نشنال اینترست:
بن سلمان ناجی منطقه نخواهد بود
تلاش 'محمد بن سلمان' برای تبدیل شدن به ناجی و یک قهرمان منطقه ای همچون 'مصطفی کمال آتا تورک' در ترکیه اقدامی بیهوده است.
پایگاه نشریه آمریکایی 'نشنال اینترست' در تحلیلی از تحولات خاورمیانه به شکنندگی سیاست در عربستان پرداخت و تاکید کرد که تلاش 'محمد بن سلمان' برای تبدیل شدن به ناجی و یک قهرمان منطقه ای همچون 'مصطفی کمال آتا تورک' در ترکیه اقدامی بیهوده است.
به گزارش صدای ایران، در این مطلب که به قلم 'پاول پیلار' تحلیلگر نشنال اینترست نوشته شده، آمده است: یکی از خبرهای جذاب در باره توطئه به قدرت رسیدن محمد بن سلمان شاهزاده 32 ساله سعودی، به اقدامات او برای منزوی کردن و حصر خانگی مادرش مربوط می شود، حصری که مدت ها نیز به طول انجامید.
او با دور کردن مادر از پدر (ملک سلمان) که در یک وضعیت ناگوار روحی و روانی بسر می برد، تلاش کرد صرفا با یک تماس تلفنی او را در جریان دوری درازمدت مادرش از انظار عمومی قرار دهد، چرا که محمد بن سلمان به شدت نگران بود، مبادا مادرش با نحوه به قدرت رسیدن او مخالفت کند و بخواهد به نفع وحدت در خاندان سعودی، از شاه بخواهد مانع تندروی های وی شود.
پیلار نوشت: اگرچه می توان تعابیر مختلفی از این قبیل گزارشات کرد، از جمله شاید کسی بخواهد در وهله نخست از آنها به عنوان نشانه های مصائب بازی قدرت توسط یک سیاستمدار سخت کوش یاد کند و یا فرد دیگری بخواهد چنین برداشت کند که این شاهزاده سعودی در یک بازی قدرت متفاوت از ساختار قدرت سیاسی کشورش، پا بر زمین بازی 'اسکیت روی یخی' گذاشته که ضخامت یخ آن بسیار نازک است.
یک سیاستمدار چقدر می تواند قوی باشد تا برای نیل به قدرت حتی مجبور شود، مادر خود را نیز از سر راه بردارد.
وی افزود: این شاهزاده سعودی اقدامات دیگری را نیز شبیه آنچه که بر سر مادرش آورد انجام داد، از جمله اینکه در یک عملیات بسیار ددمنشانه هتل 'ریتز کارلتون' ریاض را به یک هتل 5 ستاره تبدیل کرد و با دستگیری شاهزاده های سعودی و حبس آنها در این هتل، سرمایه های آنها را فدای سیاست های خود کرد و البته از این اقدام به عنوان 'عملیات برای مبارزه با فساد' یاد کرد، فارغ از اینکه فساد در دستگاه حاکمه سعودی تا پیش از این معنی دیگری داشت.
تلاش محمد بن سلمان برای تحکیم قدرت در داخل کشور درحالی به سکوت واداشتن مادر و ریزش دارایی های خانوادگی وابسته شد که قدرت خارجی او نیز به حمایت دولت آمریکا از آن گره خورد، به گونه ای که سفر تقریبا سه هفته ای اخیر او به واشنگتن کاملا نشان داد که سیاست خارجی عربستان امروزه به چه میزان به حمایت های آمریکا وابسته شده است.
پیلار نوشت: البته از این سفر طولانی مدت شاهزاده سعودی به آمریکا تعابیر دیگری نیز می تواند به عمل آورد، از جمله او براحتی ثابت کرد که چگونه توانسته پایه های امنیت قدرت داخلی خود را با کمک سرنیزه و نیز وابستگی به حمایت های آمریکا تحکیم بخشد و در این مدت طولانی پایتخت را ترک کند، تجربه ای که سابقه تاریخی سفر خارجی بسیاری مقامات کشورهای دیگر خلاف آن را ثابت کرده، یعنی اینکه مقامات بسیاری از کشورها با انجام سفر خارجی مشابه، براحتی از قدرت خلع شده بودند.
