يکشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 15

روز کودتا به روایت حسیبی: هدف اوباش کشتن مصدق بود

کد خبر: ۱۹۱۰۴
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۰
خانه مصدق پس از کودتا


این یادداشت بدون امضا در میان یادداشت‌های مهندس کاظم حسیبی، مشاور دکتر محمد مصدق در امور نفتی پیدا شده و چنانکه امیر طیرانی در کتاب «نامه‌ها و یادداشت‌های مهندس کاظم حسیبی» (گام نو، ۱۳۹۰) نوشته با توجه به متن و محتوای آن و اطلاعاتی که از جریان روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ارائه کرده، به احتمال قریب به یقین از آن مهندس حسیبی است:
 
۱ـ قبل از جریان ۹ اسفند [هنگامی] که مذاکراتی راجع به نفت در جریان بود دکتر حسین فاطمی که سرزده وارد هیات مشاورین نفت شد تبادل نظر آقایان دکتر سنجابی، دکتر شایگان و مهندس حسیبی قطع شد. [در آن جلسه] دکتر فاطمی اظهار عقیده کرد که بایستی شر این پسره را از سر مملکت کم کرد. این اظهار [نظر] با انزجار دیگر آقایان موجه شد. از این‌رو معلوم می‌شود که آنچه دیگران و تبلیغات روزنامه می‌خواستند به اعضای کمیسیون نهضت ملی و دکتر مصدق نسبت بدهند، فقط کلام ناهنجاری بوده که از زبان و فکر دکتر حسین فاطمی تراوش کرده است و درصدد بر آمده‌اند که با استفاده از این تبلیغات خلاف واقع مردم را به مصدق و دولت و اطرافیان او بدبین کنند.
 
۲ـ تنها طرفدار جدی و پر و پا قرص جمهوریت چنان که از زبان اشخاص نزدیک به دکتر مصدق شنیده شده است دکتر حسین فاطمی بوده که انعکاس این طرز تفکر او با خشونت‌های ناشیۀ از آن در روزنامه «باختر امروز» در روزهای ۲۵، ۲۶ و ۲۷ مشاهده شده است.
 
دوستان مصدق تقریبا به اتفاق کلمه با این اظهارات و افکار از نظر خطراتی که تغییر رژیم برای کشور ممکن بوده ایجاد کند مخالف بوده‌اند و شخص دکتر مصدق هم هرگز و به هیچ صورت زیر بار این طرز تفکر‌ها نمی‌رفته است. کمااینکه از قرار اظهار یکی از دوستان نزدیک دکتر مصدق که از نطق تهیه شده اطلاع کامل داشته است مصدق در آن نطق نیز با اشاره به اینکه شاه او را از قید زندان پدر خلاص کرده اظهار علاقه به حفظ مقام سلطنت نموده بود و خود را به قسمی که خورده و قرآنی که امضاء کرده بوده است وفادار معرفی کرده بود و تنها از مسافرت غیرمترقبه و غیرقابل قبول شاه مملکت و خالی شدن مقام سلطنت اظهار نگرانی کرده است و برای اینکه کارهای مربوط به مقام سلطنت متوقف نماند در غیاب شاه تشکیل یک شورای سلطنتی را از راه رفراندوم ضروری شناخته است.
 
۳ـ مصدق در روز ۲۸ مرداد از ساعت ۴ که قوای نظامی رسما به طرف خانۀ او هجوم آورده بودند، به فرماندهان محافظ خانه دستور صریح داده بود که از تیراندازی به طرف قوای نظامی خودداری کنند و فقط از نزدیک شدن اراذل و اوباش به خانه او جلوگیری شود و این دستور حتی با آویختن بیرق سفید در قسمت‌های مختلف خانه دکتر مصدق به نظر قوای نظامی که حمله می‌کرده‌اند رسیده است و [پارچه] سفیدی که برای این امر به کار رفته است از قطعات ملافۀ روپوشی دکتر مصدق بوده است.
 
۴ـ وقتی که آویختن ملافه و بیرق سفید هم مانع تیراندازی قوای مهاجم نشد برای جلوگیری از قتل نفس، قوای نظامی مدافع منزل [نخست‌وزیر] دکتر مصدق دستور داد که سربازان مدافع داخل عمارت تمام اسلحه‌های خود را به خارج پرتاب کنند و افراد هم با فریاد زنده‌باد شاه عدم دشمنی و اختلاف خود را با قوای مهاجم اعلام کنند.
 
