۱۷ توصیه به والدین برای انتخاب مدرسه فرزندشان
اولاً هیچ مدرسهای پیدا نمیکنید که همه آرزوهای شما را برای فرزندتان برآورده کند. چون به تدریج نگرش شما به تربیت آنها عوض خواهد شد. مدرسهها را هم آدمها اداره میکنند و آدمها هم در معرض نوسانات فکری، مالی، جسمی و روانیاند.
به گزارش صدای ایران یکی از دغدغههای مهم والدین، انتخاب مدرسه خوب است و معیارهای خانوادههای مختلف برای خوب یا بد بودن یک مدرسه متفاوت است. علیاکبرزین العابدین، یک معلم و نویسنده کودکان است که در یادداشتی، توصیههایی برای انتخاب مدرسه داشته و شاید به والدین در انتخاب مدرسه موردنظرشان کمک کند:
۱- اولاً هیچ مدرسهای پیدا نمیکنید که همه آرزوهای شما را برای فرزندتان برآورده کند. چون به تدریج نگرش شما به تربیت آنها عوض خواهد شد. مدرسهها را هم آدمها اداره میکنند و آدمها هم در معرض نوسانات فکری، مالی، جسمی و روانیاند.
۲- بروید گوشهای بایستید و بچههای مدرسهای را که کاندیدای شماست بعد از تعطیلی نگاه کنید. ببینید بچهها از قفس آزاد شدهاند یا از سفر باز میگردند؟
۳- از مسئولان مدرسه اجازه بخواهید داخل مدرسه را ببینید. زمانی که مدرسه دایر است و کلاسها برقرار است زنگ تفریح و کلاسها را ببینید. اگر با دلایل غیرمنطقی چنین اجازهای ندادند یک جای کار میلنگد.
۴- اگر در راهروهای مدرسه راه رفتید و دیدید چند بچه بیرون کلاس مثل نهال خمیده اخراج شدهاند و کسی به امورشان رسیدگی نمیکند، این مدرسه روی هواست.
۵- اگر جیکی از کلاسها در نمیآمد و فقط صدای معلمها میآمد، یعنی فاجعه؛ همه چیز دارد دیکته میشود . اگر از کلاسها سر و صدای بچهها بلند بود و کسی هم دعوایشان نمیکرد یعنی مشغول کار و فعالیت لذتبخش هستند.
۶- خدا کند مدرسهای که انتخاب میکنید معلمانش به غیر از گچ و ماژیک از فیلم و نمایش و نقاشی و انواع کارهای دستی و کتاب و مجله غیردرسی و موسیقی هم برای یادگیری استفاده کنند.
۷- آدم حاضر است جانش را بدهد برای مدرسهای که «گروه» در آن مهم است نه فرد. یعنی فعالیتهای بچهها در بستر گروهها باشد تا بچهها تک به تک با هم رقابت نکنند و به جنگ هم نروند تا در بزرگسالی هم بلد باشند با آدمهای دیگر کار کنند.
۸- این چند نقطه را با دقت رصد کنید: آزمایشگاه، کتابخانه، کارگاه. نه که مثل تشکیلات دانشگاه هاروارد مجهز و بزرگ باشند؛ ببینید دارند خاک میخورند یا فعال هستند؟
۹- اگر بر دیوارهای مدرسه عکس و اسم همه بچهها بود خوب است اما اگر فقط رتبههای اول و دوم و سوم را دیدید، هشدار میدهد که فضای مقایسه بچههاست.
۱۰- مثل گالری تابلوهای افتخارات مدرسه را تماشا کنید. اگر تمرکزشان بر آزمونهای انتشارات کمکآموزشیهاست یا فقط قبولی کنکور (آن هم بدون ذکر رتبه و محل دانشگاهها) از آنها بترسید. اینها فهمیدهاند که تن و بدنمان میلرزد بچهمان نمره نیاورد. این مدرسهها بچهها را ابزار ترقی خود میدانند.
