روایت زنی که قبلا مرد بود از عمل تغییر جنسیت
این فیلترهای روانپزشکی و پزشکی قانونی باعث میشود افرادی که واقعا به عمل جراحی نیاز دارند این کار را انجام بدهند.
چند سالی است که به مدد فرهنگسازی رسانه و فیلمها و تئاترهایی که تولید شدهاند، آشنایی بیشتری با مفهوم تغییر یا تطبیق جنسیت به وجود آمده و بیشتر از گذشته، حکایت زنان و مردانی را میشنویم که از زندگی گذشتهشان با هویت یک مرد یا زن فاصله گرفتهاند و به آنچه روحشان به جسمشان حکم میکرده تن دادهاند.
به گزارش صدای ایران،نگار لطفعلی یکی از این افراد است، او که پیش از این در قالب جسمی مردانه زندگی میکرده، حالا چند سال است به خواسته اصلی روحش برای زن بودن رسیده و سال گذشته با حضور در کافهخبر خبرآنلاین، از روزهایی گفت که پشت سر گذاشته است.
خانم لطفعلی، از روند تغییر جنسیت که تجربه آن را پشت سر گذاشتهاید بگویید.
من سال 84 مجوز تغییر جنسیت گرفتم و تا سال 87 صبر کردم که خانواده راضی شوند. حالا حدود 9 سال است که عمل تغییر جنسیت را انجام دادهام. خدا را شکر میکنم که خانوادهام این موضوع را درک کردند و در طول عملهای جراحی همراهیام کردند چون همراهی و حمایت خانواده برای یک فرد ترنسکشوال از هر چیزی مهمتر است.
اگر به آن روزها برگردید، باز هم همین کار را میکنید؟
کاملا، از تصمیمی که گرفتهام راضیام.
نامی که به وضعیت افراد مشابه شما داده میشود «ملال جنسیتی» است. چرا این نام؟
کتابی هست در حیطه کاری روانپزشکان که در آمریکا هر 10 سال یک بار منتشر میشود. قبلا در این کتاب، ترنس در طبقهبندی اختلال جنسیتی وجود داشت که در انتشار بعدی، آن را از حالت بیماری روانی صرف درآوردهاند و آن را به بیماری جنسی - روانی تغییر دادهاند. همچنان بیماری بودن این موضوع سر جای خودش است اما آن را به آزردگی، ملال و ناراحتی بیش از حد تبدیل کردهاند.
چه میشود که یک نفر این ملال را احساس میکند؟
اختلال هویت جنسیتی، ملال جنسیتی، یا هر اسم دیگری که روی آن بگذاریم، از سه چهار سالگی که هویت جنسی افراد نقش میبندد قابل تشخیص است. حتی اگر تعاریف کلاسیک را کنار بگذاریم، امروزه گفته میشود این اختلال در هر سنی میتواند بروز کند؛ نوجوانی، جوانی، میانسالی و حتی کهنسالی. این مساله بیشتر روحی و روانی است، از نظر جسمی، یک فرد ترنسکشوال باید کاملا مرد یا کاملا زن باشد و حتی هورمونها هم درست عمل میکند، اما از نظر روحی و روانی این افراد خودشان را کاملا متعلق به جنس مقابل میبینند، معتقدند در جسم اشتباهی قرار گرفتهاند و باید این روند را درست کنند. در قدیم میگفتند اگر این فرد ازدواج کند خوب میشود، بچهدار شود خوب میشود در حالی که این مشکل با این کارها حل نمیشود.
وقتی چنین ملالی را احساس کردند، باید چه کار کنند؟
قدم اول این است که به یک روانپزشک که با سکسولوژی و مسائل جنسی هم آشناست و تخصص این موضوع را دارد مراجعه کنند. در اینجا لازم است یک دوره یک ساله طی کنند که قطعی بودن خواستهشان تایید شود و برای پزشک مسلم شود که این خواسته مستمر و قطعی و اضطراری است و فرد بعد از عمل پشیمان نمیشود. چون چیزی که میبینیم این است که افرادی هستند که یا تصور یا وانمود میکنند ترنس هستند در حالی که نیستند. این فیلترهای روانپزشکی و پزشکی قانونی باعث میشود افرادی که واقعا به عمل جراحی نیاز دارند این کار را انجام بدهند.
بعد از این که یک سال تحت نظر روانپزشک بودند چه میشود؟
در شهرهای مختلف به دادگاه خانواده و در تهران به مجتمع امور حسبی مراجعه میکنند، درخواست تغییر جنسیت میدهند، در نوبت قرار میگیرند و به پزشکی قانونی معرفی میشوند. آنجا کمیسیونی تشکیل میشود که افراد متخصص، پرونده فرد را بررسی میکنند و در صورت تایید نهایی، برگهای میدهند که او به دادگاه برگردد. دادگاه بر اساس نامه روانپزشک و نامه پزشکی قانونی و در نظر گرفتن این که این کار از نظر فردی، خانوادگی و اجتماعی چقدر به مصلحت فرد متقاضی است، تصمیم میگیرد و رای صادر میکند. در صورت رای موافق، آن شخص به جراحان مراجعه میکند و تازه پروسه جراحی و درمان شروع میشود.
سوال دیگری که مطرح میشود درباره واکنشهای اجتماعی به ترنسهاست. فکر میکنید چرا این موضوع اینقدر تابو است؟ چرا در اغلب افراد نگرش خوبی نسبت به این افراد وجود ندارد و گاهی برخوردهای نامناسبی انجام میشود؟
این موضوع به عوامل مختلفی برمیگردد. یکی از این عوامل این است که گاهی افراد ترنسکشوال، ناخواسته رفتارهایی را از خودشان نشان میدهند که با عرف و فرهنگ جامعه سازگار نیست و در این صورت جامعه واکنش نشان میدهد. تا جایی که ممکن است باید از ایجاد حساسیت برای جامعه پرهیز کرد، درست است که فرد ترنسکشوال احساس میکند رفتارش با جسمش منطبق نیست اما باید هنجارهای جامعه را هم در نظر بگیرد. توصیهای که من به این افراد دارم این است که صبور باشند، مراحل درمانی را طی کنند و برای رسیدن به خواستهشان همدلی خانواده و جامعه را به دست بیاورند نه این که آنها را مقابل خودشان قرار بدهند. مساله اینجاست که جامعه افرادی مثل ما را نمیبیند که صبورانه مراحل درمان را طی کردهایم، جامعه افرادی را میبیند که با ظاهر غیرمتعارف در خیابان قدم میزنند، با پوشش و ظاهر مردانه آرایش میکنند و رفتارهایی نشان میدهند که ما هم با آنها موافق نیستیم.
خانم لطفعلی، از روند تغییر جنسیت که تجربه آن را پشت سر گذاشتهاید بگویید.
من سال 84 مجوز تغییر جنسیت گرفتم و تا سال 87 صبر کردم که خانواده راضی شوند. حالا حدود 9 سال است که عمل تغییر جنسیت را انجام دادهام. خدا را شکر میکنم که خانوادهام این موضوع را درک کردند و در طول عملهای جراحی همراهیام کردند چون همراهی و حمایت خانواده برای یک فرد ترنسکشوال از هر چیزی مهمتر است.
اگر به آن روزها برگردید، باز هم همین کار را میکنید؟
کاملا، از تصمیمی که گرفتهام راضیام.
نامی که به وضعیت افراد مشابه شما داده میشود «ملال جنسیتی» است. چرا این نام؟
کتابی هست در حیطه کاری روانپزشکان که در آمریکا هر 10 سال یک بار منتشر میشود. قبلا در این کتاب، ترنس در طبقهبندی اختلال جنسیتی وجود داشت که در انتشار بعدی، آن را از حالت بیماری روانی صرف درآوردهاند و آن را به بیماری جنسی - روانی تغییر دادهاند. همچنان بیماری بودن این موضوع سر جای خودش است اما آن را به آزردگی، ملال و ناراحتی بیش از حد تبدیل کردهاند.