۵ـ با وجود این اقدام همچنان تیراندازی با مسلسل و تفنگ و توپ به طرف منزل مصدق تا ساعت هفت یعنی ساعت ورود مهاجمین غیرنظامی که با تشویق قوای مهاجم به منزل دکتر مصدق هدایت می‌شدند، ادامه داشت. قصد اساسی مهاجمین خراب کردن خانه به سر دکتر مصدق و ده نفری که در اتاق او تا دم آخر [مانده] بودند بود. [در آن روز] از وزراء، آقایان دکتر صدیقی و مهندس معظمی و از نمایندگان سابق دوره ۱۷ آقایان نریمان، مهندس رضوی، دکتر شایگان، مهندس زیرک‌زاده و مهندس حسیبی و سه نفر از کارمندان نخست‌وزیری مقیم منزل دکتر مصدق بودند. [آنان قصد داشتند خانه را بر سر ساکنین] خراب کرده و آنان را هم که زنده مانده‌اند به وسیله افراد مهاجم غیرنظامی به قتل برسانند.
 
۶ـ هر چه آقایان مهندس رضوی و دکتر شایگان از دکتر مصدق خواهش می‌کردند که قبل از وخیم شدن اوضاع خانه خود را ترک کنند و به محل امنی انتقال یابد دکتر مصدق از قبول پیشنهاد خودداری کرده اظهار می‌دارد که آقایان آزادند و حتی خواهش می‌کنم که همه بروند و جان خود را نجات دهند. ولی من باید روی همین تختخواب که کمر به خدمت ملت ایران بسته‌ام بمانم تا کشته شوم. البته هیچ یک از ده نفری که با او تا دم آخر ماندند حاضر به جدا شدن از پیشوای محبوب ملت ایران نشده و آن‌ها هم با ‌‌نهایت متانت و بردباری همچنان در اطراف تختخواب دکتر مصدق در انتظار مرگ نشسته بودند و حال آنکه گلوله‌های مسلسل دیوارهای محافظ اطاق را از طرف محوطه به منزل سوراخ سوراخ کرده و [دکتر مصدق و همراهانش] مرگ مهیب و نزدیک را به چشم خود می‌دیدند.
 
۷ـ با اصرار آقایان نامبرده که مرتب و مکرر تکرار می‌شد که حیف است دکتر مصدق این‌طور جان خود را بدون اینکه هیچ نوع مقاومتی میسر و دفاعی در مقابل اجامری که به خانه رفته رفته نزدیکتر می‌شدند ممکن باشد فدا کند. مخصوصا که قوای نظامی مهاجم با گلوله‌های خود راه اجامر و اوباش را به طرف منزل ایشان باز می‌کردند و به دستور آتش‌بس و آویختن بیرق سفید و فریاد زنده‌باد شاه قوای مدافع منزل نیز (که هدف آن‌ها قطعه قطعه کردن مصدق و یارانش به وسیله اراذل و اوباش است) ترتیب اثر نداده و حتی به شدت تیراندازی خود می‌افزودند، بالاخره دکتر مصدق قبول کرد که از اطاق خود به طبقه پایین عمارت خویش آمده و خطر مرگ را اقلا برای ساعتی به تاخیر بیاندازد.
 
۸ـ ساعت ۳.۵ بعدازظهر سرتیپ فولادوند از راه عمارت اصل چهار که قوای نظامی مهاجم مدخل و کوچه ورودی بدان را تحت اشغال داشتند [و در حالی که] اجامر معدودی هم حاضر به حمله و چپاول منزل‌ها بودند به دیدن مصدق آمد و نامه‌ای کتبی به امضای آقایان نریمان، دکتر شایگان، مهندس رضوی و مهندس زیرک‌زاده به ایشان داده شد که طبق آن به فرمانده جدید ستاد ارتش و مسئولین کودتا نوشته شده بود که خانه دکتر مصدق بلادفاع است و بایستی از خانه او مثل خانه یک فرد ملت محافظت بشود. در اثر همین نامه بود که به قوای مدافع منزل دستور داده شد که فقط به طرف اشخاص غیرنظامی که به خانه حمله‌ور بشوند و قصد ورود به خانه داشته باشند تیراندازی شود.
 
