سریال های تلویزیون کلیشهای و تکراری است
این روزها سریال های متوسط و زیر متوسط از شبکههای مختلف در حال پخش است و هنوز نتوانستهاند مخاطب را به یاد نوستالژیها و قدرت سریالسازی گذشته در پای تلویزیون نگه دارند. نه طنزها از سایه تکرار و کلیشه خارج شدهاند و نه ادامهسازی به صلاح است.
این روزها سریال های متوسط و زیر متوسط از شبکههای مختلف در حال پخش است و هنوز نتوانستهاند مخاطب را به یاد نوستالژیها و قدرت سریالسازی گذشته در پای تلویزیون نگه دارند. نه طنزها از سایه تکرار و کلیشه خارج شدهاند و نه ادامهسازی به صلاح است.
به گزارش صدای ایران از تسنیم، تلویزیون بعد از نوروز وارد روزهای روتین سریالهای شبانه خود شد و از آن حال و هوای ویژهها بیرون آمد. هرچند سال 97 بیشتر کنداکتور سیما به سریالهای ملودرام و اجتماعی اختصاص پیدا کرد در شروع سال همهچیز با طنز شروع شد. به گونهای که طنز «نون.خ» شبکه یک جای خودش را به «دنگ و فنگ روزگار» داد و یا سریال «شرایط خاص» جانشین «زوج یا فرد» طنز دیگر تلویزیون شد. امروز تلویزیون تنها با یک ملودرام به کار خودش ادامه میدهد و آن فصل دوم «روزهای بیقراری» شبکه دو سیماست. فصل اول این مجموعه از شبکه یک سیما پخش شد و فصل دوم آن این شبها در کنداکتور شبکه دو قرار دارد. روایتگر زنی است که به دنبال هویت خودش ناچار میشود به یک سفر طولانی برود و همین باعث میشود تا او درگیر ماجراهایی شود.
* «دنگ و فنگ روزگار» شبکه یک
همان روزهایی که قرار بود شبکه یک «دنگ و فنگی...» داشته باشد میگفتند قرار است یک سریال کمدی جای «نون.خ» را بگیرد و جانشین خوبی خواهد بود. اما آن کمدی که بتواند تماشاگر را درگیر موقعیتها و شخصیتها کند از آب درنیامده است. جواد مزدآبادی در مقصد و هدف خودش هم ناموفق بوده و نتوانسته دوستی، نزدیکی، محبت و عشق را به دور از کلیشهها و تکرارها فریاد بزند. شاید بیش از رسیدن به سوژه و مقصد داستانی سریال، بیشتر درگیر کنایهها و دیالوگهای کلامی بازیگران میشود.
اینجا دوباره سایه حضور بازیگران و دیالوگها و طعنهها سنگینی میکند. دو بازیگری که محمد نادری و سیروس گرجستانی محور این بازیها هستند؛ البته خودشانند و تفاوت کمتر به چشم مخاطب میآید. قبلاً هم درباره تکرار بازی و شباهت نقشها صحبت کردهایم و بسیاری بر این باورند که طنازان تکرار نمیشوند و اتفاقاً زمانی که خودشان هستند جذابترند. مثلاً مخاطب دوست دارد همان «هاشم» متهم گریخت را در سیروس گرجستانی ببیند البته که این بازیگر پیشکسوت همواره جنس خاص و متفاوتی از خودشان بروز داده کمتر در این سریال به چشم آمد و البته در «اوس محمد» قدری تغییر در بازی گرجستانی دیده میشود.
محمد نادری پیش از این یک نقشی همچون اردشیر «دنگ و فنگ روزگار» برای سریال «شمعدونی» کار کرده بود و البته تفاوت در نوع کاراکتر وجود دارد؛ "اردشیر"- از طبقه پایین و "هوشنگ مظاهری" از طبقه متوسط. اما در نوع اجرای نادری این تفاوت به چشم نمیآید. برخلاف گفتههای خودش اصلاً سوار بر کاراکتر نبوده که برای بیننده قابل لمس باشد. چرا که بیننده بهتر میداند میان طبقه پایین و متوسط جامعه تفاوت وجود دارد و باعث میشود در دیدگاه، افکار و... تأثیر بگذارد. اتفاقی که در ایفای نقش او کمتر دیده میشود؛ زیرا حداقل در زندگی مرسوم جامعه رفتار پدر طبقه متوسط و پایین جامعه با فرزندانش تفاوت دارد و این پدر «شمعدونی» با پدر «دنگ و فنگ روزگار» نتوانسته ملموس تفاوت خودش را به رخ تماشاگر بکشاند.
البته که عیار قدرتنمایی هنری سیروس گرجستانی چندین گام به بقیه بازیگران این سریال میچربد؛ چرا که "آقاولی" سریال «دنگ و فنگ روزگار» بار عمده طنز و شیرینی کار به عهده اوست و به پارتنر خود- محمد نادری- هم کمک میکند ماجرای «دنگ و فنگ روزگار» را جذاب کند ولی از فقدان پردازش و غرق در کلیشهها و تکرار در پرداخت روایی رنج میبرد.
در کنار نادری و گرجستانی، بیژن بنفشهخواه، نیما شاهرخشاهی، محمد فیلی، غلامرضا نیکخواه، امیر غفارمنش، ساعد هدایتی، شیرین آقارضا کاشی، پانتهآ مهدینیا، سینا رازانی، زهرا داوودنژاد، مهری آلآقا، مریم شاه ولی، مینا نوروزی، ساقی زینتی، بیتا خردمند، عباس محبوب، طاهر علایی، فریده دریامج، ژیار محمدزاده، ساره صحرایی، ستاره صحرایی و ..... بازی میکنند.
