داستان نخستین فیلم سینمای پس از انقلاب
«اعدام جرم سنگینی نیست جناب سرهنگ، آغاز خوشبختیه. شاید مردن من برای سیوچند میلیون نفر دیگه نتیجهبخش باشه.... تمول در خانوادۀ هزار فامیل خلاصه میشه و فقر در سراسر کشور پراکندهست. وقتی مردم هیچگونه امنیتی ندارن، تمدنی هم که میگی وجود نداره.»
تا مدتی پیش از آن، مردم برای دیدن آخرین فیلمهای ستارگان فیلمفارسی، جلوی سینماهای تهران و شهرستانها صف میکشیدند اما حالا انگار یک شبه، زمانه رنگ عوض کرده بود. هر روز خبر میآمد یکی از آن پردههای نقرهای، در آتش خشمی سوخته است. فضا، فضای انقلاب بود و سینما به واسطۀ نقشآفرینی ویژهاش در ساختار فرهنگی و هنری دوران گذشته، در نوک پیکان حملات مخالفان قرار داشت.
در حالی که دستگاه فرهنگی و امنیتی رژیم شاه به سختی و گاه به ندرت فیلم جدی و قابل تاملی را اجازۀ نمایش میداد، سالها بود سینمایی که مبتذل خوانده میشود سد اکران را درمینوردید و گیشه را به تسخیر درمیآورد اما حالا، این سینما که سرمست گذر از روزنههای سد دولت بود، به سدی مستحکمتر برخورده بود. مخالفان پدیدهای به نام سینما دست به کار شده بودند. آن روزها سینماسوزی باب شده بود، سالنها یک به یک، یا داوطلبانه تعطیل میشدند و یا از فرط خسارات ناشی از حریق شبانه، از حیز انتفاع ساقط. در این میانه، خبر سوختن سینما رکس و مخاطبان پرشمارش که از آبادان آمد، خیلیها وحشتزده شدند. همانهایی هم که تا آن روز به رغم همۀ سانسورهای دولتی و فریادهای مخالفان، هنوز به تماشای فیلمها میرفتند به تردید افتادند. سینما رفتن به از دست دادن جانشان نمیارزید. این شد که سالنها هر روز خلوت و خلوتتر شد و سینمای ایران مهجورتر. چنانکه وقتی انقلاب شد کمتر سینمایی سر پا ایستاده بود.
با پیروزی انقلاب اما سینما لنگلنگان و نفسزنان به عرصه بازگشت. برخی فیلمهای جامانده پشت سد سانسور آغازگر اکران فیلمها در سینماهای آزاد شده بودند. سالنهایی که از مدیران فراری بازمانده بود، حالا با استقبال کسانی که در اعتراض به سانسور دولتی کمتر روی خوشی به سینما نشان میدادند، پر میشد اما در میانۀ امیدهایی که به لغو سانسور و نمایش فیلمهای جدی ایجاد شده بود، برخی سینماداران نمایش فیلمهای بازاری و تکراری پیشین را از سر گرفتند. اینچنین بود که در یک سال نخست پس از انقلاب، ۳۱۰ فیلم ایرانی و خارجی به نمایش درآمد که بیش از ۲۰۰ تای آنها تکراری بود و باقی هم هرچند فیلمهای رسته از سانسور بودند اما آنقدر در انبارهای دولتی خاک خورده بودند که دیگر بوی زمانه را نمیدادند؛ زمانهای که با انقلاب و آزادی دمخور بود.
جز اینها چند فیلم سیاسی و انقلابی غیرایرانی هم به نمایش درآمدند که سر و صدا به پا کردند. فیلمهایی چون «۲۱ ساعت در المپیک مونیخ»، «ظهور فاشیسم»، «Z» و «اعتراف» که روزنامهنگاران انقلابی و فعالان سیاسی پرشور آن دوران، به شدت بهشان تاختند چرا که برخیشان را ساخته و پرداختۀ صهیونیسم بینالملل و واجد تبلیغ و ترویج نظام امپریالیستی آمریکا میدانستند و برخی دیگر را اشاعهدهندۀ مرام فاشیستی!
چریکهای مسلمان و روحانیون مبارز بر پردۀ نقرهای
در چنین آشفتهبازاری بود که خبر آمد «فریاد مجاهد» نخستین فیلم تولید شدۀ سینمای ایران پس از انقلاب راه به پردۀ نقرهای گشوده است. نامش پرطمطراق بود و دهان پُرکن و عوامل سازندهاش همگی از بدنۀ سینمای پیش از انقلاب.
