سه‌شنبه ۰۳ مهر ۱۴۰۳ - 2024 September 24

عباس عبدی: خاطرات هاشمی چندان قابل اعتنا نیست

عباس عبدی که بخشی‌هایی از گفت‌وگوی خود با اندیشه پویا را در کانال شخصی‌اش نیز بازنشر کرده است، هاشمی را متهم کرده که روایاتش بی‌طرفانه نیست و آنچه را به نفع خود بوده، آورده است: «شخصا کم‌تر به خاطرات ایشان ارجاع می‌دهم، مگر آنجا که در مورد خودشان شبیه اقرار است ولی درمورد اظهارات ایشان نسبت به دیگران، شک دارم که روایت دقیق و بی‌طرفانه‌ای ثبت شده باشد.
کد خبر: ۲۲۳۸۳۵
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۳:۳۱
عباس عبدی که بخشی‌هایی از گفت‌وگوی خود با اندیشه پویا را در کانال شخصی‌اش نیز بازنشر کرده است، هاشمی را متهم کرده که روایاتش بی‌طرفانه نیست و آنچه را به نفع خود بوده، آورده است: «شخصا کم‌تر به خاطرات ایشان ارجاع می‌دهم، مگر آنجا که در مورد خودشان شبیه اقرار است ولی درمورد اظهارات ایشان نسبت به دیگران، شک دارم که روایت دقیق و بی‌طرفانه‌ای ثبت شده باشد.

به گزارش صدای ایران روزنامه شرق نوشت: عباس عبدی در بخشی از گفت‌وگوی اخیر خود با اندیشه پویا، گفته است خاطرات هاشمی‌رفسنجانی چندان قابل اعتنا نیست. او که بخشی‌هایی از گفت‌وگوی خود را در کانال شخصی‌اش نیز بازنشر کرده است، هاشمی را متهم کرده که روایاتش بی‌طرفانه نیست و آنچه را به نفع خود بوده، آورده است: «شخصا کم‌تر به خاطرات ایشان ارجاع می‌دهم، مگر آنجا که در مورد خودشان شبیه اقرار است ولی درمورد اظهارات ایشان نسبت به دیگران، شک دارم که روایت دقیق و بی‌طرفانه‌ای ثبت شده باشد. می‌توان گفت که این خاطرات با سوگیری حتی ناخواسته به نفع خودشان نوشته شده است». این سخنان در شرایطی مطرح می‌شود که تازه‌ترین جلد خاطرات هاشمی به‌تازگی منتشر شده است؛ جلدی که در آن رویدادهای سال 75 را روایت می‌کند. البته ابراز چنین سخنانی از سوی عباس عبدی چندان تعجب‌آور نیست زیرا او در سال‌های پس از فوت هاشمی چنین گفت‌وگوهایی کم نداشته است؛ برای مثال، او در گفت‌وگویی با روزنامه ایران، گفته بود: «با اطمینان می‌توان گفت که ریشه بخش عمده‌ای از مشکلات کشور، ناشی از نوع تربیت کارگزاران اجرائی در دوره آقای هاشمی بود؛ به این ‌معنی که آنان فکر می‌کردند باید با قدرت جلو رفت و خود را چندان ملتزم به قانون یا رضایت دیگران نمی‌دیدند. به‌عنوان نمونه حضور وزارت اطلاعات در امور اقتصادی یکی از بدترین اتفاقات آن دوره بود. درحالی که این وزارتخانه در بخش حاکمیتی تعریف می‌شود و نباید وارد این حوزه‌ها شود». یا در جای دیگری از همین گفت‌وگو هاشمی را مقصر تقسیم‌شدن آرای اصلاح‌طلبان در انتخابات سال 84 دانسته و مدعی شده بود: «اساسا نتیجه انتخابات 84 محصول اشتباه آقای هاشمی است. یک نفر از ایشان نپرسید که چرا وارد انتخابات شدید؟ چطور نمی‌دانستید که رأی ندارید و شناخت درستی از پایگاه اجتماعی خود نداشتید؟ در حالی که شما 10 سال رئیس مجلس، هشت سال رئیس‌جمهوری و هشت سال اخیر هم رئیس مجمع بودید. اگر آقای هاشمی به جای حضور خود، آقای نجفی را به نامزدی ملزم می‌کرد، تقریبا می‌توان گفت همه نیروها متفقا از آقای نجفی حمایت می‌کردند».