یکی از ویژگیهای «دنگ و فنگ روزگار» تصویربرداری در 70 لوکیشن است و همین تعدد لوکیشنها یکی از عوامل جذابیت سریال دنگ و فنگ روزگار است و گروه در قسمتهای مختلف تهران، شهر ری، احمدآباد مستوفی و ... مشغول ضبط این اثر هستند. البته تعدد لوکیشنها کار تولید را با سختیهایی همراه میکند و جزو مزیتهای این سریال محسوب میشود و عوامل سریال تلاش کردهاند تا این سختی را به جان بخرد یک مجموعه تلویزیونی روانه آنتن شود که متمرکز در آپارتمان و پایتخت نباشد. همانکاری را که به خوبی سریال نوروزی شبکه یک «نون.خ» به خوبی انجام داد و آداب و رسوم و اقوام و نمایش جاذبههای استان کردستان را به تصویر کشید.
نکته مهم و قابل تقدیر این سریال هم به شوخیهایی برمیگردد که مشمئزکننده و رایج طنزهای امروز سینما و برخی اوقات تلویزیون نیست. اما نتوانسته مقاصد یک کمدی اجتماعیمحور را هم به رخ مخاطب بکشاند. آن ظرافتها و مهارتهایی که برای طنزپردازی نیازمند یک مجموعه تلویزیونی است به منصه ظهور نرسیده و باز هم بایستی مخاطب به کلکل کردنها و زیرآب زدنها بخندد. موقعیت در این طنز هم جایی نداشته و ندارد؛ چون فیلمساز و نویسنده آن هیچگونه برنامهای برای رسیدن به خنداندن با موقعیتپردازی نداشتهاند.
کار پسندیده و شایسته سریال «دنگ و فنگ روزگار» روایت خانوادههایی است که از شهرستان به تهران کوچ میکنند و مسائل و مشکلات زندگی شهرنشینی علی الخصوص تهران را به خوبی نشان میدهد. سوژهای که نیاز داشتیم درباره آن یک کار نمایشی انجام شود تا آنقدر شاهد مهاجرت از شهرستان به پایتخت نباشیم. البته برای این نمایش، انتخاب بازیگران مناسب و لوکیشنهای متعدد هم کمک شایانی کرده تا این تنوع فضایی و گفتمان توأمان به چشم مخاطب بیاید. اما موقعیتهایی که کارگردان در اختیار مخاطب قرار میدهد خنده در آن محکوم است و در دیدن به لحظه، نام سریال کمدی به نظر نمیآید و شاید بتوان در شخصیتپردازی به جای پردازش روایی و ایجاد کمدی موقعیت به "جواد مزدآبادی" به عنوان کارگردان این فیلم نمره متوسطی داد. چون توانسته یک رابطهای میان آدم ساده و بیآلایش داستان تا فردی که نقش دو رو- بیژن بنفشهخواه- را برقرار سازد.
«دنگ و فنگ روزگار» سریالی است که سازندگان آن کوشیدهاند یک طنز خانوادگی و اجتماعی بسازند اما تلاش آنها عمدتاً در چارچوب کلیشهها و تکرارها مانده و نتوانسته از سطح متوسط فراتر برود. جای پردازش مناسب شخصیتها، موقعیتهای دراماتیک و طنز در این سریال تلویزیونی خالیست و به جز وقت گذرانی برای عدهای که پای تلویزیون نشستهاند ثمری ندارد.
* «روزهای بیقراری» شبکه دو
بخش عمدهای از ماجراهای فصل دوم سریال «روزهای بیقراری» در شهر تبریز و بخشهایی از آن در شهر مشهد ضبط شده است. این مجموعه در ادامه روزهای بیقراری که فصل اول آن پیش از این که از شبکه یک سیما پخش شود، ساخته شد سارا که از همسر سابقش جدا شده در پی هویت خود ناچار به سفری طولانی می شود و یک فرش نفیس مربوط به دوره مشروطه تنها سندی است که او را به مقصود برساند و... بازیگرانی مانند سارا صوفیانی، مجید واشقانی، فخرالدین صدیق شریف، مهتاج نجومی، کاظم هژیر آزاد، صفا آقاجانی با حضور افسانه بایگان و حمیدرضا آذرنگ و تعدادی از بازیگران برجسته و پیشکسوت تبریز و مشهد در این سریال به ایفای نقش میپردازند.
«روزهای بیقراری» در گام دوم نشان داد اگر دوباره ساخته نمیشد هم اتفاقی نمیافتد. یعنی در واقع اثر کاظم معصومی مجموعهای است که با آببستن به ماجراهای بیربط شخصیت اصلی داستان نا به سامان این سریال متصل شده و تمام سعی و تلاش خود را به کار بسته تا یک ملودرام اجتماعی و خانوادگی بسازد. اما به جز ارائه یک مجموعه ضعیف و شبه هندی حرفی برای گفتن ندارد. شاید با دیدن این سریال با خود بگوییم چرا سریالهایی مثل «روزهای بیقراری» بایستی ساخته شوند یا چرا باید دومی در کار باشد؟
بازیگران این سریال که انتظار میرفت از عیار هنریشان مثل افسانه بایگان و حمیدرضا آذرنگ بهره ببرد یا نتوانسته و یا اینکه آنقدر روایت ضعیف بوده آنها هم در این ظرف و مجال به چشم نیامدند. زیرا برای مخاطب هیچچیزی در عالم ملودرام که بایستی جنبههای معمایی و ماجراجویی هم داشته باشد، جذاب نبوده و یک سریال حوصلهبر را شاهد هستند که اگر سریال یا برنامه دیگری روی آنتن باشد حتماً شبکه را تغییر میدهند و بیننده آن برنامه یا سریال میشوند. یا در برخی اوقات دیده شده که ترجیح میدهند تلویزیون را خاموش کنند. چون آدمهای «روزهای بیقراری» غیرواقعیاند. سریال پیش از این به گونهای حساس و جالب توجه بود که بیننده منتظرش میماند تا به ساعت پخش برسد و بداند ماجرا به کجا میرسد؟ اما فکر نمیکنم کسی این سریال را ندیده باشد هم چیزی را از دست بدهد.
