وزیرجوان: لوکوموتیو انقلاب انرژی تازه ای می خواهد
درست روزی وارد دفتر کار آقای وزیر میشوم که معاون فضای مجازی دادستان کل کشور اعلام کرده در تدارک طرح شکایت از وی در دادسرای کارکنان دولت است. خیلیها معتقدند اگر او جوان نبود و ملاحظهکاری و محافظهکاری سالخوردگان را داشت، نه میتوانست این همه دستاورد داشته باشد و نه در مقابل فشارها مقاومت کند.
به گزارش صدای ایران روزنامه ایران نوشت؛ درست روزی وارد دفتر کار آقای وزیر میشوم که معاون فضای مجازی دادستان کل کشور اعلام کرده در تدارک طرح شکایت از وی در دادسرای کارکنان دولت است. خیلیها معتقدند اگر او جوان نبود و ملاحظهکاری و محافظهکاری سالخوردگان را داشت، نه میتوانست این همه دستاورد داشته باشد و نه در مقابل فشارها مقاومت کند. میخواهم با او درباره علت چسبندگی صندلیهای مدیران سالمند حرف بزنم و اینکه آیا مسئولیت دادن به نسلی از جوانان که تا کنون حاشیهنشین بودهاند، نوعی ریسک نمیتواند باشد؟ آیا نشاندن یک جوان بر صندلی مدیریت به شکلی نمادین کارساز است یا مرتفع کردن مشکلات جوانان توسط مدیری باتجربه و سالمند؟ در این گفتوگو تلاش میکنم به راهبرد و استراتژی وزارت ارتباطات برای آموزش و آمادهسازی مدیران جوان بپردازم و نظر جوانترین وزیر پس از انقلاب اسلامی را در هریک از این موارد جویا شوم.
از نظر شما که یکی از جوانترین وزرای بعد از انقلاب هستید، چرا هنوز به جوانها میدان داده نمیشود؟
از نظر شما که یکی از جوانترین وزرای بعد از انقلاب هستید، چرا هنوز به جوانها میدان داده نمیشود؟
اینکه چرا به جوانها میدان داده نمیشود، دلایل متعددی دارد که اگر بخواهم به شکل ملموستری آن را بیان کنم، باید تأکید کنم که هر دورهای مشکلات خاص خودش را دارد. یک زمانی با جنگ مواجه بودیم و 8 سال زمان دفاع مقدس شرایط خاص خودش را داشت. بعد از آن با دورهای به نام سازندگی مواجه بودیم که آن دوره هم شرایط خاص خودش را داشت و بعد از آن با دوره تحریم روبهرو شدیم که در این دوره هم با شرایط خاصی مواجه هستیم.
هر دوره اقتضائات خودش را دارد. به عنوان مثال میتوانم به بیماری اشاره کنم که برای درمان دیسک کمر به متخصص جراحی ستون فقرات مراجعه میکند. این جراح بعد از بستری بیمار او را جراحی میکند. درحالی که پزشک دیگری با دستگاههای جدید میتواند بدون جراحی و تنها با لیزر دیسک کمر این بیمار را درمان کند یا پزشک دیگری با استفاده از شناخت حرکت اسکلتی با روشهایی میتواند بیماری را درمان کند که به آن کایروپراکتیک میگویند.
این تقصیر پزشک جراح نیست که بیمار برای درمان پیش او رفته چون او متخصص جراحی است و هر بیماری که به او مراجعه کند با جراحی درمانش میکند. در کشور ما وضعیت به همین شکل است. مشکلات دورههای مختلف متفاوت است و مخاطبان جامعه هم متفاوت هستند.
امروز نمودار سنی جامعه ما جوان است و بدنه قطور این نمودار در دهه 60 به بعد قرار گرفته. این دهه امروز به سن جوانی و بعد از جوانی رسیده و مشکلات و انتظارات و مسائل آن هم با دهه 30 و 40 یا 50 متفاوت است. پس مخاطب جوان است و مشکلات هم مشکلات جوانی است. اما با ایده جنگ نمیتوان مشکلات امروز را برطرف کرد همچنان که با ایده سازندگی نمیتوان مشکلات امروز را حل کرد.