۱۱- معمولا افتخارات خاص هنری و ورزشی بچهها مال مدرسه نیست؛ مثلاً طلای مسابقات شنای کشوری یا رتبه اول تکنوازی استان و حتی رتبه دو رقمی کنکور. بخش زیادی از این موفقیتها محصول برنامهریزی خانوادههاست و کلاسهای بیرون. کافی است مدرسه به آنها بها بدهد و تشویقشان کند.
۱۲- از خانوادههای آنجا پرسوجو کنید که تنبیه و تشویقها چطوری است؟ اگر به بچهها «باج» میدهند که صدای پدر و مادر درنیاید، طرفشان نروید. اما اگر حمایتگر هستند ولی بچه را مسئولیتپذیر بار میآورند، «جواب» است.
۱۳- از پدر و مادرهای آنجا بپرسید آیا انجمن اولیا و مربیانشان تزیینی است یا وسط گود؟ اگر دومی بود یعنی بعداً که بچه شما آنجا درس بخواند و حرفی داشته باشید، خوب شنیده میشود.
۱۴- از مدیر مدرسه سوال کنید در این اطراف چه مدرسههای دیگری را پیشنهاد میکند؟ اگر بر اساس مشخصات بچه شما راهنمایی کرد، خودش و مدرسهاش را دودستی بچسبید. اگر مدرسهای را قابل ندانست یا کلا اهمیت نداد شما هم به مدرسهاش اهمیت ندهید.
۱۵- اگر کسی گفت: «مدرسه مدرسه است. مگر ما کجا درس خواندهایم و بزرگ شدهایم؟» هر چند معلوم نیست روند رشد ایشان قابل دفاع باشد؛ اگر معنیاش این است که وقتی سفر میرویم لازم نیست در هتل پنج ستاره سوپر دولوکس اقامت داشته باشیم حرفش را با طلا باید نوشت اما اگر منظور این است که با زن و بچه برویم وسط جنگلی بخوابیم که موقع خواب خرسها هم ممکن است خر و پف کنند، خندهدار است.
۱۶- به نام مشهور مدرسهها اکتفا نکنید. بعضیها دارند نان سالهای قبلشان را میخورند و برخی هم تبلیغ خوب کردهاند. شما با معیارهایی که در تربیت فرزندتان با ارزش میدانید پیش بروید. بسیاری از مدرسههای محلی بی اسم و رسم خاطرهی ابدی آدمها شدهاند.
۱۷- برای اینکه توقعمان را میزان کنیم ببینیم هر کداممان در حرفهای که شاغل هستیم چند گل به سر این مُلک زدهایم که حالا مدرسهها ما را گلباران کنند!
۱- اولاً هیچ مدرسهای پیدا نمیکنید که همه آرزوهای شما را برای فرزندتان برآورده کند. چون به تدریج نگرش شما به تربیت آنها عوض خواهد شد. مدرسهها را هم آدمها اداره میکنند و آدمها هم در معرض نوسانات فکری، مالی، جسمی و روانیاند.
۲- بروید گوشهای بایستید و بچههای مدرسهای را که کاندیدای شماست بعد از تعطیلی نگاه کنید. ببینید بچهها از قفس آزاد شدهاند یا از سفر باز میگردند؟
۳- از مسئولان مدرسه اجازه بخواهید داخل مدرسه را ببینید. زمانی که مدرسه دایر است و کلاسها برقرار است زنگ تفریح و کلاسها را ببینید. اگر با دلایل غیرمنطقی چنین اجازهای ندادند یک جای کار میلنگد.
۴- اگر در راهروهای مدرسه راه رفتید و دیدید چند بچه بیرون کلاس مثل نهال خمیده اخراج شدهاند و کسی به امورشان رسیدگی نمیکند، این مدرسه روی هواست.
۵- اگر جیکی از کلاسها در نمیآمد و فقط صدای معلمها میآمد، یعنی فاجعه؛ همه چیز دارد دیکته میشود . اگر از کلاسها سر و صدای بچهها بلند بود و کسی هم دعوایشان نمیکرد یعنی مشغول کار و فعالیت لذتبخش هستند.
۶- خدا کند مدرسهای که انتخاب میکنید معلمانش به غیر از گچ و ماژیک از فیلم و نمایش و نقاشی و انواع کارهای دستی و کتاب و مجله غیردرسی و موسیقی هم برای یادگیری استفاده کنند.
