روحانی، رئیس جمهوری تنها
با نگاهی به اطرافیان روحانی میشود دید که هیچ کس در دولت حاضر نیست خود را خرج روحانی کند و اجازه ندهد تیرهای انتقاد به تن روحانی بنشیند. همه کنار میکشند تا روحانی در مرکز سیبل انتقاد ها باشد.
با نگاهی به اطرافیان روحانی میشود دید که هیچ کس در دولت حاضر نیست خود را خرج روحانی کند و اجازه ندهد تیرهای انتقاد به تن روحانی بنشیند. همه کنار میکشند تا روحانی در مرکز سیبل انتقاد ها باشد.
به گزارش صدای ایران از عصر ایران، این روزها تقریبا همه از روحانی گلایه دارند. راست و چپ هم ندارند. راستها این مخالفت را داد میزنند اما اصلاحطلبان سعی میکنند آرام تر شیخ حسن را نقد کنند.
تقریبا این مسئله در مورد تمام روسای جمهور ایران بیسابقه بوده است که هر دو جریان پرنفوذ از رییس جمهور مستقر انتقاد کنند. حالا سوالی که در این میان مطرح میشود این معناست که چرا این اتفاق در مورد روحانی افتاده است؟
حسن روحانی در این 5 سال نتوانست یک طبقه حامی را در کشور به نفع خود ایجاد کند. اصولگرایان دیگر او را از خود نمیدانند و بر این باورند روحانی دهه 90 دیگر روحانی دهه 70 یا 80 نیست. اصلاح طلبان هم بر این باور هستند که او یار قرضی بود که به واسطه آن میشد دوباره به قدرت برگشت. اتفاقی که در سال 92 افتاد و در سال 96 تداوم پیدا کرد.
روحانی امروز میان این دو قرار گرفته است. این معنا حسن روحانی بهتر از هر فرد دیگری میدانست اما تلاش نکرد برای خود در میان این دو طیف، طبقه حامی ایجاد کند که در روزهای حساس به صحنه بیایند و از حسن روحانی دفاع کنند.
حسن روحانی به همین دلیل تنها ترین رییس جمهور ایران است. کسی که نه در نهادهای مختلف طرفداری دارد نه در میان جریانهای سیاسی.
روسای جمهور ایران بعد از بازنگری در قانون اساسی، طبقهای داشتند که از آنها حمایت میکرد و هنوز که هنوز از تفکر رییس جمهور مطلوب خود حمایت میکنند.
«هاشمی چی»ها هنوزکه هنوز است از دوران هاشمی را بهترین دوران تاریخ جمهوری اسلامی میدانند و در آن زمان به هاشمی رفسنجانی لقب « سردار سازندگی» دادند.
اصلاح طلبان هم که حسابی پای کار خاتمی بودند و هستند. «خاتمی چی»ها، از بهترین نمونه طبقه حامی هستند که در تاریخ سیاسی ایران قابل مشاهده است. تقریبا کسی را پیدا نمیکنید که با خاتمی کار کرده باشد و از او بد بگوید.
احمدی نژاد هم مخالفان زیادی داشت اما برخلاف حسن روحانی کسانی را داشت که پای کار او بودند حتی حاضر بودند تمام ناسزاها را به جان بخرند تا خم به ابروی احمدی نژاد نیاید. کسانی که هنوز با رییس دولت نهم و دهم هستند و او را منجی ایران مینامند.
با نگاهی به اطرافیان روحانی میشود دید که هیچ کس در دولت حاضر نیست خود را خرج روحانی کند و اجازه ندهد تیرهای انتقاد به تن روحانی بنشیند. همه کنار میکشند تا روحانی در مرکز سیبل انتقاد ها باشد.
مقصر این مسئله هم کسی نیست جز حسن روحانی. او آنقدر یکی به نعل یکی به میخ زد که مشخص نشد او بالاخره در کدام زمین بازی میکند. حسن روحانی همیشه دو راهنمای ماشین دولتش روشن بود و مشخص نشد او بالاخره به کدام سمت میخواهد بپیچد.
تقریبا گلایههای او به خاطر تنهاییاش قابل قبول نیست چون خود حسن روحانی عامل این تنهایی است. کسی که خودش را از همه محروم میکند نمیتواند انتظار داشته باشد در روزهای بحرانی دستی برای کمک به دستش دراز شود.