در جریان تماشای «روزهای بیقراری2» به این نتیجه رسیدم که شاید فیلمسازان و حتی مدیران بالادستی حوزه سریالسازی در تلویزیون نمیدانند چه نوع سریالها و سوژههایی باید ساخته شوند و چطوری باید این کار را انجام داد. واقعاً سریال ساختن یک تعریف و مهارتی را میطلبد که این روزها کمتر روی آنتن شاهد هستیم. حتی معاون سیما هم یک نقدی به حوزه سریالسازی خصوصاً در پایانبندی و ایجاد گرههای داستانی مخاطب با آن مواجه میشود. برخی از سریالها هم که هیچ گره و معمایی ندارد و یا اصلاً مخاطب را با یک روایت ناشیانه تنها میگذارند. اینجا احساس میشود بر تولیدات استانی آن طور که باید و شاید نظارت نمیشود؛ البته که باعث خرسندی است تولیدات استانها بر دریچه آنتن سراسری رسانهملی قرار بگیرند ولی این اولویتبندیها فراموش نشود.
«روزهای بیقراری» میتواند در کلاس درس کارگردانانی شرکت کند که حرفهای خوبی درباره خانواده قبلاً روی آنتن رسانهملی زدهاند مثل «خانه سبز» بیژن بیرنگ یا «همسایهها» محمدحسین لطیفی و حتی «بر سر دو راهی» بهرنگ توفیقی که نوروز در همین شبکه دو روی آنتن رفت. سریال خانوادگی باید حرف حساب و جدی با درونمایه شرایط روز جامعه بزند که هیچ ظاهری هم در زرقوبرقهای این سریال از مفهوم خانواده وجود ندارد. البته شاید پیدا و پنهانهای خانوادگی جزئی داشته باشد اما دریغ از القای مفهوم کلان و جامعی از خانواده. ولی کماکان با اغراق و کشش بدون حد و حرث، روایت جلو میرود. شاید هم سر از فصل سومی هم دربیاورد مثل دیگر سریالهایی مثل «بچهمهندس» یا «ستایش» که معلوم نیست چرا و با چه جهتی ادامه پیدا میکنند. صرفاً برای پُرکردن آنتن یا تبدیل شدن به یک برند! حالا چون یک سریالی مثل «پایتخت» جلو رفت و به فصل جدید هم رسید که خیلی خواهان ساختن آن هستند باید هر سریالی را ادامه داد؟ این سوالی است که از کارگردانان و تهیهکنندگان این سریالها بارها پرسیدهایم و جواب فنی و تخصصی نشنیدهایم.
البته اگر به نمونههای کرهای آن توجه کنیم فصلها و قسمتها ادامه پیدا میکنند ولی تماشاچی را درگیر میکنند. عمدتاً کیفیت لازم را ندارند ولی مفهوم عشق و عاشقی و ملودرام را به خوبی روی آنتن میبرند. بیننده را حریص میکنند که حتماً این اثر را دنبال کنند ولی تولیدات ما بیشتر حرص درمیآورند تا بیننده را حریص کنند!
* «شرایط خاص» شبکه سه
این روزها سریال های متوسط و زیر متوسط از شبکههای مختلف در حال پخش است. شرایط خاص یک مجموعه ضعیف بدون کیفیت است که صرفاً از طریق بازی با مضامین اجتماعی و باورهای اعتقادی و دینی میخواهد تماشاگر را سرگرم کند اما چون از نظر ساختار هنری و داستانهای پراکنده و تکراری قابلیت و توانایی جذب مخاطب را ندارد ناموفق است. «شرایط خاص» نام سریال کمدی است که مدتها قبل بایستی روی آنتن میرفت ولی شلوغی کنداکتور اجازه این عرضاندام را نداد. مجموعهای پربازیگر و پرلوکیشن است که در بیش از 100 لوکیشن اصلی و فرعی در تهران و حومه جلوی دوربین رفته است. کامبیز دیرباز، بهرام افشاری، پروانه معصومی، نادر سلیمانی، سیروس گرجستانی، کاظم سیاحی، مریم سعادت، شهره سلطانی، سوگل قلاتیان، معصومه رحمانی، صحرا اسدالهی، مصطفی ساسانی، وحید آقاپور و اسدالله یکتا جزو بازیگران این سریال هستند.
یکی از نقاط ضعف این سریال تلویزیونی به ریتم داستان برمیگردد؛ «شرایط خاص» یک مقداری ریتم روایت را رعایت نمیکند. خیلی ماجراها بدون هدف و صرفاً به دلیل طولانی کردن قسمتها و زمانبندی اعلام شده سیما ادامه پیدا میکند. اما به مراتب در قواره یک سریال کمدی موقعیت جلوتر از «دنگ و فنگ روزگار» است. در بحث داستانپردازی هم به روال گذشتگان دور عمل کرده و جا به جایی آدمها را به نمایش میگذارد. چرا که آصف سریال- کامبیز دیرباز- در نقش پسر شهید مرضیه رضاپور- پروانه معصومی- که کارخانهدار هم است قرار میگیرد که اصلاً در حد و قواره نقش یک شهید هم بازی نمیکند. البته موقعیتهای طنز فراهم میکند؛ چون پیش از این یک تجربهای در ایفای نقش «مجید سوزوکی» اخراجیهای یک را در کارنامه خودش دارد.
