شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 05

(طنز) ساخت داخل

کد خبر: ۱۸۹۴۴
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۵
پوریا عالمی در شرق نوشت:


قطار به هواپیما گفت: تو چرا هی می‌خوری زمین؟
هواپیما به قطار گفت: همه‌ش به‌خاطر اضافه‌وزن است. تو خیلی منفی‌نگری می‌کنی‌ها. همین‌که با این‌همه وزن خودم را تکان می‌دهم و روی باند هواپیما سُر می‌خورم باید ازم تقدیر کنند.
قطار گفت: خب من هم سُر می‌خورم.
هواپیما گفت: یعنی تفاهم داریم؟
قطار گفت: نخیر هم. تو هی می‌خوری زمین مردم می‌روند هوا. من از خشونت بیزارم.
هواپیما گفت: بخورم زمین مردم بروند هوا بهتر از این است که مثل تو بیفتم تو دره مردم بروند زیرزمین.
قطار افسردگی گرفت و زانوهاش را جمع کرد تو خودش و مردم مچاله شدند و آمار تلفات رفت بالا.
هواپیما هم که این صحنه را دید چشم‌هاش پر اشک شد و جایی را ندید و خورد تو دیوار.
چندتا خودرو ساخت داخل سریع زدند روی ترمز که مثل همه سریع کارشناسی کنند ببینند تقصیر کی بوده.
خودرو اول که موتورش خوب کار نمی‌کرد و زبانش می‌گرفت، زد روی ترمز و گفت: تتتتصادف روووو بببببین...
خودرو اول که زد روی ترمز، خودرو دوم ترمزش نگرفت و بی‌ادبی نباشد از انتها زد به خودرو اول. خودرو جلو از انتها جمع شد و خودرو عقبی از جلو جمع شد. درواقع عقب‌وجلو خودرو جلو و عقب یکی شد و جمع شد.
شهر شلوغ‌پلوغ و ترافیک شده بود. خودرو اول که جمع شده بود اگزوزش خرت‌خرت کرد و گفت: نمردیم و از عقب خوردیم و تا کاپوت جلو جمع شدیم...
خبرنگار واحد مرکزی خبر در همین لحظه در صحنه حاضر شد و با خودرو و قطار و هواپیما که همه با هم همشهری بودند و یک‌جا به دنیا آمده بودند و همه با هم تبدیل به آهن‌پاره شده بودند، گفت‌وگو کرد. خبرنگار پرسید: من مطمئنم شما آهن‌پاره نیستید و این منفی‌بافی مطبوعاتی است. حالا همه با هم خیلی بلند بگویید که همه بشنوند، شماها دقیقا چی هستید؟
آهن‌پاره‌ها گفتند: ما مایه مباهاتیم.
مردم هم خواستند مایه‌های مباهات را تشویق کنند. اما دستشان زیر سنگ که هیچی، زیر آهن بود. و من هم که لای فرمان آمبولانس‌ گیر کرده بودم و کاری از دستم برنمی‌آمد و جاده فریاد می‌زد بیا... و من هم رفتم سمت افق گم شوم.

ادامه داستان...
هواپیما عاشق قطار شده بود و قصد ازدواج داشت و خودرو اول و خودرو دوم هی نه می‌آوردند.
خلاصه هواپیما چرخش را کرد توی یک کفش و آخرش با قطار ازدواج کرد. بچه‌شان هم شد «هواطار» و «قطپیما» این نوع ازدواج فامیلی هم توی ایران بی‌سابقه نیست. مثل چی؟ مثل پژو و پیکان، مثل هندوانه و آناناس، مثل پراید و وانت.
نظر شما