سقوط دلار به 8 هزار تومان در صورت فروش نفت
به طور مثال اگر سال مبنا ۱۳۹۲ قرار بگیرد، در آن سال ما ۶۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی داشتهایم و هم اکنون این رقم به ۱۶۲۰ هزار میلیارد رسیده؛ یعنی نقدینگی حدود ۲۲ درصد رشد داشته است. GDP طبق برخی محاسبات بانک جهانی ۳ و یا ۴ درصد رشد داشته و بنابراین قاعدتا دلار باید به طور متوسط ۱۸ درصد رشد پیدا کند که به ۸ هزار تومان می رسد و اگر فرض کنیم نرخ رشد GDP بیش از حد محاسبه شده و ۳ درصد باشد به ۸ هرار و ۷۰۰ تومان میرسد.
در ماه های گذشته، اقتصاددانان کشور در چند نامه به حسن روحانی، رییس جمهور پیشنهادهایی برای برون رفت از اوضاع کنونی ارائه کرده اند.
روحانی هم هفته گذشته با برخی از این اقتصاددانان جلسه داشت. ناصر الهی، امضاکننده یکی از این نامه ها به روحانی در مردادماه بود که 20 راه حل برای اصلاح شرایط اقتصادی در آن ارائه شده بود. با این وجود او یکی از غایبان جلسه هفته گذشته با رییس جمهور بود.
در گفت و گوی پیش رو، با او درباره اوضاع کنونی اقتصاد کشور به ویژه نرخ ارز و عوامل موثر بر آن به صحبت پرداخته ایم.
برخی از اقتصاددانان نرخ واقعی ارز را ۸ هزار تومان ارزیابی میکنند. نظر شما درباره این ارزیابی چیست؟
روحانی هم هفته گذشته با برخی از این اقتصاددانان جلسه داشت. ناصر الهی، امضاکننده یکی از این نامه ها به روحانی در مردادماه بود که 20 راه حل برای اصلاح شرایط اقتصادی در آن ارائه شده بود. با این وجود او یکی از غایبان جلسه هفته گذشته با رییس جمهور بود.
در گفت و گوی پیش رو، با او درباره اوضاع کنونی اقتصاد کشور به ویژه نرخ ارز و عوامل موثر بر آن به صحبت پرداخته ایم.
برخی از اقتصاددانان نرخ واقعی ارز را ۸ هزار تومان ارزیابی میکنند. نظر شما درباره این ارزیابی چیست؟
این نظر بر پایه دو مدل طراحی شده است. یک مدل پولی که بر اساس میزان رشد نقدینگی و تفاوت رشد نقدینگی ایران و گروههای هدف (مجموعه گروههایی که با ایران رابطه تجاری دارند) و بر اساس تفاضل رشد GDP ایران و گروههای هدف محاسبه و سادهسازی میشود.
به طور مثال اگر سال مبنا ۱۳۹۲ قرار بگیرد، در آن سال ما ۶۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی داشتهایم و هم اکنون این رقم به ۱۶۲۰ هزار میلیارد رسیده؛ یعنی نقدینگی حدود ۲۲ درصد رشد داشته است. GDP طبق برخی محاسبات بانک جهانی ۳ و یا ۴ درصد رشد داشته و بنابراین قاعدتا دلار باید به طور متوسط ۱۸ درصد رشد پیدا کند که به ۸ هزار تومان می رسد و اگر فرض کنیم نرخ رشد GDP بیش از حد محاسبه شده و ۳ درصد باشد به ۸ هرار و ۷۰۰ تومان میرسد.
یک پایه دیگر این است که بر اساس PPP حساب میکنند و میگویند چون نرخ ارز بر اساس برابرگیری قدرت خرید برابر با حدود ۸ هزار تومان است بنابراین نرخ واقعی ارز نیز ۸ هزار تومان است. در این نحوه محاسبه سه ملاحظه وجود دارد. این نظریه متعلق به دهه ۱۹۷۰ میلادی است و در آن زمان هنوز جریان سرمایه آزادسازی نشده بود و این نگرش بر اساس این است که تمام داراییهای مالی جانشینپذیر هستند و صرفا اختلالهای پولی میتواند تاثیر گذار باشد. در حالی که عمدتا به خصوص از دهه ۱۹۸۰ به این سو داراییها به شکل گستردهای تغیر ماهیت پیدا کردند و جانشینپذیری داراییها به شدت تقلیل پیدا کرده است.