قبلاً در زمانهای دور روایتهایی نوشته میشد که شخصی به جای یک کاراکتر دیگری ایفای نقش کند در این سریال هم این اتفاق تکرار شد که نقش پسر شهید مادر داستان «شرایط خاص» را ایفا کند. شاید نویسنده داستان فکر کرده که در این مجال بایستی یک اثر دیگری با این چنین سوژه و پرداختی روی آنتن برود. البته بیراه هم نرفته و نسبت به دیگر سریالها مخاطب بیشتری دارد؛ چون میخواهند بدانند پایان این رفت و آمدها و ایفای نقش در جایگاه پسر شهید توسط آصف- کامبیز دیرباز- به کجا خواهد رسید؟ به عبارت دیگر کی این دروغ افشا خواهد شد. برای مخاطب سوالاتی پیش میآید که بالاخره رابطه آصف و مرضیه رضاپور(دیرباز و معصومی) به چه جایی میرسند و تا کجا پیش میروند. این نوع پرداخت و سوژهنگاری از کجا ریشه میگیرد و برای چه دوباره طرح میشود شاید جزو سوالاتی باشد که نویسنده و کارگردان این سریال باید به آن پاسخ بدهند؟ ولی هرچه هست کمدی بیثمری است؛ چون درگیری محتوایی ندارد و صرفاً به دنبال آن میروند تا ببینند این رابطه دروغکی چه زمانی افشا میشود.
البته اشتباه وحید امیرخانی کارگردان جایی خیلی به چشم میخورد در سکانس استودیوی برنامه عکسی از دیرباز در فیلم «اخراجیهای 1» نصب کرده است. شباهت مفهومی قصه «شرایط خاص» با «اخراجیهای 1» این تمهید را از یک اتفاق فان دور میکند و مخاطب تیزهوش میتواند فرجام شخصیت "آصف" را حدس بزند. و البته یک نگاه فضای مجازی هم در این قسمت دست به دست شد؛ جایی که کامبیز دیرباز در نقش «آصف» مقابل دوربینهای تلویزیونی میگوید: «سلام به شما یاران قدیمی، منم در واقع همان یار صمیمی». و البته در فضای مجازی این شعر را به آن خواننده خانم قدیمی خارج از ایران ربط دادند. این هم شاید یکی از اصلیترین حاشیههای این فیلم به شمار میرود.
«شرایط خاص» در عنصر شخصیتپردازی گامهای خوبی برداشته ولی در عین حال بایستی تا پایان داستان منتظر ماند و اتفاقات دیگر را هم دید. بزرگترین کاری که تلویزیون میتواند انجام دهد ایجاد فضایی سرگرمکننده برای مخاطب است. چون سرگرمی فرهنگسازترین اتفاق در زندگی افراد به خصوص در جامعه ماست؛ جامعهای که سرگرمی نداشته باشد دچار بحران روانی و افسردگی میشود.
* ماه رمضان و سریالها
روزها هم نزدیک به ماه رمضان است و باید منتظر سریالهای جدید باشیم که از شانزدهم اردیبهشت به آنتن میرسند. شبکه یک، «از یادها رفته» به کارگردانی بهرام بهرامیان، در دل تاریخ معاصر و دوران پهلوی اول می گذرد. داستان این سریال درباره دختری جوان در سال 1319 است که به دلیل نداشتن شناخت از وضعیت کشور و آداب رسوم دچار بحران شدیدی میشود، اما کشف حقایق و واقعیتهایی، موجب تحول زندگی او میشود. سریال «از یادها رفته» در 50 قسمت ساخته شده که پخش آن، پس از ماه مبارک رمضان نیز ادامه خواهد یافت. حسین یاری، حسین پاکدل، هلیا امامی، میترا حجار، پوریا پورسرخ، بیتا فرهی، کامران تفتی، لیلا بلوکات، سیما تیرانداز، مهدی سلوکی، رضا یزدانی، رسول نجفیان، علیرام نورایی، حبیب دهقاننسب، مهرداد ضیایی در این سریال ایفای نقش میکنند.
شبکه دو، «دلدار» را به عنوان سریال مناسبتی خود در ماه مبارک رمضان برگزیده است. این سریال به کارگردانی برادران محمودی در حال تولید است. «دلدار» در قالب یک ملودرام عاشقانه و با مضمونی اجتماعی است. چون در دل نمایش یک داستان عشقی، به مسائل و چالشهای امروز نسل جوان هم میپردازد. چالشهایی چون ازدواج، اشتغال، انحراف و ... که دغدغههای جوان امروز جامعه ماست و سریال شبکه دو نیز به آسیبشناسی آن ها توجه کرده است. «دلدار» داستان جوانی به نام آرش است که به رغم موفقیت علمی و تحصیلی اما به دلیل بیماری مادرش دانشگاه را رها میکند و بعد از چند ماه و بر اثر اتفاقی، عشق دوران دانشگاهش یعنی رونا را میبیند. محمدرضا غفاری، الناز حبیبی، مریم بوبانی، حسام محمودی، سوگل خلیق، بهزاد فراهانی، علی اوسیوند، رویا جاویدنیا، مهران نائل، پریوش نظریه، همایون ارشادی، شادی مختاری، کمند امیرسلیمانی، نیما رئیسی و پیمان جعفری از جمله بازیگران این سریال هستند.
شبکه سه، مجموعه «برادر جان» یک ملودرام خانوادگی و با مضمونی اجتماعی و مذهبی است. موضوع اصلی این سریال، «حق الناس» اعلام شده و در خلاصه داستان آن آمده است: پسری از فوت پدرش میخواهد بدهیهای او را ادا کند. نویسنده فیلمنامه «برادر جان» سعید نعمتالله است که معمولاً فیلمنامههایی پر کشمکش و ملتهب را مینویسد. همچنین کارگردانی این سریال برعهده محمدرضا آهنج قرار دارد. علی نصیریان، حسن پورشیرازی، حسام منظور، آفرین عبیسی، سعید چنگیزیان، کامران تفتی، سجاد افشاریان، نسیم ادبی، مارال فرجاد، شیوا ابراهیمی، محبوبه صادقی و جلیل فرجاد از بازیگران سریال «برادرجان» هستند.