ناگفته نماند که محمد بن سلمان برای توجیه این اقدامات در سیاست داخلی و خارجی کشورش تلاش می کند خود را در قرن 21 به عنوان یک مصلح و کسی که قصد دارد همچون مصطفی کمال آتا تورک در ترکیه، ساختار اجتماعی و سیاسی کشورش را نوسازی کند، معرفی نماید .
وی افزود: غافل از اینکه اقداماتی که آتا تورک به عنوان یک نظامی و قهرمان جنگ جهانی اول و نیز ناجی امپرطوری عثمانی انجام دارد، با آنچه بن سلمان مدعی آن است، بسیار متفاوت می باشد ، چرا که مصطفی کمال برخلاف محمد بن سلمان توانسته بود، اعتبار جهانی را به کشورش بازگردانده و حتی به عنوان 'پدر ملت ترک' معرفی شود.
اما محمد بن سلمان برای تسخیر حاکمیت کشورش تلاش می کند و با در پیش گرفتن سیاست 'ماکیاولیستی' صرفا به 'فرزند محبوب ملک سلمان بودن' بنازد و چنین فخر روشی کند که پدرش، پسر 'عبدالعزیز بن سعود' بنیانگذار عربستان سعودی است که همواره مورد حمایت دولت های آمریکا قرار داشته است.
این درحالی است که امروزه رویکرد کلی دولت آمریکا نسبت به عربستان در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر جهان به لحاظ سنتی تغییر کرده و چندان مطلوب ریاض نیست، به ویژه اینکه اعتبار اتباع سعودی بعد از حمله تروریستی 11 سپتامبر و افزایش نقش آنها در حملات تروریستی کمتر شده و از محبوبیت آنها در جهان نیز کاسته شده است.
با این وجود عربستان در سال های اخیر تلاش کرد با ولخرجی های زیاد، توجه آمریکایی ها را به خود جلب کرده و با حمایت مستقیم و غیر مستقیم از اندیشکده ها و مراکز مطالعاتی آمریکایی 'وجهه مشوش' خود را در نزد افکار عمومی آمریکا و جهان ترمیم کند.
از سوی دیگر محمد بن سلمان نیز بعد از روی کار آمدن 'دونالد ترامپ' در کاخ سفید، بسیار کوشید چه به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم رابطه ریاض با 'تل آویو' را فراتر از مناسبات دیپلماتیک سنتی بهبود بخشد، به رغم اینکه بخوبی می داند که رژیم صهیونیستی همچنان به سیاست های اشغالگرانه خود در فلسطین ادامه می دهد.
پیلار اضافه کرد: این ابزار تمایل بیش از حد محمد به سلمان برای نزدیکی بیشتر به واشنگتن و به ویژه به تل آویو، خود یکی دیگر از نقاط ضعف او به شمار می رود، چرا که وی برای جلب توجه آمریکا باید دست به اقدامی بزند که به نفع اسرائیل باشد، از جمله اینکه با دشمن اصلی منطقه ای اسرائیل یعنی ایران درگیر شود و حتی برخلاف اصول سنتی سیاست خارجی عربستان برای حمایت از فلسطیننیان، به این اصول پشت کرده و از دشمنان فلسطین یعنی اسرائیلی ها حمایت کند.
این شاهزاده 32 ساله برای نیل به این اهداف خود تلاش می کند رهبری یک مبارزه ضد ایرانی را به عهده بگیرد، به همین منظور اخیرا وی در برنامه 60 دقیقه ای تلویزیونی علیه سیاست های ایران بعد انقلاب سال 1379 (1357) سخنانی بر زبان آورد مبنی بر اینکه جایگاه عربستان تا قبل از انقلاب ایران به قدری در سطح جهان رفیع بود که 4 دهه سیاست منطقه ای تهران موجب تضعیف آن شده است، به همین دلیل محمد بن سلمان به زعم خود مجبور است با انجام برخی اقدامات اصلاح طلبانه در زمینه آموزش و پوشش اسلامی در سطح جامعه، از تندوری های سیاسی از جمله راه اندازی پلیس دینی در آن کشور، دوری کند.
پیلار نوشت: صرف نظر از این ادعاهای بی اساس، باید اذعان داشت که اگرچه سیاست آمریکا به سیاست عربستان وابسته نیست، اما وابستگی شدید محمد بن سلمان به حمایت های آمریکا به ویژه در حوزه اقتصاد نفتی آن کشور موجب می شود تا آمریکا براحتی بتواند از این ابزار به عنوان اهرمی برای اعمال فشار بیشتر بر ریاض به نفع منافع خود استفاده کند.
