صفایی فراهانی: اصلاحات ارث کسی نیست
اصلاحطلبی پنجرهای است رو به تغییر، پنجرهای که اگر باز شود و باز
بماند، میتواند وزیدن نسیم بهاری را به کشور نوید دهد. در طول هشت سال
گذشته و بالاخص پنج سال گذشته امروز بیش از هر زمان دیگری بستر برای فعالیت
اصلاحطلبان فراهم است که این را باید به فال نیک گرفت و در راستای ایجاد
شرایط مناسبتر گام برداشت.
آنچه به نظر میرسد نباید از نظر دور بماند آن است که باید همه اصلاحطلبان در زیر یک چتر جمع شوند تا بتوان از انشعاب و انشقاق که میتواند همچون سمی مهلک باشد اجتناب شود. بدین منظور لازم است تعریف مشخص از اصلاحطلبی وجود داشته باشد تا راه از بیراه مشخص شود.
در این رابطه محسن صفایی فراهانی، فعال سیاسی اصلاحطلب، در این رابطه اصلاحطلبی را یک مشی و یک روش میداند که مختص به یک گروه و جناح خاص نیست. او خاتمی را بهدلیل فرصتی که برای نهادینه کردن تفکر اصلاحطلبی ایجاد نمود، لیدر اصلاحات میداند اما جریان اصلاحطلبی را قائم به شخص تلقی نمیکند. او معتقد است که اصلاحات ارث هیچ گروهی نیست. آنچه در ادامه میخوانید، مشروح گفتوگوی محسن صفاییفراهانی است:
امروز که فضا برای حرکت اصلاحطلبان بیشتر فراهم است، لازم است یک تعریف مشخص از اصلاحطلبی وجود داشته باشد تا بتوان در سایه آن در یک مسیر مستقیم حرکت کرد. شما اصلاحات را چگونه تعریف میکنید؟
نکته اساسی که در رابطه با این سوال باید به آن اشاره کرد اینکه اصلاحات یک تفکر است و تعریف امروزهای ندارد چراکه اصلاحطلبی ریشهای 100ساله در ایران دارد. با توجه به آنچه گفته شد لازم به ذکر است، کسانی که به دنبال حاکمیت قانون و مقابله با هرگونه تمرکز قدرت و حاکمیت مردم باشند و تمام ابزارهای قانونی را بهعنوان ابزار و روش کار انتخاب کنند و به دور از هرگونه خشونت طبیعی است که در یک قالب اصلاحطلبانه حرکت میکنند.
در این راستا هر کسی و هر گروهی اگر این مشی را پیگیری نماید و منافع ملی و منافع مردم را مورد توجه قرار دهد و در قالب قانون شرایط حاکمیت مردم بپذیرد، طبیعی است در مسیر اصلاحطلبی حرکت میکند لذا اصلاحطلبی بیشتر یک مشی و تفکر است تا جریانی منتسب به یک گروه خاص و قطعا کسانی که این مشی را داشته باشند میتوان آنان را اصلاحطلب دانست.
احساس میشود هر گروهی به فراخور خودش تعریفی از اصلاحطلبی ارائه میدهد و این تعاریف متعدد تا حدودی ممکن است انشقاق را در اصلاحات به دنبال داشته باشد.
آنچه مهم و مسلم است، روش و ابزار اصلاحطلبی است و نه تعاریف آن. اگر مشی بر اساس منطق، حاکمیت قانون و احترام به نظر اکثریت باشد این روش روش اصلاحطلبی و مشی اصلاحات است اما اگر روشی جز این در پیش گرفته شود، طبیعی است که این راه، راهی بهجز اصلاحطلبی است.
یعنی اگر بخواهیم شاخصی برای اصلاحطلبی در نظر بگیریم، این شاخص را چه میدانید؟
من در سوالات قبلی بهگونهای به این سوال نیز پاسخ دادم به این صورت که هر گروه و هر فردی که بهدنبال حاکمیت قانون و حاکمیت مردم بر جامعه باشد و با هر نوع اقتدارگرایی به مقابله بلند شود و بتواند در چارچوب منافع ملی و مصالح ملی، حقوق ملت را درجهت ایجابی حرکت دهد آن تفکر، تفکر اصلاحطلبانه است.
بر این اساس روشهای مختلفی را برای اجرای این تفکر میتوان اعمال کرد. روشها میتواند فرق داشته باشد اما ایدهها نمیتواند متفاوت باشد. بهعبارت دیگر کسانی که میخواهند به دنبال اصلاحطلبی بروند، میتوانند با روشهای مختلفی برای این کار خود اقدام بکنند اما مطمئنا باید روشی باشد که عاری از خشونت و در قالب قانون و قانونگرایی باشد و حاکمیت مردم را به دنبال داشته باشد. این مشی را اگر هرکسی در مرامنامهاش مورد توجه قرار دهد، میشود گفت میتواند به واقع مکانیزمهای اصلاحطلبانه را در جامعه مورد توجه قرار دهد.
