جمعه ۲۳ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 13

شورش پسران اصولگرا علیه پدران

کد خبر: ۲۰۹۶۱
تاریخ انتشار: ۰۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۱
این روزها تقریبا همه چیز را به قدیم و جدید تقسیم می‌کنند. به دوران ما و دوران خودشان و دوران خودشان و دوران ما. آموزش، ورزش، هنر، جامعه، زندگی و سیاست شامل این قاعده تقسیم بندی می‌شود. معمولا نیز نسل گذشته یک نسل آرام و مبادی آداب بوده است و نسل جدید یک نسل سرکش و نارفرمان. شاه بیت این قاعده نیز بیان این جمله است که، زمان ما کی اینگونه بوده است.

در این نوشتار قصد نداریم تفاوت‌های نسل‌های مختلف را در ساحت‌ زندگی مردم ایران را مورد مقایسه قرار بدهم،میخواهم به تفاوت « پدران و پسران» در یک جریان سیاسی اشاره کنم. تفاوتی که درست برگرفته از فرهنگ حاکم این روزهای ایران است.

اصول‌گرایی یا همان راست گرایان دیروز یکی از باسابقه ترین، گسترده ترین و باقدرت‌ ترین، جریان‌های سیاسی ایران است. گروهی که طی این 36 سال گذشته در سطوح مختلف قدرت از ریاست جمهوری تا مجلس و قوه قضاییه حضور داشتند و سعی کردند تفکر جریان متبوع خود را در تمام کشور گسترش دهند.

اما این جریان سیاسی، همچون دیگر ایرانیان با بحران هویت مواجه است و پسران نوظهور این گروه سعی می‌کنند تا پدران کهنه کار خود را از عرصه فعالیت‌های سیاسی خارج کنند و خود به تنهایی عهده دار مدیریت امور شوند. شاید اینجا سوالی ایجاد شود که این پدران و پسران چه کسانی هستند؟

برای پاسخ به این سوال باید به معرفی این دو گروه بپردازیم و ببینیم این دو نحله، جریان اصول گرایی دارای چه تفکر و چه مرامی هستند. پدران اصول گرایی در گذشته به ویژه در دهه‌های 60 و 70 به راست‌ها معروف بودند. سیاسیونی که از درون حزب جمهوری اسلامی و در مقابل نیروهای چپ حزب شکل گرفتند. مدیریت این جریان را جامعه روحانیت مبارز تهران در اختیار داشت.

روحانیون شناخته‌ شده‌ای که در بسیاری از مراتب جمهوری اسلامی حضور داشتند. حضور هاشمی رفسنجانی در راس قوای مقننه و مجریه، حضور ناطق نوری در راس قوه مقننه و حضور آیت‌الله مهدوی کنی، حسن روحانی در نهادهای مختلف حکومت بیانگر همین معناست.

تفاوت معنا دار این جریان با چپ‌های ایران  در نحوه برقراری عدالت اجتماعی بود. جناح راست  معتقد به حمایت از محرومان از طریق حمایت از بخش خصوصی اقتصاد و تبدیل دولت به نهاد ناظر و حامی مسیر بود و جناح چپ قدیم معتقد به برقراری نوعی اقتصاد دولتی بود. همین تفاوت نگاه زمینه ساز اختلاف‌های اساسی میان این دو گروه شد.

راست‌ها در دهه 60 و 70 به ویژه بعد از جدا شدن برخی روحانیون از جامعه روحانیت و تشکیل مجمع روحانیون، توانستند، مجلس‌های دوم، چهارم و پنجم را در اختیار بگیرند و چپ‌ها  نیز تنها مجلس سوم و ششم را در اختیار داشتند.

ظهور دولت سیدمحمد خاتمی در دهه 70 و سیاست‌های فرهنگی این دولت، زمینه ساز ظهور جریان‌های تازه‌ای از راست گرایان در کشور شد. سیاست‌های فرهنگی دولت اصلاحات چندان به مذاق نیروهای جوان نزدیک به راست گرایان خوش نمی‌آمد و آنها با روش‌های مختلف از  مسالمت آمیز تا خشونت آمیز با این سیاست‌ها مقابله می‌کردند. همین مقابله با دولت اصلاحات زمینه ورود جدی  آنان را به فضای سیاست فراهم کرد.

این جریان توانست با شعارهایی مبنی بر عدالت، برخورد با فساد و نگاه ویژه به طبقه فردوست به دولت و مجلس راه یابد. بخشی از این تفکر راهی دولت شد و جریان سوم تیر و احمدی نژاد را تشکیل داد و عده‌ای دیگر از همان ها راهی پارلمان شدند و نام جبهه پایداری انقلاب اسلامی و برخی دیگر از جریانات نوظهور اصولگرایی را بر خود نهادند.

این گروه اعتقاد داشت بسیاری از نیروها و جریان‌های موجود در قدرت در سال‌های گذشته از مسیر انقلاب خارج شده‌اند، حتی راست‌های سنتی که زمانی رهبرمعنوی آنها بودند. ظهور این جریان، تولد تفکر جدیدی از راست گرایی با تابلویی جدیدی به نام اصول گرایی بود.

پدران و پسران اصول گرا در راه و روش سیاسی خود تفاوت‌ها و شباهت‌های بسیاری دارند، شاید بررسی برخی از  آنها خالی از لطف نباشد.

شباهت‌ها: این دو جریان هر دو اعتقاد دارند، تفکرشان، تفکر غالب و برتر در جمهوری اسلامی است. این نحله اصول گرایی، مرام خود را مرام نزدیک به انقلاب و امام می‌دانند و معتقد هستند تفکر آنها هیچگاه از ریل انقلاب خارج نشده است.