خیلی از افراد تقاضایشان برای ارز برای سرمایهگذاری در خارج است. به خصوص اگر در شرایطی کشور ایران ریسکی باشد و یا انتظارات افراد متفاوت باشد این بُعد از تقاضای مربوط به تراز سرمایه به شدت افزایش پیدا میکند و تقاضای دلار برای سرمایهگذاری در خارج افزایش پیدا میکند و اگر حتی وضعیت به یک حالت نااطمینانی برسد میتواند به جای خروج سرمایه به فرار سرمایه بیانجامد. بنابراین یک اشکال این محاسبه این است که داراییها کاملا جانشینپذیر در نظر گرفته شده در حالی که کالاهای به خصوص سرمایهای به هیچوجه جانشینپذیر نیستند و بُعد دیگر این که انتظارات را در نظر نگرفتهاند و آخرین مسئله این که در این محاسبهها خیلی سادهسازی محاسبه شده است و در مورد ppp هم به صورت خلاصه ما وقتی آن را در نظر میگیریم میتواند کیفیت زندگی را با هم مقایسه میکند یعنی اگر یک فرد به یک سبد از کالاها نیاز داشته باشیم اگر آن سبد را درآمریکا با یک دلار بتواند بخرد در ایران با چه مقدار میتواند بخرد؟ مثلا اگر قبول کنیم نرخ ppp هشت هزار تومان است گفته میشود همان سبد را که در آمریکا با یک دلار میتوان خرید در اینجا با ۸ هزار تومان میشود خرید ولی توجه بشود که بسیاری از کالاها تجارتپذیر نیستند علاوه بر این به هر حال بستگی به شرایط آینده دارد.
یعنی جدای از این دو مقوله بستگی به شرایط آینده دارد که اگر فرض کنید نفت ایران بتواند خوب به فروش برسد ممکن است از ۸ هزار تومان پایینتر بیاید و اگر نتواند خوب به فروش برسد ممکن است از این مقدار موجود افزایش پیدا کند و مهمتر از همه اینها یک مبحث است که اقتصاددانان رفتاری به آن توجه میکنند و آن نقش باورهاست. نقش باورها و اعتماد خیلی موثر است و به هر حال بستگی دارد به این که چه باور و چه پیشبینی داشته باشید و سرمایه اجتماعی شما به چه صورت باشد.
اگر اعتقاد داشته باشید ایران در مظلومیت گرفتار شده و باید کمک بشود. با عزم راسخ ملی. در اینجا خیلی اوضاع متفاوت میشود ولی اگر سرمایه اجتماعی به شدت متلاشی باشد و همه انسانها به کار خود مشغول باشند اوضاع متفاوت میشود. بنابراین فکر میکنم این محاسبات انجامشده از منطق ضعیفی برخوردار است و نرخ واقعی ارز را نمیتوان فقط با این محاسبات ساده انجام داد.
به نظر شما چه مسائلی باعث نوسانات نرخ ارز شده است؟
فرضیه های زیادی مطرح است که رد یا تایید نمیکنم. فرضیههایی در مورد این که اینها با اراده و خواست دولت انجام شده و دولت برای حل مشکل کسری بودجه، ارز را با قیمت خارج از تعادل فروخت و به این نحو توانست بخشی از کسری بودجه خود را جبران کند یا شبکه بانکی توانست از ورشکستگیهای احتمالی که وجود داشت نجات پیدا کنند و یا نقش برخی بنیادها را مطرح میکنند که برای خروج ارز گامهایی را برداشتند. اینها همه فرضیههایی است که وجود دارد ولی بنده احساس میکنم عامل اصلی بسیاری از اتفاقات که در عرصه اقتصادی رخ میدهد، نااطمینانی است. تعبیری که میشود کرد این که نااطمینانی یک مه غلیظ در رانندگی است.