شما قطعا مسالهای که در شورای شهر پیش آمد را به خاطر دارید، یعنی افرادی به اسم اصلاحطلبی به این شورا راه پیدا کردند اما رای آنها برخلاف رای اصلاحطلبان بود. حال اگر ما بهصورت مشخصتر و نه در قالب بحثهای کلی خط و مشی تعریف دقیقتری از اصلاحطلبی ارائه دهیم شاید دیگر کمتر شاهد چنین مسائلی باشیم.
امروز همه آقای خاتمی را بهعنوان لیدر اصلاحات میشناسند اما باید اذعان کرد آنچه آقای خاتمی را بهعنوان سردمدار اصلاحطلبی معرفی کرده است، انتخاب همین مشی اصلاحطلبی است. اگر آقای خاتمی این مشی را کنار بگذارد، دیگر نمیتوان بیان کرد ایشان بر اساس محور اصلاحطلبانه عمل میکنند.
عامل اینکه آقای خاتمی از سال 1376 رئیسجمهور شدند بهعنوان یک شاخص اصلاحطلبی مطرح شدند به این دلیل است که ایشان نیز مبنای عملکرد خود را بر منافع ملی، حاکمیت ملی، حاکمیت قانون و حاکمیت مردم گذاشتند.
بر این اساس باید تاکید کرد اگر امروز ایشان نیز خارج از این مشی حرکت میکردند و اگر به یاد داشته باشید آقای خاتمی در تمام محافلی که حضور پیدا کردهاند بحثشان این بوده است که ما تابع قانون هستیم و ما در چارچوب قانون حرکت میکنیم و به هیچ عنوان به اقدامات غیرقانونی تن نمیدهیم.
این مساله موجب استقبال مردم و توجه به ایشان شد از آنجایی که آقای خاتمی بر این حرف و این عمل استمرار داشتند و اقداماتشان نیز در همین چارچوب صورت گرفت ایشان به محور اصلاحات تبدیل شدند و تمام افرادی که حول این محور حرکت کنند باید این چارچوب را بپذیرند. حال اگر کسی بخواهد از این مساله استفاده نماید اما رفتارهای دیگری داشته باشد این مساله مانند هر اقدام دیگری که در جامعه طرد میشود برخورد خواهد شد.
به نظر من اصلاحطلبی ارث و میراث کسی نیست که بگوییم اصلاحطلبی میراث این گروه یا آن گروه است. اصلاحطلبی یک مشی است که در زمان آقای خاتمی این فرصت بهوجود آمد که آقای خاتمی بهدلیل مسئولیتی که داشتند این بحث را بیشتر باز کردند و بیشتر به آن پرداختند و اصلاحات سیاسی را محور کار قرار دادند که اصلاحات سیاسی ایشان نیز مبتنی بر قانون و خواست اکثریت و حاکمیت مردم بود.
اصلا اینکه آقای خاتمی بحث مردمسالاری را در آن زمان بهعنوان یکی از مباحث جدی مطرح میکردند به چه معنا بود؟ مردمسالاری بهمعنای حاکمیت قراردادن مردم بود به این معنا که اختیار اداره و تصمیمگیری برای آینده با مردم است. هر مقام دیگری مقامش را منبعث از مردم میداند نه آنکه منبعث از خودش. در جامعهای که حاکمیت با مردم باشد ناشی از قدرت مردم است و هر کسی این مشی را بپذیرد دنبالهرو مشی اصلاحطلبی است.
یعنی آقای خاتمی را بهعنوان لیدر اصلاحات نمیدانید؟
آقای خاتمی لیدر هستند ولی شروع مبنای اصلاحطلب در ایران با آقای خاتمی نیست. آقای خاتمی اساس اصلاحطلبی را مشی و محورکار قرار دادند و از آنجایی که این مساله از سوی جامعه و مردم مورد استقبال قرار گرفت ایشان به عنوان لیدر اصلاحطلبی در ایران شناخته شدند. ولی بحث اینکه تفکر و حاکمیت مردم را به عنوان یک اصل بپذیرید بیش از 100 سال است که در ایران جریان دارد و این جریان اصلاحطلبی سابقه بیش از یکصد سال در این مرز و بوم دارد بنابراین آنچه امروز تحتعنوان اصلاحطلبی با محوریت آقای خاتمی مطرح است،
مرهون سالهای اخیر نیست بلکه این مشی و این سازوکار بیش از یک قرن است که در ایران مطرح شده اما از سال 76 با ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی فرصتی برای طرح و پیگیری آن بهوجود آمد و این بحث را بهصورت نهادینه در جامعه مطرح کردند و امروز میبینید مطرح شدن دوباره و جاافتادن آن مدیون ممارست آقای خاتمی است ودر این هیچ شکی نیست اما اینکه این بحث را فقط مربوط به دوره آقای خاتمی بدانیم خیر، اینگونه نیست.
