پوران درخشنده از «پرنده کوچک خوشبختی» می گوید
پوران درخشنده با یادآوری خاطراتی از فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» از بازیگران کودک فیلمهایش گفت که با وجود مشکلات جسمی به یک الکو و قهرمان تبدیل شدند.
پوران درخشنده با یادآوری خاطراتی از فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» از بازیگران کودک فیلمهایش گفت که با وجود مشکلات جسمی به یک الکو و قهرمان تبدیل شدند.
به گزارش صدای ایران از ایسنا، کارگردن فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» در بیان خاطراتی از زمان ساخت این فیلم و انتخاب بازیگر کودکش گفت: در «پرنده کوچک خوشبختی» همه با هم زندگی کردیم و روزهای تلخ و شیرین زیادی داشتیم. بازیگر فیلم تنها هشت سال داشت که او را از مدرسه ناشنوایان انتخاب کردیم. دختری پرخاشگر و ناسازگار. بعد از اینکه او را برای این نقش انتخاب کردیم او تصمیم گرفت همراه من بیاید و با من زندگی کند، از خانوادهاش خداحافظی کرد و اسباب اثاثیه و عروسکهایش را برداشت و به خانه من آمد. با توجه به محدودیتهای ارتباطی که بین ما وجود داشت فیلمنامه را از اول تا آخر برایش مثل قصه میخواندم و آن را با هم کار میکردیم. برایم سخت بود که بتوانم بسیاری از مفاهیم را برایش باز و تفسیر کنم مثل غش کردن که نمیدانستم چگونه باید آن را برایش توضیح دهم، بنابراین تمام لحظات فیلم را از اول تا آخر برای او بازی کردم و با بازی کردنم توانستم به او بفهمانم مفهوم و معنای صحنهها چیست.
درخشنده در ادامه با اشاره به یکی از صحنههای فیلم بیان کرد: در یکی از صحنهها که «ملیحه» (بازیگر کودک) با دیدن یک ماشین اسباببازی باید حالش بد میشد من هر تلاشی کردم نتوانستم صحنه را برای او توضیح دهم ضمن اینکه آن زمان برای اولین بار با یک تهیهکننده بخش خصوصی کار میکردم که میخواست بازیگری شنوا در فیلم بیاورد، اما من میخواستم بازیگری ناشنوا داشته باشم. برای آن صحنه انرژی زیادی گذاشتم و تمام حالتهای غش را برای او بازی کردم. این درحالی بود که ملیحه به شدت ترسیده بود ولی وقتی این صحنه را بازی کرد همه در پشت صحنه برایش دست زدند.
وی با اشاره به حضور زندهیاد هما روستا در این فیلم گفت: این دومین کار سینمایی و تجربه و فرصت خوبی برای من بود تا با هنرمند بزرگی مثل هما روستا کار کنم. روش کاری من مثل تئاتر مرتب و منظم است و شامل روخوانی و دورخوانی و تمرینهای متعدد میشود. خانم روستا تا دیروقت شب سر صحنه میماند و آقای سمندریان با فرزندشان که آن زمان کوچک بود آنجا میآمدند تا ایشان بتوانند سر صحنه به بهترین شکل نقش را ایفا کنند. تمرینهای خیلی زیادی داشتیم که خوب بود و تماشاگران هم از نتیجه آن استقبال کردند. ساخت این فیلم هم فرصت خیلی خوبی برای من شد چرا که توانستم مسیر کاری همراه با وسواس بیشتری را جلو بروم.
درخشنده درباره وجود جنبههای روانشناختی در تمامی آثارش و همچنین نوع ارتباطش با بازیگر ناشنوای فیلم پس از پایان فیلمبرداری گفت: من به روانشناسی و مسائل مربوط با آن علاقهمندم چون بدون شناخت روان انسانها نمیتوانید مشکلات آنها را نشان دهید، به همین خاطر باید دنبال چیزی بگردیم که به انسانها لطمه وارد کرده است. در مورد عطیه (که با خانواده و فرزندانش در نشست حاضر بود) باید بگویم تمام تاثیری که باید روی او میگذاشتم در طول فیلمبرداری انجام شد و اصلاً او پس از فیلمبرداری یک آدم دیگری شده بود. زمان فیلمبرداری هم او را از خودم جدا نمیکردم و نمیگذاشتم کسی روی او تاثیر بگذارد تا از فضایی که شب و روز برایش ساخته بودم جدایش کند. پس از پایان فیلمبرداری اتفاقات خوبی برای او افتاد؛ در درسهایش پیشرفت کرد و گویشش بسیار بهتر شد چون برای صحنه آخر فیلم که باید حرف می زد، خیلی تمرین کرده بودیم. ضمن اینکه نقش او شخصی بود که میشنید و نمیتوانست حرف بزند اما خودش نمیشنید و من هم با علائم و شماره ریتم او را هدایت میکردم. عطیه در ورزش موفق شد، یک مغازه تاسیس کرد و پس از ازدواج با همسرش که او هم ناشنواست زندگی موفقی دارند. ما هیچ وقت همدیگر را رها نکردیم و در تمام سالها با هم بودیم ضمن اینکه در همان زمان عطیه برای دوستان و همکلاسیهایش هم یک الگو شد.
