روایت یک دانشجو از فرجی دانای سال 88
سیدمحیالدین فاضلیان، دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشجوی کارشناسی ارشد، در این مطلب آورده است: «به نظرم روز سوم تحصن واقعه کوی 88 در مسجد دانشگاه تهران بود که گفتند در دفتر مسجد جلسهای با حضور رئیس دانشگاه، رئیس نهاد رهبری و دکتر فرجیدانا به همراه تعدادی از اساتید و مسئولین دانشگاه شکل گرفته و از من هم به عنوان فعال دانشجویی برای حضور دعوت شد. تا قبل از آن فقط چند باری اسم او را شنیده بودم.
اولین بار برای رأی نیاوردن از مجلس ششم در سال 82 و دیگری تودیع وی و معارفه آیتالله عمید در سال 84. تصور درستی از فرجیدانا نداشتم، ولی برایم عجیب بود؛ رئیسی که 4 سال نام و نشانی از وی نبود، امروز خودش حضور پیدا کرده است. برایم مبهم بود که انگیزه حضورش چیست. اما از بدو ورودم از آن جلسه تا به امروز، از ابهامم نسبت به شخصیت وی کاسته و بر تحیرم روز به روز افزوده شد.
فرجیدانا در صدر مجلس نشسته بود. مسئول نهاد سمت چپ و دکتر رهبر؛ رئیس دانشگاه تهران، متواضعانه نگرانیاش در قبال دانشگاه را برای من قابل فهم میکرد. تن صدایش بالا نمیرفت. ذرهای دغدغه سیاسی در کلامش نبود. رفتارش همراه با گفتارش در مدیریت و ایجاد آرامش و عقلانیت در فضا کارساز بود و به نظرم حتی رفتارش نسبت به گفتارش موثرتر هم بود. نقش فرجی باعث شد در آن روز تحصن پایان پذیرد. کمیته حقیقتیاب کوی دانشگاه تهران شکل گرفت، تا خشم و ناراحتی جای خودش را به عقلانیت و تدبیر دهد تا در هنگامه بلا و ابتلا، حقیقت قلب او مخفی نشود.
اولین جلسه بعد از اعلام موجودیت کمیته، جلسه عجیبی بود. تقریبا همه بودند. ترکیبی از اشخاص حقیقی و حقوقی دانشگاهی، و نیز چند نفر از نمایندگان مجلس که پس از شروع جلسه به ما ملحق شدند. حاج آقای ابوترابی، دکتر عباسپور، الیاس نادران و علیرضا زاکانی!
فرجی این بار هم در صدر مجلس نشسته بود. چرا که همه از وی خواسته بودند تا سکان این کمیته به دستان اعتماد آفرین او باشد و بیش از همه دکتر فرهاد رهبر، که در همان جلسه مسجد به ایشان گفت: شما به هر تصمیمی برسی برای من پذیرفتنی است. لذا دو نفر از معاونینش را مأمور کرد که همراه و همیار فرجیدانا در این کمیته باشند.
وقتی حاج آقای ابوترابی آمد همه او را به سمت رئیس جلسه هدایت کردند. فرجی هم مشتاقانه به استقبال او رفت و ایشان را در کنار خود جای داد.
سید مهربان دانشگاه تهرانیها با لحنی پر از بغض و اندوه لب به سخن گشود و از ظلم رفته بر دانشگاهیان گفت و بیش از آن از حسرت نبودن و نماندنش در چنین جمع بیآلایشی سخن راند. حرفهای غیرمعمولی نمیزد، اما حال همه را دگرگون کرد که این ویژگی بسیاری از معلمین اخلاق است. من کنار دکتر خلیلی عراقی؛ استاد مو سپید و دلنشین دانشگاه تهران نشسته بودم. همه اندوهگین بودند. اما او بیپیرایه اشک بر چشمانش جاری شد و راه را برای دیگران باز کرد.
به گمانم کمیته به سه کارگروه تقسیم شد، تا هر آنچه که لازم است انجام دهد. گزارشی تهیه شد، گزارشی که تقریبا بر پایه مستندات بسیج دانشجویی و نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری تدوین شده بود. گزارشی منصفانه که این بار مستدل و مستند همه ما را اندوهگین و مضطرب کرد.
