سه‌شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 15

(تصویر) دختری که در اثر سقوط هواپیما در جاده کرج کشته شد

کد خبر: ۱۸۴۴۴
تعداد نظرات: ۴۲ نظر
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۰:۳۷
صدای ایران- دانشجوی ترم ۵ رشته رادیولوژی دانشگاه تهران بود. او با حمایت و راهنمایی‌های خانواده به سرعت پله‌های ترقی رابالا می‌رفت تا اینکه حادثه‌ای تلخ آرزوهای شیرین‌مان را تلخ کرد و خط سیاهی بر آرزوهای دخترم در دفتر زندگی‌اش کشید.


دختر جوانی که در لحظه سقوط هواپیما در حال عبور از محل حادثه بود، بر اثر برخورد یک کامیون دچار مرگ مغزی شد. این حادثه زمانی روی داد که راننده کامیون براثر دیدن صحنه سقوط هواپیما در چند متری‌اش وحشت زده پا  روی پدال ترمز گذاشت و راننده خودرو تاکسی که در سمت پشت کامیون در حال حرکت بود با وجود ترمز شدید بشدت با کامیون برخورد کرد.

نخستین روز تولد

«محمد قاسمی» پدر داغدار ۴۸ ساله در حالی که اشک گوشه چشمانش را پاک می‌کند خاطرات روزهایی را مرور می‌کند که خداوند به آنها دختر عطا کرده بود، می‌گوید:  ۱۳ آذر سال ۷۲ خداوند به ما دختری هدیه کرد نامش را حدیثه گذاشتیم دقیقاً در تاریخی به دنیا آمد که نخستین سالگرد ازدواج  وپیوند زندگی مشترک مان بود.

همان سال سالگرد ازدواج و تولد حدیثه را با هم جشن گرفتیم. همسرم در تربیت فرزندان نقش اصلی را  به عهده داشت و چون در تربیت معلم فعالیت داشت دخترمان را به راهی درست هدایت کرد. یه گزارش سایت خبرده ، ما از همان مقطع ابتدایی متوجه علاقه حدیثه به رشته پزشکی شده بودیم همیشه آرزو داشت پزشک شود آرزوی ما هم این بود که در یکی از شاخه‌های  پزشکی خدمتگزار باشد و به مردم و جامعه خدمت کند.

دانشجوی ترم ۵ رشته رادیولوژی دانشگاه تهران بود. او با حمایت و راهنمایی‌های خانواده به سرعت پله‌های ترقی رابالا می‌رفت تا اینکه حادثه‌ای تلخ آرزوهای شیرین‌مان را تلخ کرد و خط سیاهی بر آرزوهای دخترم در دفتر زندگی‌اش کشید.

روز حادثه

پدر در حالی که از روز حادثه به تلخی یاد می‌کند می‌گوید: حدیثه به خاطر درس و ادامه تحصیل  باید هفته‌ای یک‌بار از شهریار به تهران می‌آمد و روز ۱۹ مرداد مثل همیشه در جاده شهریار به سمت تهرانسر در تاکسی نشسته و به طرف دانشگاه می‌رفت و کامیونی جلوتر از تاکسی آنها در حال حرکت بود  که ناگهان مسافران متوجه می‌شوند هواپیمایی  در آسمان در حال سقوط است و فاصله چندانی با آنها ندارد راننده کامیون به سرعت ترمز می‌کند و راننده تاکسی برای فرار از این وضعیت مجبور به ترمز می‌شود بر اثر این تغییر وضعیت ناگهانی  حدیثه که در صندلی جلو نشسته بود به کامیون کوبیده شده  و بشدت آسیب می‌بیند.

پدر که صدایش می‌لرزد ادامه می‌دهد: ساعت ۱۰ صبح بود مردی ناشناس به من زنگ زد و گفت دخترم در این جاده تصادف کرده است همان لحظه به واسطه شغلی که دارم داشتم مشکلات بیمارستانی یک مادر شهید را رفع می‌کردم. به سرعت از اداره بیرون زدم همان زمان بود که خانمی‌از حراست فرودگاه مهرآباد  زنگ زد هواپیمایی سقوط کرده است و بر اثر آن تصادفی رخ داده و دخترم را با آمبولانس به بیمارستان برده‌اند و مدارکش در حراست فرودگاه است. نمی‌دانم چطور خود را به بیمارستان رسول اکرم(ص) رساندم در طول مسیر به‌ همسر و اقوام اطلاع دادم.

