جمعه ۰۶ مهر ۱۴۰۳ - 2024 September 27

سال‌های‌آخر حیات کمال‌‌الملک از زبان نوادگان

کد خبر: ۱۹۳۹۴
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۹
محمد غفاری، معروف به کمال‌الملک نقاش مشهور ایرانی 12سال آخر زندگی خود را در نیشابور گذراند. کمال‌الملک بعد از مرگ برادر بزرگ خود میرزا ابوتراب غفاری سرپرستی برادرزاده‌اش آسیه را برعهده می‌گیرد و از او مانند فرزند خود نگهداری می‌کند؛ به‌طوری که در هنگام تقسیم ارث، کمال‌الملک به اندازه پسرانش به آسیه نیز سهم می‌دهد؛ روستای حسین‌آباد نیشابور محل اقامت کمال‌الملک بوده و نوه آسیه جزو بازماندگان خاندان کمال‌الملک است که تا سه‌سالگی در خانه کمال‌الملک زندگی می‌کرده و پس از آن با مادرش به نیشابور می‌آید.

به بهانه سالروز درگذشت کمال‌الملک به منزل نوه آسیه (عصمت مژدکانلو) رفته‌ایم، با او و خواهران و برادرانش گفت‌وگو کردیم. کسانی که خاطرات و زندگی این نقاش را از مادرشان سینه‌به‌سینه شنیده‌اند. «عصمت» کارمند بازنشسته آموزش‌وپرورش است، عجیب آنکه داخل خانه چند کپی از نقاشی‌های کمال‌الملک نصب شده که مرا به سمت یک تابلوفرش هدایت می‌کند، تابلوفرش، عکس نیمرخ کمال‌الملک است. عصمت  می‌گوید این را مادرم بافته یکی نزد من و دیگری پیش خواهر کوچک‌ترم است، کتاب‌های مربوط به زندگی استاد و عکس‌های به‌جامانده از کمال‌الملک و پدربزرگش ابوتراب و... را نشانم می‌دهد.

او از گذشته‌های دور می‌گوید که کمال‌الملک به نیشابور مهاجرت کرد و قلعه‌ای در آنجا ساخت: «کمال‌الملک به‌هیچ‌عنوان با استبداد و البته پهلوی موافق نبود، او طرفدار مشروطیت و مردم بود، در زمان ناصرالدین‌شاه به هنر کمال‌الملک ارج نهاده می‌شد ولی خود استاد از زمان مظفرالدین‌شاه بسیار گله‌مند بود، رضاشاه از کمال می‌خواهد مجسمه ولیعهد را بسازد اما او سرباز می‌زند او با پهلوی رابطه خوبی نداشت؛ در هر حال به‌خاطر جو نامناسب و به‌دلیل اینکه کمال می‌خواسته دور از تهران باشد قصد سفر می‌کند و تصمیم می‌گیرد به سبزوار برود، در آنجا وقتی می‌خواهد ملکی را خریداری کند یک‌نفر قصد کلاهبرداری از او را دارد که کمال بعد از مشورت با دوستان با سالار معتمد گنجی در نیشابور آشنا می‌شود و به پیشنهاد سالار، روستای حسین‌آباد نیشابور را به قیمت 9تومان می‌خرد و 9تومان نیز برای ساخت قلعه و... هزینه و به نیشابور مهاجرت می‌کند.»

اما این نقاش بزرگ هنگام مهاجرت تابلوهای خود را از مدرسه صنایع مستظرفه برمی‌دارد، آن هم شبانه. «آقای محمودی، شوهرخاله و دایی‌هایم شاهد این ماجرا بوده‌اند، وقتی کمال‌الملک می‌خواهد نقاشی‌ها را از مدرسه بردارد رضا شاه به او اجازه نمی‌دهد و می‌گوید تو برای کشیدن این تابلوها از دولت حقوق می‌گرفتی و حق برداشتن آن‌ها را نداری، کمال‌الملک نیز پاسخ می‌دهد این نقاشی‌ها منظره‌های کلاردشت و لار و کجور و... است که در زمان فراغت و در تابستان کشیده شده است و مال دولت نیست؛ بالاخره یک‌شب دایی‌ها و شوهرخاله‌ام عباپوش به دربار رفته و نقاشی‌ها را از قاب جدا و زیر عبا پنهان می‌کنند و تابلوها را از دربار بیرون می‌آورند و با درشکه منتقل می‌کنند.»