فیلم دربارۀ گروهی از چریکهای مسلمان بود که با هدایت برخی روحانیون و از طریق ترور عوامل حکومت و پخش اعلامیههای انتقادی، علیه رژیم شاه فعالیت میکنند. در این فیلم نشان داده میشد که مأموران امنیتی برای سرکوب رهبران این گروه به مدرسه فیضیه قم یورش میبرند و در نهایت برخی اعضای گروه بازداشت و برخی کشته میشوند.
«فریاد مجاهد» را مهدی معدنیان ساخته بود. نویسنده و کارگردانی که فعالیت هنری را از سال ۱۳۵۰، با نوشتن نمایشنامه «روسری قرمز» آغاز کرد و از سال ۱۳۵۵ با نوشتن فیلمنامۀ «کلک نزن خوشگله» وارد بدنۀ سینمای ایران شد. تهیهکننده و یکی از بازیگران فیلم هم ستار هریسی داداشپور مشهور به فیروز بود؛ قهرمان کشتیکچ ایران که پیش از انقلاب در چند فیلم سینمایی بازی کرده و در چند کار دیگر نیز به عنوان تهیهکننده حضور داشت. بازیگران فیلم هم اغلب شناخته شده بودند. جز خود فیروز، چهرههایی چون بهمن مفید بازیگر مشهور تئاتر و سینمای آن روزگار، در کنار کیومرث ملکمطیعی، محبوبه بیات، حسین خالقی، حسین خانیبیک، سیروس گرجستانی و... از جمله بازیگران فریاد مجاهد بودند.
با این حال و با وجود حضور برخی از هنرمندان موفق سینمای پیش از انقلاب در میان عوامل «فریاد مجاهد»، نتیجۀ کار آنها فیلمی نبود که مورد پسند مدیران سینمایی آن روزگار باشد. شرایطی که باعث شد فیلم به عنوان اثری به شدت شعاری، عوامزده و سطحی که بدون مجوز دولت اکران شده بود، با حکم قاضی شرع از اکران پایین کشیده شود. ماجرایی که در نیمه دوم سال ۱۳۵۸ جنجالی بزرگ به پا کرد.
از مبارزات زیرزمینی تا مبارزه در زیرزمین!
شهریور ۵۸ بود که فیلم «فریاد مجاهد» به عنوان نخستین دستاورد سینمای پس از انقلاب به روی پرده رفت. ستار هریسی داداشپور تهیهکنندۀ فیلم پیش از آن نسخهای از فریاد مجاهد را به قم برد و برای آیتالله شهابالدین اشراقی نمایش داد تا بتواند پشتوانهای محکم از جانب روحانیت برای فیلمش دست و پا کند. دیداری که موفق هم بود و به جلب نظر اشراقی انجامید، چنانکه فیروز با توصیهنامهای به قلم اشراقی که به تاریخ ۲۹ مرداد ۵۸ نوشته شده بود به تهران بازگشت و همین توصیهنامه ضامن نمایش عمومی فیلم شد.
با این حال از همان روزهای اول کسانی که فیلم را دیده بودند آن را فیلمی نازل یافتند. فیلمی که با استفاده از اسامی، موقعیتها و فضاهای مورد علاقۀ عامۀ مردم آن روزگار و درونمایهای حادثهای - چریکی تلاش میکرد مردمانی که فریاد مجاهدان مسلمان را میپسندیدند را با گیشۀ سینماهای مغضوب آشتی دهد. نتیجه اما چیزی غیر از این شد چنانکه حتی مدیران اولترا انقلابی آن روزها نیز فیلم را واجد حداقلهای لازم برای اکران عمومی ندانستند.
محمدعلی نجفی، مدیر وقت سازمان سینمایی، فریاد مجاهد را فیلمی «فرصتطلبانه» میدانست. او دربارۀ دلایل مخالفتش با این فیلم میگفت: «من دلم نمیخواست که سینما و فیلمهای سطحی این بار زیر لوای شعارهای انقلابی دوباره شکل بگیرد، چون اینها اطلاعی از سینما نداشتند. من به خود آقایانی که این فیلمها را ساخته بودند هم گفتم. به خود فیروز گفتم.»
او با اشاره به برخی ایرادات فاحش فریاد مجاهد میافزاید: «فیلم خیلی ضعیفی بود... مثلا در جایی از فیلم وقتی داشت توضیح میداد که از سال فلان فعالیتهای زیرزمینی چریکها آغاز شد دوربین رفته بود در یک زیرزمین و درهای زیرزمین باز میشد! من یادم هست بهشان گفتم فعالیتهای زیرزمینی که منظور فعالیتهای توی زیرزمین نیست!»