وقتی وارد بیمارستان شدم گفتند چنین بیماری نداشته‌اند نیم ساعت با وضعیتی پریشان به جست و جو پرداختم ولی بی‌فایده بود  و با اقوام و آشنایان قرار گذاشتیم تمام بیمارستان‌های همجوار را بگردیم تا دخترم را پیدا کنیم. بیمارستان‌ها شلوغ بود و هیچ کس جوابگو نبود البته حق هم داشتند چون حادثه سقوط  هواپیما رخ داده بود و همه درگیر بودند. همسرم با برادرش به بیمارستان فیاض‌بخش ۲ رفته بودند اما گفته بودند چنین بیماری نداریم، هنگامی که در حال خارج شدن از بیمارستان بودند  ناگهان همسرم لنگه کفشی را دیده بود که شبیه کفش‌های حدیثه بود وقتی خود را به مجروحی که روی تخت بوده می‌رساند از روی مانتوی حدیثه او را شناسایی می‌کند.

پدر اضافه می‌کند: به علت خونریزی طحال او را به اتاق عمل برده بودند، ساعت ۴ بعد از ظهر بود که دخترم را بیهوش وارد بخش کردند؛ نیاز فوری به آی‌سی‌یو داشت به عنوان یک پدر برای فرزندم که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد برای خالی شدن آی‌سی‌یو التماس می‌کردم تا شاید بتوانم در مراکز دیگر آی سی یو خالی پیدا کنم اما وقتی نگاهم به بیماران دیگر می‌افتاد احساس می‌کردم دختر من مثل همه بیماران دیگر است نمی‌توانستم خودم را راضی کنم که حق  دیگران پایمال شود.  ساعت ۱۱ شب بود که پزشکان  اعلام کردند  حدیثه مرگ مغزی شده است . در آن لحظه به اهدای عضو فکر نمی‌کردم و مدام این فکر در ذهن من مرور می‌شد که پنج شب پیش به مادرش گفته بود یک سال دیگر پایان‌نامه‌اش تمام می‌شود و می‌خواهد با یک پزشک مطب دایر کنند.

تصمیمی بزرگ

پدر از لحظه‌هایی می‌گوید که تصمیم گرفته بود با وجود تمام تلخی‌هایش تصمیم بزرگی بگیرد. ‌او ادامه می‌دهد: ساعت چهار و نیم صبح بود که در بیمارستان به این فکر افتادم اعضای بدن حدیثه را اهدا کنیم در همان زمان همسر دایی حدیثه پیش من آمد و گفت می‌خواهد  موضوعی را بیان کند، از من پرسید طاقت شنیدن حرفی را دارم یا خیر.  پیامکی را از دخترم نشان داد که در متن آن نوشته بود تاریخ ۱۷ مرداد فرم و درخواست کارت اهدای عضو را پرکرده است، در آن لحظه تصویر فرزندان شهدا جلوی چشمانم آمد، راهی دیگر پیش پایم قرار نداشت، نمی‌توانستم بگویم پدر شهید هستم و افتخار می‌کنم اما با این بخشش سربلند بودم.

ساعت ۵ صبح بود که همسرم را صدا زدم و با او به گوشه‌ای رفتیم تا در این مورد صحبت کنیم به همسرم گفتم حدیثه نهایتاً یک ساعت، ‌دوساعت، ‌یک روز یا دو روز دیگر زنده می‌ماند اگر اعضای بدنش را به بیماران هدیه نکنیم شاید دلمان بسوزد اگر هر لحظه قلبش از کار بایستد دیگر نمی‌توانیم کاری کنیم پس اگر رضایت بدهی قلب حدیثه برای همیشه خواهد تپید. با همسرم نزد  پزشک رفتیم و رضایت خود را اعلام کردیم. ساعت ۶ صبح همان پزشک به کنارمان آمد و گفت خوب است که به سرعت تصمیم گرفتید.