باید منتظر بمانیم و ببینیم آیا سریالهای ماه رمضان امسال باز در فقدان طنز، میتوانند مخاطب را پای تلویزیون بنشانند یا شاهد نارضایتی سال گذشته از سریالهای ماه رمضان خواهیم بود؟
مجتبی برزگر
به گزارش صدای ایران از تسنیم، تلویزیون بعد از نوروز وارد روزهای روتین سریالهای شبانه خود شد و از آن حال و هوای ویژهها بیرون آمد. هرچند سال 97 بیشتر کنداکتور سیما به سریالهای ملودرام و اجتماعی اختصاص پیدا کرد در شروع سال همهچیز با طنز شروع شد. به گونهای که طنز «نون.خ» شبکه یک جای خودش را به «دنگ و فنگ روزگار» داد و یا سریال «شرایط خاص» جانشین «زوج یا فرد» طنز دیگر تلویزیون شد. امروز تلویزیون تنها با یک ملودرام به کار خودش ادامه میدهد و آن فصل دوم «روزهای بیقراری» شبکه دو سیماست. فصل اول این مجموعه از شبکه یک سیما پخش شد و فصل دوم آن این شبها در کنداکتور شبکه دو قرار دارد. روایتگر زنی است که به دنبال هویت خودش ناچار میشود به یک سفر طولانی برود و همین باعث میشود تا او درگیر ماجراهایی شود.
* «دنگ و فنگ روزگار» شبکه یک
همان روزهایی که قرار بود شبکه یک «دنگ و فنگی...» داشته باشد میگفتند قرار است یک سریال کمدی جای «نون.خ» را بگیرد و جانشین خوبی خواهد بود. اما آن کمدی که بتواند تماشاگر را درگیر موقعیتها و شخصیتها کند از آب درنیامده است. جواد مزدآبادی در مقصد و هدف خودش هم ناموفق بوده و نتوانسته دوستی، نزدیکی، محبت و عشق را به دور از کلیشهها و تکرارها فریاد بزند. شاید بیش از رسیدن به سوژه و مقصد داستانی سریال، بیشتر درگیر کنایهها و دیالوگهای کلامی بازیگران میشود.
اینجا دوباره سایه حضور بازیگران و دیالوگها و طعنهها سنگینی میکند. دو بازیگری که محمد نادری و سیروس گرجستانی محور این بازیها هستند؛ البته خودشانند و تفاوت کمتر به چشم مخاطب میآید. قبلاً هم درباره تکرار بازی و شباهت نقشها صحبت کردهایم و بسیاری بر این باورند که طنازان تکرار نمیشوند و اتفاقاً زمانی که خودشان هستند جذابترند. مثلاً مخاطب دوست دارد همان «هاشم» متهم گریخت را در سیروس گرجستانی ببیند البته که این بازیگر پیشکسوت همواره جنس خاص و متفاوتی از خودشان بروز داده کمتر در این سریال به چشم آمد و البته در «اوس محمد» قدری تغییر در بازی گرجستانی دیده میشود.
محمد نادری پیش از این یک نقشی همچون اردشیر «دنگ و فنگ روزگار» برای سریال «شمعدونی» کار کرده بود و البته تفاوت در نوع کاراکتر وجود دارد؛ "اردشیر"- از طبقه پایین و "هوشنگ مظاهری" از طبقه متوسط. اما در نوع اجرای نادری این تفاوت به چشم نمیآید. برخلاف گفتههای خودش اصلاً سوار بر کاراکتر نبوده که برای بیننده قابل لمس باشد. چرا که بیننده بهتر میداند میان طبقه پایین و متوسط جامعه تفاوت وجود دارد و باعث میشود در دیدگاه، افکار و... تأثیر بگذارد. اتفاقی که در ایفای نقش او کمتر دیده میشود؛ زیرا حداقل در زندگی مرسوم جامعه رفتار پدر طبقه متوسط و پایین جامعه با فرزندانش تفاوت دارد و این پدر «شمعدونی» با پدر «دنگ و فنگ روزگار» نتوانسته ملموس تفاوت خودش را به رخ تماشاگر بکشاند.
البته که عیار قدرتنمایی هنری سیروس گرجستانی چندین گام به بقیه بازیگران این سریال میچربد؛ چرا که "آقاولی" سریال «دنگ و فنگ روزگار» بار عمده طنز و شیرینی کار به عهده اوست و به پارتنر خود- محمد نادری- هم کمک میکند ماجرای «دنگ و فنگ روزگار» را جذاب کند ولی از فقدان پردازش و غرق در کلیشهها و تکرار در پرداخت روایی رنج میبرد.
در کنار نادری و گرجستانی، بیژن بنفشهخواه، نیما شاهرخشاهی، محمد فیلی، غلامرضا نیکخواه، امیر غفارمنش، ساعد هدایتی، شیرین آقارضا کاشی، پانتهآ مهدینیا، سینا رازانی، زهرا داوودنژاد، مهری آلآقا، مریم شاه ولی، مینا نوروزی، ساقی زینتی، بیتا خردمند، عباس محبوب، طاهر علایی، فریده دریامج، ژیار محمدزاده، ساره صحرایی، ستاره صحرایی و ..... بازی میکنند.
یکی از ویژگیهای «دنگ و فنگ روزگار» تصویربرداری در 70 لوکیشن است و همین تعدد لوکیشنها یکی از عوامل جذابیت سریال دنگ و فنگ روزگار است و گروه در قسمتهای مختلف تهران، شهر ری، احمدآباد مستوفی و ... مشغول ضبط این اثر هستند. البته تعدد لوکیشنها کار تولید را با سختیهایی همراه میکند و جزو مزیتهای این سریال محسوب میشود و عوامل سریال تلاش کردهاند تا این سختی را به جان بخرد یک مجموعه تلویزیونی روانه آنتن شود که متمرکز در آپارتمان و پایتخت نباشد. همانکاری را که به خوبی سریال نوروزی شبکه یک «نون.خ» به خوبی انجام داد و آداب و رسوم و اقوام و نمایش جاذبههای استان کردستان را به تصویر کشید.
