روزی که شاعر زمستان رفت
چهارم شهریور، سالروز درگذشت مهدی اخوان ثالث - شاعر معاصر نامدار ایرانی - است؛ شاعری که با مجموعه «زمستان» به اوج شهرت رسید.
روزنامه مردمسالاری به همین مناسبت در شماره امروز خود به زندگی این شاعر فقید اشارهای کوتاه کرده است:
مهدی اخوان ثالث «م.امید» شاعر بزرگ معاصر کشور، اسفند 1307 در مشهد به دنیا آمد. وی از روزگار نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.
تحصیلات اخوان ثالث تا مقطع دیپلم در شهر مشهد به سرانجام رسید و پس از آن در آغاز دهه بیست زندگیش به تهران آمد و پیشه آموزگاری را برگزید. نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال 1330 منتشر کرد.اگرچه اخوان در دهه بیست خورشیدی فعالیت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار دومین دفتر شعرش، زمستان، در سال 1336، در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت.
زمستان با زبان محکم و فاخر خویش، حضور قاطع اخوان را در صحنه فرهنگ و ادب فارسی مستحکم کرد و پس از آن وی به یکی از استوانههای شعر نو فارسی بدل شد. بعد از زمستان، مجموعههای آخر شاهنامه (1338)، از این اوستا (1345)، منظومه شکار (1345)، پاییز در زندان (1348)، عاشقانهها و کبود (1348)، بهترین امید (1348)، برگزیده اشعار (1349)، در حیاط کوچک پاییز در زندان (1355)، دوزخ اما سرد (1357)، زندگی میگوید اما باز باید زیست... (1357) و ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (1368) از وی به چاپ رسید.
مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایههای حماسی را در شعرش به کار میگیرد و جنبههایی از این درونمایهها را به استعاره و نماد مزین میکند. به گفته برخی از منتقدین، تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری بهجا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی پیامآوری و آمیزهای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالتخواهانه روی آورده بود.
شعرهای اخوان در دهههای 1330 و 1340 شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازهای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تأثیری عمیق داشته است.
اخوان ثالث چهارم شهریور ماه سال 1369 در تهران از دنیا رفت و طبق وصیتش، در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
شعر زیر یکی از معروفترین اشعار اوست:
از تهی سرشار،
جویبار لحظهها جاریست
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب، واندر آب بیند سنگ،
دوستان و دشمنان را میشناسم من
زندگی را دوست میدارم؛
مرگ را دشمن
وای، اما - با که باید گفت این؟ - من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا بردن
جویبار لحظهها جاری
روزنامه مردمسالاری به همین مناسبت در شماره امروز خود به زندگی این شاعر فقید اشارهای کوتاه کرده است:
مهدی اخوان ثالث «م.امید» شاعر بزرگ معاصر کشور، اسفند 1307 در مشهد به دنیا آمد. وی از روزگار نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.
تحصیلات اخوان ثالث تا مقطع دیپلم در شهر مشهد به سرانجام رسید و پس از آن در آغاز دهه بیست زندگیش به تهران آمد و پیشه آموزگاری را برگزید. نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال 1330 منتشر کرد.اگرچه اخوان در دهه بیست خورشیدی فعالیت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار دومین دفتر شعرش، زمستان، در سال 1336، در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت.
زمستان با زبان محکم و فاخر خویش، حضور قاطع اخوان را در صحنه فرهنگ و ادب فارسی مستحکم کرد و پس از آن وی به یکی از استوانههای شعر نو فارسی بدل شد. بعد از زمستان، مجموعههای آخر شاهنامه (1338)، از این اوستا (1345)، منظومه شکار (1345)، پاییز در زندان (1348)، عاشقانهها و کبود (1348)، بهترین امید (1348)، برگزیده اشعار (1349)، در حیاط کوچک پاییز در زندان (1355)، دوزخ اما سرد (1357)، زندگی میگوید اما باز باید زیست... (1357) و ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (1368) از وی به چاپ رسید.
مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایههای حماسی را در شعرش به کار میگیرد و جنبههایی از این درونمایهها را به استعاره و نماد مزین میکند. به گفته برخی از منتقدین، تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری بهجا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی پیامآوری و آمیزهای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالتخواهانه روی آورده بود.
شعرهای اخوان در دهههای 1330 و 1340 شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازهای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تأثیری عمیق داشته است.
اخوان ثالث چهارم شهریور ماه سال 1369 در تهران از دنیا رفت و طبق وصیتش، در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
شعر زیر یکی از معروفترین اشعار اوست:
از تهی سرشار،
جویبار لحظهها جاریست
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب، واندر آب بیند سنگ،
دوستان و دشمنان را میشناسم من
زندگی را دوست میدارم؛
مرگ را دشمن
وای، اما - با که باید گفت این؟ - من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا بردن
جویبار لحظهها جاری
نظر شما