دوشنبه ۰۲ مهر ۱۴۰۳ - 2024 September 23

مصدق؛ مردی برای تمام فصول

شاید هیچ چهره ی سیاسی در تاریخ معاصر ایران را نتوان یافت که اهمیت و جایگاهی همرده با محمد مصدق داشته باشد. مردی که در سال های دهه ی 30 و قدرت محمد رضا شاه و نفوذ عمال انگلیسی، دست این استعمارگران را از ایران کوتاه و نفت، سرمایه وسوسه برانگیز ایرانیان را ملی کرد.
کد خبر: ۲۱۷۶۳۵
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۹:۳۴
محمد مصدق یکی از شاخص ترین چهره های سیاسی در تاریخ ایران بود که نه تنها ملیت و کشور دوستی را به فعل درآورد بلکه الگو و پیشوایی برای همرتبه هایش در سایر کشورها بود.

به گزارش صدای ایران شاید هیچ چهره ی سیاسی در تاریخ معاصر ایران را نتوان یافت که اهمیت و جایگاهی همرده با محمد مصدق داشته باشد. مردی که در سال های دهه ی 30 و قدرت محمد رضا شاه و نفوذ عمال انگلیسی، دست این استعمارگران را از ایران کوتاه و نفت، سرمایه وسوسه برانگیز ایرانیان را ملی کرد.

آنچه در ادامه می آید صحبت های «محمد توسلی» (متولد 1317) سومین دبیرکل نهضت آزادی ایران و اولین شهردار تهران است. 

توسلی در ابتدا و در تاکید بر اهمیت پرداختن به چهره هایی چون مصدق، لزوم توجه به منش و نگرش وی به عنوان عنصری اساسی در این بررسی را مطرح ساخت و گفت: آنچه که اهمیت دارد این است که به دلیل نگاه راهبردی که ایشان داشتند نسل امروز ما باید وقتی نام دکتر مصدق برده می شود راه و گفتمانش را درک کند و این موضوع برای جامعه امروز ما مهم است.چون خود مصدق هم هیچ وقت انتظار نداشته که به عنوان یک شخص مطرح باشد و این کلام خودش است که تاکید کرده بود که از من مسجمه نسازید.

وی افزود: فکر می کنم نسل امروز ما برای این که راه مصدق و پیامی را که وی برای جامعه امروز ما دارد درک کند، نیاز است که مصدق را در سه دوره ببیند. 

و این سه دوره عبارتند از: تولد تا سال 1330 که به نخست وزیری انتخاب می شود، و زندگی پرتلاطم و مسئولیت های سنگین که در این بازه زمانی دارد. این واقعا آموزنده است که کسی که از خانواده ای قاجار است، چه دوران پرنوسانی را در قبل و بعد از انقلاب مشروطه، در دوران رضاشاه و و بعد از شهریور 1320 تا سال 1330 طی کرده است. مطالعه این دوره زندگی دکتر مصدق برای نسل امروز خیلی آموزنده است. این که چنین شخصیتی در چه فرآیندی این آدم شده است و علاوه بر میراث خانوادگی، شخصیتش در چه بستری شکل گرفته است. 

دوره دوم دوره ی 28 ماهه ی دولت دکتر مصدق در نضت ملی ایران است. که از اردیبشهت سال 1330 آغاز می شود و تا مرداد سال 1332ادامه دارد. و این دوره بسیار آموزنده است و باید روی آن کار شود.

دوره ی بعدی بعد از کودتای 28 مرداد است که بازداشت و محاکمه و محکومیت ایشان در این زمان رقم می خورد و بعد از 3 سال ایشان به احمدآباد منتقل می شوند. زندگی دکتر مصدق در دورانی که در احمدآباد هستند، از چند نظر قابل بررسی است؛مساله اصلی ایستادگی ایشان است که هرگز از آن گفتمانی که داشت و راهی که در راستای منافع ملی و نجات کشور می دید،کوتاه نیامد. مقاومت و ایستادگی مصدق، شرایط سخت تبعید در احمدآباد و آن محدودیت هایی که در آن دوران در احمدآباد برایش وجود داشت، از جمله موضوعاتی است که حائز اهمیت هستند. 

نکته بعد محدودیت هایی است که از طرف رژیم شاه در این دوره بر دکتر مصدق اعمال می شد. و وی می کوشید تا با آنان مدارا کند. 

مساله ی دیگر رفتار دکتر مصدق با همکاران خودش در احمدآباد است. با کسانی که در احمدآباد کار کشاورزی انجام می دادند و با ایشان همکاری داشتند. 