گزارش به نهادهای مربوطه ارسال شد؛ به امید پیگیری و دیگر مسائلی که پیش آمد و نیامد.
غرضم از این نوشته چیز دیگریست. سال 88 با همه ناگواریهایش، برای من شیرینی آشنایی با دکتر رضا فرجیدانا را به یادگار گذاشت.
مهم نبود جلسه تعدادش اندک است یا افزون، اصلاحطلباند یا اصولگرا، بسیجیاند یا انجمنی؛ او آنچنان مدیریت میکرد که همه، حرفها و نگرانیهایشان را به شکل ایدهآلی در جمع بندی او میدیدند که بیش از هر چیز حق در آن جلوهگری می کرد.
او حتی یک بار هم به عنوان رئیس کمیته، حاضر به مصاحبه نشد. حتی دعوت در جلسات دانشجویی که پیگیر تظلمخواهی دانشجویان و دانشگاهیان بودند را رد کرد. او اعتقاد داشت که من کارم را انجام دادهام. از این به بعد از من معلم دانشگاه کاری برنمیآید و کارهایی از این دست بیشتر شائبه و رنگ و بوی سیاسی دارند و من تنها اعاده حیثیت دانشگاه، دانشگاهیان و استقلال و استعلای آن را مد نظر دارم.
او اگر سیاسی بود از موقعیت آن ایام و اجماع حداکثری و مقبولیت بلارقیبی که در فضای دانشگاه داشت به خوبی می توانست بهرهبرداری کند؛ که اگر چنین میکرد کسی بر او خرده نمیگرفت. حتی ممکن بود بر معروفیت و محبوبیتش افزوده شود. اما دیگر فرجی دانا با همه اصول و خلقیات حسنهاش نبود.
آن روزها من طعم مدیریت دانشگاهی عالمانه و دلسوزانه توأمان را چشیدم و چقدر حسرت خوردم و بر سیاسی کاری مجلسیان دوره ششم خشمگین شدم، که چنین گوهری را از جامعه دانشگاهی دریغ کردند و بیشک همچون منی از آن بیرحمی سیاسی چشمپوشی نخواهد کرد.
اتفاقا همان ایام به روزنامهای در انباری منزل برخورد کردم که از جلسه رأی اعتماد دکتر فرجیدانا در مجلس ششم گزارشی تهیه کرده بود، مبنی بر اینکه حرف و حدیثها در مجلس حکایت از رأی نیاوردن دکتر در مجلس داشت. رئیس جمهور تقاضای وقت برای صحبت کرد، اما به لحاظ قانونی فرصتی برای او نمانده بود. از سر ناچاری یادداشتی به رئیس مجلس میرساند که لااقل این را از طرف من به نمایندگان بگویید. متن یادداشت به این مضمون بود: من با اخلاقتر، مدیرتر و عالمتر از فرجیدانا نمیشناسم و ندارم. حال تصمیم با شماست.
این تعابیر، درست همانی است که هست. هر کس با فرجیدانا چند صباحی نشست و برخاست داشته باشد معترف به خصائل حسنه عدیده او میشود.
چند روز پیش، آقای رئیس جمهور گفت: «دکتر فرجیدانا را فردی لایق، دانشمند، تحصیلکرده، مدیر و مدبر و بااخلاق میدانم و امروز بیش از آنچه در روز اول از لیاقتهای او مطلع بودم، در عمل، ویژگیهای اخلاقی ایشان را بیشتر لمس کردم.»
معاون اول رئیس جمهور هم که در یادداشتش حرف قاطبه جماعت دانشگاهی را زده اینگونه میگوید: "در تدین و سابقه انقلابی او در مقاطع مختلف انقلاب و دفاع مقدس واقعا تردیدی نیست، اما علاوه بر آنها یک دانشمند به تمام معنا و یک استاد و محقق ممتاز در کشور است که در هرجا هم مطرح بوده انصافا سیاسی کار نکرده است ولی میبینیم سرنوشت عجیبی دارد،... عقلانیت و تدبیر و نجابت و اخلاق و داشتن فهم علمی و رویکرد قانونی در همه جا لازم است، اما در دانشگاه لازمتر، من که هر وقت متانت و صبر و سلوک دکتر فرجیدانا را میبینم به داشتن وزیری مثل او در این حوزه افتخار میکنم.
