آیا فرابرجام یعنی جنگ؟
دیپلماسی برجامی و فرابرجامی دو دکترین در سیاست خارجی کشور است که هر یک اقتضائات خاص خود را طلب می کند. اکنون با نزدیک شدن به زمان اعمال تحریم های ثانویه و عدم برآروده شدن انتظارات تهران از جانب اتحایه اروپا مساله پایان کار برجام از جانب ایران هم بسیار جدی شده است. از این رو برخی معتقدند که در این صورت باید سیاست خارجی کشور در بستر عدم برجام به حیات خود ادامه دهد.
دیپلماسی برجامی و فرابرجامی دو دکترین در سیاست خارجی کشور است که هر یک اقتضائات خاص خود را طلب می کند. اکنون با نزدیک شدن به زمان اعمال تحریم های ثانویه و عدم برآروده شدن انتظارات تهران از جانب اتحایه اروپا مساله پایان کار برجام از جانب ایران هم بسیار جدی شده است. از این رو برخی معتقدند که در این صورت باید سیاست خارجی کشور در بستر عدم برجام به حیات خود ادامه دهد. اما این سیاست خارجی فرابرجامی می تواند شکل بگیرد؟ آیا دولت به سیاست خارجی فرابرجامی معتقد است؟ دستگاه سیاست خارجی کشور که برجام را شکل داده است، اساسا می تواند در بستر عدم حضور برجام به فعالیت خود ادامه دهد؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوالات را در گفت وگویی با فریدون مجلسی، کارشناس مسائل بین الملل پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
در شرایط کنونی که از یک سو با بازگشت تحریم های آمریکا علیه کشور روبه روییم و از سوی دیگر دستگاه سیاست خارجی به دنبال حفظ توافق هسته ای با دیگر اعضای حاضر در برجام است، وضعیت دیپلماسی کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟
از ابتدای سال جاری شمسی تقریبا همه کارشناسان امر سیاست خارجی بر این واقعیت معترف بودند که سال کنونی، سال بسیار سخت و در عین حال پیچیده ای برای دیپلماسی کشور خواهد بود. البته همه سال ها برای ایران به دلیل حضور در منطقه پر التهاب و پر آشوب خاورمیانه همواره کانون تحولات گوناگون بوده است، اما شرایط سال جاری به دلیل خروج آمریکا از برجام و نیز بازگشت تحریم ها و مضافا تشتت در شرایط سیاسی و اقتصادی داخلی سال خوبی برای سیاست خارجی و دیپلماسی کشور نیست. به خصوص که به قول شما از یک سو ما با فشارهای آمریکا بعد از خروج برجام با اعمال تحریم روبه روییم و از سوی دیگر تهران تمام تلاش خود را از راه ممکن به کار بسته تا بتوان روزنه ای برای حفظ و تدوام برجام و البته بهبود شرایط خود فراهم آورد. خوب دیروز هم کار به سوال از رئیس جمهوری هم کشیده شد. این می تواند نشان از وضعیت نه چندان مساعد ما بدهد. لذا من جایگاه دیپلماسی کنونی ایران را بسیار ضعیف می بینم. به عبارت دیگر تیم بازنده انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ریل گذار سیاست خارجی ما در شرایط کنونی است. البته تلاش ها از همان روز انعقاد برجام شروع شد، اما با خروج ترامپ بستر و بهانه لازم برای تحت الشعاع قرار دادن دیپلماسی کشور داده شد. اکنون هم این دیپلماسی به سبب آن که در شرایط بسیار پیچیده ای قرار دارد، نمی تواند میدان عمل گسترده ای داشته باشد. هر چند که بعد از ضربه مهلک احمدی نژاد به سیاست داخلی و خارجی، اقتصاد و حتی اخلاق، شرایط تا اندازه ای بهبود یافت و تهران از آن تحریم های فلج کننده با برجام رهایی پیدا کرد، اما با موشک های شعارنویسی شده ای که به توافق هسته ای شلیک کردیم، اکنون گویا دیپلماسی راهی به غیر از قرار گرفتن در این ریل سابق را پیش رو ندارد. اکنون یک سینرژی میان طیف تندروی داخلی با احمدی نژادی های آمریکایی برای به جنگ کشاندن کشور شکل گرفته است.
