کوشک جلالی:
مردم را باید به سالنهای هنری کشاند
مدتی است که نمایش «درانتظار آدولف» با ترجمه، دراماتورژی و کارگردانی علیرضا کوشک جلالی روی صحنه است.
مدتی است که نمایش «درانتظار آدولف» با ترجمه، دراماتورژی و کارگردانی علیرضا کوشک جلالی روی صحنه است. این نمایش پس از اجراهای که چندی پیش در تماشاخانه «ایرانشهر» داشت و رکورددار تعداد تماشاچیان در سالن ناظرزاده شد، برای باردوم از 12 بهمن در تئاتر «مستقل تهران» اجراهای خود را از سر گرفت.
به گزارش صدای ایران،کوشک جلالی به بهانهی اجرای نمایشاش به ایسنا گفت: این کار در ژانر تئاتر مردمی ست، ژانر تئاتر مردمی که ستون فقرات تئاتر اروپا است. یعنی تئاتری که هم حرفی برای زدن دارد هم مفرح است هم همان طور که برشت میگوید سرگرم میکند، این نوع کار متأسفانه در ایران خیلی کم است. یعنی کاری که هم از نظر کیفیت هنری بالا باشد هم از نظر فرم، بازی و... مدرن باشد و هم مفرح. نمایشی که هم راننده تاکسی را راضی نگه دارد و هم یک استاد دانشگاه. این نوع تئاتر، ستون فقرات تئاتر اروپاست. به خاطر همین است که آنها جامعهی بافرهنگی دارند. برعکس در ایران گویا تمام سعی بر این است که تئاتر فقط برای خواص باشد و این بزرگترین خطری ست که هر جامعهای را تهدید میکند، که نتیجهاش میشود توده مردم ناآگاه. هم دولت مردان هنری ما و هم بخشی از هنرمندان دارند تئاتر را به سمت دو قطبی شدن میبرند: کارهای سوپر روشنفکری و گلریزی و جنگها. آدم عادی اصلا نمیتواند با کارهای سوپر پست مدرن (که لازمه رشد شاخههای مختلف هنری است و برای هر دورهای بسیار هم ضروری است) ارتباط برقرار کند، پنج دقیقه بنشیند، فرار میکند.
وی افزود: چون آن آدم عادی هم به تئاتر احتیاج دارد، مجبور میشود پناه ببرد به تئاترهایی بیمحتوای که فقط سرگرمش میکند. این گونه است که در طول زمان توده ناآگاه شکل میگیرد و با توده ناآگاه، جامعه را به هر سمتی که بخواهند، میکشند. جامعهای که در آن مردم عادی خوراک مناسب فرهنگی نداشته باشند، جامعه وحشتناکی است. سالهاست که دولتمردان هنری جامعه پشتیبانی درخوری از "هنر خواص" میکنند، جوایز هم بیشتر به این نوع نمایشها داده میشود. غیر مستقیم خط میدهند: اگر میخواهی مطرح شوی، به طرف آثاری برو که تنها یک تا دو درصد مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. یعنی یک سازمان دهی منظم برای دور نگاه داشتن توده مردم از هنر. این گونه است که روز به روز خرافات، تعصب، خشم و...
این کارگردان و مترجم تئاتر ادامه داد: از نویسندگان و کارگردانانی که در طول تاریخ در ژانر تاتر مردمی فعالیت کردهاند میتوان از سوفوکل، شکسپیر، مولیر، تنسی ویلیامز ، نیل سایمون، یاسمینا رضا، وودی آلن و ... نام برد. بسیاری از تعزیهها، نمایشهای تخت حوضی، آثار ساعدی، بیضایی... . فیلمهای چارلی چاپلین، هیچکاک، اکثر فیلمهای کیارستمی، اصغر فرهادی و... نیز در جرگه ژانر مردمی قرار میگیرند. هم آدمهای عادی میتوانند با این آثار ارتباط بگیرند و هم روشنفکران لذت میبرند و این است دلیل موفقیت این نوع کارها.این افتخاری است برای تک تک اعضای گروه خلاق، با نظم و سخت کوش «در انتظار آدولف» که در این وانفسا، رکورد شکن تعداد تماشاچیان میشود.
