تهران به مرز بحران آلودگی صوتی رسید
میگویند آلودگی صدا انسانها را نمیکشد اما میتواند منجر به ناشنوایی شد. کر هم نکند ناراحتی عصبی میآورد. خاطرتان جمع. به دور و برتان نگاه کنید؛ دعواهای مدام و پیدرپی انسانها به هر بهانه کوچکی. این پرخاشگری جمعی نشان از ضعفاعصاب دارد که یکی از دلایلش همین همجوار بودن با صداهای عذابدهنده است که آرامش را از انسان میگیرد.
سالها از آن زمانی که صدای چهچهه بلبل و آواز رودخانهها همنشین انسانها بود، گذشته است. آن روزها که طبیعت جزیی از انسان بود و انسان جزیی از طبیعت. در عصر مدرنیته و آهن دیگر خبری از آرامش و سکوت خلسهآور نیست و انسانها روزها و ماهها جان میکنند تا بلکه تعطیلاتی شود و یک یا چند روزی پناه ببرند به سکوت دشت و کوه و بیابان و همهمه سرگیجهوار شهر و زندگی مدرن را برای چند صباحی هم که شده به کناری نهند. بماند که دیگر طبیعت هم آن طبیعت نیست. دشنه انسان به قلب طبیعت هم رسیده است. صدای ساختوساز ویلاها، صدای پمپاژ آب، صدای دستگاه موتور برق، صدای خودرو همسایه که صبح به صبح نیمساعتی روشن میگذاردش تا گرم شود، صدای بوق بیامان ٢ آشنا به علامت احوالپرسی، صدای تا انتها بلند ضبط خودروی مسافران رهگذر و دهها صدای ناهمگون دیگر با طبیعت ممکن است آخر هفتههای دلنشینات را خراب کند. شهر اما وضعش خیلی خرابتر است. خانهسازی، هفتهای قطع نمیشود. آپارتمان است که پشت آپارتمان ساخته میشود و باید تحملش کرد. از ساعت ٧ صبح که خروس برآمدن آفتاب را خبر میدهد تا آن زمان که روشنایی آسمان بدرود گوید. نه خواب داری، نه آرامش. شهر هم پر از خودرو است و البته صدای بوقهای بلند و کرکنندهای که هر حالتشان نشان از حس آن لحظه راننده دارد. بعضا نشان سلامی است و بعضا فحش و ناسزایی در خود مستتر دارد. نمونهها زیاد است. از صدای سیستم تهویه منزل همسایه گرفته تا صدای موتور هواپیما که از بالای سر خانهات رد میشود و حتی صدای تلویزیون، جاروبرقی و آبمیوهگیری. به اینها میگویند آلودگی صدا؛ یکی از معضلات خطرناک و جدی عصر مدرن.
میگویند آلودگی صدا انسانها را نمیکشد اما میتواند منجر به ناشنوایی شد. کر هم نکند ناراحتی عصبی میآورد. خاطرتان جمع. به دور و برتان نگاه کنید؛ دعواهای مدام و پیدرپی انسانها به هر بهانه کوچکی. این پرخاشگری جمعی نشان از ضعفاعصاب دارد که یکی از دلایلش همین همجوار بودن با صداهای عذابدهنده است که آرامش را از انسان میگیرد. بماند که بعضی از ما انسانها در مکانهایی کار میکنیم که بالقوه آلودگی صوتی دارند. مانند کارگران کارخانجات چوببری که با ارهبرقی کار میکنند و چند سالی که میگذرد دچار بیماری رینال میشوند. همان بیماریای که جریان خون را مختل میکند و انگشتان دست از کار میافتند. اما باز وضع انسان بهتر از بعضی جانداران دیگر است. تحقیقات نشان داده که صدای به شدت ١٦٠دسیبل برای بعضی حیوانات کشنده و مرگبار است. ابتدا دچار تشنج موضعی میشوند و سپس رعشه میگیرند و بعد هم فلج کامل و مرگ. آنها هم که نمیمیرند دچار سقطجنین، خونریزی در گوش، بیاشتهایی و خشکشدن شیر میشوند و درنهایت بسیاریشان فرار را بر قرار ترجیح میدهند و اگر بال پروازی داشته باشند و پای رهرویی، مهاجرت میکنند به سرزمین دیگری.
