تاجیک:
ترامپ با ایرانی ها آشنا نیست
هستی قاسمی| دونالد ترامپ باز هم در تلاش برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره شکست خورد. او ابتدا از طریق تشدید تحریم و فشار سعی کرد که ایران را به پای میز مذاکره بکشاند اما وقتی دید که تهران همچنان در موضعش مصمم است؛ از طریق درخواست از کشورهای دیگر به ویژه ژاپن برای میانجیگری اقدام کرد اما حتی در این مسئله هم نتیجهای عایدش نشد.
هستی قاسمی| دونالد ترامپ باز هم در تلاش برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره شکست خورد. او ابتدا از طریق تشدید تحریم و فشار سعی کرد که ایران را به پای میز مذاکره بکشاند اما وقتی دید که تهران همچنان در موضعش مصمم است؛ از طریق درخواست از کشورهای دیگر به ویژه ژاپن برای میانجیگری اقدام کرد اما حتی در این مسئله هم نتیجهای عایدش نشد.
به گزارش صدای ایران از آفتاب، با این همه او در آخرین مواضعش پس از پاسخ منفی مقامات کشورمان به درخواست شینزو آبه نخست وزیر ژاپن، اعلام کرد که اکنون هیچ یک از دو طرف ایران و آمریکا آماده مذاکره نیستند. از این رو به نظر میرسد که تلاشهای او در این زمینه همچنان ادامه خواهد داشت. چراکه ترامپ با کشاندن ایران به پای میز مذاکره به دنبال یک برگ برنده برای خود در انتخابات 2020 آمریکاست تا از این طریق صف طویل نامزدهای دموکرات به ویژه برنی سندرز و جو بایدن را در انتخابات پیش رو شکست دهد. از این رو، در حالی که برخی بر این اعتقادند ترامپ به دلیل اقدامات ضعیفش در سیاست خارجه محبوبیتش سیرنزولی خواهد داشت و در انتخابات ریاست جمهوری شکست میخورد اما برخی نیز در مقابل معتقدند که عملکرد اقتصادی ترامپ در دوران ریاست جمهوریش نسبتا مطلوب بوده است به همین دلیل در انتخابات پیروز خواهد شد. بر این اساس، آفتاب یزد با نصرت الله تاجیک دیپلماتو تحلیلگر مسائل بینالملل درباره ملاک مردم آمریکا در انتخاب رئیس جمهور، عملکرد ترامپ در حوزههای مختلف به ویژه اقتصادی، شانس پیروزی ترامپ در انتخابات 2020 و آینده خاورمیانه به گفتوگو پرداخته است که در ادامه آن را میخوانید.
بعد از بازگشت آبه از تهران علیرغم پاسخ منفی مقامات کشورمان به نخست وزیر ژاپن شاهد مواضعی نرم از سوی ترامپ بودیم. او طی موضعی اعلام کرد که هیچ یک از دو کشور تهران - واشنگتن آماده مذاکره نیستند، این موضع گیری رئیس جمهور آمریکا در شرایط کنونیچه مفهومی دارد؟
ترامپ را به صورت نقطهای نمیتوان آنالیز شخصیتی کرد. او از خصلتهای شخصیتی و روانشناختی خاصی برخوردار است. اما در کنار این مسئله جریان فکریای وجود دارد که تیم ترامپ و خودش را تغذیه فکری نموده و با آنها همکاری میکند. در ظاهر پامئو و بولتون بیشترین نقش را در مسائل سیاست خارجی و تصمیم گیریها در کاخ سفید دارند اما تعدادی تئوریسینهای نومحافظه کار بسترهای فکری او را فراهم و آنها را حمایت نظری و تئوریک میکنند. بنابراین اگرچه ترامپ به تلقی شما روز پنجشنبه بعد از گفتوگوی آبه با مقامات کشورمان موضع نرم اتخاذ کرده اما دیروز در مصاحبه تلفنی خود با فاکس نیوز ایران را مهد تروریست و... نامید. بر این باورم که ترامپ از یک هدف و استراتژیای برخوردار است و بر اساس همان استراتژی در رابطه با ایران حرکت میکند. او قبل از پیروزی در انتخابات 2016 