند چند نفر را جابهجا کنند. در اواخر قاجار و دوران ناصرالدین شاه و سفرهای وی به اروپا، کالسکه نیز رونق گرفت.
در پایان دوره ناصری نیز دو وسیله از اروپا به ایران آورده شد که یکی درون شهری و دیگری برون شهری بود. واگن اسبی یکی از آن دو وسیله بود که وسیله درون شهری محسوب میشد که روی ریلی باریک حرکت میکرد و تا ۶۰ نفر را میتوانست جابهجا کند. این واگن اسبی در مسیرهایی مانند خیابان سپه، شاه عبدالعظیم و لاله زار راهاندازی شد. وسیله برون شهری نیز ماشین دودی بود که در مسیر تهران به ری رفت و آمد میکرد. بهرهبرداری فراگیر از هر دوی این وسایل مربوط به زمان مظفرالدین شاه قاجار است.
در زمان احمدشاه نیز برخی سفرا، دولتمردان و صاحبان شرکتهای بزرگ خارجی از اتومبیل استفاده میکردند که تعداد آنها بسیار اندک بود. در زمان پهلوی اول با ساخت خیابان پهن و هموار و خیابان های تازه، تردد با اتومبیل نیز رونق گرفت.
در آن زمان ایرانیان به ویژه میانسالان و پیران اتومبیل را اهریمنی و نشانه پایان دنیا میدانستند.
سرعت این اتومبیلها که دارای لاستیک توپر و چسبنده به چرخ داشتند به ۴۰ کیلومتر در ساعت هم نمیرسید و صدای زیادی نیز تولید میکرد.با آمدن نمونههایی از این اتومبیلها با چرخهای بادی سرعت این خودروها تا ۶۰ کیلومتر در ساعت رسید. در آن زمان به علت جدا نبودن پیادهرو از سواره، برخوردهای زیادی رخ میداد که فوتیهای فراوانی نیز داشت.
با آمدن خودروی جدیدی به نام لاری که شباهت زیادی به وانت داشت و از نخستین اتوبوسهای امروزی محسوب میشد، فرمانروایی درشکهها به خطر افتاد. این خودروها مانند دیگر خودروها بدون کمک فنر بود و تردد با آنها بسیار دشوار بود.
در آن روزگار هر خیابان یک گاریخانه داشت و درشکهها در آنجا میماندند تا کار تعمیر را آهنگر، نجار، سراج و رنگ کاران انجام دهند. با رونق گرفتن سواری و باری و لاری این گاریخانهها به گاراژ تبدیل شدند. خیابان چراغ برق (امیرکبیر امروزی) اولین خیابانی بود که به جولانگاه اتومبیلها بدل شد.
نخستین کمپانی فورد در کشور بالاتر از کوچه نظام الاطبا در دو دهانه دکان بنا شد. در یک دهانه یک دستگاه سواری و دهانه دیگر دفتر کار بود. نخستین اتومبیلهای فورد کروکی_کلاچی با لاستیک توپر بودند که ۴۰ کیلومتر در ساعت سرعت داشتند. بعد از آن کمپانی شورلت، بیوک و دوج نیز در این خیابان کمپانی خود را بنا نهادند.
بعد از آن دولتمردان و سرمایهداران به اهمیت خودرو پی برده و عصر طلایی شوفرها آغاز شد. با ورود اتومبیل ساختار اجتماع نیز در هم ریخت.
امروزه نیز در تهران وسایل حمل و نقل عمومی گسترش یافته و اتوبوسهای بیآرتی و مترو شما را در کمترین زمان جابهجا میکند. اما باید گفت که این وسایل حمل و نقل عمومی پاسخگوی شهره بزرگی مانند تهران است؟ البته اگر جمعیت ثابت تهران را در نظر بگیرد شاید جوابگو باشد، اما روزانه میلیونها نفر از اطراف تهران به این شهر میآیند و این وسایل پاسخگوی نیاز شهروندان نیست. در اینباره باید تدبیری اندیشیده شود تا زمان زندگی مردم از بین نرود و وسایل حمل و نقل عمومی متناسب با جمعیت این شهر در نظر گرفته شود. بنابراین مسئولان برای حل این معضل باید تدبیری اتخاذ کنند.