۷- آدم حاضر است جانش را بدهد برای مدرسهای که «گروه» در آن مهم است نه فرد. یعنی فعالیتهای بچهها در بستر گروهها باشد تا بچهها تک به تک با هم رقابت نکنند و به جنگ هم نروند تا در بزرگسالی هم بلد باشند با آدمهای دیگر کار کنند.
۸- این چند نقطه را با دقت رصد کنید: آزمایشگاه، کتابخانه، کارگاه. نه که مثل تشکیلات دانشگاه هاروارد مجهز و بزرگ باشند؛ ببینید دارند خاک میخورند یا فعال هستند؟
۹- اگر بر دیوارهای مدرسه عکس و اسم همه بچهها بود خوب است اما اگر فقط رتبههای اول و دوم و سوم را دیدید، هشدار میدهد که فضای مقایسه بچههاست.
۱۰- مثل گالری تابلوهای افتخارات مدرسه را تماشا کنید. اگر تمرکزشان بر آزمونهای انتشارات کمکآموزشیهاست یا فقط قبولی کنکور (آن هم بدون ذکر رتبه و محل دانشگاهها) از آنها بترسید. اینها فهمیدهاند که تن و بدنمان میلرزد بچهمان نمره نیاورد. این مدرسهها بچهها را ابزار ترقی خود میدانند.
۱۱- معمولا افتخارات خاص هنری و ورزشی بچهها مال مدرسه نیست؛ مثلاً طلای مسابقات شنای کشوری یا رتبه اول تکنوازی استان و حتی رتبه دو رقمی کنکور. بخش زیادی از این موفقیتها محصول برنامهریزی خانوادههاست و کلاسهای بیرون. کافی است مدرسه به آنها بها بدهد و تشویقشان کند.
۱۲- از خانوادههای آنجا پرسوجو کنید که تنبیه و تشویقها چطوری است؟ اگر به بچهها «باج» میدهند که صدای پدر و مادر درنیاید، طرفشان نروید. اما اگر حمایتگر هستند ولی بچه را مسئولیتپذیر بار میآورند، «جواب» است.
۱۳- از پدر و مادرهای آنجا بپرسید آیا انجمن اولیا و مربیانشان تزیینی است یا وسط گود؟ اگر دومی بود یعنی بعداً که بچه شما آنجا درس بخواند و حرفی داشته باشید، خوب شنیده میشود.
۱۴- از مدیر مدرسه سوال کنید در این اطراف چه مدرسههای دیگری را پیشنهاد میکند؟ اگر بر اساس مشخصات بچه شما راهنمایی کرد، خودش و مدرسهاش را دودستی بچسبید. اگر مدرسهای را قابل ندانست یا کلا اهمیت نداد شما هم به مدرسهاش اهمیت ندهید.
۱۵- اگر کسی گفت: «مدرسه مدرسه است. مگر ما کجا درس خواندهایم و بزرگ شدهایم؟» هر چند معلوم نیست روند رشد ایشان قابل دفاع باشد؛ اگر معنیاش این است که وقتی سفر میرویم لازم نیست در هتل پنج ستاره سوپر دولوکس اقامت داشته باشیم حرفش را با طلا باید نوشت اما اگر منظور این است که با زن و بچه برویم وسط جنگلی بخوابیم که موقع خواب خرسها هم ممکن است خر و پف کنند، خندهدار است.
۱۶- به نام مشهور مدرسهها اکتفا نکنید. بعضیها دارند نان سالهای قبلشان را میخورند و برخی هم تبلیغ خوب کردهاند. شما با معیارهایی که در تربیت فرزندتان با ارزش میدانید پیش بروید. بسیاری از مدرسههای محلی بی اسم و رسم خاطرهی ابدی آدمها شدهاند.
۱۷- برای اینکه توقعمان را میزان کنیم ببینیم هر کداممان در حرفهای که شاغل هستیم چند گل به سر این مُلک زدهایم که حالا مدرسهها ما را گلباران کنند!
نظر شما