هم این مواضع را اعلام میکرد. او در درجه نخست با هر گونه میراث اوباما مخالف و به دنبال بر هم زدن آن است. این میتواند شامل حال بیمه ملی مردم آمریکا تا سیاستهای اوباما در برجام، مسائل خارجی و بینالملل باشد. به همین دلیل معتقدم که ترامپ را باید به صورت جریانی نه نقطه به نقطه آنالیز کرد. چرا که موضع دیروز او با امروزش 180 درجه متفاوت است. البته طبیعی بود بعد از اینکه آبه از ایران برود تیم ترامپ به دنبال جریان سازی باشند تا عدم حصول نتیجه توسط آبه در سفرش به ایران بار منفی برای ترامپ و آمریکا نداشته باشد. البته ژاپنیها اعلام کردند که آبه درصدد میانجیگری نیست. اساسا ژاپنیها ظرفیت میانجیگری را به این دلیلکه در برابر آمریکا محافظه کارند را ندارند. علاوه بر این، آبه نیز شخصی نیست که در سیاست خارجی ریسک بزرگی را بپذیرد. بنابراین واجد تاثیرگذاری بر دو طرف تهران- واشنگتن که یکی از شاخصهای میانجیگری است، نبوده و ممکن است آبه این سفر را برای مسائل داخلی ژاپن و انتخابات آتی این کشور طراحی کرده بود و نه امید به اتفاق مهمی در رابطه با ایران و آمریکا. اما این هم از نظر دور نیست که ژاپن از تحولات ناامنی و ازدیاد سطح تنشهای موجود در خلیج فارس به دلیل وابستگیاش به انرژی این منطقه احساس نگرانی میکند و بخشی از تحرک آبه میتواند به این امر هم مربوط باشد. اما در مجموع معتقدم که درباب میانجیگری از قبل هم تا حدی معلوم بود آبه دست پری نه در ورود و نه در خروج نخواهد داشت. یکی از زمینههایش هم به این دلیل است که ترامپ راهی برای میانجیگری باقی نگذاشته است. زیرا ترامپ زمین بازی را میچیند و قوانین بازی را تدوین میکند و از همه میخواهد که در این زمین بازی کنند! اما دیگر به این نحو نمیتوان دست به میانجیگری زد که دوکشور مواضع شان به هم نزدیک شود. ضمن اینکه نه از صداقت سیاسی برخوردار بوده و نه به دلیل تغییر مواضع قابل اطمینان است. از این رو باید اذعان داشت که موضع گیری ترامپ متغیر است. به همین دلیل باید خصوصیات شخصیتی ترامپ همراه با استراتژی عملیاتیاش و مقاصد تیم تئوریکش را تبدیل به یک فرمول به صورت درازمدت نموده و آن را مورد تحلیل قرار داد.
آیا با توجه بهپاسخ منفی ایران برای مذاکره ممکن است شاهد اقدامات دیگری از سوی ترامپ به ویژه در حوزه تحریم علیه ایران باشیم؟ یا او همچنان تلاش خواهد کرد که با رویکردی نرم، ایران را به پای میز مذاکره بکشاند؟ پیش بینی جنابعالی در این رابطه چیست؟
ترامپ به دنبال فشار حداکثری است. زیرا تحلیل او و تیمش بر این است که با فشار حداکثری بتواند یا مواضع ایران را نرم و قابل مدیریت کنند و یا تهران را وادار به مذاکره سازند. البته تا حدی میتوان ادعا کرد که او روحیه ایرانیها را نمیشناسد و بر این تصور است که با تشدید فشارها ایرانیها در مقابل آمریکا کوتاه میآیند. اما با توجه به اینکه سیاست آمریکاییها شفاف نیست و ترامپ خود دارای مشکلاتی است به همین دلیل اهدافش در رابطه با ایران کمتر محقق میشود. باید اضافه کنم که اگر چه تیم ترامپ درصدد است با افزایش تحریم و تشدید فشارها علیه کشورمان، مواضع ایران را برای مذاکره نرم و آماده کند، اما این تیم هم خیلی یکدست نیست و مشکلاتی بین ترامپ و آنها وجود دارد که یک ظرفیت برای کار دیپلماتیک ما خواهد بود.