۹ـ تا یک ساعت و نیم پس از خارج شدن سرتیپ فولادوند، مصدق همچنان روی تختخواب خود در انتظار مرگ شرافتمندانه بود. با وجود ارسال نامه بالا که به دستور زاهدی در رادیو خوانده شد و به اطلاع او رسیده بود، نه تنها قوای نظامی مهاجم دست از تیراندازی و حمله بر نداشتند بلکه دقیقه به دقیقه بر شدت تیراندازی آن‌ها به قصد خراب کردن خانه بر سر مصدق و همراهان او افزوده شد. استدلال فرمانده مهاجمین البته خیلی ساده بود، زیرا نیمی از کسانی را که به ناحق و از راه محاکمه ساختگی و فرمایشی می‌خواستند محکوم به اعدام یا حبس ابد نمایند در آن خانه بودند و نام آن‌ها را می‌دانستند و مطلع بودند که تمام راه‌ها به منزل دکتر مصدق مسدود کرده است. به طوری که راه فراری در پیش نیست و بنابراین بهترین راه کشتن آن‌ها در زیر آوار خانه و یا گلوله‌های توپ و مسلسل و تفنگ می‌باشد. مخصوصا اینکه بعدا به اجامری که اجیر کرده بودند اجازه خواهند داد که به خانه دکتر مصدق ریخته ضمن چپاول، عده‌ای نیز با لباس غیرنظامی ماموریت داشتند، مصدق و یاران اسیر شده او را تکه تکه نمایند و شاید سرهای آن‌ها را بالای نیزه کرده در کوچه‌ها بگردانند و نعش‌های آن‌ها را در خیابان‌ها بکشند و بعد هم فریاد بزنند که در انقلاب ملی ۲۸ مرداد ملت ایران انتقام خود را از خائنین به کشور باز گرفت و آن‌ها را به سزای اعمال خیانتکارانه و جنایتکارانه خود رساند. امری که آرزوی نهایی چرچیل و نوکران ایرانی او بوده و هست.
 
۱۰ـ با وجود دستوری که مصدق از نظر حفظ جان خود در داخل منزل خویش داده بود و طبق آن نبایستی هیچ نردبان یا وسایلی که بالا رفتن از دیوار‌ها را میسر کند در محوطه باشد، خدا خواست که در اثر غفلت مستخدمین نردبانی در کنار ضلع شرقی منزل دکتر مصدق وجود داشته باشد که چشم کنجکاو مهندس حسیبی آن را از زیر چوب و تخته‌ها یافته و با استفاده از آن اول مهندس حسیبی و سپس با کمک او سایرین و به خصوص پدر ملت دکتر مصدق توانست زیر رگبار گلوله‌های بی‌چشم از راه پنجره‌ای که به خواست خدا وجود داشت و با یک لگد باز شد به خانه مجاور برود.
 
۱۱ـ از خانه مجاور و با استفاده از طاق مطبخ و انباری که در خانه مجاور وجود داشت باز هم با کمک حسیبی که از همه چابک‌تر و ورزیده‌تر است همگی همراهان مصدق و چهار نفر سرباز که دو نفر آنان تیر خورده و سراپا غرق خون بودند توانستند با استفاده از درخت و تختخواب به منزل شمالی که دیوار بلندی داشت بروند. مهندس حسیبی این وظیفه را هم با ‌‌نهایت شرافتمندی و حساسیت انجام داد. تنها اتفاق تأثرآوری که افتاد این بود که آجری از لب دیوار جدا شده به سر پدر ملت یعنی دکتر مصدق خورد که خوشبختانه فاصله کم [بود] آسیبی به ایشان وارد نیامد.
 
۱۲ـ از اینجا دکتر مصدق و دو نفر از وزیران همراه او و چهار نفر از نمایندگان با سرهنگ دفتری و سرهنگ دوم دفتری و سه نفر از کارمندان نخست‌وزیری از یک طرف و مهندس حسیبی با چهار سرباز از طرف دیگر از هم جدا شدند.
 