احمد نجفی: فیلم را از اکران کشیدیم پایین/ محمدعلی نجفی: مخالف کارهای دستوری بودم
محمدعلی نجفی از منتقدان سرسخت فیلم بود اما نمیخواست جلوی اکرانش را بگیرد. او همان زمان در گفتوگو با روزنامۀ اطلاعات گفت: «تصاویری از امام در این فیلم نمایش داده میشود که مرا ناراحت کرده است. به آقای فیروز هم گفتم که این نوعی سوءاستفاده است... اما بهتر است مردم خودشان فیلم را ببینند و درباره آن قضاوت کنند.»
با این حال افراد دیگری بودند که به شدت پیگیر شدند که فیلم از اکران پایین کشیده شود. از آن جمله احمد نجفی بود که بعدها در عرصه بازیگری فعال شد. او که آن زمان به همراه مسعود کیمیایی به تلویزیون رفته بود، در سمت معاون اجرایی تلفیلم و شبکه دو تلویزیون فعالیت میکرد. نجفی بعدها در گفتوگویی با اشاره به فیلم فریاد مجاهد تاکید کرد: «من پیگیر بودم این فیلم را از اکران بکشیم پایین.»
محمدعلی نجفی اما با این شیوهها مخالف بود. او با فراخواندن تهیهکننده فیلم به سازمان سینمایی و تماشای فیلم تلاش کرده بود همدلی و همراهی میان سازمان و سازندگان فیلم ایجاد کند: «فیلمشان را آوردند ما در اداره دیدیم و با هم صحبت کردیم. گفتم شما انقلاب را چه کار دارید، فیلمتان را بسازید...» او بعدها در گفتوگو با «تاریخ ایرانی» با انتقاد از تلاشهایی که برای پایین کشیدن دستوری فیلم صورت گرفت، میگوید: «نمیدانم آقای [احمد] نجفی چه کرده بود. اما میدانم شرایطی پیش آمد که آقای کیمیایی و آقای احمد نجفی از روندی که ما در سینما با آن مواجه بودیم ناامید شدند و زودتر به تلویزیون رفتند و بعد از مذاکره با آقای قطبزاده فعالیتهایی را در شبکه دو شروع کردند. یک کارهایی میکردند که خیلی در جریانش نیستم. ولی من مخالف این بودم که دستوری کاری کنیم. میگفتم باید برای کار برنامهریزی کنیم. نظرم را به خود سازندۀ فیلم هم گفتم. گفتم این راه اشتباه است. مثال هم برایش زدم. گفتم وقتی شما میگویی فعالیتهای زیرزمینی، بعد در زیرزمین را باز میکنی، نشان میدهد که اصلا نمیدانی فعالیتهای زیرزمینی چیست، آن وقت آمدی دربارهاش فیلم میسازی. این راهش نیست.»
پایان اکران بیمجوز
کشمکش میان سازندگان فریاد مجاهد و مخالفانشان مدتی تداوم یافت. فیروز و دیگران اصرار به ادامۀ اکران داشتند و مخالفان به هر دستاویزی متوسل شدند تا جلوی اکران را بگیرند و سرانجام گروه دوم موفق شدند حرف خود را به کرسی بنشانند. اینچنین بود که نخستین ساخته سینمای پس از انقلاب از اکران پایین کشیده شد. آن هم به دستور آیتالله قدوسی دادستان کل انقلاب.
فریاد مجاهد تنها فیلمی نبود که به این سرنوشت دچار شد. «پرواز به سوی مینو» فیلمی به کارگردانی تقی کیوان سلحشور از دیگر فیلمهایی بود که در همان سال اکران شد اما با اعتراض برخی از اکران پایین کشیده شد. تحولاتی که در حاشیه اکران این دو فیلم اتفاق افتاد مسئولان سینمایی را به فکر درانداختن طرحی نو و تنظیم سازوکاری تازه برای اکران فیلمهای سینمایی انداخت. اینچنین بود که در پایان سال، سازمان سینمایی با صدور بخشنامهای اکران بیاجازۀ فیلمها را برای همیشه ممنوع و اعلام کرد «بدیهی است از اول فروردین ماه سال ۵۹ از نمایش فیلمهایی که فاقد پروانۀ نمایش از این واحد باشند، جلوگیری خواهد شد.»
منبع: تاریخ ایرانی
نظر شما