نوآوری در عرصه مدیریت برای حل مسائل، واقعیتی است که باید آن را بپذیریم. بنابراین، میدان دادن به جوانها به این معناست که جوانها با ایدهها و راه حلهای جدید و شکستن حلقههای مدیریتی بسته کشور پیش بیایند و از ظرفیتهای موجود برای حل مشکلات استفاده کنند. جوان انرژی و انگیزه دارد؛ جوان محافظه کاریاش کمتر است و امید بیشتری دارد. طبیعتاً کشور در شرایطی است که ما باید از ظرفیت جوانها استفاده کنیم و جوانها میتوانند تحول ایجاد کنند. البته در کشور همواره به پزشک جراح و با تجربه نیاز است. امروز فضایی است که احساس میشود با اتمسفر جدید، این جوانها باید وارد میدان شوند و میداندار باشند و کار را پیش ببرند.
آنها با انگیزه جدید و انرژی بیشتر به عرصه بیایند و روند کار را تغییر دهند و کار را پیش ببرند. فرموده مقام معظم رهبری به درستی بر این مسأله تأکید دارد که امروز باید در راستای این مسأله عمل کرد. البته فرمایش ایشان همراه با عمل بوده است. امروز در انتصابات ایشان این فرآیند آغاز شده است. البته تأکید ایشان تنها بر سن خاص نیست بلکه بر شایسته سالاری تأکید دارند و این کار را خودشان آغاز کردند و دولت هم تلاشهایی در این زمینه انجام داده است. دکتر روحانی در سطح کابینه و معاونین بر این موضوع تأکید داشتند و شاید یکی از دلایلی که من امروز در پست وزارت ارتباطات در خدمت مردم هستم همین موضوع باشد. در دولت و در سطح مدیران پایه و مدیران میانی هم اتفاقات خوبی در زمینه واگذاری مسئولیتها به نیروهای جوان افتاده است.
چه گامهایی در وزارت فناوری و ارتباطات در راستای سپردن سکانهای مدیریتی به جوانها برداشته شده است؟
در حوزه وزارت ارتباطات قدمهای بسیاری برداشتهایم. به طور مثال معاون ما در سازمان فناوری متولد 58 است و معاون زیرساخت متولد آخر 59، معاون برنامه ریزی متولد 56 و معاون تنظیم و مقررات متولد 51 است. میتوانم بگویم به نسبت مدیران قبلی توانستهایم سن مدیریت در این وزارتخانه را کاهش دهیم. ما دو راهکار، دو رویکرد و دوراهبرد جدی در وزارتخانه ارتباطات پیاده کردیم؛ اول اینکه پیش از این در مجموعه وزارتخانه ارتباطات به لحاظ اداری، چارچوب به این شکل بود که وقتی نیروها به سن بازنشستگی میرسیدند چون طبیعتاً حقوق مدیران بالاتر است این افراد را با پست مدیریتی بازنشسته میکردند. یعنی به نوعی پستهای مدیریتی در اختیار کسانی بود که میخواستند بازنشسته شوند. یعنی به جای شایسته سالاری، سن سالاری و حقوق بازنشستگی سالاری لحاظ میشد و این موضوع سازمانی شده بود.
ما دو گام مهم برای رفع این آفت برداشتیم؛ اول اینکه دستور دادیم این فرآیند برداشته شود. یعنی اینکه اگر کسی میخواهد بازنشسته شود نباید به این دلیل برای پست مدیریتی منصوب شود بلکه باید شایسته سالاری مدنظر قرار بگیرد. یعنی حقوق افراد نباید متصل به پست مدیریتی شود تا انگیزه و عطشی برای گرفتن پست نداشته باشند. نکته بعدی این بود که ما در مجموعه کاریمان در کنار دست همه مدیران سازمان یک مجموعه دستیاران جوان قرار دادیم و رسماً اعلام کردیم این جوانها مسئولان در سایه وزارتخانه هستند. امروز در کنار دست هر مدیر سازمان یک دستیار جوان هست که کارآموزی میکند. این جوان مشاور نیست که بخواهد مشورت بدهد چون تجربهای ندارد بلکه کارها را به شکلی عملی میآموزد و به محض اینکه نیرویی از مجموعه بازنشسته شد از این ظرفیت برای انتصاب در پستها استفاده میکنیم.