من فکر می کنم بهترین منبع برای این بخش، فیلمی است که مرحوم «هدی صابر» ساختند و با تمام کسانی که در قید حیات بودند از جمله پیشکار ایشان و کسانی که در نخست وزیری و یا در احمد آباد به نوعی با ایشان در ارتباط بودند، مصاحبه ی مستیقم انجام دادند، و سلوک اجتماعی مصدق در آن دوران با این انسان ها را به تصویر کشیده اند. آقای صابر رعایت اخلاق و عدالت و حتی قانون را در مناسبات مصدق با دیگران را در این فیلم نشان می دهد. حتی آن فیلم نشان می دهد که دکتر مصدق رفتار خلاف قانون فردی را توبیخ می کند و این هم خیلی مهم است؛ اما بخشی که خیلی اهمیت دارد این است که اگر در نوشته ها و سخنرانی های بجای مانده از او را می خوانیم و می شنویم که او همواره بر ایرانیت و اسلامیت تاکید می کند، کسانی که زندگی اش را از نزدیک دنبال کرده اند دیده اند که او همیشه مبادی آداب دینی بوده است و نه تنها اخلاق را رعایت می کرده، بلکه مبادی احکام دینی هم بوده و وجوهات پرداخت می کرده است؛ مصدق هم در نظر مسلمان بوده و هم در عمل اخلاق دینی را در مناسبات خودش با محیط خودش ملحوظ داشته است. 

**احمدآباد آینه ی رفتار شایسته ی مصدق

توسلی در ادامه و در اشاره به روزهای زندگی مصدق در احمدآباد خاطر نشان کرد: دوره ای که مصدق در احمدآباد بوده از این منظر بسیار آموزنده است که چقدر عادلانه و انسانی با همه کسانی که در آنجا بوده اند رفتار می کرده است. 
در سال 1345 آقای دکتر سحابی تازه از زندان پهلوی آزاد شده بود که خبر درگذشت دکتر مصدق می رسد و ایشان به احمدآباد می رود و کار تدفین دکتر مصدق را در احمدآبادانجام می دهد. قرار بود که ایشان به امانت در احمدآباد دفن شود چراکه وصیت مصدق این بود که در کنار شهدای 30 تیر به خاک سپرده شوند. بعد از انقلاب هم کوشش زیادی شد تا به این وصیت عمل شود اما متاسفانه مدیران وقت هرگز با این وصیت همراهی نکردند و کماکان قبر ایشان در همان احمدآباد است. 

سال هایی بود که مردم توجه زیادی به این روستا داشتند و من هرگز فراموش نمی کنم 14 اسفند سال 1357 را که جمعیتی میلیونی به سمت احمدآباد رفتند به صورتی که راه های دسترسی به این روستا مسدود شده بود. خود من با توجه به مسوولیتی که در شهرداری تهران داشتم با تاخیر رفتم و در اواسط راه متوقف شدم و دیگر نتوانستم جلوتر بروم. بعدها که فیلم های مراسم را دیدم و سخنرانی «آیت الله طالقانی» در این مراسم را شنیدم برایم جالب بود چرا که تصویری که ایشان از دکتر مصدق مطرح می سازد دربردارنده نقشی است که او در نهضت ملی ایران و در داستان تحقق آرمان های ملت ایران از انقلاب مشروطه و نهضت ملی ایران داشته است. و این سخنرانی مرحوم طالقانی در احمدآباد بسیار قابل توجه است که بازخوانی شود و آن فضای اسفند سال 1357 را درست در یک ماه بعد از انقلاب اسلامی به تصویر بکشد. 

در سال های بعد هم حضور مردم در 14 اسفند در احمدآباد فراز و فرودی داشته که در دوره هایی محدود به برنامه هایی بوده است که افرادی سخنرانی و مردم با علاقه دنبال می کردند و حضور داشتند؛ اما سال های متمادی است که از حضور مردم در احمدآباد جلوگیری می شود و حتی هیات امنایی که در آنجا مسوولیت داشته اند هم با محدودیت مواجه می شوند.

یک سوال راهبردی وجود دارد و آن این که «دکتر مصدقی که هم مسلمان بود و هم تمام زندگی اش را در راستای منافع ملی و تحقق آرمان های ملت ایران گذارده است، چرا بعد از انقلاب، به جای تجلیل از چنین شخصیتی، همواره مواجهه با ایشان با محدودیت مواجه بوده است؟»

این سوالی کلیدی است که پژوهشگران تاریخی در این زمینه باید بررسی کنند و بتوانند و کار آگاهی بخشی خودشان را در این زمینه انجام دهند. 

چنانچه بازرگان به درستی اشاره می کنند ما دنبال راه مصدق هستیم. و راه مصدق که مهندس بازرگان هم در بیانیه ها و هم در سخنرانی هایشان باز می کنند، این است که راه وی مقابله با فرهنگ استبدادی است یعنی آزادی ملت ایران و حاکمیت ملی، استقلال ایران، عدالت و حاکمیت قانون در جامعه و این محورها هستند که مولفه های گفتمان مصدق و راه او را روشن می سازند، اینها اصل اندیشه مصدق است. به همین علت ما باید 14 و 29 اسفند را گرامی بداریم و آنها را یادآوری کنیم چرا که این ها مطالبات تاریخی ملت ایران هستند.