از او درباره نابینایی کمال‌الملک می‌پرسم و خواهر کوچک‌ترش «ربابه مژدکانلو» در این‌باره می‌گوید: «مادرم و دایی‌ها و خاله‌ام آن زمان با کمال‌الملک زندگی می‌کردند ماجرا این بوده که سالار معتمد و کمال‌الملک ارتباط خیلی نزدیک و گرمی با یکدیگر داشتند آنطور که مادرم برای ما تعریف می‌کرد یکی از کارگران برای صبحانه استاد شیر می‌آورد ولی استاد شیر را نمی‌خورد از او علت را جویا می‌شوند ولی کمال‌الملک پاسخ نمی‌دهد وقتی اصرار می‌کنند استاد می‌گوید شیر فاسد بوده، سالار معتمد عصبانی به سمت کارگر روانه می‌شود و می‌خواهد سنگی را به سمت کارگر پرتاب کند، کمال‌الملک مانع او می‌شود و کارگر پشت استاد پناه می‌گیرد و به اشتباه سنگ به چشم استاد اصابت می‌کند و کمال‌الملک از یک چشم نابینا می‌شود، این قضیه بسیار سالار معتمد را ناراحت و غمگین می‌کند و کمال‌الملک به‌خاطر دوستی که با سالار داشته به همه می‌گوید که علت نابیناشدن چشمش افتادن او به زمین و فرورفتن میخ چادر به چشمش بوده است.»

 وقتی از «عصمت مژدکانلو» درباره باغ و ملک حسین‌آباد می‌پرسیم به نحوه خاکسپاری نقاش ایرانی اشاره می‌کند و می‌گوید: «وصیت کمال‌الملک این بود که ملک، بین دوپسر کمال‌الملک و آسیه برادرزاده‌اش به طور مساوی، به هرکس دو دانگ برسد؛ همچنین کمال‌الملک وصیت می‌کند که او را در ملک خودش در حسین‌آباد به خاک بسپارند تا آنجا به فروش نرسد، اما یکی از ملاکین بانفوذ نیشابور برای اینکه باغ عطار پررونق‌تر شود می‌گوید کمال‌الملک باید کنار مقبره عطار به خاک سپرده شود و به هرنحوی سعی می‌کند خانواده کمال‌الملک را متقاعد کند. 

در نهایت بنا می‌شود که از شاه بپرسند. رضاشاه می‌گوید هرچه خودش وصیت کرده و خانواده‌اش می‌گویند اما ملاک بانفوذ نیشابور به خانواده کمال‌الملک می‌گوید شاه گفته کمال‌الملک باید کنار عطار به خاک سپرده شود در نتیجه استاد را در محل کنونی و در جوار آرامگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری به خاک می‌سپارند.»

 سخنان او را «احمد مژدکانلو» برادر کوچک‌تر کامل می‌کند: «کمتر کسی می‌داند که آرامگاه آسیه برادرزاده کمال‌الملک دقیقا کنار قبر استاد است چراکه آرامگاه مادربزرگمان آسیه سنگ ندارد چون در آن زمان محدودیت‌هایی قائل بودند و سنگ قبر قدیمی کمال‌الملک را روی قبر آسیه گذاشتند ما از مسوولان می‌خواهیم برای این قضیه فکری کنند و برای مادربزرگمان سنگ قبر خودش را بگذارند تا مشخص شود که کنار آرامگاه کمال‌الملک آرامگاه برادرزاده‌اش نیز هست و سنگ قبر قدیمی را نیز به موزه منتقل کنند چراکه کم‌کم دچار آسیب شده است.» جالب آنجاست که باغ نشاط، محل سکونت سالار معتمد و محل رفت‌وآمد و جلسات مهم کمال‌الملک و همچنین خانه کمال‌الملک در روستای حسین‌آباد هر دو ثبت آثار ملی هستند.
نظر شما