نکته مهم و قابل تقدیر این سریال هم به شوخیهایی برمیگردد که مشمئزکننده و رایج طنزهای امروز سینما و برخی اوقات تلویزیون نیست. اما نتوانسته مقاصد یک کمدی اجتماعیمحور را هم به رخ مخاطب بکشاند. آن ظرافتها و مهارتهایی که برای طنزپردازی نیازمند یک مجموعه تلویزیونی است به منصه ظهور نرسیده و باز هم بایستی مخاطب به کلکل کردنها و زیرآب زدنها بخندد. موقعیت در این طنز هم جایی نداشته و ندارد؛ چون فیلمساز و نویسنده آن هیچگونه برنامهای برای رسیدن به خنداندن با موقعیتپردازی نداشتهاند.
کار پسندیده و شایسته سریال «دنگ و فنگ روزگار» روایت خانوادههایی است که از شهرستان به تهران کوچ میکنند و مسائل و مشکلات زندگی شهرنشینی علی الخصوص تهران را به خوبی نشان میدهد. سوژهای که نیاز داشتیم درباره آن یک کار نمایشی انجام شود تا آنقدر شاهد مهاجرت از شهرستان به پایتخت نباشیم. البته برای این نمایش، انتخاب بازیگران مناسب و لوکیشنهای متعدد هم کمک شایانی کرده تا این تنوع فضایی و گفتمان توأمان به چشم مخاطب بیاید. اما موقعیتهایی که کارگردان در اختیار مخاطب قرار میدهد خنده در آن محکوم است و در دیدن به لحظه، نام سریال کمدی به نظر نمیآید و شاید بتوان در شخصیتپردازی به جای پردازش روایی و ایجاد کمدی موقعیت به "جواد مزدآبادی" به عنوان کارگردان این فیلم نمره متوسطی داد. چون توانسته یک رابطهای میان آدم ساده و بیآلایش داستان تا فردی که نقش دو رو- بیژن بنفشهخواه- را برقرار سازد.
«دنگ و فنگ روزگار» سریالی است که سازندگان آن کوشیدهاند یک طنز خانوادگی و اجتماعی بسازند اما تلاش آنها عمدتاً در چارچوب کلیشهها و تکرارها مانده و نتوانسته از سطح متوسط فراتر برود. جای پردازش مناسب شخصیتها، موقعیتهای دراماتیک و طنز در این سریال تلویزیونی خالیست و به جز وقت گذرانی برای عدهای که پای تلویزیون نشستهاند ثمری ندارد.
* «روزهای بیقراری» شبکه دو
بخش عمدهای از ماجراهای فصل دوم سریال «روزهای بیقراری» در شهر تبریز و بخشهایی از آن در شهر مشهد ضبط شده است. این مجموعه در ادامه روزهای بیقراری که فصل اول آن پیش از این که از شبکه یک سیما پخش شود، ساخته شد سارا که از همسر سابقش جدا شده در پی هویت خود ناچار به سفری طولانی می شود و یک فرش نفیس مربوط به دوره مشروطه تنها سندی است که او را به مقصود برساند و... بازیگرانی مانند سارا صوفیانی، مجید واشقانی، فخرالدین صدیق شریف، مهتاج نجومی، کاظم هژیر آزاد، صفا آقاجانی با حضور افسانه بایگان و حمیدرضا آذرنگ و تعدادی از بازیگران برجسته و پیشکسوت تبریز و مشهد در این سریال به ایفای نقش میپردازند.
«روزهای بیقراری» در گام دوم نشان داد اگر دوباره ساخته نمیشد هم اتفاقی نمیافتد. یعنی در واقع اثر کاظم معصومی مجموعهای است که با آببستن به ماجراهای بیربط شخصیت اصلی داستان نا به سامان این سریال متصل شده و تمام سعی و تلاش خود را به کار بسته تا یک ملودرام اجتماعی و خانوادگی بسازد. اما به جز ارائه یک مجموعه ضعیف و شبه هندی حرفی برای گفتن ندارد. شاید با دیدن این سریال با خود بگوییم چرا سریالهایی مثل «روزهای بیقراری» بایستی ساخته شوند یا چرا باید دومی در کار باشد؟
بازیگران این سریال که انتظار میرفت از عیار هنریشان مثل افسانه بایگان و حمیدرضا آذرنگ بهره ببرد یا نتوانسته و یا اینکه آنقدر روایت ضعیف بوده آنها هم در این ظرف و مجال به چشم نیامدند. زیرا برای مخاطب هیچچیزی در عالم ملودرام که بایستی جنبههای معمایی و ماجراجویی هم داشته باشد، جذاب نبوده و یک سریال حوصلهبر را شاهد هستند که اگر سریال یا برنامه دیگری روی آنتن باشد حتماً شبکه را تغییر میدهند و بیننده آن برنامه یا سریال میشوند. یا در برخی اوقات دیده شده که ترجیح میدهند تلویزیون را خاموش کنند. چون آدمهای «روزهای بیقراری» غیرواقعیاند. سریال پیش از این به گونهای حساس و جالب توجه بود که بیننده منتظرش میماند تا به ساعت پخش برسد و بداند ماجرا به کجا میرسد؟ اما فکر نمیکنم کسی این سریال را ندیده باشد هم چیزی را از دست بدهد.
