دوشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 21

دوربرگردان همت در نقشه راه دولت

کد خبر: ۲۰۱۰۵
تاریخ انتشار: ۰۴ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۷:۱۷

محمد ایمانی در یادداشت روز کیهان نوشت:

آدرس را اشتباه گرفته بود. قرار بود از اتوبان همت به سمت شرق تهران بیاید و به میدان امام حسین(ع) برود، یک راست به سمت غرب رفته بود و با ساعتی تاخیر تازه به کرج رسیده بود! این حکایت اغلب ما بنی‌آدم است که آدرس را اشتباه می‌گیریم یا واقعیت‌ها را جابه‌جا و نابه‌جا می‌بینیم و از مقصد و مقصود دور می‌شویم. این حکمت از صادق آل محمد علیهم‌السلام است که «العامل علی غیره بصیرهًْ کالسائر علی غیرالطریق لایزیده سُرعه السّیر الا بعدا. آن که بدون بینش عمیق عمل کند مانند حرکت‌کننده‌ای است که در غیر مسیر حرکت کند؛ سرعت او جز بر دوری‌ وی از مقصد نمی‌افزاید.» اگر جبهه خودی و دشمن درست شناسایی نشد یا پس از شناسایی مورد غفلت قرار گرفت و خط خودی و دشمن گم شد، چشم باز می‌کنی و می‌بینی به سوی دوستان شلیک کرده‌ای و به نیابت از دشمن تلفات گرفته‌ای! یا نقشه را گم کرده‌ای و وسط محاصره دشمن گرفتار شده‌ای. این، حکایت قطب‌بندی‌های سیاسی اغواکننده و غیرواقعی در میان برخی سیاستمداران و گروه‌ها است.

 نقشه راه کلی دولت پس از یک سال تجربه‌اندوزی نیازمند چه اصلاحاتی است؟ آیا اصلا نیازی به این تغییر هست یا خیر و اگر ضرورت دارد، نقطه شروع این تغییر و اصلاح از کجا باید باشد؟ این پرسش‌ها دستمایه یادداشت حاضر است اما پیش از آن سزاوار است یک دغدغه یادآوری شود. قطب‌بندی‌های انحرافی و مرزبندی‌های مجعول، اغلب بهانه و حجابی برای نشنیدن و ندیدن است. شاید هیچ تعبیری در این باره رساتر از جملات دردمندانه‌ای نباشد که یکصد و چند سال پیش ادا شده اما گویا همین حالا بیان شده است. جملات متعلق به مجتهدی وارسته است که حاضر نشد بیرق انگلیس و روس و عثمانی را بر سردر خانه خود بکوبد و سر به دار نیرنگ‌بازانی سپرد که جباریت و اختناق رضاخانی را در آستین داشتند اما پرچمدار مشروطیت و آزادی شده بود. شیخ شهید خطاب به خودی‌ها و هم‌رزمان سابق می‌گفت «ایهاالناس من به هیچ وجه منکر مجلس شورای ملی نیستم بلکه مدخلیت خود را در تاسیس این اساس بیش از همه کس می‌دانم... اختلاف میان ما و لامذهب‌هاست که منکر اسلامیت و دشمن دین حنیف‌اند... آنچه خیلی لازم است برادران بدانند و از اشتباه‌کاری خصم بی‌مروت بی‌دین تحرّز نمایند این است که چنین ارائه می‌دهند که علما دو فرقه شده‌اند و با هم حرف دینی دارند و با این اشتباه کاری، عوام بیچاره را فریب می‌دهند که یک فرقه مجلس‌خواه و دشمن استبدادند و یک فرقه ضد مجلس و دوست استبداد! لابد عوام بیچاره می‌گویند حق با آنهاست که ظلم و استبداد را نمی‌خواهند افسوس که این اشتباه با هر زبانی و به هر بیانی بخواهیم دفع شود، خصم بی‌انصاف نمی‌گذارد.»

