تا سَنجَر/ سیدعلی صالحی
«بیایید
کوهها از پی پاهای من به سَنجَر رسیدهاند
بیایید
بارانها
در ادامه دستهای من
دنیا را از خون و خاکستر خواهند شست
بیایید
دریاها
از دو دیده من راه افتاده آمدهاند
برای کردستان رویا و رهایی آوردهاند
من تنها نیستم،
نالی، هَلمَت، کژال، شیرکو، عبدالله
همه به سَنجَر رسیدهاند
اما تو نه از کوه خواهی گذشت
نه از رود و نه از دریا
کُرد ... کُرد ... تنها کُرد کافی است
تا تو را در توفان تاریکیها کفن کند»
نظر شما