۱۳ـ مهندس حسیبی که توانست جای مناسب‌تری برای پناهنده شدن آقایان پیدا کند دیگر نتوانست به طرف دوستان خود برگردد زیرا [افراد] یکی از خانه‌های بین راه که گویا عده‌ای یهودی در آن مسکن داشتند به اندازه‌ای بی‌محبتی کردند که راه برگشت مهندس حسیبی به طرف دوستانش قطع گردید و حال آنکه صدای گلوله و مسلسل همچنان تا ساعت ۹ شنیده می‌شد.
 
۱۴ـ از قرار، مامور آگاهی مورد اعتماد دکتر مصدق که بیش از یک سال آمد و رفت منزل او را تحت نظر داشت و در زیرزمین خود را از خطر گلوله‌ها و انفجار گلوله توپ در امان نگاه داشته بود، در موقعی که اوباش برای چپاول و قتل‌عام تحت حفاظت تانکی که به منزل دکتر مصدق وارد شده بود به منزل او می‌ریزند آن شخص بلادفاع را می‌بینند. او را که مردی ثمین بوده با چند گلوله از پا درآورده و شهید می‌کنند و البته اگر مصدق و یارانش هم چنانچه مهاجمین انتظار و یقین داشتند در گوشه‌ای از خانه پنهان شده بودند این حداقل سرنوشتی بود که انتظار آنان را داشت. به طور قطع سرهای آنان از بدنشان جدا می‌شد و بدن‌های آنان را در خیابان‌ها با طناب می‌کشیدند و با خونخواری بیشتری به عالم اعلام می‌کردند که ملت ایران [در روز] ۲۸ مرداد قیام کرد و خائنین را به خاک و خون کشید و دشمنان ملت را کشت و آن‌ها را به نیزه کرد و بدنشان را در میان خیابان‌ها کشان کشان مثل لاشه سگ به این طرف و آن طرف برد و ملت بیدار انتقام خویش را گرفت. و یقینا در آن روز عده دیگری امثال شعبان بی‌مخ‌ها و ملکه اعتضادی‌ها هم‌ردیف سروان و سرهنگ و سپهبد می‌شدند و از جنایات خویش میوۀ لذیذی به بار می‌آوردند.
 
ملت ایران ـ این بود حقیقت مطالبی که دوستان ما به وسیله پست از یکی از صمیمی‌ترین دوستان و همکاران مصدق که همه به پاکدامنی و شرافتمندی و وطن‌پرستی او ایمان دارند برای شخصی که متاسفانه نمی‌شناسیم رسیده و او هم رونوشت آن را برای ما ارسال داشته است. بخوانید و عبرت بگیرد و اگر وظایفی نسبت به ایران عزیز دارید از انجام آن وظیفه با ترس از حبس و فشار کوتاهی نکنید.
 
این آیۀ قرآن که از کتاب جریان تدارکات نفت در مجلس پانزدهم استخراج شده و به قول مهندس حسیبی راهنمای ایشان در انجام وظیفه ملی و به خصوص اقدامات مربوط به نفت بوده است برای اینکه ملت مسلمان آن را شعار خود قرار دهد را در انتها تکرار می‌کنیم: قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ‏ [توبه ۱۴] یعنی با کفار جنگ کنید، خدا آن‌ها را به دست شما عذاب می‌دهد و رسوا می‌کند و شما را به آن‌ها فائق می‌کند و دل مومنین را خوشحال می‌فرماید.
 
اگر ملت مسلمان برای نجات خود و نهضت ملی خویش که مایه امیدواری تمام ملل مسلمان و ملل شرق گردیده است اقدام نکند، دسته‌های توده‌ای که از خارج کمک دریافت می‌کنند اقدام خواهند کرد و البته اقدام آن‌ها به ضرر مرز ایران عزیز است و دست‌کمی از ضرری که فعلا ایران عزیز از جانب آمریکا و انگلیس تهدید می‌کند نخواهند داشت.
 
به نظر ما دولت هم که با اختناق مردم مانع ابراز احساسات مردم که صاحب حقیقی کشورند می‌شود و از مردم به زور امضا می‌گیرد که نوکر حکومت وقت هستند عملی بسیار ناپسند می‌کند که مسلما ضررهای عظیم آن دامنگیر ملت نجیب ایران خواهد شد و دشمنان ایران و به خصوص انگلیس و بالاخص چرچیل دشمن شمارۀ یک ایران از این وضع مسرور خواهد شد.
نظر شما