در اقتصاد ایران نیز تعدد مراکز تصمیمگیری و نااطمینانی از تصمیمات وجود دارد . به خصوص تجربه برجام و آنچه که بر سر برجام آمد تجربه بسیار تلخی بود. از ناچیز انگاشتن برجام و ... . برجام میتوانست یک تعامل گسترده عادلانه خوب را به وجود بیاورد و باعث شود سرمایهگذاری های مستقیم خارجی در ایران واقعا شکل پیدا کند. شاید هم حتی یک احساس دوگانگی که بین بهره برداری اتحادیه اروپا از فضای پسابرجام و عدم برخورداری آمریکا به وجود آمد. اینها در نهایت هر چه که باشد قابل بحث است ولی در نهایت آن اثری که در کلان اقتصاد داشت به صورت نااطمینانی خودش را نشان داد که تولید کنندگان نتوانستند تصمیمهای مناسبی بگیرند. بسیاری از افراد ترجیح میدهند داراییهای خودشان را به دلار تبدیل کنند تا بتوانند آن را به داراییهایی قابل مصرف در خارج، بدل سازند.
خروج از لیست سیاه fatf چه تاثیری بر نرخ ارز میگذارد؟ آیا آرامش به اقتصاد ایران باز خواهد گشت؟
در مورد FATF باید استراتژیمان را تصحیح کنیم. کنار گذاشتن نهادهای بینالمللی باعث انزوا میشود. سعدی در گلستان میگوید که فردی در غار زندگی میکرد و از وی میپرسند که چرا تنها در غار زندگی میکنی و میگوید در شهر پریرویان نغزند/ چو گل بسیار شد پیلان بلغزند. خب این از نظر اسلامی قابل قبول نیست که ما برای آنکه دچار مشکل نشویم پس صورت مساله را پاک کنیم. پیامبر اسلام در زمانی ظهور کردند که بردهداری به صورت یک نهاد مسلط بر اقتصاد حجاز سایه افکنده بود. ولی پیامبرتلاش کرد با این بردهداری به نحو مناسبی مقابله و آن را از درون متحول کند. ما اگر قائل باشیم که استکبار تروریسم را تامین مالی میکند و به یک نحو مرموز این کار را انجام میدهد، باید از طریق FATF استفاده کنیم و قدرت چانهزنی خود را بالا ببریم.
ما مدعی هستیم که قربانی تروریسم هستیم. عدم ورود به این نهاد میتواند منشا بسیاری از خطرات و تهدیدات برای اقتصاد ما باشد کما اینکه تا الان هم بوده و خوشبختانه دولت با تلاشهایی که انجام داد و اثبات کرد که ما برای یافتن راه حل مناسب تلاش میکنیم توانست ۴ ماه مهلت بگیرد که مسئله را حل کنیم. اگر ما بتوانیم نفت بفروشیم ولی نتوانیم درآمد نفتی را به کشور وارد کنیم مجبو به استفاده از دلالبازیهایی میشویم که به شدت هزینه مبادله را علیه کشور افزایش میدهد و اگر مجبور به انتخاب نفت در برابر کالا باشیم در واقع باید بسیاری از کالاهای بنجل کشورهای چین را بپذیریم که میتواند تولید ملی ما را در خطر بیندازد. در حالی که فکر میکنم منافع ایجاد یک فضای مناسب برای مبادلات مالی میتواند خیلی مفید باشد.
سازوکار جدید اتحادیه اروپا برای مبادلات مالی با ایران تا چه حد می تواند اثر تحریمها را خنثی کند؟
اتحایه اروپا از جنگ جهانی دوم یک حالت تبعیت از آمریکا داشته و این برایشان سنگین است و دوست دارند این حالت برچسب در واقع به نحوی از بین برود ولی طرف عمده آنها در تجارت، آمریکاست. پس تا جایی که به منافع ملیشان لطمه وارد نشود دوست دارند خودشان را مستقل از آمریکا نشان دهند که به این معنا نیست که حاضرند هر بهایی را بپردازند. بنابراین مکانیزمی که طراحی شده تا اندازهای میتواند جواب دهد. ولی ما نباید توقع معجزه داشته باشیم و نمیتواند تحریم را از بین ببرد. از طرف دیگر یکسری منافع یا استراتژی مشترک بین اتحادیه اروپا و امریکا وجود دارد. آنها از افزایش توان رزمی ما به صورتی که موازنههای منطقه را به هم بزند، خشنود نیستند.