در جریان تماشای «روزهای بیقراری2» به این نتیجه رسیدم که شاید فیلمسازان و حتی مدیران بالادستی حوزه سریالسازی در تلویزیون نمیدانند چه نوع سریالها و سوژههایی باید ساخته شوند و چطوری باید این کار را انجام داد. واقعاً سریال ساختن یک تعریف و مهارتی را میطلبد که این روزها کمتر روی آنتن شاهد هستیم. حتی معاون سیما هم یک نقدی به حوزه سریالسازی خصوصاً در پایانبندی و ایجاد گرههای داستانی مخاطب با آن مواجه میشود. برخی از سریالها هم که هیچ گره و معمایی ندارد و یا اصلاً مخاطب را با یک روایت ناشیانه تنها میگذارند. اینجا احساس میشود بر تولیدات استانی آن طور که باید و شاید نظارت نمیشود؛ البته که باعث خرسندی است تولیدات استانها بر دریچه آنتن سراسری رسانهملی قرار بگیرند ولی این اولویتبندیها فراموش نشود.
«روزهای بیقراری» میتواند در کلاس درس کارگردانانی شرکت کند که حرفهای خوبی درباره خانواده قبلاً روی آنتن رسانهملی زدهاند مثل «خانه سبز» بیژن بیرنگ یا «همسایهها» محمدحسین لطیفی و حتی «بر سر دو راهی» بهرنگ توفیقی که نوروز در همین شبکه دو روی آنتن رفت. سریال خانوادگی باید حرف حساب و جدی با درونمایه شرایط روز جامعه بزند که هیچ ظاهری هم در زرقوبرقهای این سریال از مفهوم خانواده وجود ندارد. البته شاید پیدا و پنهانهای خانوادگی جزئی داشته باشد اما دریغ از القای مفهوم کلان و جامعی از خانواده. ولی کماکان با اغراق و کشش بدون حد و حرث، روایت جلو میرود. شاید هم سر از فصل سومی هم دربیاورد مثل دیگر سریالهایی مثل «بچهمهندس» یا «ستایش» که معلوم نیست چرا و با چه جهتی ادامه پیدا میکنند. صرفاً برای پُرکردن آنتن یا تبدیل شدن به یک برند! حالا چون یک سریالی مثل «پایتخت» جلو رفت و به فصل جدید هم رسید که خیلی خواهان ساختن آن هستند باید هر سریالی را ادامه داد؟ این سوالی است که از کارگردانان و تهیهکنندگان این سریالها بارها پرسیدهایم و جواب فنی و تخصصی نشنیدهایم.
البته اگر به نمونههای کرهای آن توجه کنیم فصلها و قسمتها ادامه پیدا میکنند ولی تماشاچی را درگیر میکنند. عمدتاً کیفیت لازم را ندارند ولی مفهوم عشق و عاشقی و ملودرام را به خوبی روی آنتن میبرند. بیننده را حریص میکنند که حتماً این اثر را دنبال کنند ولی تولیدات ما بیشتر حرص درمیآورند تا بیننده را حریص کنند!
* «شرایط خاص» شبکه سه
این روزها سریال های متوسط و زیر متوسط از شبکههای مختلف در حال پخش است. شرایط خاص یک مجموعه ضعیف بدون کیفیت است که صرفاً از طریق بازی با مضامین اجتماعی و باورهای اعتقادی و دینی میخواهد تماشاگر را سرگرم کند اما چون از نظر ساختار هنری و داستانهای پراکنده و تکراری قابلیت و توانایی جذب مخاطب را ندارد ناموفق است. «شرایط خاص» نام سریال کمدی است که مدتها قبل بایستی روی آنتن میرفت ولی شلوغی کنداکتور اجازه این عرضاندام را نداد. مجموعهای پربازیگر و پرلوکیشن است که در بیش از 100 لوکیشن اصلی و فرعی در تهران و حومه جلوی دوربین رفته است. کامبیز دیرباز، بهرام افشاری، پروانه معصومی، نادر سلیمانی، سیروس گرجستانی، کاظم سیاحی، مریم سعادت، شهره سلطانی، سوگل قلاتیان، معصومه رحمانی، صحرا اسدالهی، مصطفی ساسانی، وحید آقاپور و اسدالله یکتا جزو بازیگران این سریال هستند.
یکی از نقاط ضعف این سریال تلویزیونی به ریتم داستان برمیگردد؛ «شرایط خاص» یک مقداری ریتم روایت را رعایت نمیکند. خیلی ماجراها بدون هدف و صرفاً به دلیل طولانی کردن قسمتها و زمانبندی اعلام شده سیما ادامه پیدا میکند. اما به مراتب در قواره یک سریال کمدی موقعیت جلوتر از «دنگ و فنگ روزگار» است. در بحث داستانپردازی هم به روال گذشتگان دور عمل کرده و جا به جایی آدمها را به نمایش میگذارد. چرا که آصف سریال- کامبیز دیرباز- در نقش پسر شهید مرضیه رضاپور- پروانه معصومی- که کارخانهدار هم است قرار میگیرد که اصلاً در حد و قواره نقش یک شهید هم بازی نمیکند. البته موقعیتهای طنز فراهم میکند؛ چون پیش از این یک تجربهای در ایفای نقش «مجید سوزوکی» اخراجیهای یک را در کارنامه خودش دارد.