متاسفانه آمریکا تاکنون نتوانسته از این اهرم استفاده کند، چرا که بخشی از مشکل در دوستی محمد بن سلمان بی تجربه و 'جراد کوشنر' داماد دونالد ترامپ نهفته است، زیرا کوشنر همچنان تلاش می کند بدون در نظر گرفتن ملاحظات امنیتی تاریخی در مناسبات عربستان و آمریکا بر نفوذ خود بر دولت آمریکا بیفزاید و همین مسئله از قدرت خطرپذیری آمریکا در منطقه و جهان می کاهد.
خطرناک ترین بخش اقدامات کوشنر در این میان راه اندازی جنگی است که به رهبری عربستان علیه مردم یمن شروع شد و به نظر هم نمی رسد سعودی ها براحتی بخواهند منافع آمریکا را در این جنگ در نظر بگیرند، این درحالی است که دولت واشنگتن نیز تاکنون موفق نشده با هیچ قطعنامه ای در سنا و یا کنگره آن کشور علیه اقدامات عربستان سعودی در یمن مخالفت کند.
به همین دلیل، روابط کوشنر و محمد بن سلمان بزرگترین مسئله در مناسبات آمریکا با عربستان است، زیرا کاخ سفید با حمایت طولانی مدت از محمد بن سلمان که مدعی طرح های اصلاحی در کشورش است، خطری را به جان می خرد که دفع آن شاید براحتی امکان پذیر نباشد.
حمایت آمریکا از برنامه و طرح اصلاحی ادعایی شاهزاده سعودی در دراز مدت کاری عبث خواهد بود، زیرا این طرح ها به قدری غیرواقع بینانه و مغایر با ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی عربستان هستند که به هیچ وجه قابل اجرا نیستند.
به نوشته ایرنا حمایت واشنگتن از اقدامات محمد بن سلمان واقعیت تلخی است که هرکسی را به یاد حمایت آمریکا از اقدامات شاه (سابق) ایران می اندازد، چرا که او نیز همچون محمد بن سلمان با شعار اجرای طرح 'انقلاب سفید' خود، نوسازی خاصی را به سبک خودش پیش گرفته بود که شدیدا به حمایت آمریکا وابسته بود و البته با اقدامات آتا تورک در ترکیه نیز بسیار تفاوت داشت.
البته با این تفاوت که شاه ایران نیز همچون مصطفی کمال آتاتورک مجبور نشده بود برای کسب قدرت مادرش را نیز در بند کند.
به گزارش صدای ایران، در این مطلب که به قلم 'پاول پیلار' تحلیلگر نشنال اینترست نوشته شده، آمده است: یکی از خبرهای جذاب در باره توطئه به قدرت رسیدن محمد بن سلمان شاهزاده 32 ساله سعودی، به اقدامات او برای منزوی کردن و حصر خانگی مادرش مربوط می شود، حصری که مدت ها نیز به طول انجامید.
او با دور کردن مادر از پدر (ملک سلمان) که در یک وضعیت ناگوار روحی و روانی بسر می برد، تلاش کرد صرفا با یک تماس تلفنی او را در جریان دوری درازمدت مادرش از انظار عمومی قرار دهد، چرا که محمد بن سلمان به شدت نگران بود، مبادا مادرش با نحوه به قدرت رسیدن او مخالفت کند و بخواهد به نفع وحدت در خاندان سعودی، از شاه بخواهد مانع تندروی های وی شود.
پیلار نوشت: اگرچه می توان تعابیر مختلفی از این قبیل گزارشات کرد، از جمله شاید کسی بخواهد در وهله نخست از آنها به عنوان نشانه های مصائب بازی قدرت توسط یک سیاستمدار سخت کوش یاد کند و یا فرد دیگری بخواهد چنین برداشت کند که این شاهزاده سعودی در یک بازی قدرت متفاوت از ساختار قدرت سیاسی کشورش، پا بر زمین بازی 'اسکیت روی یخی' گذاشته که ضخامت یخ آن بسیار نازک است.
یک سیاستمدار چقدر می تواند قوی باشد تا برای نیل به قدرت حتی مجبور شود، مادر خود را نیز از سر راه بردارد.