البته عبدی در آن گفت‌وگو توضیح نداده بود که علت تکثر نامزدهای جبهه اصلاحات چه بود و آیا نیروهای اصلاح‌طلب خود توانسته بودند به یک نامزد واحد برسند؟ البته انتقادهای عبدی در دوران هاشمی نیز جریان داشت. او در سال 87 در یادداشتی نوشته بود: «توهین و تحقیر دیگران و استفاده از الفاظ و گفتمان متناسب با آن، ویژگی جدایی‌ناپذیر آقای هاشمی شده و اگر مصاحبه او مورد مطالعه قرار گیرد فقط در یک بخش آن، بیش از صد بار از «من» و کلمات مترادف آن استفاده شده است». یا آنکه در گفت‌وگویی گفته بود: «آقای هاشمی وقتی که تحلیل‌های مرکز تحقیقات استراتژیک را دید، گفت اینها ژورنالیستی است. دیگر معلوم است که این حرف چه معنایی می‌دهد. این روحیه، کل کار را خراب می‌کند. می‌خواهم بگویم برخوردهای آقای هاشمی هم در فاصله‌گرفتن جناح چپ از ایشان کاملا مؤثر بود. کسی که در مسند قدرت است، موظف است که مراقب برخوردهایش با دیگران باشد». گفته می‌شود عبدی به دلیل انتقاد‌هایی که به دولت هاشمی داشت، در دولت سازندگی بازداشت شد و از آن زمان این موضوع را از چشم هاشمی می‌بیند؛ گرچه خودش در جایی گفته بود که بازداشتش به هاشمی ارتباطی نداشت اما پس از آزادی به هاشمی نامه‌ای نوشت و نسبت به آنچه در وزارت اطلاعات می‌گذشت، گلایه کرد که به گفته او، تنها کاری که هاشمی انجام داد آن بود که آن را نامه به وزیر اطلاعات ارجاع داد. به نظر می‌رسد به هر حال، عبدی از آن واقعه همچنان دلگیر است و نتوانسته این موضوع را از ذهن خود کنار بگذارد.

عبدی در همه این‌سال‌ها هر کنش یا واکنش سیاسی هاشمی‌رفسنجانی را محکوم کرده است؛ مثلا وقتی سیدحسن خمینی برای انتخابات مجلس خبرگان رد صلاحیت شد و هاشمی در رد صلاحیت او به شورای نگهبان انتقاد کرد، عبدی ناگهان با لحنی تند علیه هاشمی گفت: «به نظرم عدم تایید و حضور حسن‌آقا در انتخابات را ترجیح می‌دهند یا می‌خواهند اگر احتمالا ایشان تایید شدند آن را به حساب حرف‌های خود بگذارند و دیگران را مدیون خویش بدانند و با توجه به منطق سخنان ایشان انتظارشان از تبعات این مدیونی هم روشن است. همانطور که سعی کردند آمدن حسن‌آقا را برخلاف واقعیت به حساب خود بگذارند». به‌نظر می‌رسد عبدی در مقطعی که حسن خمینی رد صلاحیت شده بود باید بر اساس جبهه متبوع خود یعنی اصلاحات از رد صلاحیت او انتقاد می‌کرد نه آنکه در آن شرایط نیز به هاشمی انتقاد می‌کرد. اکنون نیز عباس عبدی در جدیدترین حمله خود به هاشمی خاطرات او را زیر سؤال برده است؛ فردی خاطرات تازه‌ منتشر‌شده را رد کرده که سال‌هاست با بهانه‌های دقیق یا غیردقیق هاشمی را مورد هجمه قرار داده است. ضمنا مسائلی که عباس عبدی علیه هاشمی مطرح می‌کند، خود نوعی خاطره است که معلوم نیست چقدر قابل‌اتکا باشد. در حقیقت همان ادعایی که عبدی علیه هاشمی مطرح می‌کند و می‌گوید که او تاریخ را به نفع خود روایت کرده، برای خود عبدی نیز جاری است. از سوی دیگر در شرایطی که هاشمی‌ستیزی و پروژه حذف این شخصیت مهم انقلاب به‌ویژه پس از مرگش آغاز شده است، عباس عبدی که خود را اصلاح‌طلب می‌داند، نیز بر هیزم‌های این آتش می‌افزاید و در این شرایط می‌گوید که شک دارم هاشمی روایت دقیق و بی‌طرفانه‌ای ثبت کرده باشد یا می‌گوید که نباید خاطرات او را زیاد جدی گرفت.

 به‌هر‌روی روز گذشته پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی به ادعاهای اخیر عبدی واکنش نشان داد و محمد محمودی، دبیر این پایگاه، در روزنامه «آرمان» نوشت: «این خاطرات آیت‌الله هاشمی هم بدجوری امان همه را بریده. پیشنهاد نگارنده آن است که به جای این‌همه تکفیر و تحقیر و تهمت، حکم جمعی به سوزاندن آن در ملأعام بدهند تا خیال لشکری از این‌طرف و آن‌طرف راحت شود که دیگر نگران انتشار سال‌به‌سال آن نباشند و مجبور نشوند برای خلاصی از «سایه حضور هاشمی» خود را عبد و عبید دیگران جا بزنند و از «جدی نگیرید» خاطراتش بگویند! خاطرات آقای هاشمی مثل خود هاشمی است، حتما به کام همه قند نمی‌شود. خاطرات سیاسی هاشمی در دهه ۶۰ به مذاق اصولگراها خوش نمی‌آید، روایت‌های جنگی‌اش کام برخی نظامیان را تلخ می‌کند، ماجرای مراودات عمیقش با امام (ره) دل‌پسند برخی‌ها نیست و تکرار تدابیر خاص و نابش هم به کار امروزی‌ها نمی‌آید! حالا انتشار خاطرات آیت‌الله هاشمی به میانه دهه 70 رسیده که جیغ اصلاح‌طلبان هم درآمده، چرا؟ چون باب طبع آنان نیست. ‎می‌گویند «جدی» نبایدش گرفت! یاللعجب! پس با این تفاسیر اگر انتشار خاطرات آیت‌الله هاشمی به اواسط دهه 80 هم برسد، باید منتظر باشیم که احمدی‌نژاد هم به صدا دربیاید و مدعی شوخی‌بودن آن بشود! القصه آقایان، چه آنها که دیروز و در زمان حیات آیت‌الله هاشمی با تهمت و تحقیر به جنگ خاطرات شناسنامه انقلاب رفتند تا خاطر مردم از روایت دست‌اول مرد شماره دو انقلاب کوتاه بماند، چه اصلاح‌طلبانی که امروز دوباره به یاد رفیق قدیم رخت گنجی پوشیده و از ترس واگویه دقیق تاریخی وقایع تلخ و شومی نظیر انتخابات مجلس ۷۸ و تحصن مجلس ششم در خاطرات بعدی آیت‌الله هاشمی، دست پیش گرفتند و بر طبل جدی‌نگرفتن آن می‌کوبند، همه باید بدانند خاطرات هاشمی مثل خود هاشمی، زنده است، شاهدان زنده هم برای استناد و اثباتش کم ندارد؛ پس بهتر است بعد‌از‌این به جای نمایش‌های مشمئزکننده جدی نگیرید، به فکر راه علاجی مشترک برای پاک‌کردن گذشته‌های خود باشند که شاید سوزاندن خاطرات هاشمی یکی از آنها باشد و دوای درد دل پرکینه این آقایان شود که قطعا آقای هاشمی به آن راضی‌تر است!
نظر شما