منطق قرآن این است که «اشداء علی‌الکفار رحماء بینهم» و «اذلهًْ علی‌المومنین اعزهًْ علی‌الکافرین» باشید. وحی الهی تفاوت مومن و منافق را در این می‌داند که مومنان امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و منافقین کار ویژه‌شان امر به منکر و نهی از معروف است! خداوند با مواخذه از مومنان می‌پرسد که «فما لکم فی‌المنافقین فئتین والله ارکسهم بما کسبوا... شما را چه شده که درباره منافقین دو گروه شده‌اید حال آن که خداوند آنها را بر اثر اعمال زشتشان وارونه کرده است و هر کس را خداوند گمراه کند هرگز راهی برای او پیدا نمی‌کنی» (آیه 88 سوره نساء). خداوند درباره منافقین می‌فرماید «هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله... هر آینه آنان دشمن‌اند بنابراین ای پیامبر از آنان برحذر باش! خدا آنان را بکشد.» (آیه 4 سوره منافقین). بنابراین باید از خود بپرسیم کدام دگرگونی به مثابه یک درد رنج‌بار در ما پدید می‌آید که نمی‌توانیم با کفار حربی مستکبر ابرو درهم بکشیم و احیاناً لبه تندی و پرخاش و توپ و تشر را متوجه جبهه داخلی می‌کنیم؟ یا چرا برخی از ماها آن قدر که با دشمن نرم برخورد می‌کنند نمی‌توانند با منتقدان دلسوز نرمش نشان داده یا لااقل آنها را تحمل کنند؟

انصاف باید داد مسئولیت بسیار سنگینی بر دوش دولتمردان و رئیس‌جمهور قرار دارد. یک طرف توده شریف مردم قرار دارند که انقلاب اسلامی آنان را ولی‌نعمت مسئولان قرار داد و همان ولی‌نعمتان به حق توقع دارند از ضرورت‌های یک زندگی آرام و پاکیزه برخوردار باشند. و در طرف دیگر قدرت‌های زورگوی عالم که از همین ملت شریف کینه‌های بزرگ به دل دارند و می‌خواهند عرصه را بر او تنگ کنند. به دوش کشیدن بار امانت در میانه این دو جبهه و صیانت از خط مقدم حقوق و مصالح ملی، آن مسئولیت بزرگی است که بر دوش دولت محترم سنگینی می‌کند و بی‌تردید باید از چنین جایگاهی حمایت و پشتیبانی کرد. کارشکنی و سنگ‌اندازی در برابر این دولت و دولت‌های قبلی حرام آمیخته با خیانت است؛ خیانتی که مع‌الاسف جماعتی با انگیزه‌های مختلف در قبال دولت قبلی مرتکب شدند و متاسفانه برخی از اجزای همان دولت در دور باطل همین طیف آلوده افتادند و به قهقرا رفتند. در عین حال همان‌گونه که کارشکنی و اصرار بر دشمنی با دولت خیانت است، حمایت از خطاها و تحسین لغزش‌ها - و خدای نکرده انحراف‌- نیز خیانت است. تحسین و تشجیع به هنگام خروج از مسیر، جز به دورتر شدن از مقصد نمی‌انجامد و اگر چاپلوسان را استثنا کنیم، چه بسا بخشی از این تحسین و تشجیع‌ها از سر ماموریت باشد تا اهداف و مشکلات اصلی فراموش شود.