به هر روی ژاپن نتوانست ترامپ را به هدفش درباره ایران برای کشاندن به پای میز مذاکره برساند. این شکست ترامپ در رابطه با ایران و نیز عدم موفیت او در مسئله ونزوئلا و کره شمالی چه تاثیری روی نظرسنجیها در میان افکار عمومی آمریکا و در نتیجه سرنوشت انتخاباتی دونالد ترامپ میگذارد؟
مسئله اقتصادی برای مردم و افکار عمومی آمریکا در نظرسنجیهای انتخاباتی این کشور تعیین کننده است. از این رو، مسائل سیاست خارجی در درجه دوم اهمیت برای آمریکاییها قرار دارد. به ویژه مردم این کشور که چندان به دنبال جزئیات مسائل سیاست خارجی نیستند بلکه بیشتر به دنبال مسائل اقتصادی و معیشتی خود هستند. در میان مسائل اقتصادی هم مهمترین شاخص برای آمریکاییها ایجاد شغل است. تنها در صورتی به مسائل سیاست خارجی توجه میکنند که به نحوی در تولید شغل در داخل آمریکا موثر باشد. به طور کلی هر پدیده سیاست خارجی که به این امر کمک میکند، برای آنها اهمیت دارد. در این مقوله فروش تسلیحات به این دلیل که چرخ کارخانههای صنایع تسلیحاتی که یکی از بزرگترین لابیهای قدرت هستند را به گردش درمیآورد و یا انرژی که یکی از ضروریترین نیازهای صنایع تسلیحاتی مهم هستند. پس در درجه نخست آنچه که در تعیین رئیسجمهور برای آمریکاییها اهمیت دارد، اقتصاد و ایجاد شغل است.
اگر به راستی مسائل سیاست خارجی برای مردم آمریکا در تعیین رئیس جمهور در اولویت قرار ندارد، چرا ترامپ به دنبال برگ برندهای در سه مسئله ونزوئلا، کره شمالی و به ویژه ایران است؟
زیرا ترامپ به دنبال جمع آوری آرای حامیان دموکراتها و تحقق وعدههایش به هوادارانش است تا آنها را همچنان در صحنه نگه دارد. این مقوله البته متاثر از مبارزه انتخاباتی او با دموکراتها در انتخابات پیش رو است. به ویژه مسئله کره شمالی و ایران در انتخابات 2016 آمریکا مورد توجه بوده و ترامپ وعده حل این مسائل را به هوادارانش داد. ترامپ به مردم آمریکا وعده داده که با اشتباهات دموکراتها از جمله مسئله برجام، نرم آمدن دموکراتها با تهران برخورد و دو کشور کره شمالی و ایران را رام خواهد کرد. اکنون هم درصدد تحقق وعدههایش به مردم است. امروز به دنبال این مسئله است که میراث دموکراتها را از بین ببرد و به مردم بگوید که با روشها و سیاستهایم موفق شدم که ایران را به راه بیاورم. علاوه بر جنبه داخلی از منظر خارجی نیز یکی از نتایج این وضعیت این است که عربستان به عنوان رقیب ایران که به ترامپ نزدیک شده خود یک منبع درآمد برای آمریکا شده در حالی که ریاض در دوران اوباما از آمریکا دور بود.
در صورتی که ترامپ نتواند به وعدههایش در سه مسئله ونزوئلا، ایران و کره شمالی عمل کند؛ آیا این مهم منجر به تنزل آرای او در آمریکا خواهد شد؟
بدون شک موثر است اما تعیینکننده نیست. اگر ترامپ نتواند در مسائل سیاست خارجی دست به اقدامات موثر بزند در کاهش آرای او تاثیر خواهد داشت. یکی از دلایل فشار رئیس جمهور آمریکا روی ایران این است که بتواند نیروهایی از جامعه ایالات متحده که فروش تسلیحات برایشان اهمیت دارد را در صحنه نگه دارد. زیرا درگیری ایران و آمریکا در همین سطح یعنی تنش کنترل شده به نفع آمریکا برای حضور بیشتر در منطقه و فروش بیشتر تسلیحات و حتی فراتر از تسلیحات متعارف یعنی هستهای به کشورهای منطقه و انداختن آنها در دور رقابت تسلیحاتی و نهایتا" خروج سرمایه از منطقه است. این یعنی پول خرید نفت اینگونه از کشورها خارج و آنها دائما" فقیر و وابسته میشوند.
