شنبه ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 27
پسر جوانی که در جریان رابطه پنهانی با زن شوهر دار او را درکارگاه مبل سازی به قتل رسانده بود، صبح دیروز در حالی که با قرار وثیقه ده میلیارد تومانی آزاد بود در شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران به اتهام قتل عمد پای میز محاکمه ایستاد.
کد خبر: ۱۹۲۴۸۳
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۹۷ - ۱۸:۵۲
پسر جوانی که در جریان رابطه پنهانی با زن شوهر دار او را درکارگاه مبل سازی به قتل رسانده بود، صبح دیروز در حالی که با قرار وثیقه ده میلیارد تومانی آزاد بود در شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران به اتهام قتل عمد پای میز محاکمه ایستاد.

به گزارش صدای ایران ماجرا روز بیست وهفتم اسفند سال 93 از زمانی آغاز شد که زن جوان از خانه شان بیرون رفت تا به مزار پدرش برسد اما او دیگر به خانه باز نگشت و شوهر این زن با مراجعه به اداره پلیس گم شدن او را به کارآگاهان خبر داد تا اینکه 3 روز بعد جسد این زن جوان به نام المیرا در یک کارگاه مبل سازی واقع در چهاردانگه پیدا شد پس از شناسایی هویت زن گمشده جسدش به دستور بازپرس کشیک قتل در نخستین روز سال 94 در حالی به پزشکی قانونی منتقل شد که او را خفه کرده بودند.

کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم جنایی در تحقیقات گسترده ای دریافتند که صاحب کارگاه ارتباط پنهانی با این زن داشته است و با بررسی پیامک های تلفن همراه المیرا و صاحب کارگاه به نام کریم متوجه راز شیطانی این زن و مرد شدند.

بنابراین «کریم» به اتهام قتل عمد زن جوان بازداشت شد ولی او در نخستین مرحله بازجویی کشتن زن جوان را انکار کرد در حالی که همه مستندات نشان می داد او عامل جنایت بوده است.

به نقل از نوداد، صبح دیروز این مرد مبل ساز در شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی حشمت الله توکلی وبا حضور قاضی حسن محمدی- مستشار ارشد دادگاه –پای میز محاکمه ایستاد و در آغاز جلسه، خانواده مقتول به نمایندگی ازفرزند 9ساله این زن در جایگاه ایستادند وخواستار قصاص متهم به قتل شدند. سپس متهم به دستور رئیس دادگاه در جایگاه مخصوص ایستاد و گفت: من حدود دو سال پیش از حادثه توسط زن مطلقه ای به نام سارا با المیرا آشنا شدم ابتدا رابطه ما به صورت تلفنی بود تا اینکه خیلی به هم وابسته شدیم و همین وابستگی باعث شد زیادتر به هم نزدیک شویم. یک روز المیرا به من زنگ زد وآدرس محل کارم را گرفت ودرحالی که تازه پدرش فوت شده بود به دیدنم آمد وگفت دلش برایم تنگ شده است من هم در جریان یک درگیری او را هل دادم و بعد آنجا را ترک کردم اما نمی دانستم المیرا مرده است....


نظر شما