جمعه ۲۳ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 13

مَردهای سینمای ایران

کد خبر: ۱۹۹۵۰
تاریخ انتشار: ۰۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۷
غیرت، تعصب و معرفت واژه هایی هستند که به محض شنیدن آنها اولین چیزی که در ذهن مان تداعی می شود، مرد است. هر چند این روزها گاهی مرد برایمان واژه مبهم و غریبی است اما باز هم می توانیم به این فکر کنیم که هستند آنهایی که ریشه وجودی شان بر پایه همان غیرت و تعصب و معرفت بنا شده است. با اینکه مرد بودن به ریش و سبیل نیست اما باز دم آنهایی که شکل ظاهری شان را هم حفظ کرده اند، گرم!

این روزها برای این پرونده در تحریریه چلچراغ بحث مردی و مردانگی عجیب داغ است و همه به این می پردازیم که اصلا مرد بودن را در کجا می توان جستجو کرد؟ به این بهانه به سراغ 10 مرد در سینمای ایران بعد از انقلاب رفتیم که شاید مشابه آنها را در اطرافتان زیاد دیده باشید یا شاید هم اصلا ندیده باشید.

مردی از جنس شیشه


حاج کاظم (پرویز پرستویی) «آژانس شیشه ای» یکی از آنهایی است که بی شک می توان لقب مرد را بر گردن شخصیتش آویخت. معرفت و عشقی که به هم رزمش دارد، او را به مراتب بالاتر از هر مردی در فیلم نشان داده است و زمانی که برای خواسته اش می جنگد، قابل ستایش است.

ما همه خوب یادمان مانده است که حاج کاظم روی پرده نقره ای با زخم خورده ها و همه مردهایی که بغضی در گلو داشتند، چه کرد. «آژانس شیشه ای» تنها یک فیلم نبود، پرویز پرستویی نشان داد که هنوز هم مردانگی و مروت وجود دارد.

مردی زیر پوست شهر


عباس (محمدرضا فروتن) کسی است که زیر پوست شهر درد می کشد و مرد می ماند. او نمونه ای از یک مرد جوان است که همیشه از خانواده اش محافظت می کند و هوای آنها را دارد. خواسته های او همیشه در زندگی بی نتیجه مانده است اما برای بهبود وضع زندگی خود، خانواده اش و خوشبختی شان تلاش می کند.

با توجه به فاصله طبقاتی که در فیلم موج می زند، عباس مدام می خواهد خانواده اش را خوشحال کند اما تعلق به طبقات فرودست برای عباس با رنجی همیشگی همراه است. حسی شبیه به ناکامی و تحقیر.

مردی بر فراز بلندپروازی هایش


قاسم (حمید فرخ نژاد) در «ارتفاع پست» نمونه ای از یک مرد بلندپرواز است. او شخصیتی هنجارشکن یا هنجارگریز دارد که برای تحقق آمال و آرزوهای نه چندان منطقی خود بقیه اعضای خانواده اش را با خود همراه می کند و هرگز نمی توان مهر خرابکاری را بر پیشانی او زد.

قاسم در خانواده ای رشد کرده بود که از لحاظ مالی کم داشت های فراوانی داشت، به همین علت تصمیم می گیرد برای اینکه سال ها با آرامش زندگی کنند، دست به هواپیماربایی بزند. قاسم در «ارتفاع پست» گوشه ای از یک شجاعت مردانه را به تصویر می کشد.

مردی که شب هایش روشن شد


استاد (مهدی احمدی) یک سرخورده اجتماعی و مایوس فلسفی است و انزوای خود را با تدریس ادبیات، مطالعه، پرسه زدن در خیابان ها می گذراند تا اینکه دختری وارد زندگی اش می شود و یکباره همه چیز را به هم می ریزد.

او تا حدی عاشق است که به خاطر عشقش کتاب هایی را که تمام عمر مونس تنهایی اش بودند، می فروشد تا به زندگی عادی اش برگردد اما موفق نمی شود. لقب یک مرد عاشق و شکست خورده شایسته استاد «شب های روشن» است.

