پسر نوجوان: اگر مواد نمیفروختم از گشنگی میمردیم
پسر 16 ساله که بهخاطرحمل 30 گرم ماده مخدر صنعتی، دستگیرشده و در دادگاه کیفری تهران پای میزمحاکمه ایستاده بود به شرح ماجراهای تلخ خانوادگیاش پرداخت.
به گزارش صدای ایران،ایران نوشت: پسر 16 ساله که بهخاطرحمل 30 گرم ماده مخدر صنعتی، دستگیرشده و در دادگاه کیفری تهران پای میزمحاکمه ایستاده بود به شرح ماجراهای تلخ خانوادگیاش پرداخت.
پسرنوجوان به قضات گفت: «از وقتی یادم میآید پدرم همیشه مادرم را به هر بهانهای کتک میزد و هنوز کبودی صورت مادرم را فراموش نکرده ام. پدرم مواد مصرف می کرد وهر وقت که پولی برای خرید مواد نداشت دسترنج مادرم را که با کار کردن در خانههای مردم بهدست میآورد با زور و کتک از او میگرفت و چند روزی غیبش میزد.»
این نوجوان پس از چند لحظه سکوت ادامه داد: «وقتی برای کار مراجعه کردم با بنبست روبهرو شدم.پس به ناچار سراغ دوستان پدرم رفتم و به حمل مواد برای آنها پرداختم تا پولی دربیاورم که مادرم و خودم ازگرسنگی نمیریم... روزهای سختی را گذراندم که هیچ وقت نمیتوانم آن روزها را از یاد ببرم. قبول دارم که کار اشتباهی انجام دادهام اما این کار به انتخاب و اختیارخودم نبوده بلکه مجبور به انجامش شدم. حالا بسیار پشیمانم و امید دارم بعد از آزادی بیشتر دنبال کار بگردم. باورکنید میخواهم درست زندگی کنم...آقای قاضی از وقتی چشم باز کردهام پدرم را پای بساط مواد مخدر دیدهام. او حتی نگذاشت من به مدرسه بروم والان اگر کوره سوادی دارم به خاطر این است که پنهانی برای مدتی به مدرسه رفتهام.
در پایان اظهارات غم انگیز پسرنوجوان، قضات شعبه هفتم دادگاه کیفری به ریاست قاضی محمود کیخوا و قاضی مقدم زهرا-مستشاردادگاه- وارد شور شدند تا درباره سرنوشت او تصمیمگیری کنند.
پسرنوجوان به قضات گفت: «از وقتی یادم میآید پدرم همیشه مادرم را به هر بهانهای کتک میزد و هنوز کبودی صورت مادرم را فراموش نکرده ام. پدرم مواد مصرف می کرد وهر وقت که پولی برای خرید مواد نداشت دسترنج مادرم را که با کار کردن در خانههای مردم بهدست میآورد با زور و کتک از او میگرفت و چند روزی غیبش میزد.»
این نوجوان پس از چند لحظه سکوت ادامه داد: «وقتی برای کار مراجعه کردم با بنبست روبهرو شدم.پس به ناچار سراغ دوستان پدرم رفتم و به حمل مواد برای آنها پرداختم تا پولی دربیاورم که مادرم و خودم ازگرسنگی نمیریم... روزهای سختی را گذراندم که هیچ وقت نمیتوانم آن روزها را از یاد ببرم. قبول دارم که کار اشتباهی انجام دادهام اما این کار به انتخاب و اختیارخودم نبوده بلکه مجبور به انجامش شدم. حالا بسیار پشیمانم و امید دارم بعد از آزادی بیشتر دنبال کار بگردم. باورکنید میخواهم درست زندگی کنم...آقای قاضی از وقتی چشم باز کردهام پدرم را پای بساط مواد مخدر دیدهام. او حتی نگذاشت من به مدرسه بروم والان اگر کوره سوادی دارم به خاطر این است که پنهانی برای مدتی به مدرسه رفتهام.
در پایان اظهارات غم انگیز پسرنوجوان، قضات شعبه هفتم دادگاه کیفری به ریاست قاضی محمود کیخوا و قاضی مقدم زهرا-مستشاردادگاه- وارد شور شدند تا درباره سرنوشت او تصمیمگیری کنند.
نظر شما