روحانی تنهاست چون فکر میکرد میتواند به تنهایی کشتی که بر آن سوار است را هدایت کند، استراتژی که به نظر میرسد کشتی که روحانی بر آن سوار است را به ساحل امن نخواهد رساند.
به گزارش صدای ایران از عصر ایران، این روزها تقریبا همه از روحانی گلایه دارند. راست و چپ هم ندارند. راستها این مخالفت را داد میزنند اما اصلاحطلبان سعی میکنند آرام تر شیخ حسن را نقد کنند.
تقریبا این مسئله در مورد تمام روسای جمهور ایران بیسابقه بوده است که هر دو جریان پرنفوذ از رییس جمهور مستقر انتقاد کنند. حالا سوالی که در این میان مطرح میشود این معناست که چرا این اتفاق در مورد روحانی افتاده است؟
حسن روحانی در این 5 سال نتوانست یک طبقه حامی را در کشور به نفع خود ایجاد کند. اصولگرایان دیگر او را از خود نمیدانند و بر این باورند روحانی دهه 90 دیگر روحانی دهه 70 یا 80 نیست. اصلاح طلبان هم بر این باور هستند که او یار قرضی بود که به واسطه آن میشد دوباره به قدرت برگشت. اتفاقی که در سال 92 افتاد و در سال 96 تداوم پیدا کرد.
روحانی امروز میان این دو قرار گرفته است. این معنا حسن روحانی بهتر از هر فرد دیگری میدانست اما تلاش نکرد برای خود در میان این دو طیف، طبقه حامی ایجاد کند که در روزهای حساس به صحنه بیایند و از حسن روحانی دفاع کنند.
حسن روحانی به همین دلیل تنها ترین رییس جمهور ایران است. کسی که نه در نهادهای مختلف طرفداری دارد نه در میان جریانهای سیاسی.
روسای جمهور ایران بعد از بازنگری در قانون اساسی، طبقهای داشتند که از آنها حمایت میکرد و هنوز که هنوز از تفکر رییس جمهور مطلوب خود حمایت میکنند.
«هاشمی چی»ها هنوزکه هنوز است از دوران هاشمی را بهترین دوران تاریخ جمهوری اسلامی میدانند و در آن زمان به هاشمی رفسنجانی لقب « سردار سازندگی» دادند.
اصلاح طلبان هم که حسابی پای کار خاتمی بودند و هستند. «خاتمی چی»ها، از بهترین نمونه طبقه حامی هستند که در تاریخ سیاسی ایران قابل مشاهده است. تقریبا کسی را پیدا نمیکنید که با خاتمی کار کرده باشد و از او بد بگوید.
احمدی نژاد هم مخالفان زیادی داشت اما برخلاف حسن روحانی کسانی را داشت که پای کار او بودند حتی حاضر بودند تمام ناسزاها را به جان بخرند تا خم به ابروی احمدی نژاد نیاید. کسانی که هنوز با رییس دولت نهم و دهم هستند و او را منجی ایران مینامند.
با نگاهی به اطرافیان روحانی میشود دید که هیچ کس در دولت حاضر نیست خود را خرج روحانی کند و اجازه ندهد تیرهای انتقاد به تن روحانی بنشیند. همه کنار میکشند تا روحانی در مرکز سیبل انتقاد ها باشد.
مقصر این مسئله هم کسی نیست جز حسن روحانی. او آنقدر یکی به نعل یکی به میخ زد که مشخص نشد او بالاخره در کدام زمین بازی میکند. حسن روحانی همیشه دو راهنمای ماشین دولتش روشن بود و مشخص نشد او بالاخره به کدام سمت میخواهد بپیچد.
تقریبا گلایههای او به خاطر تنهاییاش قابل قبول نیست چون خود حسن روحانی عامل این تنهایی است. کسی که خودش را از همه محروم میکند نمیتواند انتظار داشته باشد در روزهای بحرانی دستی برای کمک به دستش دراز شود.
روحانی تنهاست چون فکر میکرد میتواند به تنهایی کشتی که بر آن سوار است را هدایت کند، استراتژی که به نظر میرسد کشتی که روحانی بر آن سوار است را به ساحل امن نخواهد رساند.
نظر شما