دکتر فرجیدانا واقعا هم شأن وزیر علوم در نظام جمهوری اسلامی است که تا کنون توانسته برنامههای دولت را با موفقیت در این حوزه پیش ببرد و قطعا" رئیس جمهور و دولت هم مصمماند."
معاون پارلمانی نیز گفته است: "آقای فرجیدانا فرد کمحرفی است و اهل این نیست که خیلی بیاید و تبلیغات بکند اما با گذشت هر روز در دولت، اعضای دولت به این واقعیت اذعان کردند که ایشان با حرکتی سنجیده مسائل دانشگاه را پیش برده است و فردی متین و دانشمند و دانشگاه و ارزشی است. اگر اصولگرایان به شاخصهای واقعی اصولگرایی اعتقاد داشته باشند من نمیدانم این تعهد علمی و دینی و ملی و تلاش و پیگیری ایشان را چه مینامند."
اصلا گل روی برادران و خواهران ارزشی و اصولگرا قسمتی از مصاحبه اخیر رئیس سازمان بسیج دانشجویی کشور هم عینا نقل میشود: " بنده ایشان را از زمان ریاستشان بر دانشگاه تهران میشناسم آن زمان بنده مسئولیت بسیج دانشگاه را بر عهده داشتم. قضاوت منصفانه در مورد ایشان این است که یکی شخصیت علمی با مبانی تفکر انقلابی و جبهه رفتهای است و به لحاظ اعتقادی فردی، انسان متدین و ارزشی محسوب میشود.
منتهی آقای فرجیدانا در نوع نگاه و تفکرات بسیار شبیه به طیف اصلاح طلبی یا داخل در اردوگاه اصلاح طلبان است و ابایی هم از گفتن آن ندارد. نوع نگاهی که بعد از استقرار ایشان در وزارت علوم حاکم شد، بسیار بسیار نزدیک به نگاههایی است که در دوره اصلاحات در وزارت علوم ساری و جاری بود. البته منصفانه این است که بگوییم رویکردهای فرهنگی که در وزارت علوم وجود دارد خیلی متفاوت از رویکردهای فرهنگی دوره اصلاحات است. خیلی اصلاح شده و نزدیک تر به واقعیت و با ملاحظات بیشتری در حال تداوم و حرکت است."
و تعابیری از این دست که همگی حکایت از آن دارد که فرجی اهل کتمان سر و سکوت است و فقط باید با او بنشینی تا به حسنات او پی ببری.
روایت فتح را که یادتان هست! یک بار رزمندهای را در حال مجاهدت نشان میداد او ناراحت و عصبانی به فیلمبردار خطاب میکرد که برادر فیلم نگیر و بلافاصله صدای شهید آوینی بر تصویر اضافه میشد که "ای کاش میشد تا تو را در مأمن گمنامیات رها کنیم و بگذریم، که تو اینچنین میخواستی اما ای عزیز، اجر تو در کتمان است و اجر ما در افشا کردن؛ تا تاریخ در افق وجود تو قلههای بلند تکامل انسانی را ببیند."
امروز وظیفه من آن است تا شخصیت فرهیخته، دانشمند، انقلابی، ارزشی، با اخلاق و در یک کلام؛ مومن و متقی این روزگار را فریاد بزنم و همگان را از این گوهر کمیاب انسانی مطلع سازم.
من به عنوان جزئی از خیل کثیری از ارادتمندان دکتر فرجیدانا که به منزله شاگردان او هستیم، دوست دارم با معلم سالهای مدرسه او آقای محمدرضا اسماعیلی مقدم همراه شوم؛ که در مرقومهای اعلام کرد:" به جهت وظیفه دفاع از حقوق یک انسان محجوب و مأخوذ به حیاء بر خود فرض میبینم در پیشگاه خداوند و به دور از هر گونه مصلحت اندیشی جناحی و منفعت شخصی از ایشان دفاع کنم و با بیان حقایق از «نخبه کشی» مرسوم در تاریخ حکشور مانع شوم و به سهم خویش در جهت تنویر زوایایی که در محاق مانده مطالبی را خصوصا به عرض نمایندگان محترم محلس برسانم."
به نوبه خود از نمایندگانی که استیضاح دکتر فرجی را به سرانجام رساندند کمال تشکر را دارم. چرا که باعث شدند تا این گوهر مکتوم درخشندگیای فراتر از صحن دانشگاه و در مقابل دیدگان ملت بیابد. قدردان شما هستم که مردی که سکوت و خدمت را در پیش گرفته، قرار است به حرف وادارید و او را به همگان معرفی نمایید. اما عاجزانه میخواهم که کارتان را کامل و به دقت انجام دهید. از او سوالات متعدد و مشخص بپرسید. اصلا او را عالمانه به چالش بکشید تا عیارش مشخصتر شود. اما به هنگام قضاوت و رأی دادن این نکات را به یاد بیاورید:
فرجیدانا سیاسی نیست. در سیاسی نبودن او همین بس که در سال 82 از مجلس اصلاح طلب رأی اعتماد نگرفت و امروز پس از گذشت 11 سال در مجلس اصولگرا استیضاح میشود. فرجیدانا همان "فرجی" آن سالهاست؛ اما با رزومهای علمیتر و وجههای محبوبتر در فضای دانشگاهی.
وجدان بیدار ملت، آگاه و هوشیار به عرصه مینگرد و بیشک جماعت دانشگاهی این را در تاریخ ثبت خواهد کرد.
به گمانم تا به امروز سابقه نداشته که وزیر علوم جمهوری اسلامی استیضاح شود و چه سری است که داناترینشان امروز به استیضاح کشیده میشود؟ الله اعلم. طرفه آنکه اولین وزیر استیضاحی دولت تدبیر و امید هم هست، وزیری که بدنه مربوطهاش او را بر چشمانشان میگذارند.
نمایندگان محترم مجلس، ریاست محترم مجلس، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران و همه دلسوزان نظام مقدس جمهوری اسلامی!
دکتر رضا فرجیدانا در تقاطع ارزشهای متعدد الهی و انسانی قرار گرفته است. هر که با هر سلیقه سیاسی او را درک کرده بر خصائل و شخصیت علمی او معترف است. به قول دکتر امراللهی رئیس اسبق سازمان انرژی اتمی: «ایشان یکی از برجستهترین چهرههای رشته مهندسی برق در کشور هستند که تمام استادان و دانشجویان و حتی در و دیوار دانشکده فنی هم این امر را شهادت میدهند.»
در سابقه جبههای او همین بس که سردار علی فضلی در سال جاری در جلسهای با موضوع راهیان نور عنوان کرده که از افتخارات من این است که در مقطعی از جنگ دکتر فرجیدانا فرمانده من بود.
فرجیدانا مصداق اَتَم و اکمل تعهد و تخصص توأمانی است که در یاران صدیق خمینی سراغ داریم.
فرجیدانا از تبار چمران و باقری و همت و باکری است که خود یک عنوان و نام؛ برای بالیدن و افتخار دلدادگان راه بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ایران است.
یا به قول معلم سالهای مدرسه دکتر، آشناترین واژه برای فرجی حق است. شما سوال کنندگان هم لااقل اثبات کنید که در رفتار شما شائبهای از حرکت سیاسی و جناحی وجود ندارد.
اما به اصحاب دروغ و تهمت و افترا هم بگویم که از روز استیضاح و دفاعیات این عالم متعهد بهراسید و واهمه داشته باشید؛ چرا که فرمودند: اتقوا فراسة المومن، فإنه ینظر بنورالله، ایمان دارم تقدیر استیضاح هرچه که باشد او سیاوشانه از آتش گذر خواهد کرد. اگر بر صدارت وزارت بماند که هیچ! اگر نه، گویی امیرکبیر را بار دیگر رگ زدهاند.
و در پایان خاضعانه و عاجزانه به عنوان یک دانشجو پیشنهاد میدهم که اگر راضی میشوید،ستارهای از همانهایی که در 8 سال کذایی تکذیب میشد و امروز به خاطر همانها مدعی شدهاید، بر پس و پیش اسم من اضافه کنید. اما ستاره پر فروغ سپهر دانایی را از ما دانشگاهیان دریغ نکنید. چرا که او فرجی در دانایی کشور خواهد بود.»
منبع: ایسنا
نظر شما