وی افزود: این شاهزاده سعودی اقدامات دیگری را نیز شبیه آنچه که بر سر مادرش آورد انجام داد، از جمله اینکه در یک عملیات بسیار ددمنشانه هتل 'ریتز کارلتون' ریاض را به یک هتل 5 ستاره تبدیل کرد و با دستگیری شاهزاده های سعودی و حبس آنها در این هتل، سرمایه های آنها را فدای سیاست های خود کرد و البته از این اقدام به عنوان 'عملیات برای مبارزه با فساد' یاد کرد، فارغ از اینکه فساد در دستگاه حاکمه سعودی تا پیش از این معنی دیگری داشت.
تلاش محمد بن سلمان برای تحکیم قدرت در داخل کشور درحالی به سکوت واداشتن مادر و ریزش دارایی های خانوادگی وابسته شد که قدرت خارجی او نیز به حمایت دولت آمریکا از آن گره خورد، به گونه ای که سفر تقریبا سه هفته ای اخیر او به واشنگتن کاملا نشان داد که سیاست خارجی عربستان امروزه به چه میزان به حمایت های آمریکا وابسته شده است.
پیلار نوشت: البته از این سفر طولانی مدت شاهزاده سعودی به آمریکا تعابیر دیگری نیز می تواند به عمل آورد، از جمله او براحتی ثابت کرد که چگونه توانسته پایه های امنیت قدرت داخلی خود را با کمک سرنیزه و نیز وابستگی به حمایت های آمریکا تحکیم بخشد و در این مدت طولانی پایتخت را ترک کند، تجربه ای که سابقه تاریخی سفر خارجی بسیاری مقامات کشورهای دیگر خلاف آن را ثابت کرده، یعنی اینکه مقامات بسیاری از کشورها با انجام سفر خارجی مشابه، براحتی از قدرت خلع شده بودند.
ناگفته نماند که محمد بن سلمان برای توجیه این اقدامات در سیاست داخلی و خارجی کشورش تلاش می کند خود را در قرن 21 به عنوان یک مصلح و کسی که قصد دارد همچون مصطفی کمال آتا تورک در ترکیه، ساختار اجتماعی و سیاسی کشورش را نوسازی کند، معرفی نماید .
وی افزود: غافل از اینکه اقداماتی که آتا تورک به عنوان یک نظامی و قهرمان جنگ جهانی اول و نیز ناجی امپرطوری عثمانی انجام دارد، با آنچه بن سلمان مدعی آن است، بسیار متفاوت می باشد ، چرا که مصطفی کمال برخلاف محمد بن سلمان توانسته بود، اعتبار جهانی را به کشورش بازگردانده و حتی به عنوان 'پدر ملت ترک' معرفی شود.
اما محمد بن سلمان برای تسخیر حاکمیت کشورش تلاش می کند و با در پیش گرفتن سیاست 'ماکیاولیستی' صرفا به 'فرزند محبوب ملک سلمان بودن' بنازد و چنین فخر روشی کند که پدرش، پسر 'عبدالعزیز بن سعود' بنیانگذار عربستان سعودی است که همواره مورد حمایت دولت های آمریکا قرار داشته است.
این درحالی است که امروزه رویکرد کلی دولت آمریکا نسبت به عربستان در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر جهان به لحاظ سنتی تغییر کرده و چندان مطلوب ریاض نیست، به ویژه اینکه اعتبار اتباع سعودی بعد از حمله تروریستی 11 سپتامبر و افزایش نقش آنها در حملات تروریستی کمتر شده و از محبوبیت آنها در جهان نیز کاسته شده است.
با این وجود عربستان در سال های اخیر تلاش کرد با ولخرجی های زیاد، توجه آمریکایی ها را به خود جلب کرده و با حمایت مستقیم و غیر مستقیم از اندیشکده ها و مراکز مطالعاتی آمریکایی 'وجهه مشوش' خود را در نزد افکار عمومی آمریکا و جهان ترمیم کند.
از سوی دیگر محمد بن سلمان نیز بعد از روی کار آمدن 'دونالد ترامپ' در کاخ سفید، بسیار کوشید چه به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم رابطه ریاض با 'تل آویو' را فراتر از مناسبات دیپلماتیک سنتی بهبود بخشد، به رغم اینکه بخوبی می داند که رژیم صهیونیستی همچنان به سیاست های اشغالگرانه خود در فلسطین ادامه می دهد.