کوشک جلالی اضافه کرد: من چند اجرا از نمایش «در انتظار آدولف» را دیدم. شاهد حضور زنی خانهدار که برای اولینبار به تاتر میآمد، راننده تاکسی، وکیل، هیئت علمی دانشگاه شریف، کارمند بانک، هنرمندان خاص، روشنفکران، دانشجویان و کارگر ساختمانی محل مان در سالن بودم و از این که این نمایش توانسته بود با تک تک این افراد ارتباط برقرار کند، از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم. تاتر اروپا سالهاست به این مرحله رسیده: دورانی که هنر برای توده مردم هم باشد، نه فقط برای خواص. این ژانر "هنر مردمی" ستون فقرات فرهنگی آن جوامع است و یکی از دلایلی است که مهر "جامعه با فرهنگ" بر پیشانی شان خورده است.توده مردمی که بتهوون گوش بدهند، کمتر رژه میروند. توده مردمی که به دیدن شکسپیر بروند، کمتر عربده میکشند. توده مردمی که پیکاسو را بشناسند، کمتر اسید میپاچند. توده مردمی که فردوسی شناس باشند، خردمندانهتر رفتار میکنند پس باید آنها را به سالنهای هنری کشاند.
وی اظهار کرد: نمایش «درانتظار آدولف» موضوع به ظاهر سادهای دارد که هرکسی میتواند با آن ارتباط برقرار کند. علاوه بر اینکه موقعیتهای نمایش جهان شمول است و هرکسی بازتابی از زندگی خود را در صحنههای مختلف آن میبیند. سعی کردم در این نمایش با حفظ ترکیب اصلی کار آن را به فرهنگ ایرانی خودمان هم نزدیک کنم. نمایشنامهای که یک نگاه گزنده، تلخ و انتقادی به سیستم روابط روشنفکران در تمام جوامع دارد. نکته برجسته در نمایشنامه این بود که خیلی ساده روابط اجتماعی خیلی پیچیده میان آدمها را بررسی کرد و مسائل روانشناسی را با یک قصه ساده مطرح نمود. دلیل جذب مخاطب نیز به نظرم این بود که هم توانست با اقشار مختلف جامعه ارتباط برقرار کند و هم یک شیوه مدرن چه در نوشتار، چه اجرا و چه بازی گرفتن از بازیگران داشت.
کوشک جلالی در خصوص تغییر نام اصلی نمایش به «درانتظار آدولف» گفت: عنوان اصلی نمایشنامه"اسم" است. به عنوان یک مترجم و کارگردان فکر میکنم تا جایی که به اصل نمایشنامه صدمه نزنم اجازه دستکاری در یکسری چیزها را دارم و خب فکر کردم برای این نمایش عنوان «درانتظار آدولف» مناسبتر از عنوان اصلی آن یعنی «اسم» است. ضمن اینکه به نظرم «درانتظار آدولف» در ذهن مخاطب نوعی تداعی گر «درانتظار گودو» است که اتفاقا شباهتهایی هم با این کار دارد و خب این به جذابیت کار کمک میکند.
کارگردان «در انتظار آدولف» تصریح کرد: برخلاف اینکه بسیاری این مدل کارها را کمدی میدانند من اینگونه فکر نمیکنم و اتفاقا معتقدم «درانتظار آدولف» یک اثر بسیار تراژیک است. اینکه در روابط خانوادگی کسی به کسی اطمینان نکند و آدمها نسبت به هم کینه داشته باشند خیلی غم انگیز است. ضمن اینکه در این نمایش میبینیم که روشنفکرهایی که در خانهشان پرازکتاب است و ادعای دانستن دارند در موقعیتهای مختلف میتوانند بسیار لمپن شوند و به جان هم بیفتند. با این حال من تلاش کردم با ترفندهای کارگردانی از عناصر کمدی استفاده کنم تا کمی از بار تراژیک کار کاسته شود، خلاصه اینکه از نظر من «درانتظار آدولف» یک درام تلخ است.