پدران و پسران، هر دو یک دشمن مشترک دارند و آنهم اصلاح طلبان است. اصلاح طلبانی که روزی در قالت مجمع روحانیون مبارز فعالیت می‌کردند و دگر روز در قالب  حزب‌های مشارکت و مجاهدین و اعتماد ملی. همین دشمن مشترک در بعضی مواقع، زمینه ساز وحدت کلمه میان پدران و پسران شده است.

این دو گروه به خوبی توانستند به ارکان قدرت به ویژه مجلس راه پیدا کنند. با نگاهی به تمام مجلس‌ها می‌توان رگه‌هایی از اصول گرایی را پیدا کرد. گاهی این حضور در قامت اکثریت مجلس بود و گاهی در اقلیتی قدرتمند متبلور می‌شد.

تفاوت‌ها: پدران در رفتار سیاسی خود همیشه معتقد  به شیخوخیت و رعایت ریش سفیدی بودند. بررسی رفتار آنها در انتخابات‌های مختلف برگزار شده در جمهوری اسلامی به خوبی بیانگر این معناست. راست‌گرایان دیروز، تمام تصمیمات خود را در حول محور جامعه مدرسین و جامعه روحانیت می‌گرفتند. اما پسران، اعتقادی به ریش سفیدی ندارند وهر تصمیمی که خود می‌گیرند، برایشان حجت کامل است. حتی این گروه، برخی تصمیمات ریش سفیدان را مورد تمسخر قرار می‌دادند و آن را متعلق به روزهای دور می‌دانستند.

راست‌های سنتی، معتقد به رعایت اخلاق سیاسی بودند و سعی می‌کردند در رفتار خود اخلاق اسلامی را رعایت کنند.  نمونه بارز آن رفتار مجلس پنجم با دولت اصلاحات بود. رای دادن به کل کابینه سید محمد خاتمی با وجود اختلاف‌های گسترده بیانگر همین معناست. رفتاری که رئیس دولت اصلاحات به نیکی از آن یاد می‌کند. راست‌های سنتی در اندیشه خود، منافع ملی را به منافع جناحی خود ترجیح می‌دادند. حفظ وحدت و آرامش کشور برای آنها در اولویت بود.

اصول‌گرایان تازه از راه رسید اما منافع حزبی‌شان بر هر چیز دیگری اولویت دارد. آنها برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود حتی حاضر هستند، منافع ملی را نیز قربانی کنند. برای درک بیشتر این ویژگی‌ اخلاقی و سیاسی، تنها کافی است مناظره معروف محمود احمدی نژاد و میرحسین موسوی، روز استیضاح شیخ الاسلام در مجلس نهم( یک شنبه سیاه)، روز رای اعتماد به کابینه روحانی و مذاکرات مجلس‌های هشتم و نهم را مرور کنید. این جریان با بدترین ادبیات ممکن از منافع سیاسی خود دفاع کند حتی اگر این منافع زمینه لبخند دشمنان انقلاب شود.

راست‌گرایان سنتی، از منظر سیاسی، واقع‌گرا بودند. آنها که سال‌ها در قدرت حضور داشتند سعی می‌کردند در سپهر سیاست ایران رفتار عقلانی و بدور از احساس داشته باشند. حمله آمریکا به عراق در سال 90 میلادی و واکنش این جریان به آن نمونه بارز این رفتار است. چپ‌های ان زمان ایران خواستار همراهی با عراق در مقابل آمریکا بودند اما راست‌ها می‌گفتند این جنگ حق در برابر باطل نیست و هردو طرف دعوا، باطل هستند و احتیاجی به دخالت ایران نیست. آنها بعد از پایان جنگ نیز معتقد بودند باید بار فتار مسالمت آمیز وارد عرصه جهانی و روابط بین الملل شد.

فرزندان راست سنتی اما نگاه آرمانی دارند و از مدیریت جهانی سخن می‌گویند. آنها با بستن چشم خود به تمام واقعیت‌های صحنه بین المللی، از نابودی قدرت‌های جهانی و برتری ایران سخن به میان می‌آورند. تنها برای رسیدن به این حرف کافی است سخنان رئیس جمهور سابق ایران در مورد مدیریت جهان را یک بار دیگر با خود مرور کنید.

همانطور که مشاهده می‌شود، راست‌های سنتی تفاوت‌های اساسی با اصول گرایان امروز دارند. تفاوت‌های که بیشتر زمینه اخلاقی دارد. با نگاهی به اسامی این دو نحله سیاسی، نیز این ویژگی به خوبی نماینگر است. راست سنتی ایران از افرادی مانند، آیت‌الله مهدوی کنی، آیت الله یزدی، ناطق نوری، مرحوم عسگراولادی، علی لاریجانی، ولایتی، مصطفی پورمحمدی، باهنر و حتی حسن روحانی تشکیل می‌شود و جبهه پایداری از افرادی مانند، آیت‌الله مصباح یزدی، علی رضا زاکانی، الیاس نادران،  روح الله حسینیان، حسین فدایی، حمید رسایی، کوچک زاده و ... تشکیل می‌شود.

به نظر می‌رسد برای رسیدن به یک وحدت کلمه در جریان اصول گرایی که منجر به ایجاد وحدت در کشور شود، بازگشت به ادبیات راست سنتی بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر می‌رسد. اگر مردم بتوانند میان  اصول گرایی حقیقی و غیر واقعی، تمیز غائل شوند، می‌توان به راحتی دست جریان‌های تندرو را از صحنه سیاسی کشور حذف کرد. حذف این گروه‌های افراطی تنها از طریق خود جریان اصول گرایی امکان پذیر است. حذفی که می‌تواند زمینه ساز احیای راست سنتی در کشور شود.  
نظر شما