مادرِ سپيده دم/ سيد علي صالحی
براي سيمين بهبهانی
عمريست پيدرپي
از پي تو آمدهام
من... با تو آمدهام
آمدهام تا آزادي آدمي
از شقاوتِ شامگاه نترسد!
من از تو بسيار آموختهام
تا موسمِ هولآورِ هراس
همه واژههاي خود را وثيقه بگذارم
باران شوم
سيپده دم ببارم مثلِ تو،
مثل تو... خاتونِ خوابگزارِ قلعه نور
مثلِ تو
شريفِ شعلهور در هزاره ظلمات،
مثلِ تو... راه بلدِ باران و سپيده دم،
يك دم
صداي مرا بشنو...
اينجا شب حتي
عزادارِ فانوسِ شكسته ماست.
برگرد
يك بار ديگر برگرد
به خانه برگرد
خانه بيتو تاريك است
خانه بيتو خاموش است
و كوچه، خيابان، شهر، دنيا...
و ما/ كه خرابِ خوابِ تو ميرويم
از گريههاي بلند
از گريههاي بلند...!
نظر شما