کارگردان «خدای کشتار» در پایان گفت: به زودی کتاب «فرهنگ کوچک ایبسن» که تحقیق و نگارش چندین ساله من درباره هنریک ایبسن است، توسط نشر افراز راهی بازار نشر میشود. گلایهای هم که از وزارت ارشاد دارم این است که چندین کتاب من بیدلیل در راهروهای ارشاد گیر کرده است، از جمله ترجمه قصه «موسیو ابراهیم و گل های قرآن»، نمایشنامههای «موسیو ابراهیم»، «سیستم گرون هلم» که بیش از 300 بار در ایران و خارج از ایران در فستیوالهای مختف اجرا شدهاند، بیش از 10 سال است که در انتظار گرفتن مجوز چاپ هستند و این حکایت سیستم "خان خانی" ادارات ماست که بسیار دردناک است.
نمایش «در انتظار آدولف» به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی و با حضور بازیگرانی چون اشکان خطیبی، آناهیتا درگاهی، حسین امیدی، آوا شریفی و رضا مولایی هرشب ساعت 21 در سالن اصلی تئاتر مستقل تهران روی صحنه میرود.
به گزارش صدای ایران،کوشک جلالی به بهانهی اجرای نمایشاش به ایسنا گفت: این کار در ژانر تئاتر مردمی ست، ژانر تئاتر مردمی که ستون فقرات تئاتر اروپا است. یعنی تئاتری که هم حرفی برای زدن دارد هم مفرح است هم همان طور که برشت میگوید سرگرم میکند، این نوع کار متأسفانه در ایران خیلی کم است. یعنی کاری که هم از نظر کیفیت هنری بالا باشد هم از نظر فرم، بازی و... مدرن باشد و هم مفرح. نمایشی که هم راننده تاکسی را راضی نگه دارد و هم یک استاد دانشگاه. این نوع تئاتر، ستون فقرات تئاتر اروپاست. به خاطر همین است که آنها جامعهی بافرهنگی دارند. برعکس در ایران گویا تمام سعی بر این است که تئاتر فقط برای خواص باشد و این بزرگترین خطری ست که هر جامعهای را تهدید میکند، که نتیجهاش میشود توده مردم ناآگاه. هم دولت مردان هنری ما و هم بخشی از هنرمندان دارند تئاتر را به سمت دو قطبی شدن میبرند: کارهای سوپر روشنفکری و گلریزی و جنگها. آدم عادی اصلا نمیتواند با کارهای سوپر پست مدرن (که لازمه رشد شاخههای مختلف هنری است و برای هر دورهای بسیار هم ضروری است) ارتباط برقرار کند، پنج دقیقه بنشیند، فرار میکند.
وی افزود: چون آن آدم عادی هم به تئاتر احتیاج دارد، مجبور میشود پناه ببرد به تئاترهایی بیمحتوای که فقط سرگرمش میکند. این گونه است که در طول زمان توده ناآگاه شکل میگیرد و با توده ناآگاه، جامعه را به هر سمتی که بخواهند، میکشند. جامعهای که در آن مردم عادی خوراک مناسب فرهنگی نداشته باشند، جامعه وحشتناکی است. سالهاست که دولتمردان هنری جامعه پشتیبانی درخوری از "هنر خواص" میکنند، جوایز هم بیشتر به این نوع نمایشها داده میشود. غیر مستقیم خط میدهند: اگر میخواهی مطرح شوی، به طرف آثاری برو که تنها یک تا دو درصد مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. یعنی یک سازمان دهی منظم برای دور نگاه داشتن توده مردم از هنر. این گونه است که روز به روز خرافات، تعصب، خشم و...
این کارگردان و مترجم تئاتر ادامه داد: از نویسندگان و کارگردانانی که در طول تاریخ در ژانر تاتر مردمی فعالیت کردهاند میتوان از سوفوکل، شکسپیر، مولیر، تنسی ویلیامز ، نیل سایمون، یاسمینا رضا، وودی آلن و ... نام برد. بسیاری از تعزیهها، نمایشهای تخت حوضی، آثار ساعدی، بیضایی... . فیلمهای چارلی چاپلین، هیچکاک، اکثر فیلمهای کیارستمی، اصغر فرهادی و... نیز در جرگه ژانر مردمی قرار میگیرند. هم آدمهای عادی میتوانند با این آثار ارتباط بگیرند و هم روشنفکران لذت میبرند و این است دلیل موفقیت این نوع کارها.این افتخاری است برای تک تک اعضای گروه خلاق، با نظم و سخت کوش «در انتظار آدولف» که در این وانفسا، رکورد شکن تعداد تماشاچیان میشود.