چه عواملی سبب میگردد دموکراتها با وجود اینکه خواهان صلح در جامعه جهانی و اصلاح وضعیت اقتصادی، درمانی و مهاجرت در جامعه آمریکا هستند موفق به کسب آرای عمومی نمیشوند اما ترامپ که به هیچ توافقی پایبند نیست و عملکرد ضعیفی در حوزه دیپلماسی، محیط زیست و... داشت، آرای مردم آمریکا را میتواند جلب کند؟
البته این سوال را متخصصین مسائل داخلی آمریکا باید جواب دهند. اما مجموعهای از عوامل سبب میگردد که دموکراتها نتوانند گوی سبقت را از ترامپ در نظرسنجیها بربایند. هواداران ترامپ یک قشر کارگر سفیدپوست در بخش کشاورزی و صنعتی هستند. این افراد هر آنچه که زندگی برایشان راحت تر شود و منجر به تولید ثروت و روان کردن سطح اقتصاد و افزایش درآمد ملی شود به آن اندیشه رای میدهند. به نظر میرسد که یکی از دلایل اقبال ترامپ در میان اقشار کارگر ایالات متحده شعار "اول آمریکاست". زیرا او در شعارهایش در سال 2016 نیز تاکید کرد که اول آمریکا در درجه نخست اهمیت قرار دارد و در عمل هم نشان داد که قبل از هر چیز به منافع ایالات متحده اهمیت میدهد تا آنجا که با چین به دلیل واردات و تعرفههایش دچار مشکل میشود. به همین دلیل هم علاقه مند است که اگر تولیدی صورت میگیرد در خاک آمریکا باشد؛ این مسئله نشان میدهد که ترامپ به دنبال جلب رضایت این اقشار از مردم کشورش است. اما دموکراتها برعکس در قشر متوسط و... نفوذ و نقش دارند. اما با این همه نظرسنجیها تا چند ماه آینده سیال است. زیرا در مواردی دموکراتها و در برخی اوقات نیز ترامپ در صدر آرا قرار دارد. علاوه بر اهمیت مباحث اقتصادی برای مردم آمریکا اختلاف درون حزبی دموکراتها نیز مانع پیروزی آنها در انتخابات پیش روی آمریکا میشود. زیرا این جریان در دور قبل هم آرای شان میان سندرز و خانم کلینتون تقسیم شد. اگر دموکراتها همان اشتباه را یک بار دیگر تکرار کنند؛ ممکن است باز هم تجربه 2016 تکرار شود. بنابراین برای پیروزی ناگزیرند روی فردی که زمینه و سبقه قوی تری دارد، متمرکز شوند. در این صورت مبارزه انتخاباتی برای ترامپ دشوار خواهد شد. مسائل دیگری نظیر خاورمیانه، نفت و... هم میتواند روی پیروزی نامزدهای ریاست جمهوری در آمریکا موثر باشد. هر اتفاقی در خاورمیانه میتواند آمریکا را به درون یک باتلاق بکشاند و یا صلح و ثبات در آن دستاوردی برای هر یک از نامزدهای ریاست جمهوری به ویژه ترامپ محسوب شود. به همین دلیل هم ترامپ با توجه به انتخابات 2020 به دنبال افزایش فشار به ایران است تا از طریق مذاکره با ایران آن را به عنوان دستاورد بینالمللی در کنار کره شمالی بشمارد. او میخواهد با پیروزی در این مسائل هم این توفیق را به جامعه بینالمللی به عنوان یک رئیس جمهور مقتدر در معرض نمایش بگذارد و هم از آنها به عنوان نقطه ضعف دموکراتها در تعامل با ایران استفاده کند.
اساسا با توجه به روند کنونی میتوان آیندهای برای دموکراتها در صف بندیهای جدید سیاسی و معادلات انتخاباتی آمریکا قائل شد؟
دموکراتها به عنوان یک جریان منتقد ترامپ به صحنه آمدند. چراکه دولت آمریکا اکنون در دست نومحافظه کاران و جمهوری خواهان است و این جریان به عنوان منتقد طی دو سال اخیر دست به سلسه اقداماتی زدند. بازی این جریان در رابطه با آینده ترامپ بسیار مهم است. این جریان با پیش بردن مسئله مهاجرت و با به کارگیری روشهای دیگر مثل چگونگی تداوم گزارش قاضی مولر میتواند بر سرنوشت ترامپ بسیار مهم باشد. به هر روی در داخل آمریکا اهرمهای بسیاری برای بازی توسط نیروهای سیاسی آن جامعه وجود دارد. دموکراتها به عنوان یکی از نیروهای قوی اهرمهای بسیاری در داخل آمریکا و در خاورمیانه برای رقابت با ترامپ در اختیار دارند. بازی بد با این اهرمها هم میتواند ورود ترامپ را به کاخ سفید تسهیل کند و بازی خوب نیز از ورودش به دور بعد جلوگیری به عمل بیاورد.
چنانچه ترامپ مجددا بعد از انتخابات 2020 وارد کاخ سفید شود در این صورت ما شاهد چه موضعی از سوی او نسبت به ایران خواهیم بود و چه وضعیت جدیدی در انتظار کشورمان قرار خواهد گرفت؟
ترامپ به استراتژی کنونی خود نسبت به ایران ادامه خواهد داد. او به دنبال این است که با فشار حداکثری و اعمال تحریمها، مردم را علیه حکومت به شورش وادار کند. اگرچه او مدعی است که به دنبال تغییر رژیم در جمهوری اسلامی نیستیم اما اینطور نیست. زیرا او از سویی برای کسب وجاهت بینالمللی میگوید خواهان مذاکره با ایران هستیم و پیام گفت وگو و صلح را از طریق آبه به تهران میرساند. اما عملا با تحریم حداکثری به دنبال شوراندن مردم علیه حکومت است. بدون تردید او در *آینده هم نه تنها از این موضع کوتاه نخواهد آمد بلکه فشارها را علیه ایران تشدید خواهد کرد. او به طور کل به دنبال دو هدف در رابطه با ایران است. نخست؛ با نرم کردن موضع ایران درصدد کشاندن تهران به پای میز مذاکره است.دوم؛ با تشدید تحریمها مردم را در مقابل حکومت قرار دهد.
سیاست دونالد ترامپ در صورت پیروزی احتمالی در قبال خاورمیانه چگونه خواهد بود؟
با توجه به وضعیتی که اکنون ترامپ در منطقه حاکم کرده است. با عمل یکجانبه گرایی و از بین بردن قراردادهای بینالمللی که میراث همه تلاشها از منظر نظریه پردازی و چند جانبهگرایی ناشی از خسارت دو جنگ جهانی که از اروپا شروع شد و عمل به این قراردادها بود ترامپ به دنبال سیاست یکجانبهگرایی است. رفتارهای ترامپ هیچ جایی برای تفاهم و مذاکره برای حل مشکلات جهانی باقی نگذاشته است. از این رو، رئیس کاخ سفید با این روندی که در پیش گرفته در صورت پیروزی در انتخابات 2020 باز هم چنین وضعیتی را در حوزه سیاست خارجی و بینالملل ادامه خواهد داد.
در این صورت منطقه به ویژه ترامپ در برابر فشارها و سیاستهای یکجانبه گرایانهاش باید چه موضعی در پیش بگیرد؟
آینده منطقه با توجه به ادامه سیاستهای یکجانبهگرایانه ترامپ به قدرت بازیگری ایران و عناصر تاثیرگذار منطقه و فرامنطقهای بستگی دارد. چراکه روابط بینالملل محیط صلب و جامد نیست بلکه یک محیط کاملا سیال است. بازیگران هر کدام به میزان وزن خود در آن نقش ایفا میکنند. بنابراین باید دید که روسیه، چین و قدرتهای جدید مانند هند و اروپا مشخصا قرار است چه نقشی ایفا کنند. البته تصورم بر این است اگر ترامپ به دور دوم ریاست جمهوری خود نائل شود بعید به نظر میرسد که در بر روی همین پاشنه بچرخد. زیرا تنشهای بینالمللی در دور دوم ریاست جمهوری ترامپ افزایش و جنگ اقتصادی تشدید خواهد شد که تبعات سیاسی و امنیتی خواهد داشت و به بلوک بندی جدیدی منجر خواهد شد و مشکلات اروپا و آمریکا ازدیاد میشود. در بحث تداوم فعالیت ناتو ممکن است مشکلاتی بهوجود آید و شاید اروپا به سمت تشکیل ارتش اروپا برود. زیرا ترامپ نقش منفی در برابر اتحادیه اروپا بازی میکند و او یکی از مشوقین خروج انگلیس از این اتحادیه است. طبیعی است این مشکلات عدیده منجر به تشدید تنشهای بینالمللی خواهد شد. به همین دلیل به نظر میرسد در صورت انتخاب مجدد ترامپ در انتخابات 2020 چند سال آتی برای منطقه و جهان چندان آرام نخواهد بود.