درحال حاضر 150 مدیر جوان در مجموعه وزارت ارتباطات درحال آموزش قانون محاسبات، رفتار سازمانی، مدیریت و استراتژیهای مدیریتی هستند تا هر زمان و هرجا که لازم بود مشغول شوند و یا اگر وزیر بعدی به دنبال نیروی جوان بود، این مجموعه بتواند با توجه به آموزشهایی که دیده پاسخگوی نیازهای مدیریتی سازمان باشد. ما این افراد را شناسایی کردهایم و برای آنها وقت گذاشتهایم. در کنار آن از مدیران قدیمی وزارت ارتباطات و کسانی که در عرصه ارتباطات کشور - چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب- سابقهای دارند، در یک استودیو تاریخ شفاهی گرفتیم و آنها هم خاطرات و چالشهای مدیریتی و تجربیاتشان را بیان کردند که بعد به رشته تحریر درآمد و به شکل کتابچهای در اختیار مدیران قرار گرفت.
امروز مدیر شرکت پست ما رزومه 10 مدیر قبل از خودش را دارد و میداند که آنها با چه مشکلاتی مواجه بودهاند و چگونه حلش کردهاند. ما برای جوانگرایی در مجموعه وزارت ارتباطات راهبرد پیاده کردهایم و به سادگی نگفتهایم کسانی که سن و سال بیشتری دارند کنار بروند تا جوانها جایشان را بگیرند چون جوانی به خودی خود ارزش مطلق محسوب نمیشود.
با این راهبرد در این مدت به 300 نفر از جوانها پستهای مدیریت پایه، میانی و ارشد دادهایم که نتیجه آن را امروز در جامعه میبینید. اگر رضایتی از عملکرد وزارت ارتباطات به شکل نسبی بین مردم وجود دارد و اگر هم ملموس است به خاطر عملکرد این مدیران است نه من. این جوانها هستند که در این مجموعه فعالیت میکنند. در استانهای مختلف کشور هم این اتفاق افتاده و عمدتاً کسانی که به عنوان مدیران کل ارتباطات فعالیت میکنند از نیروهای جوان هستند. از طرف دیگر کسانی را که از مجموعه وزارت ارتباطات بازنشسته میشوند در شورای مشورتی به فعالیت میگیریم تا در مواقع مختلف با آنها مشورت کنیم. خود من هم وقتی به مشکلی برمیخورم با وزرای قبلی تماس میگیریم و از آنها میخواهم برای رفع مشکل به من مشورت بدهند. آیا این استراتژی و راهبرد در کل کشور وجود دارد؟
مجلس مجبور میشود برای مقابله با موج آنهایی که به میزشان چسبیدهاند قانون مصوب کند اما با وجود این برخی با نامهنگاری و انشاهای مختلف تلاش میکنند آدمهای مختلف را روی صندلیشان حفظ کنند. از نظر من تجربه آنها مهم و ارزشمند است و نباید تجربهها را نادیده گرفت ولی طبیعتاً این رویکرد مجلس که ناچار میشود به سمت تصویب قانون برود به این معناست که مقاومت وجود دارد.