میزان صدا نباید از ١٠ دسیبل بیشتر شود، مخصوصا در محیطهای کارگری. همچنین استاندارد میزان صدا از ساعت ١٠شب تا ٧ صبح در تهران در منطقه مسکونی ٣٠ دسیبل، در منطقه تجاری ٥٥، در منطقه تجاری- مسکونی ٥٠، در منطقه مسکونی- صنعتی ٦٠ و در منطقه صنعتی ٦٥ دسیبل است و از ٧ صبح تا ١٠ شب به ٥٠ دسیبل در منطقه مسکونی، ٦٥ در منطقه تجاری، ٦٠ در منطقه تجاری- مسکونی، ٧٠ در منطقه مسکونی- صنعتی و ٧٥ در منطقه صنعتی. اما براساس گفتههای مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، آلودگی صوتی در بزرگراههای تهران بیش از ٨٥ دسیبل است و آلودگی صوتی مناطق مسکونی در روز ٥٥ و در شب ٤٥ دسیبل است. براساس این آمار موتورسیکلتها صدایی نزدیک به ٨٣ دسیبل در فاصله ١٠ متری خود تولید میکنند و ٦٠درصد وسایل حملونقل جادهای نیز صدای ٦/٨١ دسیبل در فاصله ٥/٧ متری خود. همچنین نزدیک به ٤٨درصد خودروهای سواری در شهرهای بزرگ صدایی بالاتر از ٨١ دسیبل ایجاد میکنند درحالیکه استاندارد آلودگی صوتی برای خودروهای سواری باید ٧٤ دسیبل باشد. درعینحال براساس آمار ارایه شده واحد مدیریت و پایش آلودگی صدا، در ١٠سال گذشته آلودگی صوتی در تهران ٨ دسیبل افزایش پیدا کرده و از اینرو پایتخت ایران، آلودهترین شهر ایران به لحاظ آلودگی صداست که البته جایگاه بالایی نیز در دنیا دارد و اکنون به مرز بحران رسیده است. به این آمار و اعداد میگویند آلودگی صدا. یعنی یکی از علل اصلی بیماریهای روانی، ناراحتیهای عصبی، کاهش راندنمان کاری، تغییر ضربان قلب، اخلال در دستگاه گوارشی، اختلال در مکالمات، کاهش شنوایی، اثرات بالینی، بیخوابی و درکل به هم ریختن سیستم بدن.
هر دردی را درمان است. حتی اگر آلودگی صدا باشد. مثلا خودروهای فرسوده از سطح خیابانها جمع شوند تا دیگر صدای موتورهای قراضه و اگزوزهای خراب و بدنه فرسوده شنیده نشود. مثلا در ساختمانها از دیوارها و پنجرههای عایق صدا استفاده شود. مثلا از عبور و مرور خودروهای سنگین با آن بوقهای اعصابخردکنشان در وسط روز در خیابانهای اصلی شهر جلوگیری شود. مثلا میتوان به افزایش پوشش گیاهی در سطح خیابانها بیشتر توجه کرد. چه آنکه پوشش گیاهی نقش قابلتوجهی در کاستن صدای ناشی از ترافیک بزرگراهها دارد. مثلا میتوان از آسفالت مناسب در خیابانها استفاده کرد و از تعداد زیاد سرعتگیرها کاست. مثلا میتوان به مردم آموزش داد که اینقدر برای هر چیز کوچکی دستشان را به بوق خودرو نچسبانند. مثلا میتوان به بساز بفروشهای محترم یاد داد چگونه و در چه ساعتهای روز با کمترین تولید آلودگی صوتی کار کنند. مثلا میتوان فضای سبز شهرهای بیدروپیکرمان را بیشتر کرد تا بلکه گوشمان، صدای دوباره پرندگان را در شهر بشنود. مثلا میتوان کارخانههای بزرگ را به وسط بیابان منتقل کرد نه بیخ گوش دیوارهای محل سکونتمان یا وسط جنگلها.
منبع: روزنامه شهروند
نظر شما