**مصدق؛ افتخار ملت ایران

هاشم صباغیان (متولد 1316) عضو ارشد نهضت آزادی ایران و وزیرکشور در دولت موقت نیز در گفت و گو با پژوهشگر ایرنا به بیان دستاوردها و کارهای مصدق پرداخت.

وی در ابتدای گفت وگو ضمن تشکر از بابت گزارشاتی این چنینی که با هدف تکریم و تمرکز بر شخصیت های تاریخی مطرح و منتشر شوند و برای جوانان مملکت بسیار مفید هستند، به پژوهشگر گفت: دکتر مصدق از افتخارات تاریخ ملت ایران است. او کسی بود که توانست نفت را ملی کند و دست استعمار انگلیس را قطع سازد و در این راه تلاش های زیادی کرد و همکارانی که برای خودش انتخاب کرده بود از کسانی بودند که بعدا هم از افتخارات ملت ایران شدند. 

وی افزود: مصدق برای خلع ید، از مرحوم مهندس بازگان استفاده کرد. مهندس بازرگان به آبادان رفت و آنجا را از دست عوامل انگلستان که در آن منطقه حضور داشتند، خلاص کرد.

«در مدتی که در احمدآباد بود، دستگاه شاه وی را زندانی کرده و رفت و آمد با او مشکل بود؛ اما نهضت آزادی و دکتر سحابی و مهندس بازرگان همیشه سعی داشتند که در روز ملی شدن صنعت نفت به آنجا بروند. مزاحمت هایی هم البته در احمدآباد صورت می گرفت؛ خود من هم چندین بار با آقایان به آنجا رفتم. ما می رفتیم، بالای مقبره ایشان که در آنجا دفن بودند فاتحه ای خوانده می شد و بعد برمی گشتیم و تظاهری هم نداشتیم؛ ولی به طرق مختلف هرکدام از ما را که رفته بودیم مورد بازخواست قرار می دادند. از افتخارات ملت ایران وجود دکتر مصدق است که هیچ موقع تاریخ فراموشش نخواهد کرد».

**تحقیر انگلستان علت کینه ی ماندگار به خاندان مصدق

صباغیان در توضیح ریشه دشمنی هایی که در زمان حیات و پس از مرگ مصدق نسبت به ایشان وجود داشت و حتی کار را به جایی رساند که سال ها پس از مرگ ایشان نوه اش را به قتل رساندند، بیان داشت: ایشان به جنگ یک استعمار بزرگ رفت. استعمار انگلستان آن زمان از قوی ترین ها در جهان بود و ایشان وقتی که توانست کمر آنها را خم و دستشان را از منافع ایران کوتاه کند، ضربه ی بزرگی به انگلستان در تمام دنیا بود؛ به صورتی که «عبدالناصر» در مصر بعدا که برای ملی شدن کانال سوئز اقدام کرد گفت: همانطور که دکتر مصدق نفت را ملی کرد من هم کانال سوئز را ملی می کنم. یعنی روش دکتر مصدق روشی بود که برای سایر کشورها هم مورد تایید بود و طبیعی است که انگلستان با این همه امکاناتی که دارد نهایت ضربه اش را بزند. 

وی افزود: در نظام شاهنشاهی هم نوعی وابستگی به دولت انگلستان وجود داشت که اوامرشان اجرا می شد. به همین دلیل فشار فوق العاده ای بر دکتر مصدق و خانواده اش وجود داشت؛ به ویژه دکتر غلامحسین مصدق را که پسرش بود مورد مزاحمت های مختلف قرار دادند. 

صباغیان در پاسخ به این سوال که آیا همانطور که برخی عقیده دارند، مصدق در احمدآباد، ایرانی در ابعاد کوچک بر اساس ایده آل ها و آرمان هایش ساخته بود گفت: نه به این وضوح اما به طور کلی بله. او زمانی که در احمدآباد ساکن بود، مشکلات این روستا را حل کرد، مدرسه ای که نداشتند را برایشان ساخت و... مردم احمدآباد خیلی او را دوست داشتند و از جان و دل از او محافظت می کردند. بنابراین طبیعی بود که در زادگاه خودش خدماتی که می توانست را انجام بدهد. 
مصدق در دوران تبعید در احمدآباد هم دست از مراودات و ارتباطاتش با با افراد شناخته شده و ملی آن دوره برنداشت و این ارتباط گاهی در شکل دست نوشته و کاغذی بود که می فرستادند و برخی اوقات از تلفن استفاده می کرد. چنان که زمانی که نهضت آزادی تاسیس شد از طریق آقای طالقانی که ایشان هم از موسسین نهضت آزادی بود و با او در ارتباط بودند، تاسیس نهضت آزادی را تبریک گفت.
نظر شما