آنچه به نظر میرسد نباید از نظر دور بماند آن است که باید همه اصلاحطلبان در زیر یک چتر جمع شوند تا بتوان از انشعاب و انشقاق که میتواند همچون سمی مهلک باشد اجتناب شود. بدین منظور لازم است تعریف مشخص از اصلاحطلبی وجود داشته باشد تا راه از بیراه مشخص شود.
در این رابطه محسن صفایی فراهانی، فعال سیاسی اصلاحطلب، در این رابطه اصلاحطلبی را یک مشی و یک روش میداند که مختص به یک گروه و جناح خاص نیست. او خاتمی را بهدلیل فرصتی که برای نهادینه کردن تفکر اصلاحطلبی ایجاد نمود، لیدر اصلاحات میداند اما جریان اصلاحطلبی را قائم به شخص تلقی نمیکند. او معتقد است که اصلاحات ارث هیچ گروهی نیست. آنچه در ادامه میخوانید، مشروح گفتوگوی محسن صفاییفراهانی است:
امروز که فضا برای حرکت اصلاحطلبان بیشتر فراهم است، لازم است یک تعریف مشخص از اصلاحطلبی وجود داشته باشد تا بتوان در سایه آن در یک مسیر مستقیم حرکت کرد. شما اصلاحات را چگونه تعریف میکنید؟
نکته اساسی که در رابطه با این سوال باید به آن اشاره کرد اینکه اصلاحات یک تفکر است و تعریف امروزهای ندارد چراکه اصلاحطلبی ریشهای 100ساله در ایران دارد. با توجه به آنچه گفته شد لازم به ذکر است، کسانی که به دنبال حاکمیت قانون و مقابله با هرگونه تمرکز قدرت و حاکمیت مردم باشند و تمام ابزارهای قانونی را بهعنوان ابزار و روش کار انتخاب کنند و به دور از هرگونه خشونت طبیعی است که در یک قالب اصلاحطلبانه حرکت میکنند.
در این راستا هر کسی و هر گروهی اگر این مشی را پیگیری نماید و منافع ملی و منافع مردم را مورد توجه قرار دهد و در قالب قانون شرایط حاکمیت مردم بپذیرد، طبیعی است در مسیر اصلاحطلبی حرکت میکند لذا اصلاحطلبی بیشتر یک مشی و تفکر است تا جریانی منتسب به یک گروه خاص و قطعا کسانی که این مشی را داشته باشند میتوان آنان را اصلاحطلب دانست.
احساس میشود هر گروهی به فراخور خودش تعریفی از اصلاحطلبی ارائه میدهد و این تعاریف متعدد تا حدودی ممکن است انشقاق را در اصلاحات به دنبال داشته باشد.
آنچه مهم و مسلم است، روش و ابزار اصلاحطلبی است و نه تعاریف آن. اگر مشی بر اساس منطق، حاکمیت قانون و احترام به نظر اکثریت باشد این روش روش اصلاحطلبی و مشی اصلاحات است اما اگر روشی جز این در پیش گرفته شود، طبیعی است که این راه، راهی بهجز اصلاحطلبی است.
یعنی اگر بخواهیم شاخصی برای اصلاحطلبی در نظر بگیریم، این شاخص را چه میدانید؟
من در سوالات قبلی بهگونهای به این سوال نیز پاسخ دادم به این صورت که هر گروه و هر فردی که بهدنبال حاکمیت قانون و حاکمیت مردم بر جامعه باشد و با هر نوع اقتدارگرایی به مقابله بلند شود و بتواند در چارچوب منافع ملی و مصالح ملی، حقوق ملت را درجهت ایجابی حرکت دهد آن تفکر، تفکر اصلاحطلبانه است.
بر این اساس روشهای مختلفی را برای اجرای این تفکر میتوان اعمال کرد. روشها میتواند فرق داشته باشد اما ایدهها نمیتواند متفاوت باشد. بهعبارت دیگر کسانی که میخواهند به دنبال اصلاحطلبی بروند، میتوانند با روشهای مختلفی برای این کار خود اقدام بکنند اما مطمئنا باید روشی باشد که عاری از خشونت و در قالب قانون و قانونگرایی باشد و حاکمیت مردم را به دنبال داشته باشد. این مشی را اگر هرکسی در مرامنامهاش مورد توجه قرار دهد، میشود گفت میتواند به واقع مکانیزمهای اصلاحطلبانه را در جامعه مورد توجه قرار دهد.