بخششی ماندگار

«من در این بخشش خود را سهیم نمی‌دانم چون خواسته دخترم بود و من از آن بی‌اطلاع بودم. او خواسته بود تا سرنوشت چنین رقم بخورد، شروع این کار بزرگ با او بود و ادامه‌دهنده این راه ما هستیم به عنوان یک ایرانی که سهمی در این کار بزرگ نداشتم به دخترم افتخار می‌کنم  او کاری را کرد که من به عنوان یک پدر این کار را تایید کرده و می‌پسندم.»

پدر که آخرین وداع را با جگر گوشه‌اش انجام داده می‌افزاید: وقتی فرزندی باعث افتخار و آبروی خانواده می‌شود  همه از او تعریف می‌کنند. محبت و مظلومیت حدیثه زبانزد همه بود. دوستان، آشنایان و هر کسی که او را می‌شناخت وقتی متوجه این حادثه شد  کنارمان بود و دلداری‌مان می‌داد با صحنه‌هایی مواجه شدم که باور نمی‌کردم این همه تعریف از دخترم باشد.

همیشه دلم می‌خواست با دخترم درد دل کنم اما او به حدی شرم و حیا داشت که همیشه فقط از او احترام می‌دیدم و با دخترم رو در بایستی داشتم. شاید هر فردی که تصویر یا صدای من را ببیند و بشنود دلش برای من بسوزد  و بگوید این پدر عزیزی را از دست داده است و با اهدای عضو  الان در دلش چه می‌گذرد اما با شهامت می‌گویم ذره‌ای از اینکه اعضای بدن دخترم را بخشیده‌ام ناراحت نیستم.

خدا یک روز او را به زندگی‌ام هدیه کرد و امروز از من گرفت. هر روز از خداوند تشکر می‌کردم به خاطر تمام موهبت‌هایی که در زندگی به من و خانواده ام عطا کرده بود و حالا باور دارم  این تقدیر الهی است که در سرنوشت مان رقم خورد.

پدر ادامه می‌دهد: از زمانی که چشم به دنیا باز کردم همیشه خوبی بود که خداوند نصیب زندگی‌مان می‌کرد. پدر و مادر خوب، ‌همسر و فرزندان خوب و با محبت و هر آنچه که از خداوند خواسته بودم در زندگی داشتم همیشه همه چیز با آرامش برایم به وقوع می‌پیوست تا اینکه ‌چند ماه پیش با خدا درددل کردم و گفتم خدایا اگر حرفی زدم از من نشنیده بگیر، ‌خدایا چقدر مهربانی که تا به الان به همه خواسته‌هایم رسیده ام تو را قسم می‌دهم ،‌به خاطر دل نازک ام  روزهای بد را در سرنوشتم قرار ندهی اما الان با این اتفاق به خودشناسی رسیده ام و باز هم سعی می‌کنم از امتحان الهی سربلند بیرون آیم. بالاخره چرخ گردون چرخید و روزهای بد برایم فرا رسید اما تلاش می‌کنم تا با این مصیبت کنار آیم. مگر فرزند من بالاتر از فرزندان خانواده‌های دیگر بود  مگر این ۴۰ خانواده‌ای که در سقوط هواپیما داغدار شدند عزیزشان را از دست ندادند از این اتفاق به خودشناسی و خودباوری رسیدم.

آرزوهای پدرانه

با اینکه برای دخترش آرزوهای رنگین زیادی داشت اما از اینکه جان چند بیمار را نجات داده است خوشحال بود و همین موضوع به این پدر داغدیده آرامش می‌داد. وی می‌گوید: عاطفه و مهر و محبت مردم ایران در جهان شهرتی خاص دارد چرا در جامعه ایرانی باید عاطفه کمرنگ شود چرا عاطفه‌ها از بین رفته است آرزو دارم و دعا می‌کنم عاطفه‌ها رنگ بگیرند تا چنین بخشش‌های بزرگی شکل بگیرد و با نوعدوستی به جامعه خدمت کنیم. فقط ناراحت هستم در حق دخترم پدری نکردم هیچ وقت تولد ۱۶ سالگی اش را فراموش نمی‌کنم آن روز وقتی روز تولدش را تبریک گفتم از روی احترام و حیا پیشانی‌ام را بوسید.