چه میشود که یک نفر این ملال را احساس میکند؟
اختلال هویت جنسیتی، ملال جنسیتی، یا هر اسم دیگری که روی آن بگذاریم، از سه چهار سالگی که هویت جنسی افراد نقش میبندد قابل تشخیص است. حتی اگر تعاریف کلاسیک را کنار بگذاریم، امروزه گفته میشود این اختلال در هر سنی میتواند بروز کند؛ نوجوانی، جوانی، میانسالی و حتی کهنسالی. این مساله بیشتر روحی و روانی است، از نظر جسمی، یک فرد ترنسکشوال باید کاملا مرد یا کاملا زن باشد و حتی هورمونها هم درست عمل میکند، اما از نظر روحی و روانی این افراد خودشان را کاملا متعلق به جنس مقابل میبینند، معتقدند در جسم اشتباهی قرار گرفتهاند و باید این روند را درست کنند. در قدیم میگفتند اگر این فرد ازدواج کند خوب میشود، بچهدار شود خوب میشود در حالی که این مشکل با این کارها حل نمیشود.
وقتی چنین ملالی را احساس کردند، باید چه کار کنند؟
قدم اول این است که به یک روانپزشک که با سکسولوژی و مسائل جنسی هم آشناست و تخصص این موضوع را دارد مراجعه کنند. در اینجا لازم است یک دوره یک ساله طی کنند که قطعی بودن خواستهشان تایید شود و برای پزشک مسلم شود که این خواسته مستمر و قطعی و اضطراری است و فرد بعد از عمل پشیمان نمیشود. چون چیزی که میبینیم این است که افرادی هستند که یا تصور یا وانمود میکنند ترنس هستند در حالی که نیستند. این فیلترهای روانپزشکی و پزشکی قانونی باعث میشود افرادی که واقعا به عمل جراحی نیاز دارند این کار را انجام بدهند.
بعد از این که یک سال تحت نظر روانپزشک بودند چه میشود؟
در شهرهای مختلف به دادگاه خانواده و در تهران به مجتمع امور حسبی مراجعه میکنند، درخواست تغییر جنسیت میدهند، در نوبت قرار میگیرند و به پزشکی قانونی معرفی میشوند. آنجا کمیسیونی تشکیل میشود که افراد متخصص، پرونده فرد را بررسی میکنند و در صورت تایید نهایی، برگهای میدهند که او به دادگاه برگردد. دادگاه بر اساس نامه روانپزشک و نامه پزشکی قانونی و در نظر گرفتن این که این کار از نظر فردی، خانوادگی و اجتماعی چقدر به مصلحت فرد متقاضی است، تصمیم میگیرد و رای صادر میکند. در صورت رای موافق، آن شخص به جراحان مراجعه میکند و تازه پروسه جراحی و درمان شروع میشود.
سوال دیگری که مطرح میشود درباره واکنشهای اجتماعی به ترنسهاست. فکر میکنید چرا این موضوع اینقدر تابو است؟ چرا در اغلب افراد نگرش خوبی نسبت به این افراد وجود ندارد و گاهی برخوردهای نامناسبی انجام میشود؟
این موضوع به عوامل مختلفی برمیگردد. یکی از این عوامل این است که گاهی افراد ترنسکشوال، ناخواسته رفتارهایی را از خودشان نشان میدهند که با عرف و فرهنگ جامعه سازگار نیست و در این صورت جامعه واکنش نشان میدهد. تا جایی که ممکن است باید از ایجاد حساسیت برای جامعه پرهیز کرد، درست است که فرد ترنسکشوال احساس میکند رفتارش با جسمش منطبق نیست اما باید هنجارهای جامعه را هم در نظر بگیرد. توصیهای که من به این افراد دارم این است که صبور باشند، مراحل درمانی را طی کنند و برای رسیدن به خواستهشان همدلی خانواده و جامعه را به دست بیاورند نه این که آنها را مقابل خودشان قرار بدهند. مساله اینجاست که جامعه افرادی مثل ما را نمیبیند که صبورانه مراحل درمان را طی کردهایم، جامعه افرادی را میبیند که با ظاهر غیرمتعارف در خیابان قدم میزنند، با پوشش و ظاهر مردانه آرایش میکنند و رفتارهایی نشان میدهند که ما هم با آنها موافق نیستیم.
نظر شما