آرایشگر زورگیر: خواستم دزدی را امتحان کنم
جاوید و وحید دو دوست 20 و
21ساله هستند که چندی قبل توسط کارآگاهان پلیس آگاهی تهران به اتهام
زورگیری بازداشت شدند. این دو نفر، شاکیان زیادی دارند البته خودشان
اظهارات مالباختگان را قبول ندارند. دو متهم در گفتوگو با «شرق» درباره
جرایمشان توضیح دادهاند:
وحید که آرایشگاه دارد میگوید از جرایمش پشیمان است.
چند همدست داشتی؟
من و جاوید دونفری سرقت کردیم.
سابقهدار هستی؟
من و جاوید هر دو بیسابقه هستیم. اینبار هم اشتباه کردیم.
چه شد که تصمیم به سرقت و زورگیری گرفتی؟
به خدا من اینکاره نیستم. آرایشگر هستم.
پس چرا زورگیری میکردی؟
اشتباه کردم، گول خوردم.
فریب چهکسی را خوردی و چه شد که تصمیم به زورگیری گرفتی؟
بچه محلهایم دزد هستند؛ آنها به مغازه من میآمدند و پول میشماردند. دیدم هر روز با کلی پول میآیند گفتم پس خودم هم امتحان کنم و ببینم دزدی چطور است و چقدر درآمد دارد.
سارقانی را که به مغازهات میآمدند از کجا میشناختی؟
مشتریان مغازهام بودند. شناخت کاملی از آنها نداشتم. به هر حال جوانان زیادی به مغازهام میآمدند و میرفتند. من همهشان را نمیشناختم.
جاوید را از کجا میشناسی؟
او را از چند سال پیش میشناسم. او همسایه ما بود و از آن موقع با او دوست هستم.
چندسال است آرایشگر هستی؟
سهسال است که خودم مغازه دارم. پنجسال هم در مغازه دیگران کار میکردم.
خودت مغازه داشتی و باز هم به فکر زورگیری افتادی؟
فقط میخواستم ببینم چطور است.
چطور بود؟
میبینی که آخر و عاقبتمان چه شد.
از زورگیریها چقدر نصیبتان شد؟
دو گوشی موبایل و چندهزارتومان پول.
چقدر درس خواندهای؟
تا اول دبیرستان. آنسال فصل امتحانات مریض شدم و به بیمارستان رفتم. بعد از آن، وقتی به مدرسه رفتم ناظم گفت برو سال بعد بیا. من هم ترکتحصیل کردم؛ البته درسم خوب بود.
چطور زورگیری میکردید؟
با کمک جاوید و به عنوان مسافرکش. جاوید راننده بود و من پشت نشسته بودم. بار اول از اسلامشهر و بار دوم از شهریار به تهران میآمدیم. یک قیچی شکسته در ماشین داشتم در راه مسافر سوار کردیم. قیچی شکسته را زیر گلوی مسافران میگذاشتم و زورگیری میکردیم.
ادعا میکنی فقط از دو نفر زورگیری کردهای، درحالیکه تعداد شاکیانت خیلی زیاد است.
ما از همین دو نفر زورگیری کردیم. شاکیان بیدلیل ما را معرفی کردهاند.
از زندان که آزاد شدی میخواهی چه کار کنی؟
من کشتی میگیرم. میخواهم مثل آدم کار کنم و مغازهام را بچرخانم. قدر موقعیتم را ندانستم.
آیا برادر یا خواهر کوچکتری داری؟
یک برادر کوچکتر دارم که14ساله است.
میدانی که تو الگوی او هستی؟
بله میدانم. او آنقدر عقل و شعور دارد که از من نمیپرسد این مدت کجا بودم.
اشتباه کردم
جاوید هم از ارتکاب سرقت ابراز ندامت میکند
چقدر درس خواندهای؟
دیپلم دارم.
در این مدت چهکار میکردی؟
الان 15 روز است بازداشت هستم، اما قبل از آن سرباز بودم. دیر به سربازی رفتم، بعد از دیپلم در باتریسازی کار میکردم. بعد از آن هم صبحها میرفتم محل خدمتم و از بعدازظهر تا ساعت 9 شب در مغازه بودم. الان که اینجا هستم از سربازی هم غیبت میخورم.
چطور شد که با وحید برای زورگیری رفتی؟
وحید همسایه ما بود. گفت مشتریانش میآیند مغازهاش و پول میشمارند، بیا ما هم کاری کنیم.
در این سرقتها چقدر گیرتان آمد؟
دو گوشی موبایل، یک انگشتر طلا و یک دستبند استیل.
با اموال مسروقه چه کردید؟
گوشیها را 20 تا 30هزارتومان فروختیم. انگشتر طلا در جیب من بود که گم شد و دستبند استیل هم به درد نمیخورد.
برای چه کاری پول لازم داشتی که مجبور به سرقت شدی؟
برای پروتئین بدنسازی پول میخواستم.