حدیثه دلش می‌خواست به بیماران خدمت کند و آنها را از درد و رنج بیماری نجات دهد اما این اتفاق باعث شد تا او با اهدای اعضای بدنش اخلاقی پزشکی را به یادگار گذارد. همه امیدم در زندگی تپیدن قلب دخترم در سینه همنوعم است این مراسم تمام می‌شود و در نهایت من و مادرش هستیم که باید با امید تپیدن قلب حدیثه زندگی کنیم به این باور رسیده‌ایم که از این به بعد به این فکر کنیم او پزشکی حاذق است که در گوشه‌ای از این کشور در شهری به مردم خود خدمت می‌کند. درست است که او را در ظاهر نمی‌بینیم اما قلب حدیثه همیشه با ما است.

خبرده

نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۴
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۴۲
رضا 7
|
|
۰۱:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
خداوند بهتون صبر بده و دختر عزیزتون رو با فاطمه زهرا محشور کنه.
ناشناس
|
|
۰۱:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
خیلی غم انگیز و خیلی زیبا و عبرت اموز بود روحش شاد اگه زنده بود حتما پزشک بزرگی میشد ولی از تقدیر گریزی نیست روحش شاد
حسین کش وند
|
|
۰۳:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
شما انسان بزرگی هستی واقعا" غم انگیز بود
فاطمه
|
|
۱۱:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
خدا ه خانواده اش صبر بده
امیدوارم اون دنیا پیش ائمه جایگاه خوبی داشته باشه
منم خیلی دوست دارم واسه اهداء عضو ثبت نام کنم اما خانواده ام اجازه
Vahid
|
|
۱۵:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
Khodavand be shoama sabr ata farmayad
ناشناس
|
|
۱۵:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
روحش شاد
سید جاسم
|
|
۱۵:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
روحش شاد ودر جوار اقا امام حسین
مير حيدر
|
|
۲۰:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
خدا با صلحا محشورش فرمايد و دل داغدار شما را هر چه زود تر التيام دهد منكه نتوانستم جلوي گريه ام را بگيرم
hamed
|
|
۲۲:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
من واقعا شوکه شدم
دنیا
|
|
۱۰:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
خدای مهربان صبری عظیم به شما و تمام داغداران حادثه سقوط هواپیما عنایت فرماید و اجرکم عندالله
مهدی
|
|
۲۱:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۶
خداوندروح بزرگ این بزرگوارراغریق رحمت کند به خانواده داغدارشان تسلیت عرض میکنم روحش شادنثارروحش 5صلوات
لعیا
|
|
۰۰:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۷
خدا گل چینه
خودم
|
|
۱۰:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۷
خدا لعنت کنه مسببین این حادثه را که چنین خانواده هایی را داغ دار عزیزانشان کردند
محسن جلالی از اصفهان
|
|
۰۹:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۸
از خداوند متعال برای این عزیز از دست رفته آرزوی مغفرت و برای خانواده محترمشان صبری چون صبر ایوب خواستارم . ما را در غم خود شریک بدانید
MoHaMaD GaVaD
|
|
۱۰:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۸
خیل شوکه شدم....خدا بهتون صبربده
عادل
|
|
۱۱:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۸
روحش شاد و ارزوی صبر برای خانواده
محسن جلالی
|
|
۱۲:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۸
ضمن عرض تسلیت به پدر و مادر این عزیز از دست رفته : واقعا" سخت و دشوار است که فرزند صالح و تربیت یافته در مکتب حضرت فاطمه (ُس) را به خاک سپردید خدا وند به شما صبر و اجری جزیل عطا فرماید . انشالله سر سفره حضرت فاطمه س و ارباب شهیدان امام حسین ع مهمان گردد . روحش شاد و قرین رحمت الهی باد
مجید
|
|
۱۳:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۸