قبلاً در زمانهای دور روایتهایی نوشته میشد که شخصی به جای یک کاراکتر دیگری ایفای نقش کند در این سریال هم این اتفاق تکرار شد که نقش پسر شهید مادر داستان «شرایط خاص» را ایفا کند. شاید نویسنده داستان فکر کرده که در این مجال بایستی یک اثر دیگری با این چنین سوژه و پرداختی روی آنتن برود. البته بیراه هم نرفته و نسبت به دیگر سریالها مخاطب بیشتری دارد؛ چون میخواهند بدانند پایان این رفت و آمدها و ایفای نقش در جایگاه پسر شهید توسط آصف- کامبیز دیرباز- به کجا خواهد رسید؟ به عبارت دیگر کی این دروغ افشا خواهد شد. برای مخاطب سوالاتی پیش میآید که بالاخره رابطه آصف و مرضیه رضاپور(دیرباز و معصومی) به چه جایی میرسند و تا کجا پیش میروند. این نوع پرداخت و سوژهنگاری از کجا ریشه میگیرد و برای چه دوباره طرح میشود شاید جزو سوالاتی باشد که نویسنده و کارگردان این سریال باید به آن پاسخ بدهند؟ ولی هرچه هست کمدی بیثمری است؛ چون درگیری محتوایی ندارد و صرفاً به دنبال آن میروند تا ببینند این رابطه دروغکی چه زمانی افشا میشود.
البته اشتباه وحید امیرخانی کارگردان جایی خیلی به چشم میخورد در سکانس استودیوی برنامه عکسی از دیرباز در فیلم «اخراجیهای 1» نصب کرده است. شباهت مفهومی قصه «شرایط خاص» با «اخراجیهای 1» این تمهید را از یک اتفاق فان دور میکند و مخاطب تیزهوش میتواند فرجام شخصیت "آصف" را حدس بزند. و البته یک نگاه فضای مجازی هم در این قسمت دست به دست شد؛ جایی که کامبیز دیرباز در نقش «آصف» مقابل دوربینهای تلویزیونی میگوید: «سلام به شما یاران قدیمی، منم در واقع همان یار صمیمی». و البته در فضای مجازی این شعر را به آن خواننده خانم قدیمی خارج از ایران ربط دادند. این هم شاید یکی از اصلیترین حاشیههای این فیلم به شمار میرود.
«شرایط خاص» در عنصر شخصیتپردازی گامهای خوبی برداشته ولی در عین حال بایستی تا پایان داستان منتظر ماند و اتفاقات دیگر را هم دید. بزرگترین کاری که تلویزیون میتواند انجام دهد ایجاد فضایی سرگرمکننده برای مخاطب است. چون سرگرمی فرهنگسازترین اتفاق در زندگی افراد به خصوص در جامعه ماست؛ جامعهای که سرگرمی نداشته باشد دچار بحران روانی و افسردگی میشود.
* ماه رمضان و سریالها
روزها هم نزدیک به ماه رمضان است و باید منتظر سریالهای جدید باشیم که از شانزدهم اردیبهشت به آنتن میرسند. شبکه یک، «از یادها رفته» به کارگردانی بهرام بهرامیان، در دل تاریخ معاصر و دوران پهلوی اول می گذرد. داستان این سریال درباره دختری جوان در سال 1319 است که به دلیل نداشتن شناخت از وضعیت کشور و آداب رسوم دچار بحران شدیدی میشود، اما کشف حقایق و واقعیتهایی، موجب تحول زندگی او میشود. سریال «از یادها رفته» در 50 قسمت ساخته شده که پخش آن، پس از ماه مبارک رمضان نیز ادامه خواهد یافت. حسین یاری، حسین پاکدل، هلیا امامی، میترا حجار، پوریا پورسرخ، بیتا فرهی، کامران تفتی، لیلا بلوکات، سیما تیرانداز، مهدی سلوکی، رضا یزدانی، رسول نجفیان، علیرام نورایی، حبیب دهقاننسب، مهرداد ضیایی در این سریال ایفای نقش میکنند.
شبکه دو، «دلدار» را به عنوان سریال مناسبتی خود در ماه مبارک رمضان برگزیده است. این سریال به کارگردانی برادران محمودی در حال تولید است. «دلدار» در قالب یک ملودرام عاشقانه و با مضمونی اجتماعی است. چون در دل نمایش یک داستان عشقی، به مسائل و چالشهای امروز نسل جوان هم میپردازد. چالشهایی چون ازدواج، اشتغال، انحراف و ... که دغدغههای جوان امروز جامعه ماست و سریال شبکه دو نیز به آسیبشناسی آن ها توجه کرده است. «دلدار» داستان جوانی به نام آرش است که به رغم موفقیت علمی و تحصیلی اما به دلیل بیماری مادرش دانشگاه را رها میکند و بعد از چند ماه و بر اثر اتفاقی، عشق دوران دانشگاهش یعنی رونا را میبیند. محمدرضا غفاری، الناز حبیبی، مریم بوبانی، حسام محمودی، سوگل خلیق، بهزاد فراهانی، علی اوسیوند، رویا جاویدنیا، مهران نائل، پریوش نظریه، همایون ارشادی، شادی مختاری، کمند امیرسلیمانی، نیما رئیسی و پیمان جعفری از جمله بازیگران این سریال هستند.
شبکه سه، مجموعه «برادر جان» یک ملودرام خانوادگی و با مضمونی اجتماعی و مذهبی است. موضوع اصلی این سریال، «حق الناس» اعلام شده و در خلاصه داستان آن آمده است: پسری از فوت پدرش میخواهد بدهیهای او را ادا کند. نویسنده فیلمنامه «برادر جان» سعید نعمتالله است که معمولاً فیلمنامههایی پر کشمکش و ملتهب را مینویسد. همچنین کارگردانی این سریال برعهده محمدرضا آهنج قرار دارد. علی نصیریان، حسن پورشیرازی، حسام منظور، آفرین عبیسی، سعید چنگیزیان، کامران تفتی، سجاد افشاریان، نسیم ادبی، مارال فرجاد، شیوا ابراهیمی، محبوبه صادقی و جلیل فرجاد از بازیگران سریال «برادرجان» هستند.
باید منتظر بمانیم و ببینیم آیا سریالهای ماه رمضان امسال باز در فقدان طنز، میتوانند مخاطب را پای تلویزیون بنشانند یا شاهد نارضایتی سال گذشته از سریالهای ماه رمضان خواهیم بود؟
مجتبی برزگر
نظر شما