چرا تا این اندازه چسبندگی وجود دارد و برای واگذاری صندلیها مقاومت میشود؟
اگر بخواهیم واقعیت را کالبد شکافی کنیم باید به چند نکته اشاره کرد؛ اول اینکه وقتی ما بحث جوانگرایی را در کشور مطرح میکنیم این یک هدف است اما سیاست و راهبرد برای رسیدن به عرصه جوانگرایی چیست؟ چه برنامههایی آماده کردهایم که این مسئولیت را واگذار کنیم؟ طبیعتاً نیرویی که آماده نشده و تعلیم ندیده باشد، نمیتواند مسئولیتی هم به عهده بگیرد. انرژی داشتن و پرشور بودن شرط لازم است اما شرط کافی این است که از عهده مأموریتی که به فرد سپرده میشود بربیاید. جوان همه شرطهای لازم را دارد اما شرط کافی هم باید پیدا کند. راهبرد ما برای اینکه به این جوان شرط کافی بدهیم چیست؟ کدام نقشه راه را تبیین کردهایم؟ امروز وقتی میخواهیم نقشه کشور برای جوانگرایی و دادن مسئولیت به جوانها را طرح کنیم باید توجه کنیم که این مسئولیتها در چه لایههایی باید ارائه شود و جایگاه شوراهای مشورتی کجاست؟ کجا تبیین شده است که ما از آدمهای باتجربه استفاده کنیم؟
اینکه چرا در این ارتباط مقاومت وجود دارد دلایل متفاوتی بیان شده است. پاسخ اینکه چرا قدیمیها جدا نمیشوند شاید در پژوهشی باشد که مرکز پژوهشهای مجلس انجام داده است. یکی از نمایندهها به من درباره پژوهشی که در این رابطه انجام شده بود نکاتی را بیان کرد که عرض میکنم؛ در این پژوهش مقایسهای آمده، در کشورهای دیگر یک مدیر سیاسی تا زمانی که در مسئولیت اجرایی فعالیت میکند یک امتیاز مالی دارد و یک امتیاز معنوی. طبیعتاً وقتی از این پست کنار میرود امتیاز مالیاش متوقف میشود اما امتیاز معنوی ادامه خواهد داشت اما در کشور ما وقتی دوره 4 ساله مدیریت پایان میگیرد و یک مدیر کنار میرود تازه بازخواستها شروع میشود؛ دیوان محاسبات، سازمان بازرسی، قوه قضائیه و... او را که دیگر بیدفاع شده فرا میخوانند و حسابرسی میکنند. بنابراین این فرد تلاش میکند در برابر مسائل پیش رو خودش را حفظ کند و همواره در یک مسئولیتی باشد تا این مسئولیت برای او سپر دفاعی ایجاد کند. مسئله دوم شأنیت اجتماعی است؛ یعنی وقتی یک مدیر از مسئولیت کنار می رود، مدیران بعدی تمام مدیران قبلی را به نوعی ترور میکنند و شأنیت اجتماعی آنها را از بین میبرند به همین دلیل مدیر قبلی همواره به دنبال این است که بازگردد و بگوید آن حرف قدیمی شما اشتباه بوده است. اینها علل شناختی است که مرکز پژوهشهای مجلس استخراج کرده است. اینکه برخی به میزها چسبیدهاند و حاضر نیستند به هیچ وجه کنار بروند حکایت از ایرادات ساختاری دارد.
به اعتقاد برخی، نسل اول مدیران انقلاب که حالا سالخوردهاند و جایگاه بیشتری هم دارند در شرایطی قرار گرفتهاند که برای گشایش درهای بسته مدیریتی به شکل نمادین از جوانها برای همکاری دعوت میکنند. از دیدگاه شما چقدر این تحلیل درست است؛ اینکه این موضوع شعاری و نمادین است یا از سر یک نیاز واقعی است؟
من در بین مسئولان اول انقلاب به جز آن تأکیدی که مقام معظم رهبری و تأکیدی که آقای دکتر روحانی برای سپردن مدیریت به جوانان داشتهاند به صورت خاص در مسئولان دیگر ندیدهام. رویکردی که رهبر انقلاب به جوانگرایی دارند و مورد تأکید دولت و رئیس جمهوری هم هست تأکید بر تزریق انرژی تازه به مدیریت در کشور است. باید انرژی تازهای به لکوموتیو درحال حرکت انقلاب تزریق کنیم. در جنگ وقتی یک افسر یا یک سرباز وارد میدان جنگ میشود بعد از نبرد و تلاش، خسته میشود و نیاز به استراحت دارد و باید نیروی جوانتری وارد میدان شود و تلاش کند. رویکرد مقام معظم رهبری در گام دوم انقلاب انرژی افزایی است و اینکه قدرت و توان حرکتی چند برابر شود.
برخی میگویند نشاندن جوانان در صندلی مدیریت، به اندازه ایجاد فرصت برای جوانان اهمیت ندارد؛ چه بسا یک مدیر جوان نباشد اما نتیجه کار و خروجی آن به نفع جوانان باشد. نظر شما در این باره چیست؟
اینکه یک جوان در جایگاه مسئولیت قرار بگیرد یا یک مسئول برای جوانها تصمیمات مهم و اساسی بگیرد هردو مکمل یکدیگر هستند. کسی که در مسئولیتی قرار میگیرد باید زمینه را برای حضور جوانها فراهم کند تا این جوانها بتوانند جای او و دیگر مسئولان را پر کنند. اینکه صرفاً از چند جوان به عنوان نماد استفاده کنیم و اصطلاحاً نمادگرایی کنیم منطقی نیست. این صرفاً یک نگاه رفع تکلیفی است. باید این نگاه را داشته باشیم که با باز کردن فضا، جوانها بتوانند در عرصههای مختلف قرار بگیرند و رشد کنند.
در مدیریت 40 ساله اول انقلاب، جوانها به نوعی در حاشیه بودهاند و ممکن است برای پستهای مدیریتی تجربه کافی نداشته باشند اما مهمتر اینکه شاید برخی فکر کنند دوری از مسئولیت و درگیر نشدن با مدیریت، باعث نوعی دوری از مفاهیم و ارزشهایی شده باشد که نسلهای قبل به آن تعلق خاطر بیشتری داشتند. به نظر شما از این دیدگاه سپردن صندلیهای مدیریت به نسلهای تازه از راه رسیده، یک ریسک نیست؟
اینها بهانه است. هر جوانی فرزند زمان خودش باید باشد و این توصیه امیرالمومنین (ع) است. مگر شهید حججی قبل از انقلاب به دنیا آمده بود؟ ایشان فرزند همین انقلاب بود. جوانانی که در حادثه تروریستی زاهدان به شهادت رسیدند، فرزندان این انقلاب نیستند؟ جدای از اینها تلاشهایی که در عرصه فناوری فضایی انجام میگیرد موتور محرک آن جوانانی هستند که برخی از آنها پیراهن آستین کوتاه و شلوار جین میپوشند و در توسعه فناوری هستهای در نوک پیکان مقابله با استکبار قرار دارند. چون وطنشان را دوست دارند و دیندارند.
نباید ظواهر را ملاک و معیار قرار داد. این جوانها دیندار هستند. در همین راهپیماییهای اربعین میبینیم بیشترین کسانی که حضور دارند همین جوانها هستند و آنجا که پای ایران و نظام و انقلاب در میان باشد همین جوانها در صف اول میایستند. ممکن است یک جوان از بعضی رفتار مدیران و تصمیمات آنها شاکی باشد اما نظام و استقلال و آرمانهای خودش را زیر پا نمیگذارد. اگر امروز جوان نارضایتی دارد به خاطر شیوه عملکرد امثال من است نه این که از انقلاب بخواهد دست بکشد. ایران و ایرانی به لحاظ وابستگی به نام و مفهوم وطن جزو 5 کشور برتر دنیاست. این حس وطن پرستی در ایرانیها قابل تقدیر است. ایرانیهای سراسر دنیا به ایرانی بودن خودشان افتخار میکنند. ما یک فرآیندی را آغاز کردهایم و امیدواریم فراگیر شود؛ آن هم این است که از همه خواستیم از ما انتقاد کنند. باید انتقادها را شنید، دستهبندی کرد و به آنها پاسخ داد.
نظر شما