تفاوت هنر و سیاست
بديهي است كه سياست كمترين نسبت را با اخلاق دارد، هنر ميتواند نقش ميانجي را بازي كرده و سياست را به اخلاق پيوند دهد.
محمد امرایی- سياست هنر را به انزوا ميرساند/ هنر سياست را به زيبايي ميرساند
بديهي است كه سياست كمترين نسبت را با اخلاق دارد، هنر ميتواند نقش ميانجي را بازي كرده و سياست را به اخلاق پيوند دهد.
بديهي است كه سياست كمترين نسبت را با اخلاق دارد، هنر ميتواند نقش ميانجي را بازي كرده و سياست را به اخلاق پيوند دهد.
در واقع سياست در ايران، هنر را به انزوا و بي اثري نزديك كرده است.
در أفكار عامه، هنرمندان بعنوان چهره هاي مردمي به صداقت مشهور هستند صداقت رهاورد بي بديلي است كه هنر و هنرمند را به ارمغان خواهد آورد.
هنرمندان عامل جنگ ها و فجايع انساني نبوده اند.
هنر به كاربرد اخلاق و در حيات عملي و سياسي منتهي خواهد شد.
هنرمندان به تساهل و صلح مانا و پايا مي انديشند.
هنر زماني آزادانه به راه خود ادامه خواهد داد كه سياست با او تلطيف نشود بلكه هنر به نوعي با سياست تلطيف شود و اين هنر است كه همواره درس اخلاق را بيان ميكند. در اجتماع امروز ايران هنر و هنرمندان منزوي و گوشه گير به راه خود ادامه ميدهند و به نوعي دريچه هاي پيشرفت به روي آنها بسته شده است سرعت پيشرفت هنر ايراني روز به روز كمتر ميشود و هنر ايراني كه آميخته با فرهنگ و ادبيات، كه ريشه در آداب و رسوم اقوام ايراني دارد پا در عرصه فراموشي نهاده است.
سوال اينجاست كه چرا سياست هنر را به انزوا برده است؟
همه ميدانيم سياست در ايران با ترازوي عدالت سالهاست فاصله گرفته است و نميداند چگونه وزنه عدالت را بر كفه ترازو بگذارد.
گفتار سياسيون با واقعيت ها هم خواني ندارد و دروغ ريشه در بيان آنان نهاده است و اينك صداقت و اخلاق را نخواهيم يافت.
هنر از نظر تولستوي، حقيقتي است جهت ارتباط انسانها، براي حيات بشر و براي سير به سوي سعادت فرد و جامعه انساني.
و نگاه من اين است كه هنر بناي زيبايي و زيبايي بناي هنر است.
بعقيده باومگارتن، موضوع معرفت منطقي، حقيقت است.
موضوع معرفت حسي، زيبايي است.
زيبايي كامل يا مطلق آنست كه بمدد احساس شناخته ميشود. حقيقت كامل يا مطلق آنست كه با عقل شناخته ميشود. خوبي كامل يا مطلق آنست كه از طريق اراده اخلاقي بدست مي ايد.
در سياست امروز ما معرفت منطقي، معرفت حسي، حقيقت همراه با احساس و عقل، خوبي براي نشان دادن اخلاق و انسانيت و زيبايي از بين رفته است و هنر تنها وسيله اي است كه ميتواند براي اصلاح سياست پا در ميدان سياست بگذارد و راه درست را به سياسيون نشان دهد.
نظر شما