واكنش خاتمی به راهاندازی تشكيلات تازهتاسيس ندا
سيد محمد خاتمي همچنان ابرمرد اصلاحطلبان است. اگرچه چند سالي است كه از لبخند آرامش خبري نيست ونگراني و احساس مسووليت از سر و رويش موج ميزند اما حرفهايش را ميزند و راهحل هايش را هم ميگويد. چند سالي است كه در اين ميان دوست كمتر و دشمن، بيشتر به او ميتازند. رفقايش از كندرويها غصه دارند و رقبايش از تندرويها. البته او هنوز هم محبوب است و به ديدارش ميروند. خاتمي اما ديگر خاتمي سابق نيست. اوهيبت سياست و قدرت امروز ايران را ميشناسد. گرچه «سيد» است اما ميداند كه «سيادت» ندارد. ميداند كه از تكرار و تكثيرگفتمانش (اصلاحطلبي) همچنان نگرانند. ميداند كه نميخواهند نشان و نشانهيي از اصلاحطلبي باقي بماند.
ميداند كه مرگ اصلاحطلبي آرزوي رقيب است. ميداند كه ديگرقدرت سياسي ندارد اما همچنان اصلاحطلبي مقتدر است، اقتداري از جنس محبوبيت تودهها و همين بار مسووليت را بر دوش «سيد اصلاحات ايران» سنگينتر ميكند. چنين است كه آنگاه كه اقشار مختلف مردم يزد و اصلاحطلبان اين شهر به ديدارش ميروند تا از دغدغههايشان بگويند و فرق راه را از بيراهه با گفتنيها و روشنيهاي سيد محمد خاتمي، بشناسند خطاب به آنان ميگويد: جريان اصلاحات بايد به وضعيت مردم توجه كند. ما نميتوانيم منتظر باشيم تا دولت همه كار كند. حتي اگر دولت بايد كار كند اين ما هستيم كه بايد مطالعه كنيم و طرح دهيم و از امكانات مشروع دولت و كشور كه بايد عادلانه و قانوني در اختيار همگان قرار گيرد، استفاده كنيم كه اين، نياز به ساماندهي دارد. رييس دولت اصلاحات در اين ديدار حرفهاي مهمي زد. از مصايب اصلاحات و اصلاحطلبان تا راهاندازي تشكيلات جديد در اردوگاه اصلاحطلبان. چكيده مهمترين بخشهاي اظهارات سيد محمد خاتمي به شرح ذيل است:
وقتي اسلام مورد توجه ماست و انقلاب ما اسلامي است و ميخواهيم نظامي داشته باشيم كه پاسخگوي نياز انسان امروز باشد بايد بدانيم سخن از چگونه اسلامي است. دو نگاه به جامعه، ايران و اسلام وجود دارد و نميتوان اين نگاهها را حذف كرد اما مشكل آنجاست كه يكي از اين نگاهها -كه درست هم نيست- بخواهد همه جا حضور داشته باشد و در همه اركان انقلاب باشد؛ در حالي كه انقلاب با نگاهي متفاوت شكل گرفت.
ما همواره انتظار داريم دولت بيايد و زمينه را براي جذب جوانان فراهم كند در حالي كه از آن طرف ميگوييم دولت بايد حجم خود را كوچكتر كند و فعاليت را به مردم واگذار كند. بهتر است به جاي آنكه بپرسيم چرا جوانان جذب ادارات نشدند بگوييم چرا زمينه فعاليت جوانان چندان فراهم نيست؟
اگر بخواهيم مردمسالاري داشته باشيم و زن و مرد و جوان و پير حضور فعال داشته باشند، شرايطي دارد و اينطور نيست كه دولت بايد بيايد يكسري افراد را از ادارات بيرون ببرد و جوانان را جاي آنها بگذارد. ما يك نظام بروكراسي ارث رسيده از گذشته داشتهايم اما همواره از خصوصيسازي سخن گفتهايم.
اگر در جامعه احزاب خاصي اجازه همه كاري داشته باشند اما برخي احزاب ديگر –كه دل در گرو اين انقلاب دارند- حذف شوند طبيعي است جوانان و گرايشهايي از جامعه حذف ميشوند. ما بايد زمينه فعاليت نهادهاي مدني را فراهم آوريم و البته دولت هم بايد در اين زمينه كمك كند.
هيچ راهي جز اين نداريم كه مردم با همه گرايشها حضور داشته باشند و در چارچوب انقلاب و قانون اساسي فعاليت كنند نه اينكه فقط تفكرات غلطي كه الان ميداندار شدهاند اجازه فعاليت داشته باشند. هر كسي ميتواند فعاليت كند، فقط به شرط آنكه برانداز نباشد. به شرط اينكه تعريف درست، منطقي و حقوقي از براندازي مورد اهتمام و عمل حكومت باشد نه اينكه هر منتقد و حتي مخالف، برانداز به حساب آيد و هرگونه رفتاري با او مجاز باشد.
دولت روحاني با يك ايران پر از مشكلات در عرصه سياسي، اقتصادي، بينالمللي و... مواجه است و اگرچه نميگويم نقد نشود اما انتظارات از اين دولت بايد درست باشد.
جريان اصلاحات بايد به وضعيت مردم توجه كند. ما نميتوانيم منتظر باشيم تا دولت همه كار كند. حتي اگر دولت بايد كار كند اين ما هستيم كه بايد مطالعه كنيم و طرح دهيم و از امكانات مشروع دولت و كشور كه بايد عادلانه و قانوني در اختيار همگان قرار گيرد، استفاده كنيم كه اين نياز به ساماندهي دارد.