پیلار اضافه کرد: این ابزار تمایل بیش از حد محمد به سلمان برای نزدیکی بیشتر به واشنگتن و به ویژه به تل آویو، خود یکی دیگر از نقاط ضعف او به شمار می رود، چرا که وی برای جلب توجه آمریکا باید دست به اقدامی بزند که به نفع اسرائیل باشد، از جمله اینکه با دشمن اصلی منطقه ای اسرائیل یعنی ایران درگیر شود و حتی برخلاف اصول سنتی سیاست خارجی عربستان برای حمایت از فلسطیننیان، به این اصول پشت کرده و از دشمنان فلسطین یعنی اسرائیلی ها حمایت کند.
این شاهزاده 32 ساله برای نیل به این اهداف خود تلاش می کند رهبری یک مبارزه ضد ایرانی را به عهده بگیرد، به همین منظور اخیرا وی در برنامه 60 دقیقه ای تلویزیونی علیه سیاست های ایران بعد انقلاب سال 1379 (1357) سخنانی بر زبان آورد مبنی بر اینکه جایگاه عربستان تا قبل از انقلاب ایران به قدری در سطح جهان رفیع بود که 4 دهه سیاست منطقه ای تهران موجب تضعیف آن شده است، به همین دلیل محمد بن سلمان به زعم خود مجبور است با انجام برخی اقدامات اصلاح طلبانه در زمینه آموزش و پوشش اسلامی در سطح جامعه، از تندوری های سیاسی از جمله راه اندازی پلیس دینی در آن کشور، دوری کند.
پیلار نوشت: صرف نظر از این ادعاهای بی اساس، باید اذعان داشت که اگرچه سیاست آمریکا به سیاست عربستان وابسته نیست، اما وابستگی شدید محمد بن سلمان به حمایت های آمریکا به ویژه در حوزه اقتصاد نفتی آن کشور موجب می شود تا آمریکا براحتی بتواند از این ابزار به عنوان اهرمی برای اعمال فشار بیشتر بر ریاض به نفع منافع خود استفاده کند.
متاسفانه آمریکا تاکنون نتوانسته از این اهرم استفاده کند، چرا که بخشی از مشکل در دوستی محمد بن سلمان بی تجربه و 'جراد کوشنر' داماد دونالد ترامپ نهفته است، زیرا کوشنر همچنان تلاش می کند بدون در نظر گرفتن ملاحظات امنیتی تاریخی در مناسبات عربستان و آمریکا بر نفوذ خود بر دولت آمریکا بیفزاید و همین مسئله از قدرت خطرپذیری آمریکا در منطقه و جهان می کاهد.
خطرناک ترین بخش اقدامات کوشنر در این میان راه اندازی جنگی است که به رهبری عربستان علیه مردم یمن شروع شد و به نظر هم نمی رسد سعودی ها براحتی بخواهند منافع آمریکا را در این جنگ در نظر بگیرند، این درحالی است که دولت واشنگتن نیز تاکنون موفق نشده با هیچ قطعنامه ای در سنا و یا کنگره آن کشور علیه اقدامات عربستان سعودی در یمن مخالفت کند.
به همین دلیل، روابط کوشنر و محمد بن سلمان بزرگترین مسئله در مناسبات آمریکا با عربستان است، زیرا کاخ سفید با حمایت طولانی مدت از محمد بن سلمان که مدعی طرح های اصلاحی در کشورش است، خطری را به جان می خرد که دفع آن شاید براحتی امکان پذیر نباشد.
حمایت آمریکا از برنامه و طرح اصلاحی ادعایی شاهزاده سعودی در دراز مدت کاری عبث خواهد بود، زیرا این طرح ها به قدری غیرواقع بینانه و مغایر با ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی عربستان هستند که به هیچ وجه قابل اجرا نیستند.
به نوشته ایرنا حمایت واشنگتن از اقدامات محمد بن سلمان واقعیت تلخی است که هرکسی را به یاد حمایت آمریکا از اقدامات شاه (سابق) ایران می اندازد، چرا که او نیز همچون محمد بن سلمان با شعار اجرای طرح 'انقلاب سفید' خود، نوسازی خاصی را به سبک خودش پیش گرفته بود که شدیدا به حمایت آمریکا وابسته بود و البته با اقدامات آتا تورک در ترکیه نیز بسیار تفاوت داشت.
البته با این تفاوت که شاه ایران نیز همچون مصطفی کمال آتاتورک مجبور نشده بود برای کسب قدرت مادرش را نیز در بند کند.
خبرهای مرتبط
نظر شما