ضمن عرض تسلیت به پدر و مادر این عزیز از دست رفته : خداوندروح بزرگ این بزرگوارراغریق رحمت کند به خانواده داغدارشان تسلیت عرض میکنم روحش شادنثارروحش 5صلوات-روحش شاد ودر جوار فاطمه زهرا(س)
رضا
|
|
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۸
روحش شادویادش گرامی خداوند به پدرومادرش صبر بده
ناشناس
|
|
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۹
روحش شاد
علیرضا
|
|
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۹
خدایا شکرت با این همه نامردی هنوز بزرگ مردان و زنان هستن خدا صبرتون بده
شهرام
|
|
۱۰:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۳۰
روحش شاد و یادش گرامی
اسماعیل
|
|
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۹
خدا رحمت کند
ناشناس
|
|
۰۸:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۰
خدا رحمتش کنه.
ناشناس
|
|
۱۰:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۰
خدا به خوانواده هایی که عزیز شان را از دست داده اند صبر عطا بکند
زهرا
|
|
۱۱:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۰
روحش شاد ان شا الله درجوار حضرت زهرا آرام بگیرند
فرشته
|
|
۱۶:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۰
به خدا دارم گریه میکنم خدا صبرتون بده
بهرام
|
|
۱۹:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۰
آفرین بر دل عاشوراییتان و بر مرام علویتان و بر باور راسختان , خدا انشاء الله بر شما و بر مادر بزرگوارشان صبر دهد
علی
|
|
۲۲:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۰
خدواند به شما صیر جزیل عطا نماید چرا که یک فرشته تربیت نموده و با اینکار ، معنای انسان واقعی را بجه آوده اید چرا که دنیا متاعی گذرا بیش نیست
ناشناس
|
|
۲۳:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۰
ایران مال روزای سخت . دختر ون فرشته بود
الهی
|
|
۰۰:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۱
واقعاچشمانم اشکبارشد خداوند رحمت کندانشالله خدای بزرگ به پدرمادر حدیثه صبر بده روح ان فرشته رابه ملکوت علا بفرستد تا مهمان فرشته اسمانی شود / یقینا اینجور ادمها فرشته کره زمین هستند عمل صالح دارند /چه بگم والله بازهرا بارقعه مهشورباشد
علیرضا
|
|
۰۷:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۱
خدا رحمتش کند وروحش شاد
مهدی
|
|
۰۹:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۱
روحش شاد . خداوند در ان دنیا با هم نامش فاطمه زهرا محشورش کند.
یک پدر
|
|
۰۹:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۱
روحش شاد وخداوند به خانواده اش صبر دهد-
سخت ترین مصیبت دنیا داغ فرزند است من اصلاً نمی توانم بهش فکر کنم
طاهره
|
|
۱۰:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۱
واقعا ناراحت شدم و گریه کردم. خدا روحش را شاد کند و به شما نیز صبر بدهد.
سامان
|
|
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۱
خدا به شماصبر،وروح بزرگ ان مرحومه را شاد ومقامش را رفيع به گرذاند.انشاله
ناشناس
|
|
۱۳:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۱
انا لله و انا اليه راجعون
هموطن
|
|
۰۹:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
خیلی جانسوز و دردناک بود، بسیار متاثر و محزون شدم.
خداوند صبر جمیل به شما و خانوادهیتان عطا فرماید.
عليرضا عليزاده نيار
|
|
۱۱:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
در غم تان ما را شريك بدانيد تسليت قلبي ما را از اردبيل پذيرا باشيد
مریم
|
|
۱۲:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
خدا صبرتون بده کار بزرگی کردید اینکارتون شجاعت میخواد خدا به هر کسی نمیده روحش شاد.
محمد رضا شعباني
|
|
۱۳:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
خداوند به شما صبروبه مرحومه همنشيني با حضرت زهرا را تصيب كند
چوپانی
|
|
۱۴:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
خداوند ا با فاطمه زهرا محشورش کن
نظر شما