به گزارش صدای ایران از خودرو بانک، در زمان قاجار کسانی که توان مالی داشتند سوار بر الاغ و در مرتبههای بالاتر نیز سوار بر اسب و استر میشدند. رفت و آمد فقرا نیز با پای پیاده بود. وسایل دیگری مانند کجاوه، درشکه و گاری نیز میتوانستند چند نفر را جابهجا کنند. در اواخر قاجار و دوران ناصرالدین شاه و سفرهای وی به اروپا، کالسکه نیز رونق گرفت.
در پایان دوره ناصری نیز دو وسیله از اروپا به ایران آورده شد که یکی درون شهری و دیگری برون شهری بود. واگن اسبی یکی از آن دو وسیله بود که وسیله درون شهری محسوب میشد که روی ریلی باریک حرکت میکرد و تا ۶۰ نفر را میتوانست جابهجا کند. این واگن اسبی در مسیرهایی مانند خیابان سپه، شاه عبدالعظیم و لاله زار راهاندازی شد. وسیله برون شهری نیز ماشین دودی بود که در مسیر تهران به ری رفت و آمد میکرد. بهرهبرداری فراگیر از هر دوی این وسایل مربوط به زمان مظفرالدین شاه قاجار است.
در زمان احمدشاه نیز برخی سفرا، دولتمردان و صاحبان شرکتهای بزرگ خارجی از اتومبیل استفاده میکردند که تعداد آنها بسیار اندک بود. در زمان پهلوی اول با ساخت خیابان پهن و هموار و خیابان های تازه، تردد با اتومبیل نیز رونق گرفت.
در آن زمان ایرانیان به ویژه میانسالان و پیران اتومبیل را اهریمنی و نشانه پایان دنیا میدانستند.
سرعت این اتومبیلها که دارای لاستیک توپر و چسبنده به چرخ داشتند به ۴۰ کیلومتر در ساعت هم نمیرسید و صدای زیادی نیز تولید میکرد.با آمدن نمونههایی از این اتومبیلها با چرخهای بادی سرعت این خودروها تا ۶۰ کیلومتر در ساعت رسید. در آن زمان به علت جدا نبودن پیادهرو از سواره، برخوردهای زیادی رخ میداد که فوتیهای فراوانی نیز داشت.
با آمدن خودروی جدیدی به نام لاری که شباهت زیادی به وانت داشت و از نخستین اتوبوسهای امروزی محسوب میشد، فرمانروایی درشکهها به خطر افتاد. این خودروها مانند دیگر خودروها بدون کمک فنر بود و تردد با آنها بسیار دشوار بود.
در آن روزگار هر خیابان یک گاریخانه داشت و درشکهها در آنجا میماندند تا کار تعمیر را آهنگر، نجار، سراج و رنگ کاران انجام دهند. با رونق گرفتن سواری و باری و لاری این گاریخانهها به گاراژ تبدیل شدند. خیابان چراغ برق (امیرکبیر امروزی) اولین خیابانی بود که به جولانگاه اتومبیلها بدل شد.
نخستین کمپانی فورد در کشور بالاتر از کوچه نظام الاطبا در دو دهانه دکان بنا شد. در یک دهانه یک دستگاه سواری و دهانه دیگر دفتر کار بود. نخستین اتومبیلهای فورد کروکی_کلاچی با لاستیک توپر بودند که ۴۰ کیلومتر در ساعت سرعت داشتند. بعد از آن کمپانی شورلت، بیوک و دوج نیز در این خیابان کمپانی خود را بنا نهادند.
بعد از آن دولتمردان و سرمایهداران به اهمیت خودرو پی برده و عصر طلایی شوفرها آغاز شد. با ورود اتومبیل ساختار اجتماع نیز در هم ریخت.
امروزه نیز در تهران وسایل حمل و نقل عمومی گسترش یافته و اتوبوسهای بیآرتی و مترو شما را در کمترین زمان جابهجا میکند. اما باید گفت که این وسایل حمل و نقل عمومی پاسخگوی شهره بزرگی مانند تهران است؟ البته اگر جمعیت ثابت تهران را در نظر بگیرد شاید جوابگو باشد، اما روزانه میلیونها نفر از اطراف تهران به این شهر میآیند و این وسایل پاسخگوی نیاز شهروندان نیست. در اینباره باید تدبیری اندیشیده شود تا زمان زندگی مردم از بین نرود و وسایل حمل و نقل عمومی متناسب با جمعیت این شهر در نظر گرفته شود. بنابراین مسئولان برای حل این معضل باید تدبیری اتخاذ کنند.
خبرهای مرتبط
نظر شما