مردی از لایه های اجتماع


جهانگیر (محمدرضا گلزار) در «بوتیک» یک مرد از لایه های اجتماع است که درگیر مسائل روزمره اطرافیانش شده. از پشت دیوار بلند ازدواج ماندن تا پشت خط طلاق بودن، اعتیاد، فقر و ... او سعی می کند به همه کمک کند و ورود یک دختر کم سن و سال به زندگی اش، یاری رساندن او را بیش از پیش به تصویر می کشد. 

جهانگیر که بوتیک کوچک خود را برای حل مشکلات دختر می فروشد، از همان مردهایی است که اساس وجودشان معرفت است و بس.

مردی که همیشه مرد ماند


در دو فیلم، یک صابر ابر همیشه مرد داریم؛ محمد در «دایره زنگی» و احسان در «اینجا بدون من». بدون شک او در این دو اثر، سمبلی از یک مرد باغیرت است، یک غیرت واقعی و ارزشمند. محمد در «دایره زنگی» با تلاش بی وقفه می خواهد عشقی را که خیلی زود باورش کرده است، به دست بیاورد. او غیرتی به خرج می دهد که کاملا ستودنی است و گاهی دلمان برای آن معصومیت مردانه اش عجیب می سوزد.

احسان «اینجا بدون من» از زندگی خسته است اما باز هم برای مادر و خواهرش می جنگد، گاهی با خودش و گاهی با زندگی. او مراقب لحظه به لحظه زندگی خواهر مریضش است و برای خوشحال کردن دل مادرش به خواسته غیرمنطقی او تن می دهد. 

احسان را در «اینجا بدون من» همیشه مردی می بینیم که دستانش را به دور حریم خانه و خانواده اش باز کرده و با همه خستگی اش حامی همیشگی آنهاست.

مردی که مس وجودش طلا شد


سید رضا (بهروز شعیبی) در «طلا و مس» از آن مردهایی است که خصلت مردانگی در زندگی شخصی و اجتماعی اش موج می زند. روحانی «طلا و مس» یک مرد وفادار خانواده دوست است که بعد از اینکه متوجه بیماری همسرش می شود، از هیچ فعالیتی دریغ نمی کند.

او که برای درس خواندن از شهرستان به تهران آمده، مجبور است هم بچه داری کند و هم برای تامین مخارج بیماری همسرش به شغل قبلی اش که قالیبافی است، روی بیاورد. او شاید گاهی خسته شود و از سر درد یک فریاد مردانه بکشد اما هرگز از وفاداری اش دست نمی کشد. «طلا و مس» است و یک سید رضای مرد...!

مردی که حسرت کشید


علی (امیر آقایی) در «سعادت آباد» مردی است که در سراسر فیلم مردانگی از شخصیت و منشش می بارد. هر چند پر از شک و تردید است و گاهی لجمان را درمی آورد اما در طول فیلم متوجه می شویم که کاملا حق دارد.

علی عاشقانه همسرش را دوست دارد اما جایی از اینکه همسرش حسرت بزرگی را بر دلش گذاشته، همه وجودش درد می شود. علی از آن مردهایی است که غیرت و وفاداری و تعصب و عشق ودرد را با همدارد. یعنی یکی از آن مردهای تمام عیار!

مردی محکم، مثل کوه


نوبتی هم باشد نوبت گفتن از مردی و مردانگی نادر (پیمان معادی) است که در روزهایی که «جدایی نادر از سیمین» دیده شد، نقل محافل و مجالس سینمایی بود. از برخورد نادر با فرزند و همسرش می توان پی به اقتدارش برد و رفتارش با پدرش بیانگر یک دل رئوف از اوست.

او مثل یک کوه محکم است و غرور مردانه اش کاملا هویداست؛ غروری که شاید از آن ضربه خورد اما یکی از همان خصلت های مردانه ای که باید به آن اشاره کرد، همین غرور است که در نادر به خوبی به تصویر کشیده شده بود.

و در آخر به هر کدام از این مردهای سینمای ایران تندیس معرفت، شجاعت، عشق، غیرت، وفاداری، غرور و اقتدار را دو دستی تقدیم می کنیم و به احترام مردی و مردانگی شان کلاه از سر برمی داریم.
نظر شما