حالا درباره کارهایی که انجام دادهای چه فکر میکنی؟
اشتباه کردیم. ما اصلا اندازه این کارها نبودیم. شما ماشین را ببین. ماشینی که ارتفاع زده به درد این کارها نمیخورد. بخواهی تند بروی کف آن گیر میکند. به خدا صبح میرفتم پادگان شب برمیگشتم خانه. اشتباه کردم
وحید که آرایشگاه دارد میگوید از جرایمش پشیمان است.
چند همدست داشتی؟
من و جاوید دونفری سرقت کردیم.
سابقهدار هستی؟
من و جاوید هر دو بیسابقه هستیم. اینبار هم اشتباه کردیم.
چه شد که تصمیم به سرقت و زورگیری گرفتی؟
به خدا من اینکاره نیستم. آرایشگر هستم.
پس چرا زورگیری میکردی؟
اشتباه کردم، گول خوردم.
فریب چهکسی را خوردی و چه شد که تصمیم به زورگیری گرفتی؟
بچه محلهایم دزد هستند؛ آنها به مغازه من میآمدند و پول میشماردند. دیدم هر روز با کلی پول میآیند گفتم پس خودم هم امتحان کنم و ببینم دزدی چطور است و چقدر درآمد دارد.
سارقانی را که به مغازهات میآمدند از کجا میشناختی؟
مشتریان مغازهام بودند. شناخت کاملی از آنها نداشتم. به هر حال جوانان زیادی به مغازهام میآمدند و میرفتند. من همهشان را نمیشناختم.
جاوید را از کجا میشناسی؟
او را از چند سال پیش میشناسم. او همسایه ما بود و از آن موقع با او دوست هستم.
چندسال است آرایشگر هستی؟
سهسال است که خودم مغازه دارم. پنجسال هم در مغازه دیگران کار میکردم.
خودت مغازه داشتی و باز هم به فکر زورگیری افتادی؟
فقط میخواستم ببینم چطور است.
چطور بود؟
میبینی که آخر و عاقبتمان چه شد.
از زورگیریها چقدر نصیبتان شد؟
دو گوشی موبایل و چندهزارتومان پول.
چقدر درس خواندهای؟
تا اول دبیرستان. آنسال فصل امتحانات مریض شدم و به بیمارستان رفتم. بعد از آن، وقتی به مدرسه رفتم ناظم گفت برو سال بعد بیا. من هم ترکتحصیل کردم؛ البته درسم خوب بود.
چطور زورگیری میکردید؟
با کمک جاوید و به عنوان مسافرکش. جاوید راننده بود و من پشت نشسته بودم. بار اول از اسلامشهر و بار دوم از شهریار به تهران میآمدیم. یک قیچی شکسته در ماشین داشتم در راه مسافر سوار کردیم. قیچی شکسته را زیر گلوی مسافران میگذاشتم و زورگیری میکردیم.
ادعا میکنی فقط از دو نفر زورگیری کردهای، درحالیکه تعداد شاکیانت خیلی زیاد است.
ما از همین دو نفر زورگیری کردیم. شاکیان بیدلیل ما را معرفی کردهاند.
از زندان که آزاد شدی میخواهی چه کار کنی؟
من کشتی میگیرم. میخواهم مثل آدم کار کنم و مغازهام را بچرخانم. قدر موقعیتم را ندانستم.
آیا برادر یا خواهر کوچکتری داری؟
یک برادر کوچکتر دارم که14ساله است.
میدانی که تو الگوی او هستی؟
بله میدانم. او آنقدر عقل و شعور دارد که از من نمیپرسد این مدت کجا بودم.
اشتباه کردم
جاوید هم از ارتکاب سرقت ابراز ندامت میکند
چقدر درس خواندهای؟
دیپلم دارم.
در این مدت چهکار میکردی؟
الان 15 روز است بازداشت هستم، اما قبل از آن سرباز بودم. دیر به سربازی رفتم، بعد از دیپلم در باتریسازی کار میکردم. بعد از آن هم صبحها میرفتم محل خدمتم و از بعدازظهر تا ساعت 9 شب در مغازه بودم. الان که اینجا هستم از سربازی هم غیبت میخورم.
چطور شد که با وحید برای زورگیری رفتی؟
وحید همسایه ما بود. گفت مشتریانش میآیند مغازهاش و پول میشمارند، بیا ما هم کاری کنیم.
در این سرقتها چقدر گیرتان آمد؟
دو گوشی موبایل، یک انگشتر طلا و یک دستبند استیل.
با اموال مسروقه چه کردید؟
گوشیها را 20 تا 30هزارتومان فروختیم. انگشتر طلا در جیب من بود که گم شد و دستبند استیل هم به درد نمیخورد.
برای چه کاری پول لازم داشتی که مجبور به سرقت شدی؟
برای پروتئین بدنسازی پول میخواستم.
حالا درباره کارهایی که انجام دادهای چه فکر میکنی؟
اشتباه کردیم. ما اصلا اندازه این کارها نبودیم. شما ماشین را ببین. ماشینی که ارتفاع زده به درد این کارها نمیخورد. بخواهی تند بروی کف آن گیر میکند. به خدا صبح میرفتم پادگان شب برمیگشتم خانه. اشتباه کردم
نظر شما