او تصریح کرد: اتفاقی مشابه این در یکی دیگر از فیلمهایم به نام «کودکان ابدی» افتاد که در آن یک کودک سندروم دان نقش خودش را بازی میکرد و مقاومت زیادی در برابر حضور او در این فیلم وجود داشت اما نه تنها او در فیلم به خوبی بازی کرد بلکه بعد از فیلم در میان سایر کودکان سندروم دان یک قهرمان ورزشی شد.
درخشنده که در اولین جلسه مروری بر آثار سینماگران ایرانی با نمایش فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» در محل موسسه تازهتاسیس خورمهر صحبت میکرد، درباره دلیل تاسیس یک موسسه آموزشی سینمایی هم گفت: با مراجعه ساکنان محلی (یوسف آباد) و درخواست آنها برای آموزشگاه احساس نیاز به وجود چنین موسسهای در این محل باعث شد تا با بضاعت اندکی که وجود داشت این محل را اجاره کنیم. اشتیاق و علاقه آنها این شد که خواستم چنین محلی را تاسیس کنم تا در سینمای کوچکی که مشاهده میکنید بتوانیم فیلم ببینیم، نقد کنیم و خوشحال باشیم که استعدادهای محل جایی برای شکوفایی دارند. به ویژه این که درخواستهای زیادی از والدین این بچهها که جای خالی چنین مرکزی را احساس کرده بودند داشتیم.
این سینماگر افزود: تلاش ما این است که ببینیم چه کاری میتوانیم برای فیلمسازان جوان بکنیم و تا چه حد میتوانند خلاقیت خود را گسترش دهند ضمن اینکه ما در برنامه کاری خود حمایت از فیلمسازان کوتاه را در حد توان و به شکل حمایت مالی هم داریم.
به گزارش صدای ایران از ایسنا، کارگردن فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» در بیان خاطراتی از زمان ساخت این فیلم و انتخاب بازیگر کودکش گفت: در «پرنده کوچک خوشبختی» همه با هم زندگی کردیم و روزهای تلخ و شیرین زیادی داشتیم. بازیگر فیلم تنها هشت سال داشت که او را از مدرسه ناشنوایان انتخاب کردیم. دختری پرخاشگر و ناسازگار. بعد از اینکه او را برای این نقش انتخاب کردیم او تصمیم گرفت همراه من بیاید و با من زندگی کند، از خانوادهاش خداحافظی کرد و اسباب اثاثیه و عروسکهایش را برداشت و به خانه من آمد. با توجه به محدودیتهای ارتباطی که بین ما وجود داشت فیلمنامه را از اول تا آخر برایش مثل قصه میخواندم و آن را با هم کار میکردیم. برایم سخت بود که بتوانم بسیاری از مفاهیم را برایش باز و تفسیر کنم مثل غش کردن که نمیدانستم چگونه باید آن را برایش توضیح دهم، بنابراین تمام لحظات فیلم را از اول تا آخر برای او بازی کردم و با بازی کردنم توانستم به او بفهمانم مفهوم و معنای صحنهها چیست.
درخشنده در ادامه با اشاره به یکی از صحنههای فیلم بیان کرد: در یکی از صحنهها که «ملیحه» (بازیگر کودک) با دیدن یک ماشین اسباببازی باید حالش بد میشد من هر تلاشی کردم نتوانستم صحنه را برای او توضیح دهم ضمن اینکه آن زمان برای اولین بار با یک تهیهکننده بخش خصوصی کار میکردم که میخواست بازیگری شنوا در فیلم بیاورد، اما من میخواستم بازیگری ناشنوا داشته باشم. برای آن صحنه انرژی زیادی گذاشتم و تمام حالتهای غش را برای او بازی کردم. این درحالی بود که ملیحه به شدت ترسیده بود ولی وقتی این صحنه را بازی کرد همه در پشت صحنه برایش دست زدند.