تحریم نفتی آمریکا از 13 آبان قیمت دلار را تغییر میدهد؟
دو فاکتور اساسی مقابل آمریکا وجود دارد. این که تحریم نفتی باعث افزایش قیمت نفت میشود چون هزینه ها را بالا میبرد زیرا اولا این هراس وجود دارد که ایران دست به مقابله هایی بزند که امنیت ترابری نفت را به خطر بیاندازد و پول بیمه محمولات نفتی خیلی افزایش یابد و ثانیاً ایران هم اگر از لیست صادرکنندگان خارج شود بخشی از نفت دنیا کاهش مییابد و قیمت مییابد و بنابراین مشکل اساسی امریکا این است که چگونه پاسخی برای افزایش قیمت نفت برای هم کشورهای همپیمان خودش و برای کمپانیهای فراملی که تعلق به آمریکا دارد، فراهم کند. و مسئله دیگر انتخابات میاندورهای هست که میتواند تبوتابهایی را به وجود بیاورد که خیلی به نفع جمهوریخواهان نباشد و این که جمعبندی آمریکا در این تاریخ چه باشد و این که تحریم را با چه پتانسیلی دنبال میکند به صورت جدی مطرح است. از آن طرف هم به دیپلماسی ایران ربط دارد که بتواند منافعی که عدم تحریم برای کشورهای اتحادیه اروپا و سایر کشورها فراهم کند تبیین نماید. ولی اگر نااطمینانی در آینده شدیدتر شود، قیمت ارز بیشتر میشود.
دولت چه کارهایی میتواند برای بازگشت تعادل به اقتصاد انجام دهد؟
باید تصمیمهای بزرگی اتخاذ شود. باید یک تحلیل دقیق از هزینه فایده استراتژیهای خود داشته باشیم. این که ما بخواهیم استراتژی جدیدی انتخاب کنیم به معنای دست کشیدن ازایدولوژیهای خود نیست. دولت بیش از هر چیز باید فضای کسبوکار را سامان بخشد و این کار در گرو افزایش سرمایه اجتماعی است. دولت باید مجموعه نظام تولیدی را با خودش هماهنگ کند و اعتماد گستردهای به وجود بیاید و مردم احساس کنند که نحوه استراتژی که وجود دارد یک روش منطقی است که منافع ملی را تضمین میکند. اگر چنین برداشتی برای مجموعه کنشگران بازار در ایران به وجود نیاید و آنها سیاستهای دولت را اشتباه بدانند، میتواند خطرآفرین باشد.
مشکلات اقتصادی کنونی، بیشتر ناشی از ناکارآمدی اجرایی دولت است یا ساختار اقتصاد ایران؟
این دو مسئله خیلی به هم ربط دارد ولی در واقع ناکارآیی دولت به معنای اعم نه به معنای قوه اجرایی، باعث شده ما مشکلات ساختاری داشته باشیم. وقتی که تشتت وجود دارد، در واقع منطقی که برای همه مردم قابل هضم باشد و حداقل مورد ادراک کنشگران بازار قرار گیرد، به وجود نمیآید. در واقع اینجا ساختار اقتصاد آسیب میبیند و نااطمینانی بروز میدهد. وقتی که به هرحال مشخص نیست که دولت چهکاره و گروه های ذی نفوذ چهکارهاند و شرکتهای خصولتی چه نقشی در اقتصاد دارند و دولت ای سایه کجای کار هستند؛ همه اینها در کنار هم یک ملغمه به وجود می آوردند که مشخص نیست چه کسی تصمیم میگیرد و کدام سیاست قابل اجرا است. اینها یک ساختلر شکننده توام با نااطمینانی است و من این دو مساله را مرتبط میدانم.
در کوتاه مدت چه تحولاتی در حوزه تورم و رکود تا پایان سال پیشبینی میکنید؟
همواره پیامد نااطمینانیهای شدید، رکود تورمی است. یعنی ما متاسفانه زمانی که این نااطمینانیها را تجربه کردهایم، دیدیم که در نهایت منجر به رکود تورمی شده است. آن چه که مشخص است اینکه ما در اقصاد یک دور مخرب داریم که افزایش نرخ ارز به صورت تورم ترجمه میشود و تورم به افزایش ارز میانجامد. یک دومینو به وجود میآید که گاهی در نهایت حذف میشود و گاهی در صورت نااطمینانیهای شدید میتواند گسترش پیدا کند.
منبع: انتخاب
نظر شما