«مردم» تعريفهايي مختلف دارد و يكي از تفاوتهاي گروههاي سياسي با يكديگر از همين تفاوت برداشت آنها از واژه مردم مشخص ميشود. امروز بسياري از كارهايي كه انجام ميشود به نام مردم انجام ميشود در حالي كه بر اساس آنچه روح تاريخ و حاصل تحول و تكامل تاريخ انسان است، «مردم» يا همان «ناس» و يكايك افرادي كه در جوهر انساني اشتراك دارند، اصل هستند. حاكميت بر سرنوشت براي آنهاست، حكومت تحت نظارت آنها شكل ميگيرد و برآمده از آنهاست و آنها هستند كه حكومتها را جابهجا و بازخواست ميكنند اما همين، نيازمند سازوكار است.
امروز وقتي ميگوييم قانون اساسي يعني هر كس ميخواهد در چارچوب اين قانون عمل كند، شهروند نظام است و حقوق شهروندي دارد و بايد بتواند فعاليت داشته باشد.
با نوع اسلام اميرالمومنين بود كه انقلاب كرديم؛ انقلاب كرديم كه جامعهيي برخوردار، اقتصادي قوي و عزت بين المللي داشته باشيم و فساد از عرصه حكومت و جامعه از بين برود. انقلاب كرديم كه عقبافتادگي را به پيشرفت و سركوب را به آزادي تعريفشده در جامعه تبديل كنيم، چه كسي ميگويد مردم ما براي زندگي و اقتصاد انقلاب نكردند؟ اين در حالي است كه نگاهي نيز وجود دارد كه ميگويد انقلاب شد كه فقط بعضي احكام اسلامي بر جامعه حاكم باشد؛ اين ديد غلطي است. در حالي كه اسلام انقلاب به بهبود زندگي و معيشت و حيثيت مردم نيز توجه دارد. اختلاف اصلاحطلبان با غيراصلاحطلبان از?جمله در همين جاست.
اين بحث آشتي ملي به عنوان يك مساله انحرافي مورد سركوب قرار ميگيرد. بايد توجه شود كه راهحل مشكلات كنوني ميدان دادن به افرادي با زبان تند و حصر و محدود كردن نيروها نيست بلكه مصلحت نظام ما آشتي ملي است.
عدهيي ديدگاهشان اين است كه باقي بمانند و شدت عمل خود را در برابر دولت بيشتر كنند و به جاي آشتي به حذف و كينه ميانديشند كه البته ما نميگوييم اينها نباشند بلكه باشند اما اجازه دهند مردم محور انقلاب باشند و بگذارند همه ديدگاهها در عرصه اجتماعي حضور داشته باشند.
(در پاسخ به پرسش يكي از حاضران درباره تشكيلات ندا) اصلاحطلبي از تكثر دفاع ميكند. اصلاحطلبي يك حزب و تشكل نيست بلكه جرياني تاريخي است كه اصول، رويكردها و محورهايي مشخص دارد؛ به حرمت و حق و كرامت انسان احترام ميگذارد، مردمسالاري را مناسبترين سيستمي ميداند كه در دوره كنوني شناخته شده است چرا كه مردمسالاري در برابر ديكتاتوري و خودكامگي است، از آن جايي كه فرهنگ ما ديني است اين مردمسالاري بايد با فرهنگ ديني ما سازگار باشد و آن دين هم با زندگي امروز سازگار است. در اين مسير اختلاف نظراتي وجود دارد اما بايد مرز بين نزاع و اختلاف مشخص شود و نبايد اختلاف به نزاع تعبير شود.
«زنده باد مخالف من» يك شعار نبود، يك واقعيت است. اگر مخالف من نباشد، من خودكامه ميشوم. اگر مخالف من نباشد فكر من به نقطه مقابل خود برخورد نميكند و تكامل نمييابد. بنابراين حضور تشكلهاي مختلف در ذات اصلاحطلبي است و گروههاي مختلف ميتوانند فعال باشند البته اولويت من فعال شدن تشكلهاي موجودي بود كه بعضي از آنها محدود شدهاند.
يادآور شده بودم، اين طور تلقي نشود كه اصلاحطلبي بد بوده است و حالا قرار است اصلاحطلبي خوب ايجاد شود اما متاسفانه اين شائبه ايجاد شده كه بايد اصلاح كنند و انشاءالله دارند اصلاح ميكنند.
من كوچك همه هستم و نياييم آن كسي را كه به هر حال به بركت عنايت و حمايت مردم موقعيتي يافته است سرمايه انحصاري گروهي و جرياني قرار دهيم.
ما نميگوييم مخالفان ما را حذف كنيد و ما باشيم بلكه ميگوييم آنها باشند و ما هم باشيم.
هر جريان سياسي معطوف به قدرت است و وقتي حزب تشكيل ميدهيد براي ويترين نيست و ميخواهد رويكردها و سياستها را پياده كند. البته بايد اصل نگاه جامعه به اجتماع و ارتقاي بينش و منش جامعه باشد و اگر به قدرت هم نگاه ميكند براي اينكه آن رسالت اجتماعياش را بهتر بتواند انجام دهد.
ما ميگوييم بايد ضوابط عادلانه دموكراتيك وجود داشته باشد و احزاب به يك اندازه از امكانات برخوردار باشند و به اندازه هم مصونيت داشته باشند.
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما