شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 05

جریان های سیاسی آماده کارزار 1400 می شوند

«اعتماد» از چرایی طرح زودهنگام مباحث انتخابات ریاست‌جمهوری گزارش داد.
کد خبر: ۱۹۰۰۹۲
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۴
«اعتماد» از چرایی طرح زودهنگام مباحث انتخابات ریاست‌جمهوری گزارش داد.

به گزارش صدای ایران این روزنامه نوشت: «فضای سیاسی کشور آن قدر انتخاباتی است که گاهی فراموش می‌شود تنها یک سال از عمر دولت دوازدهم می‌گذرد. دولت مستقر برای عبور از تنگنای‌های سیاسی، بین‌المللی، اقتصادی، اجتماعی و... سه سال دیگر زمان دارد اما این طور که معلوم است، نباید و نمی‌تواند روی همراهی برخی از فعالان و جریان‌های سیاسی در این سه سال سخت حساب کند. در کلام صحبت از انتخابات ١٤٠٠ را زودهنگام می‌خوانند اما چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر کرده و مهیای کارزار می‌شوند. همین است که عرصه را برای روحانی و همقطارانش در کابینه تنگ‌تر می‌کند. دولت از یک‌سو با منتقدان و مخالفان تندرو مواجه است و از سوی دیگر با برخی رفقای نیمه‌راه.

شهر سیاست آن قدر شلوغ شده که چند ماه بعد از انتخابات حرف از «عبور از روحانی» به میان می‌آید اما نحسی این وضعیت تنها دامن دولت را نمی‌گیرد و برای مردم و جریان‌های سیاسی نیز آثار نامطلوبی به همراه دارد. افکار عمومی در دوراهی حمایت از دولت منتخب و ترک آن مانده و جریان‌های سیاسی نیز وضعیت مشابهی دارند. فعالان سیاسی خاصه اصلاح‌طلبان بر ضرورت ادامه حمایت از دولت واقفند اما می‌دانند که در صورت عدم ورود به فضای انتخاباتی این روزها نیز از رقیب خود عقب می‌افتند. از همین رو عملا وارد فاز رقابتی شده و در مقابل فهرست بلندبالای کاندیداهای احتمالی اصولگرا، اسامی و چهره‌های شاخص خود را ردیف می‌کنند.

انتخابات زودرس و فضای سیاسی موجود، گذشته از آفاتی که برای دولت، جریان‌های سیاسی و جامعه دارد؛ یک رویارویی سیاسی دشوار را نوید می‌دهد. یک نگاه کلی به وضعیت موجود روشن می‌کند که کلاف سیاست ایران بدتر از آن که گمان می‌رفت در هم پیچیده است. برخی درگیر رقابت میان اصلاح‌طلبان و اصولگرایان هستند و از حالا پیش‌بینی می‌کنند که فلان جریان ٢٠ میلیون و فلان جریان سیاسی کمتر رای می‌آورد. عده دیگری با اتکا به این گمانه که تاریخ مصرف اصلاح‌طلبی و اصولگرایی گذشته شانس اعتدالیون را بیشتر دیده و از اثربخشی تاکتیک ائتلاف سخن می‌گویند. گروه سوم اما مشکل را ریشه‌ای‌تر دانسته و مثل موسوی‌ لاری معتقد هستند که چالش اصلی در انتخابات ١٤٠٠ بی‌اعتمادی مردم به جریان‌های سیاسی موجود و صندوق‌های رای است. برخی نیز از حالا نسخه ١٤٠٠ را پیچیده و رییس‌جمهور نظامی تجویز می‌کنند.

وضعیت در شرایط فعلی آنچنان نه به کام دولت است نه مردم و نه اهل سیاست. کشتی روحانی وارد مشکلات بین‌المللی، اقتصادی و نارضایتی عمومی شده و رادار نیروهای سیاسی و اجتماعی سیگنال‌های درخواست کمک آن را دریافت نمی‌کنند. جریان‌های سیاسی و مردم نیز سوار همین کشتی و درگیر همین تلاطم‌ها هستند. وضعیت اما آنجا پیچیده‌تر می‌شود که برخی جریان های سیاسی به ویژه تندروها بدون توجه به تجارب قبلی، وضعیت موجود و پایگاه اجتماعی خود،گمان می کنند با تخریب دولت می توانند به سیادت در سیاست برسند.

مردم اما به عنوان آسیب‌پذیرترین سرنشینان این کشتی، سردرگم شده‌اند. تکان‌های ناشی از توفان آنها را نگران کرده و یک شرایط بی‌سابقه را تجربه می‌کنند. در این وضعیت آمادگی پذیرش پیام‌ها و دعواهای سیاسی را نداشته و نیازمند آرامش و ثبات‌اند اما آن چه نصیب‌شان می‌شود پمپاژ ناامیدی، فشارهای بیشتر اقتصادی و بی‌اعتمادی سیاسی است. بدترین بخش ماجرا این است که سیاستمداران از نیاز کشور به آرامش و انسجام تا حدی فاصله گرفته و سراغ بازی خود رفته‌اند. آقایان و خانم‌های اهل سیاست همچون دوران مدرسه که از سوال‌های دشوار عبور می‌کردند تا زمان امتحان از دست نرود، سعی دارند در اسرع وقت مقدمات پیروزی جریان خود در انتخابات ١٤٠٠ را فراهم کنند. حال اگر فرض کنیم که این تدبیر موثر افتاده و کاری از پیش رود باید به این پرسش پاسخ داد که کدام یک از جریان‌های سیاسی موجود و با اتکا بر کدام توان و بدنه اجتماعی شانس بیشتری در انتخابات آتی دارد.

تسبیح اصولگرایان

راه اصولگرایان برای رسیدن به پاستور بس ناهموار است. این جریان در دو انتخابات ریاست‌جمهوری، یک انتخابات مجلس شورای اسلامی و یک انتخابات شوراهای شهر و روستای اخیر بازی را باخته است و انگیزه‌ای قوی برای بازگشت به قدرت دارد. انگیزه قوی اما کافی نیست و مولفه‌های دیگری نیز در دستیابی آنها به این هدف موثر است. طیف تندرو این جریان از همین رو سعی می‌کند که ضعف خود را با پررنگ‌تر کردن ضعف رقیب لاپوشانی کند. در این مسیر از شیوه‌های تخریبی نیز دریغ نکرده و سعی می‌کنند که آرای سرریز شده از سبد روحانی را جمع‌آوری کنند. همین است که ردپای عناصر این جریان در بسیاری از اعتراضات و تجمعات علیه دولت رویت می‌شود. مدیران این جریان می‌دانند گفتار و کردار سیاسی‌شان، محبوبیت اجتماعی ندارد و آنها در یک رقابت کلاسیک سیاسی توانایی موفقیت ندارند و همین است که اطمینان دارند که از راه و رسم سیاست ورزی منطقی راه به جایی نخواهند برد. برای همین هم، تنور تخریب و بالا نگه داشتن سطح توقعات اقتصادی از دولت را گرم نگه داشته تا شاید ریزش رای روحانی به سبد آنان ریخته شود. برای این جریان توفیق کشور و دولت منتخب ملت اهمیتی ندارد که اگر می داشت به راحتی در برابر ماشین دولت مانع تراشی نمی کردند.

مصایب اصولگرایان

اصولگرایان جدای از وجود این جریان در درون خود مشکلات دیگری هم دارند. مشکل اصلی و همیشگی در جریان راست این است که سازوکار مناسبی برای رسیدن به یک کاندیدای واحد ندارند. ائتلاف‌های درون جریانی‌شان کم‌دوام است و تشکل‌های‌شان ناموفق. از اقدامات اخیر احزاب و گروه‌های اصولگرا این طور برآورد می‌شود که روز به روز از شیخوخیت دورتر شده و به سوی کار حزبی می‌روند اما تلخکامی ناشی از شکست آخرین تجربه کار تشکیلاتی آنها در قالب جمنا هنوز رفع نشده است. در حال بازنگری در ساختار جمنا هستند اما با توجه به مشکلات مالی گسترده در این تشکل و اخبار غیر‌ رسمی موجود، امکان استفاده مجدد یا حداقل استفاده توام با موفقیت از این تشکل وجود ندارد. نکته قابل توجه دیگر رفتار و اظهار نظرهای چهره‌های اصولگرا است. سه سال زودتر از موعد انتخابات به صف شده و ستادهای محرمانه را راه انداخته‌اند. چهره‌های برجسته و نیمه‌برجسته این جریان در حال برنامه‌ریزی برای انتخابات آتی هستند و به نظر می‌رسد همان‌طور که مرحوم عسگراولادی در آبان ٨٧ گفته بود، این بار نیز «به اندازه یک دور تسبیح» نامزد داشته باشند. از عملکرد افرادی همچون سیدابراهیم رییسی، محمدباقر قالیباف، علی‌اکبر ولایتی، عزت‌الله ضرغامی، حمیدرضا حاجی‌بابایی، مهرداد بذرپاش، علیرضا زاکانی، سعید جلیلی، محمدرضا باهنر، ابوترابی‌فرد و اسدلله بادامچیان به نظر می‌رسد که لشکر اصولگرایان در انتخابات ١٤٠٠ بسیار پرشمار باشد. مهره‌های اصلی و فرعی اصولگرایان از حالا فعالیت‌های انتخاباتی خود را آغاز کرده‌اند. اول از همه ابراهیم رییسی که در انتخابات ریاست‌جمهوری ٩٦ کاندیدای مورد حمایت جمنا بود و ١٦ میلیون رای آورد. او اصلا از فضای تبلیغات انتخاباتی فاصله نگرفت و همچنان در حال سفر و سخنرانی است. با توجه به گفته مهدی چمران، نایب‌رییس جمنا در مورد جلسات این تشکل با رییسی و قالیباف باید به این نتیجه رسید که این دو کاندیدای قبلی همچنان در صدر فهرست اصولگرایان هستند.

محمدباقر قالیباف هم مثل رییسی به جلسات جمنا می‌رود اما دلخوری قبلی را فراموش نکرده است. برای همین هم از نواصولگرایی گفته و از تصمیم‌گیری پدرخوانده‌ها در جریان اصولگرا انتقاد دارد، حالا با سفرهای جهادی-استانی فرصت خوبی برای معرفی خود در استان‌های مختلف کشور دارد.

علی‌اکبر ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل را نیز می‌توان به لیست کاندیداهای بالقوه اصولگرایان افزود. چرخش اخیر او در موضع‌گیری‌های سیاسی بسیار مورد توجه قرار گرفت؛ تا جایی که تحلیلگران این دگردیسی را خیزی انتخاباتی تعبیر کردند. ولایتی که تا دیروز از مذاکرات و برجام دفاع می‌کرد حالا از در انتقاد درآمده و می‌گوید که ظریف نمی‌تواند در همه‌ چیز متخصص باشد. شاید اگر شایعاتی که از نیمه دوم دولت یازدهم در مورد کاندیداتوری افراد مختلف برای ریاست‌جمهوری مطرح شد را نیز به این معادله بیفزاییم، بتوان به نتیجه روشن‌تری رسید.

عزت‌الله ضرغامی، رییس سابق سازمان صدا و سیما از جمله رسانه‌ای‌ترین دانه‌های تسبیح اصولگرایی است. ضرغامی با موضع‌گیری در مورد موضوعات مختلف سعی دارد چهره‌ای معقول و میانه از خود ارایه کند و برای این کار بیش از هر چیز از اینستاگرام بهره می‌گیرد. صبحانه‌های سیاسی می‌خورد و با انتشار تصاویر مربوط به آن جدی بودن خود در ورود به عرصه انتخابات را به رخ می‌کشد. انتقاد اخیر او از جمنا خود شاهدی بر این مدعا است که ضرغامی از جمله اصولگرایان خواهان ریاست‌جمهوری است که در قالب جمنا وارد جمنا نخواهد شد. فهرست احتمالی اصولگرایان را بدون توجه به سعید جلیلی نمی‌توان نوشت. او بعد از شکست در انتخابات ٩٢ دولت در سایه را تشکیل داد. ایده‌ای که مورد حمایت همفکران اصولگرایش قرار نگرفت. با این وجود به نظر نمی‌رسد که جلیلی شانس چندانی برای پیروزی داشته باشد. خاصه اکنون که خروج آمریکا از برجام دولت را به چالش کشیده است، جلیلی بیشتر از قبل اظهار نظر کرده و شانس موفقیت خود را بیشتر می‌بیند.

حزب موتلفه هم حتما کاندیدای خود را در انتخابات آتی خواهد داشت. آنها در انتخابات قبلی نیز در دقیقه نود پشت کاندیدای جمنا را خالی کردند. کاندیدای احتمالی آنها احتمالا این‌ بار اسدلله بادامچیان باشد؛ سیاستمدار کهنه‌کاری که بی‌تردید در میان چهره‌های اصولگرا به دلیل سابقه مبارزاتی‌اش، گفتنی‌های بیشتری دارد.

اسامی دیگری را مثل زاکانی، علی باقری، رحیم‌پور ازغندی و حاجی‌بابایی که در انتخابات هیات رییسه مجلس رای نیاورد را نیز باید به این فهرست طولانی افزود. هر یک از این چهره‌ها در هفته‌های اخیر به نحوه در حال معرفی خود بوده و آرام آرام مهیای ورود به عرصه انتخابات می‌شوند.

فهرست اصلاح‌طلبان

سیاسیون در جریان اصلاح‌طلب هنوز میان همراهی با دولت و ورود زودهنگام به عرصه انتخابات دل‌دل می‌کنند. از یک سو می‌دانند که نباید پشت دولت مورد حمایت خود را خالی کنند و شکست این دولت به پای آنها نوشته می‌شود و از سوی دیگر تصور می‌کنند که دست روی دست گذاشتن در حالی که رقیب اسب خود زین کرده و آماده تاختن می‌شود، اشتباه است. این تنها دوراهی اصلاح‌طلبان نیست و آنها به فرض این که مسیر ورود به رقابت‌های انتخاباتی را در پیش بگیرند به انتخاب میان ائتلاف و عدم ائتلاف می‌رسند. برخی اصلاح‌طلبان با توجه به عملکرد دولت روحانی و بی‌پاسخ ماندن مطالبات مردم و جریان اصلاح‌طلب ترجیح می‌دهند که از تاکتیک ائتلاف عبور کنند. برای مثال غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران در گفت‌وگویی در این باره گفته بود که اگر قرار بر ائتلاف باشد حتما ائتلاف درون جریانی خواهیم داشت و ائتلاف به شیوه قبلی تکرار نمی‌شود.

گروه دیگری از اصلاح‌طلبان اما می‌دانند که اگر یک بار دیگر به واسطه رد صلاحیت نیروهای اصلاح‌طلب در تنگنا قرار بگیرند چاره‌ای غیر از ائتلاف دوباره نمی‌ماند. دوراهی ائتلاف و عدم ائتلاف، نوشتن فهرست احتمالی اصلاح‌طلبان را سخت می‌کند. با این وجود اسحاق جهانگیری یکی از اعضای این فهرست است. او در انتخابات ٩٦ کاندیدای پوششی روحانی بود و در مناظرات انتخاباتی چنان درخشید که برخی اصلاح‌طلبان ترجیح می‌دادند اصلا انصراف ندهد. کدورت ایجاد شده میان دولت و جهانگیری و کم رنگ شدن نقش او حتی سبب شده بود که برخی به جهانگیری پیشنهاد بدهند که از دولت جدا شده و از حالا فعالیت انتخاباتی خود را شروع کند.

محمد رضا عارف، رییس فراکسیون امید که در انتخابات ٩٢ به نفع روحانی کنار کشید یکی دیگر از گزینه‌ها، موجود در فهرست اصلاح‌طلبان است. اما اقبال مجلسی‌ها از او در انتخابات هیات رییسه مجلس نشان داد که حتی در مقابل فردی مثل لاریجانی نیز شانس پیروزی دارد. همین هم سبب شد که بلافاصله بعد از انتخابات هیات رییسه شایعه کاندیداتوری او در انتخابات ١٤٠٠ مطرح شود.

چهره‌های سیاسی دیگری نیز در فهرست اصلاح‌طلبان قرار دارند که عمدتا در دولت روحانی مشغول به کار هستند. از محمدجواد ظریف گرفته تا بیژن زنگنه. اگر چه نمی‌توان چالش‌های اخیر دولت و کاهش شانس اعضای کابینه را نادیده گرفت. با این وجود اخبار غیر رسمی از برنامه‌ریزی عباس آخوندی برای انتخابات ١٤٠٠ به گوش می‌رسد. این‌ طور که شنیده می‌شود مسعود پزشکیان را نیز باید به این فهرست افزود.

گزینه‌های اعتدال و ائتلاف

اعتدال‌گراها یا اصولگرایان میانه‌رو در شرایط فعلی و با افزایش فشارها به دولت گمان می کنند بیشترین شانس را برای پیروزی در انتخابات ١٤٠٠ دارند. آنها می‌دانند که تندروها مورد اقبال مردم قرار نخواهند گرفت و امید دارند اصلاح‌طلبان نیز به واسطه عدم موفقیت دولت روحانی ریزش رای داشته‌اند لذا این میانه‌روها و معتدلین هستند که باید برای ورود به زمین انتخابات آماده شوند.

هرچند برخی از چهره‌های سیاسی معتقدند شاید اصولگرایان برای بازگشت به قدرت باز هم به سراغ ناطق نوری خواهند رفت اما شواهد امر نشان می دهد گزینه کاندیداتوری ناطق نوری چندان قابل طرح نیست زیرا او سال‌ها است از کنشگری سیاسی فاصله گرفته و بیشتر انتظار می‌رود که در روند انتخابات ١٤٠٠ به واسطه حمایت از یک کاندیدا موثر باشد. علی مطهری و محمود واعظی را نیز باید به این فهرست افزود. واعظی کاندیدای بالقوه حزب اعتدال و توسعه است اما شانس چندانی ندارد. نقش پررنگ واعظی در دولت روحانی و نارضایتی‌های موجود از دولت روحانی او را به حاشیه می‌راند.
نظر شما