به واقع ریشه این سینرژی همین جنگ است. اگر چنین است دلیل دو طرف برای جنگ چیست؟
خیر؛ جنگ نتیجه تفاوت دو نگاهی است که نمی تواند دیگری را قبول کند. شاید برخی معتقد باشند که ریشه این تفاوت ها در اختلاف نظر ما با آمریکا بر سر برجام است. خیر کسانی چون خود آقای ظریف که مساله کودتای 28 مرداد سال 32 را اخیرا مطرح کرده اند هم اشتباده می کنند. دلیل اصلی این دو نگاه به اسرائیل باز می گردد. در همان زمان مطرح بودن فعالیت های هسته ای دعوا بر سر این بود که ایران با بمب اتمی می خواهد اسرائیل را نابود کند. اما با برجام بمب اتمی دیگر وجود نداشت. لذا امروز ریشه جنگ به این باز می گردد که اگر چه ایران با بمب اتمی می خواسته اسرائیل را نابود کند، اما تهران امروز این کار را با موشک انجام خواهد داد. لذا ریشه تمامی این مسائل اسرائیل است.
در سایه نکات شما آیا دیپلماسی کشور باید بر مدار همین سیاست خارجی برجامی بچرخد یا این که شرایط موجود تهران را وادار به تغییر در دکترین سیاست خارجی کنونی و پی گرفتن سیاست خارجی فرابرجامی خواهد کرد؟
من به صراحت اعلام می کنم که فرابرجامی وجود ندارد. چرا که فرابرجام اساسا سیاست خارجی و دیپلماسی نیست، بلکه برنامه ای برای بازگشت تخاصم، تنش و در نهایت جنگ است. همان آرزویی که برخی داخلی ها و تندروهای آمریکایی به دنبال آن هستند. فرابرجام همان تحریم های فلج کننده ای است که اگر چه برای ملت جز رنج و عذاب چیزی ندارد، اما برای برخی دلال صفتان و کاسبان تحریم خوب نان چربی دارد. مردم سال گذشته با تقریبا 25 میلیون رای خود به فرابرجام رای ندادند. من دفاعی از روحانی نمی کنم. جایی برای دفاع ندارد. بلکه روی سخن من تفاوت در این دو نگاه به سیاست خارجی است. پس رای سال گذشته به دیپلماسی بود. ما یا دیپلماسی داریم و یا جنگ. دیپلماسی فرابرجامی، دیپلماسی نیست؛ همان جنگ است. وقتی جنگ باشد، دیپلماسی دیگر معنایی ندارد. هر چند که نهایتا جنگ هم به دیپلماسی ختم می شود، پس چرا حالا از این عقلانیت سیاسی استفاده نکنیم. پس باید تهران کماکان در کادر و چارچوب برجام دیپلماسی خود را ادامه دهد.
اما برخی معتقدند که فرابرجام یعنی در نظر گرفتن توان و پتانسیل سایر نقاطی که در توافق هسته ای کمتر به آن پرداخته شده است؟
کدام یک مناطق جهان اکنون مانند اروپا پتانسیل کنترل، بالانس و تعدیل وزنه سیاسی را میان تهران و واشنگتن دارد؟ اصلا کدام منطقه می تواند؟ آفریقا یا آمریکای لاتین؟! من منکر توان آنها برای دیپلماسی نیستم. اتفاقا ارتباط و تعامل با آنها برای ما بسیار مفید است. از اساس ارتباط ایران با همه جامعه جهانی مفید است. اما باید دید در این شرایط کدام یک اولویت دارد. اکنون حتی کشورهای قدرتمند حاضر در 1+4 هم توان تقابل با تحریم های آمریکا در برابر ایران را ندارند، آن وقت چگونه می توان از این کشورهای آمریکای جنوبی و آفریقایی انتظار داشت. اگر آقایان به دنبال فرابرجام هستند تمام سوئیچ های پایش ها را که به عقیده آنها بر باد رفتن عزت ملی است، خاموش کنند و دوربین های ناظر بر فعالیت های هسته ای را هم از کار بیندازند و کمتر از چند روز تمام 6 قطعنامه باز می گردد. آن زمان حضرات بروند دنبال فرابرجام. این وضعیت دیپلماسی فرابرجامی چه نتیجه ای برای کشور دارد؟ باز هم باید دنبال دور زدن تحریم ها باشیم. به تبعش هم باز باید با چراغ قوه دنبال "ب.ز" ها (بابک زنجانی) و یا خاوری ها و سرمایه از دست رفته مان بیفتیم.
یعنی شما منکر دورن زدن تحریم ها هستید؟
یقینا. دورن زدن تحریم اکنون چاره کار نیست، تنها بستری برای به تاراج رفتن دارایی های مملکت و سرمایه من و شما است.
پس اگر بدیلی برای سیاست خارجی برجامی وجود ندارد و از آن سو نیز ذیل سیاست خارجی برجامی هم تا کنون 1+4 به خصوص سه عضور اروپایی پالس های مثبت و مد نظر تهران را در خصوص حفظ توافق هسته ای نداشته اند؛ مضاف بر آن فرصت چندانی هم تا 13 آبان هم باقی نمانده است، باید این سیاست خارجی برجامی چه راهکاری را در پیش بگیرد؟
این که سیاست خارجی برجامی چه راهکاری در پیش بگیرد و این که اجازه کار به این سیاست خارجی داده می شود، دو مقوله کاملا متفاوت است. اساسا من معتقدم که سیاست خارجی برجامی دیگر با بسته شدن در مذاکره با آمریکا محلی از اعرب ندارد، بلکه تقلایی برای زنده ماندن در داخل است. این را خود دستگاه سیاست خارجی به خوبی فهمیده است. من با آمریکا موافق نیستیم. بلکه ایالامت متحده و شخص ترامپ را بسیار بدعهد می دانم اما باید واقعیت را هم در نظر داشت که نمی توان با خصومت کاری از پیش برد. دیپلماسی می تواند چاره کار باشد و نه تنش. پس سیاست خارجی برجامی، آن هم در شرایط کنونی در دوری و عدم دشمنی خلاصه می شود. من حتی دوری و دوستی هم به کار نمی برم، بلکه تاکید دارم دوری و عدم دشمنی. پس این مسائلی که برخی ها به دنبال آن ذیل شعار عزت کشور هستند، دیپلماسی بردار نیست. با دیپلماسی هم در این چند وقت اخیر در داخل به خوبی مبارزه شده است. لذا تا زمانی که شعار جنگ جنگ جنگ به صلح صلح صلح بدل نشود، نمی توان از دیپلماسی حرف زد. اساسا مساله برجام هم از اساس اشتباه بود، چرا که مساله را ریشه ای حل نکردیم و سعی داشتیم مقطعی و بدون در نظر داشتن سایر مسائل خارج از فعالیت های هسته ای شرایط را پیش ببریم. حالا می بینیم که همان مسائل بیرون از برجام سبب شد تا برجام از میان برود. امروز حفظ عزت و غیرت که سبب ساز این مشکلات است، نمی تواند بستر غیرت واقعی را فراهم کند. چرا که استقلال یعنی مجموعه ای از توانمندی ها در مبادله، معامله و انتقال سرمایه و پول، نه مجموعه ای از ناتوانی ها.
در شرایط کنونی که از یک سو با بازگشت تحریم های آمریکا علیه کشور روبه روییم و از سوی دیگر دستگاه سیاست خارجی به دنبال حفظ توافق هسته ای با دیگر اعضای حاضر در برجام است، وضعیت دیپلماسی کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟
از ابتدای سال جاری شمسی تقریبا همه کارشناسان امر سیاست خارجی بر این واقعیت معترف بودند که سال کنونی، سال بسیار سخت و در عین حال پیچیده ای برای دیپلماسی کشور خواهد بود. البته همه سال ها برای ایران به دلیل حضور در منطقه پر التهاب و پر آشوب خاورمیانه همواره کانون تحولات گوناگون بوده است، اما شرایط سال جاری به دلیل خروج آمریکا از برجام و نیز بازگشت تحریم ها و مضافا تشتت در شرایط سیاسی و اقتصادی داخلی سال خوبی برای سیاست خارجی و دیپلماسی کشور نیست. به خصوص که به قول شما از یک سو ما با فشارهای آمریکا بعد از خروج برجام با اعمال تحریم روبه روییم و از سوی دیگر تهران تمام تلاش خود را از راه ممکن به کار بسته تا بتوان روزنه ای برای حفظ و تدوام برجام و البته بهبود شرایط خود فراهم آورد. خوب دیروز هم کار به سوال از رئیس جمهوری هم کشیده شد. این می تواند نشان از وضعیت نه چندان مساعد ما بدهد. لذا من جایگاه دیپلماسی کنونی ایران را بسیار ضعیف می بینم. به عبارت دیگر تیم بازنده انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ریل گذار سیاست خارجی ما در شرایط کنونی است. البته تلاش ها از همان روز انعقاد برجام شروع شد، اما با خروج ترامپ بستر و بهانه لازم برای تحت الشعاع قرار دادن دیپلماسی کشور داده شد. اکنون هم این دیپلماسی به سبب آن که در شرایط بسیار پیچیده ای قرار دارد، نمی تواند میدان عمل گسترده ای داشته باشد. هر چند که بعد از ضربه مهلک احمدی نژاد به سیاست داخلی و خارجی، اقتصاد و حتی اخلاق، شرایط تا اندازه ای بهبود یافت و تهران از آن تحریم های فلج کننده با برجام رهایی پیدا کرد، اما با موشک های شعارنویسی شده ای که به توافق هسته ای شلیک کردیم، اکنون گویا دیپلماسی راهی به غیر از قرار گرفتن در این ریل سابق را پیش رو ندارد. اکنون یک سینرژی میان طیف تندروی داخلی با احمدی نژادی های آمریکایی برای به جنگ کشاندن کشور شکل گرفته است.
به واقع ریشه این سینرژی همین جنگ است. اگر چنین است دلیل دو طرف برای جنگ چیست؟
خیر؛ جنگ نتیجه تفاوت دو نگاهی است که نمی تواند دیگری را قبول کند. شاید برخی معتقد باشند که ریشه این تفاوت ها در اختلاف نظر ما با آمریکا بر سر برجام است. خیر کسانی چون خود آقای ظریف که مساله کودتای 28 مرداد سال 32 را اخیرا مطرح کرده اند هم اشتباده می کنند. دلیل اصلی این دو نگاه به اسرائیل باز می گردد. در همان زمان مطرح بودن فعالیت های هسته ای دعوا بر سر این بود که ایران با بمب اتمی می خواهد اسرائیل را نابود کند. اما با برجام بمب اتمی دیگر وجود نداشت. لذا امروز ریشه جنگ به این باز می گردد که اگر چه ایران با بمب اتمی می خواسته اسرائیل را نابود کند، اما تهران امروز این کار را با موشک انجام خواهد داد. لذا ریشه تمامی این مسائل اسرائیل است.
در سایه نکات شما آیا دیپلماسی کشور باید بر مدار همین سیاست خارجی برجامی بچرخد یا این که شرایط موجود تهران را وادار به تغییر در دکترین سیاست خارجی کنونی و پی گرفتن سیاست خارجی فرابرجامی خواهد کرد؟
من به صراحت اعلام می کنم که فرابرجامی وجود ندارد. چرا که فرابرجام اساسا سیاست خارجی و دیپلماسی نیست، بلکه برنامه ای برای بازگشت تخاصم، تنش و در نهایت جنگ است. همان آرزویی که برخی داخلی ها و تندروهای آمریکایی به دنبال آن هستند. فرابرجام همان تحریم های فلج کننده ای است که اگر چه برای ملت جز رنج و عذاب چیزی ندارد، اما برای برخی دلال صفتان و کاسبان تحریم خوب نان چربی دارد. مردم سال گذشته با تقریبا 25 میلیون رای خود به فرابرجام رای ندادند. من دفاعی از روحانی نمی کنم. جایی برای دفاع ندارد. بلکه روی سخن من تفاوت در این دو نگاه به سیاست خارجی است. پس رای سال گذشته به دیپلماسی بود. ما یا دیپلماسی داریم و یا جنگ. دیپلماسی فرابرجامی، دیپلماسی نیست؛ همان جنگ است. وقتی جنگ باشد، دیپلماسی دیگر معنایی ندارد. هر چند که نهایتا جنگ هم به دیپلماسی ختم می شود، پس چرا حالا از این عقلانیت سیاسی استفاده نکنیم. پس باید تهران کماکان در کادر و چارچوب برجام دیپلماسی خود را ادامه دهد.
اما برخی معتقدند که فرابرجام یعنی در نظر گرفتن توان و پتانسیل سایر نقاطی که در توافق هسته ای کمتر به آن پرداخته شده است؟
کدام یک مناطق جهان اکنون مانند اروپا پتانسیل کنترل، بالانس و تعدیل وزنه سیاسی را میان تهران و واشنگتن دارد؟ اصلا کدام منطقه می تواند؟ آفریقا یا آمریکای لاتین؟! من منکر توان آنها برای دیپلماسی نیستم. اتفاقا ارتباط و تعامل با آنها برای ما بسیار مفید است. از اساس ارتباط ایران با همه جامعه جهانی مفید است. اما باید دید در این شرایط کدام یک اولویت دارد. اکنون حتی کشورهای قدرتمند حاضر در 1+4 هم توان تقابل با تحریم های آمریکا در برابر ایران را ندارند، آن وقت چگونه می توان از این کشورهای آمریکای جنوبی و آفریقایی انتظار داشت. اگر آقایان به دنبال فرابرجام هستند تمام سوئیچ های پایش ها را که به عقیده آنها بر باد رفتن عزت ملی است، خاموش کنند و دوربین های ناظر بر فعالیت های هسته ای را هم از کار بیندازند و کمتر از چند روز تمام 6 قطعنامه باز می گردد. آن زمان حضرات بروند دنبال فرابرجام. این وضعیت دیپلماسی فرابرجامی چه نتیجه ای برای کشور دارد؟ باز هم باید دنبال دور زدن تحریم ها باشیم. به تبعش هم باز باید با چراغ قوه دنبال "ب.ز" ها (بابک زنجانی) و یا خاوری ها و سرمایه از دست رفته مان بیفتیم.
یعنی شما منکر دورن زدن تحریم ها هستید؟
یقینا. دورن زدن تحریم اکنون چاره کار نیست، تنها بستری برای به تاراج رفتن دارایی های مملکت و سرمایه من و شما است.
پس اگر بدیلی برای سیاست خارجی برجامی وجود ندارد و از آن سو نیز ذیل سیاست خارجی برجامی هم تا کنون 1+4 به خصوص سه عضور اروپایی پالس های مثبت و مد نظر تهران را در خصوص حفظ توافق هسته ای نداشته اند؛ مضاف بر آن فرصت چندانی هم تا 13 آبان هم باقی نمانده است، باید این سیاست خارجی برجامی چه راهکاری را در پیش بگیرد؟
این که سیاست خارجی برجامی چه راهکاری در پیش بگیرد و این که اجازه کار به این سیاست خارجی داده می شود، دو مقوله کاملا متفاوت است. اساسا من معتقدم که سیاست خارجی برجامی دیگر با بسته شدن در مذاکره با آمریکا محلی از اعرب ندارد، بلکه تقلایی برای زنده ماندن در داخل است. این را خود دستگاه سیاست خارجی به خوبی فهمیده است. من با آمریکا موافق نیستیم. بلکه ایالامت متحده و شخص ترامپ را بسیار بدعهد می دانم اما باید واقعیت را هم در نظر داشت که نمی توان با خصومت کاری از پیش برد. دیپلماسی می تواند چاره کار باشد و نه تنش. پس سیاست خارجی برجامی، آن هم در شرایط کنونی در دوری و عدم دشمنی خلاصه می شود. من حتی دوری و دوستی هم به کار نمی برم، بلکه تاکید دارم دوری و عدم دشمنی. پس این مسائلی که برخی ها به دنبال آن ذیل شعار عزت کشور هستند، دیپلماسی بردار نیست. با دیپلماسی هم در این چند وقت اخیر در داخل به خوبی مبارزه شده است. لذا تا زمانی که شعار جنگ جنگ جنگ به صلح صلح صلح بدل نشود، نمی توان از دیپلماسی حرف زد. اساسا مساله برجام هم از اساس اشتباه بود، چرا که مساله را ریشه ای حل نکردیم و سعی داشتیم مقطعی و بدون در نظر داشتن سایر مسائل خارج از فعالیت های هسته ای شرایط را پیش ببریم. حالا می بینیم که همان مسائل بیرون از برجام سبب شد تا برجام از میان برود. امروز حفظ عزت و غیرت که سبب ساز این مشکلات است، نمی تواند بستر غیرت واقعی را فراهم کند. چرا که استقلال یعنی مجموعه ای از توانمندی ها در مبادله، معامله و انتقال سرمایه و پول، نه مجموعه ای از ناتوانی ها.
منبع: دیپلماسی ایرانی
خبرهای مرتبط
نظر شما