دولت فعلی را مانند هر دولت دیگری می‌شود نقد کرد اما گرانیگاه و نقطه ثقل این ضرورت، برداشته شدن حجاب‌های شنیدن نقد است. ادعا بر این نیست که تمام نقدها درست، محترمانه و مودبانه است و مو لای درز هیچ یک از انتقادها نمی‌رود. اما اولین خسارت به خود دولتمردان وارد خواهد شد اگر به اعتبار یک یا چند نقد نابه‌جا یا تند، استقراء ترتیب داده و به خطا نتیجه بگیرند که پس منتقدان را نباید دید و شنید بلکه هر از گاه یک بار باید از خجالتشان درآمد و با پرخاش و تشر به آنها، شانه از بار مسئولیت خالی کرد یا خشمی را فرو نشاند و یا گروهی از حامیان- و یا مدعیان حمایت- را به هیجان آورد. دو حکمت شریف از امیرمومنان علی علیه‌السلام است که نوع ما به آن به عنوان نقشه زندگی نیازمندیم. حضرت در نامه 66 نهج‌البلاغه خطاب به عبدالله ابن عباس فرمودند «نباید برترین چیزی که از دنیایت به آن دست می‌یابی، رسیدن به لذتی یا فرو نشاندن آتش خشمی باشد بلکه باید فرونشاندن آتش باطل یا احقاق حق باشد.» بدین معنا نوع سیاست‌های معطوف به هیجان و حب و بغض‌های ناحق راه به غیر فضیلت و انسانیت می‌برد. امام همچنین در خطبه 216 می‌فرمایند «همانا هر کس شنیدن حق یا عرضه کردن عدالت بر او سنگین آید، عمل به آن دو سنگین‌تر است. پس، از گفتن حق یا مشورت دادن به عدالت دریغ نکنید.» سعه صدر به تعبیر امیر مومنان ابزار ریاست است و نوع مسئولان ما باید به این ابزار مجهز شوند اگرنه درمی‌مانند.

باید در مجال دیگری بحث کرد که آیا نرمش برخی دولتمردان در حوزه دیپلماسی مصداق نرمش قهرمانانه بود یا نبود اما با فرض که تماما قهرمانانه بود امروز هیچ کس تردیدی ندارد این تعامل با شیطان بزرگ- حتی به قیمت برخی رفتارهای نابه‌جا- به نتیجه نرسید و به اعتبار تفرعن استکبار آمریکا به بن‌بست ختم شد. اکنون چه باید کرد؟ آیا این مسیر را نباید اصلاح کرد؟ یا باید مانند برخی نسخه‌های انحرافی آن قدر کوتاه آمد که دل جنایتکاران آمریکایی نرم شود؟ آن وقت از آن نسخه‌پیچ‌های بدخواه دولت- اما متظاهر به طرفداری- باید پرسید چنین نسخه‌ای کجای عالم جواب داد، در فلسطین عرفات یا لیبی و یا حتی شوروی که تنش‌زدایی از زمان بحران موشکی به بعد مانع شبیخون آمریکایی‌ها در ماجرای فروپاشی شوروی و سپس آشوب‌های زنجیره‌ای اوکراین و گرجستان نشد؟! هم منتقدان مسئولیت دارند رعایت حال دولت را بکنند و برای اصلاح مسیر زبان به سرزنش و ملامت نگشایند و هم دولت مسئول است که با عزت تمام به دوست و دشمن اعلام کند ما حسن ظن به خرج دادیم و انعطاف نشان دادیم اما معلوم شد مستکبران زبان تعامل و تفاهم و تنش‌زدایی نمی‌فهمند. حتی اگر مستکبران دست به صلح و دوستی نیز دراز می‌کردند حق نداشتیم به آنان حسن ظن داشته باشیم، چه رسد به اینکه ادبیات آنها مصداق «قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر» شد. به بیان امیر مومنان حتی بعد از صلح نیز «به تمامی از دشمن برحذر باش که همانا دشمن چه بسا نزدیک می‌شود تا غافلگیر کند. پس احتیاط  پیشه کن و دوراندیشی پیشه کن و در این زمینه حسن ظن را متهم ساز.» (نامه 53 نهج‌البلاغه)

حوزه فرهنگ و سیاست و اقتصاد نیز نمی‌تواند از این ارزیابی و بازنگری در نقشه کلی بی‌نیاز باشد. نه هر مدعی حمایتی، دوست دولت می‌باشد و نه هر منتقدی، دشمن است. اینکه بگوییم منتقدان ترسو و بزدل هستند و به جهنم که می‌لرزند و حتی صدای برخی حامیان نیز به اعتراض بلند شود، آن قدر دغدغه‌برانگیز نیست که پس از شنیدن انتقادها بگوییم «به دوستان و اعضای دولت می‌گوییم بعضی اوقات باید شرایطی پیش بیاید تا همه هر چه در دل دارند بیرون بریزند و در چنین شرایطی می‌توان رسانه‌ها، یاران ضعیف و قوی، موافقین و مخالفین واقعی را بهتر شناخت.» این تلقی دوم گارد دولت را به سمت تملق و حمایت به هر قیمت باز می‌کند و به همان میزان عرصه را بر منتقدان که هیچ حتی برای دوستان نقاد و صاحب‌نظر تنگ می‌نماید. چنین قبض و بسط معکوسی معمولا راهزن صاحب‌منصبان و خواص در مسیر حق و مصلحت شده است.

رئیس‌جمهور محترم در گذشته بر دغدغه‌های ارزشمندی انگشت تاکید گذاشته است؛ چه آنجا که فتنه‌گران و آشوب‌طلبان را اوباش و مزدوران حقیر استکبار برشمرد و چه آن زمان- سال 81- که از موضع دبیر شورای عالی امنیت ملی نسبت به برخی اتفاقات در وزارت نفت از جمله قرارداد 25 ساله کرسنت ابراز نگرانی کرد. اکنون پرسش این است که آیا متهمان آن جرم‌های بزرگ توبه کرده‌اند که در مصدر برخی امور قرار گرفته‌اند؟ اگر آقای روحانی به درستی در سال 81 به رئیس‌جمهور وقت هشدار داد که در قرارداد کرسنت «حقوق ایرانیان نادیده گرفته شده و سالیان دراز گرفتار آن خواهیم بود و قیمت تعیین شده بسیار پایین است... از یک سال پیش وزیر نفت پاسخی به سوالات مطرح شده نمی‌دهد» آیا امروز نباید نگران باشیم که عاملان این بی‌قانونی و کم‌فروشی در وزارت نفت چه می‌کنند؟ یا اگر گفتیم دولت به رای نمایندگان در استیضاح وزیر علوم احترام می‌گذارد، پس از آن مسئولان دولت حق دارند بگویند راه وزیر معزول را ادامه می‌دهیم حتی اگر 10 وزیر دیگر برکنار شود؟! در این میان به عنوان فقط یک مثال از ده‌ها کوتاهی، تکلیف خانواده آن چند دختر دانشجو چه می‌شود که فرزندشان به خاطر دست‌درازی یک استاد بی‌شخصیت دست به خودکشی زدند و حالا می‌بینند همان استادنمای منحط به اعتبار خط‌کشی‌های مجعول سیاسی، سرکار خود برگشته است؟ یا مثلا می‌شود آبروی 3هزار بورسیه را قربانی مطامع سیاسی و باج‌خواهی از مجلس کرد و بعد گفت آمار متخلفان 1500 بلکه 800 نفر است و پس از آن هم معلوم شود برخی مسئولان وزارت علوم یک نوچه رسانه‌ای را برای تسویه حساب سیاسی به بازی گرفته‌اند. حتی اگر 10، 20 یا 50 نفر در ماجرای بورسیه تخلف کرده بودند- که در آن صورت باید تک‌تک‌شان را رسوا کرد و تعجب این است که چرا معرفی نمی‌شوند- آیا مسئولان ذیربط مجاز بودند با حیثیت 3‌هزار بورسیه ارشد بازی کنند؟ و بالاخره اینکه آیا دولتمردان پس از یک سال حق دارند به جای ارائه کارنامه و صورت حساب «هزینه- خدمات» مدعی افشاگری شوند و در این مقام نیز فقط تهمت حواله کنند و بدین ترتیب خیال کنند دهان منتقدان را می‌بندند؟! آنگاه با این آدرس غلط 3 سال بعد دولت محترم در کدام ایستگاه ایستاده است؟

نظر شما