شما قطعا مسالهای که در شورای شهر پیش آمد را به خاطر دارید، یعنی افرادی به اسم اصلاحطلبی به این شورا راه پیدا کردند اما رای آنها برخلاف رای اصلاحطلبان بود. حال اگر ما بهصورت مشخصتر و نه در قالب بحثهای کلی خط و مشی تعریف دقیقتری از اصلاحطلبی ارائه دهیم شاید دیگر کمتر شاهد چنین مسائلی باشیم.
امروز همه آقای خاتمی را بهعنوان لیدر اصلاحات میشناسند اما باید اذعان کرد آنچه آقای خاتمی را بهعنوان سردمدار اصلاحطلبی معرفی کرده است، انتخاب همین مشی اصلاحطلبی است. اگر آقای خاتمی این مشی را کنار بگذارد، دیگر نمیتوان بیان کرد ایشان بر اساس محور اصلاحطلبانه عمل میکنند.
عامل اینکه آقای خاتمی از سال 1376 رئیسجمهور شدند بهعنوان یک شاخص اصلاحطلبی مطرح شدند به این دلیل است که ایشان نیز مبنای عملکرد خود را بر منافع ملی، حاکمیت ملی، حاکمیت قانون و حاکمیت مردم گذاشتند.
بر این اساس باید تاکید کرد اگر امروز ایشان نیز خارج از این مشی حرکت میکردند و اگر به یاد داشته باشید آقای خاتمی در تمام محافلی که حضور پیدا کردهاند بحثشان این بوده است که ما تابع قانون هستیم و ما در چارچوب قانون حرکت میکنیم و به هیچ عنوان به اقدامات غیرقانونی تن نمیدهیم.
این مساله موجب استقبال مردم و توجه به ایشان شد از آنجایی که آقای خاتمی بر این حرف و این عمل استمرار داشتند و اقداماتشان نیز در همین چارچوب صورت گرفت ایشان به محور اصلاحات تبدیل شدند و تمام افرادی که حول این محور حرکت کنند باید این چارچوب را بپذیرند. حال اگر کسی بخواهد از این مساله استفاده نماید اما رفتارهای دیگری داشته باشد این مساله مانند هر اقدام دیگری که در جامعه طرد میشود برخورد خواهد شد.
به نظر من اصلاحطلبی ارث و میراث کسی نیست که بگوییم اصلاحطلبی میراث این گروه یا آن گروه است. اصلاحطلبی یک مشی است که در زمان آقای خاتمی این فرصت بهوجود آمد که آقای خاتمی بهدلیل مسئولیتی که داشتند این بحث را بیشتر باز کردند و بیشتر به آن پرداختند و اصلاحات سیاسی را محور کار قرار دادند که اصلاحات سیاسی ایشان نیز مبتنی بر قانون و خواست اکثریت و حاکمیت مردم بود.
اصلا اینکه آقای خاتمی بحث مردمسالاری را در آن زمان بهعنوان یکی از مباحث جدی مطرح میکردند به چه معنا بود؟ مردمسالاری بهمعنای حاکمیت قراردادن مردم بود به این معنا که اختیار اداره و تصمیمگیری برای آینده با مردم است. هر مقام دیگری مقامش را منبعث از مردم میداند نه آنکه منبعث از خودش. در جامعهای که حاکمیت با مردم باشد ناشی از قدرت مردم است و هر کسی این مشی را بپذیرد دنبالهرو مشی اصلاحطلبی است.
یعنی آقای خاتمی را بهعنوان لیدر اصلاحات نمیدانید؟
آقای خاتمی لیدر هستند ولی شروع مبنای اصلاحطلب در ایران با آقای خاتمی نیست. آقای خاتمی اساس اصلاحطلبی را مشی و محورکار قرار دادند و از آنجایی که این مساله از سوی جامعه و مردم مورد استقبال قرار گرفت ایشان به عنوان لیدر اصلاحطلبی در ایران شناخته شدند. ولی بحث اینکه تفکر و حاکمیت مردم را به عنوان یک اصل بپذیرید بیش از 100 سال است که در ایران جریان دارد و این جریان اصلاحطلبی سابقه بیش از یکصد سال در این مرز و بوم دارد بنابراین آنچه امروز تحتعنوان اصلاحطلبی با محوریت آقای خاتمی مطرح است،
مرهون سالهای اخیر نیست بلکه این مشی و این سازوکار بیش از یک قرن است که در ایران مطرح شده اما از سال 76 با ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی فرصتی برای طرح و پیگیری آن بهوجود آمد و این بحث را بهصورت نهادینه در جامعه مطرح کردند و امروز میبینید مطرح شدن دوباره و جاافتادن آن مدیون ممارست آقای خاتمی است ودر این هیچ شکی نیست اما اینکه این بحث را فقط مربوط به دوره آقای خاتمی بدانیم خیر، اینگونه نیست.
منبع: روزنامه آرمان
نظر شما