ممکن است که ترامپ باز هم به ویژه در 6 ماه آتی از کشوری دیگر برای میانجیگری میان واشنگتن – تهران درخواست کمک کند؟
ترامپ یکی از اشتباهات محاسباتیاش خروج از برجام بود. او تصورش بر این بود که با خروج از برجام و از طریق اهرمهای فشار میتواند سایر کشورها را با خود همراه کند. ترامپ اکنون در این زمینه در انزوا قرار دارد و نتوانست اجماع جهانی علیه برجام ایجاد کند. او به دنبال این مهم است که تا آنجا که امکان دارد به یارگیری بینالمللیاش علیه ایران ادامه دهد و با اقداماتش تهران را به عکس العملهای شدید و غیر منطقی وادار کند تا جمهوری اسلامی همپیمانانش را از دست بدهد. در این میان بازی ایران باید هوشمندانه باشد و نباید اجازه دهد که ترامپ از انزوایش در برنامه جامع اقدام مشترک خارج شود و دوستان و همپیمانان کشورمان به آمریکا بپیوندند. ترامپ در راستای اهدافش درصدد است که به جامعه جهانی بگوید که به دنبال مذاکره است اما ایرانیها از گفتوگو با آمریکا پرهیز میکنند. سیاست خارجی ایران باید یک استراتژی منسجم نسبت به ترامپ و تا حدی آمریکا باشد. از این رو، بهترین ایده این است که با توجه به اینکه برجام یک توافق بینالمللی است چنانچه از منظر برخی از کشورها نیاز به جامعیت دارد باید هر گونه مذاکرات بعدی در هر زمینهای در بستر برجام حرکت کند. در واقع نباید چرخ را از ابتدا اختراع کرد. به همین دلیل به نظر میرسد که استراتژی ترامپ مبنی بر اختراع چرخ از ابتدا استراتژی موجهی نیست. ترامپ اکنون به این دلیل که تنها مانده است به دنبال کسب وجاهت بینالمللی برای خود است تا بگوید من به دنبال مذاکره با ایرانیها هستم. از این رو، هر کشوری اگر درخواستی برای میانجیگری میان ایران و آمریکا داشته باشد، ترامپ آن را میپذیرد و درصدد است که برای خود وجاهت بینالمللی ایجاد کند اما ما نه نباید اجازه دهیم که این وجاهت برای او ایجاد شود.
به عنوان سوال پایانی، در پی حادثه نفتکشها در دریای عمان، آمریکا به دنبال ارائه مدرک و شواهدی برای مقصر جلوه دادن ایران بود چرا آمریکا اصرارش بر مقصر جلوه دادن ایران در حادثه اخیر نفتکشهاست؟
ایران علاوه بر تکذیب، مسئله را محکوم کرده است. به نظر میرسد که ترامپ با اتهام زنی به ایران در حادثه نفتکشها به دنبال این است که فضا سازی رسانهای نموده و عدم تحقق انتظارش از سفر شینزو آبه را تحت تاثیر جریان سازی حادثه نفتکشها از بین ببرد. اگرچه تهران اعلام کرده که این حادثه ممکن است با طراحی رژیم صهیونیستی، عربستان و آمریکا رخ داده باشد. یعنی نیروی دریایی آمریکا با انتشار ویدئویی بی نام و نشان و مسئلهدار از این حادثه مبنی بر تلاش ایرانیها برای جدا کردن مین از روی کشتی درصدد است که با جریان سازی رسانهای علیه ایران، بازگشت آبه از تهران آن هم با دست خالی را به نحوی تحت الشعاع قرار دهند. اگرچه هنوز مشخص نیست که کدام گروه و یا کشوری دست به چنین اقدامی زده باشد اما احتمال خرابکاریهای تروریستی در این مسئله وجود دارد. زیرا با توجه به تحولات اخیر در منطقه و تشدید احتمالی تنشها باید منتظر اتفاقی نظیر حادثه نفتکشها در دریای عمان و آبهای امارات باشیم. به همین دلیل به نظر میرسد که ترامپ به دنبال استفاده ابزاری از حادثه نتفکشهاست تا یک اجماع جهانی علیه ایران ایجاد کند و از این طریق از انزوایش در برجام خارج شود. ایران در موضع گیریها و اقداماتش باید به گونهای عمل کند که اجازه ندهد ترامپ موفق به جذب همپمانان ایران شود و یک جریان بینالمللی علیه تهران ایجاد کند. به همین دلیل مهم ترین اقداماتی که ایران میتواند انجام دهد این است که با همپیمانان مان مشخصا اروپا یک نقش تاریخی و ژئوپلیتیکی قوی در حل مشکلات کنونی منطقه داشته باشد. اگرچه اروپا ضعفهایی در مقابل آمریکا دارد اما به این علت که هرگونه تحول ناامنی در منطقه تبعاتش نخست متوجه اروپا میشود، اتحادیه اروپا بسیار آسیب پذیر است. به همین دلیل باید تلاش کند نقش سازنده و قوی تری ایفا نماید.
خبرهای مرتبط
نظر شما