وی با اشاره به حضور زندهیاد هما روستا در این فیلم گفت: این دومین کار سینمایی و تجربه و فرصت خوبی برای من بود تا با هنرمند بزرگی مثل هما روستا کار کنم. روش کاری من مثل تئاتر مرتب و منظم است و شامل روخوانی و دورخوانی و تمرینهای متعدد میشود. خانم روستا تا دیروقت شب سر صحنه میماند و آقای سمندریان با فرزندشان که آن زمان کوچک بود آنجا میآمدند تا ایشان بتوانند سر صحنه به بهترین شکل نقش را ایفا کنند. تمرینهای خیلی زیادی داشتیم که خوب بود و تماشاگران هم از نتیجه آن استقبال کردند. ساخت این فیلم هم فرصت خیلی خوبی برای من شد چرا که توانستم مسیر کاری همراه با وسواس بیشتری را جلو بروم.
درخشنده درباره وجود جنبههای روانشناختی در تمامی آثارش و همچنین نوع ارتباطش با بازیگر ناشنوای فیلم پس از پایان فیلمبرداری گفت: من به روانشناسی و مسائل مربوط با آن علاقهمندم چون بدون شناخت روان انسانها نمیتوانید مشکلات آنها را نشان دهید، به همین خاطر باید دنبال چیزی بگردیم که به انسانها لطمه وارد کرده است. در مورد عطیه (که با خانواده و فرزندانش در نشست حاضر بود) باید بگویم تمام تاثیری که باید روی او میگذاشتم در طول فیلمبرداری انجام شد و اصلاً او پس از فیلمبرداری یک آدم دیگری شده بود. زمان فیلمبرداری هم او را از خودم جدا نمیکردم و نمیگذاشتم کسی روی او تاثیر بگذارد تا از فضایی که شب و روز برایش ساخته بودم جدایش کند. پس از پایان فیلمبرداری اتفاقات خوبی برای او افتاد؛ در درسهایش پیشرفت کرد و گویشش بسیار بهتر شد چون برای صحنه آخر فیلم که باید حرف می زد، خیلی تمرین کرده بودیم. ضمن اینکه نقش او شخصی بود که میشنید و نمیتوانست حرف بزند اما خودش نمیشنید و من هم با علائم و شماره ریتم او را هدایت میکردم. عطیه در ورزش موفق شد، یک مغازه تاسیس کرد و پس از ازدواج با همسرش که او هم ناشنواست زندگی موفقی دارند. ما هیچ وقت همدیگر را رها نکردیم و در تمام سالها با هم بودیم ضمن اینکه در همان زمان عطیه برای دوستان و همکلاسیهایش هم یک الگو شد.
او تصریح کرد: اتفاقی مشابه این در یکی دیگر از فیلمهایم به نام «کودکان ابدی» افتاد که در آن یک کودک سندروم دان نقش خودش را بازی میکرد و مقاومت زیادی در برابر حضور او در این فیلم وجود داشت اما نه تنها او در فیلم به خوبی بازی کرد بلکه بعد از فیلم در میان سایر کودکان سندروم دان یک قهرمان ورزشی شد.
درخشنده که در اولین جلسه مروری بر آثار سینماگران ایرانی با نمایش فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» در محل موسسه تازهتاسیس خورمهر صحبت میکرد، درباره دلیل تاسیس یک موسسه آموزشی سینمایی هم گفت: با مراجعه ساکنان محلی (یوسف آباد) و درخواست آنها برای آموزشگاه احساس نیاز به وجود چنین موسسهای در این محل باعث شد تا با بضاعت اندکی که وجود داشت این محل را اجاره کنیم. اشتیاق و علاقه آنها این شد که خواستم چنین محلی را تاسیس کنم تا در سینمای کوچکی که مشاهده میکنید بتوانیم فیلم ببینیم، نقد کنیم و خوشحال باشیم که استعدادهای محل جایی برای شکوفایی دارند. به ویژه این که درخواستهای زیادی از والدین این بچهها که جای خالی چنین مرکزی را احساس کرده بودند داشتیم.
این سینماگر افزود: تلاش ما این است که ببینیم چه کاری میتوانیم برای فیلمسازان جوان بکنیم و تا چه حد میتوانند خلاقیت خود را گسترش دهند ضمن اینکه ما در برنامه کاری خود حمایت از فیلمسازان کوتاه را در حد توان و به شکل حمایت مالی هم داریم.
نظر شما