کوشک جلالی اضافه کرد: من چند اجرا از نمایش «در انتظار آدولف» را دیدم. شاهد حضور زنی خانهدار که برای اولینبار به تاتر میآمد، راننده تاکسی، وکیل، هیئت علمی دانشگاه شریف، کارمند بانک، هنرمندان خاص، روشنفکران، دانشجویان و کارگر ساختمانی محل مان در سالن بودم و از این که این نمایش توانسته بود با تک تک این افراد ارتباط برقرار کند، از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم. تاتر اروپا سالهاست به این مرحله رسیده: دورانی که هنر برای توده مردم هم باشد، نه فقط برای خواص. این ژانر "هنر مردمی" ستون فقرات فرهنگی آن جوامع است و یکی از دلایلی است که مهر "جامعه با فرهنگ" بر پیشانی شان خورده است.توده مردمی که بتهوون گوش بدهند، کمتر رژه میروند. توده مردمی که به دیدن شکسپیر بروند، کمتر عربده میکشند. توده مردمی که پیکاسو را بشناسند، کمتر اسید میپاچند. توده مردمی که فردوسی شناس باشند، خردمندانهتر رفتار میکنند پس باید آنها را به سالنهای هنری کشاند.
وی اظهار کرد: نمایش «درانتظار آدولف» موضوع به ظاهر سادهای دارد که هرکسی میتواند با آن ارتباط برقرار کند. علاوه بر اینکه موقعیتهای نمایش جهان شمول است و هرکسی بازتابی از زندگی خود را در صحنههای مختلف آن میبیند. سعی کردم در این نمایش با حفظ ترکیب اصلی کار آن را به فرهنگ ایرانی خودمان هم نزدیک کنم. نمایشنامهای که یک نگاه گزنده، تلخ و انتقادی به سیستم روابط روشنفکران در تمام جوامع دارد. نکته برجسته در نمایشنامه این بود که خیلی ساده روابط اجتماعی خیلی پیچیده میان آدمها را بررسی کرد و مسائل روانشناسی را با یک قصه ساده مطرح نمود. دلیل جذب مخاطب نیز به نظرم این بود که هم توانست با اقشار مختلف جامعه ارتباط برقرار کند و هم یک شیوه مدرن چه در نوشتار، چه اجرا و چه بازی گرفتن از بازیگران داشت.
کوشک جلالی در خصوص تغییر نام اصلی نمایش به «درانتظار آدولف» گفت: عنوان اصلی نمایشنامه"اسم" است. به عنوان یک مترجم و کارگردان فکر میکنم تا جایی که به اصل نمایشنامه صدمه نزنم اجازه دستکاری در یکسری چیزها را دارم و خب فکر کردم برای این نمایش عنوان «درانتظار آدولف» مناسبتر از عنوان اصلی آن یعنی «اسم» است. ضمن اینکه به نظرم «درانتظار آدولف» در ذهن مخاطب نوعی تداعی گر «درانتظار گودو» است که اتفاقا شباهتهایی هم با این کار دارد و خب این به جذابیت کار کمک میکند.
کارگردان «در انتظار آدولف» تصریح کرد: برخلاف اینکه بسیاری این مدل کارها را کمدی میدانند من اینگونه فکر نمیکنم و اتفاقا معتقدم «درانتظار آدولف» یک اثر بسیار تراژیک است. اینکه در روابط خانوادگی کسی به کسی اطمینان نکند و آدمها نسبت به هم کینه داشته باشند خیلی غم انگیز است. ضمن اینکه در این نمایش میبینیم که روشنفکرهایی که در خانهشان پرازکتاب است و ادعای دانستن دارند در موقعیتهای مختلف میتوانند بسیار لمپن شوند و به جان هم بیفتند. با این حال من تلاش کردم با ترفندهای کارگردانی از عناصر کمدی استفاده کنم تا کمی از بار تراژیک کار کاسته شود، خلاصه اینکه از نظر من «درانتظار آدولف» یک درام تلخ است.
کارگردان «خدای کشتار» در پایان گفت: به زودی کتاب «فرهنگ کوچک ایبسن» که تحقیق و نگارش چندین ساله من درباره هنریک ایبسن است، توسط نشر افراز راهی بازار نشر میشود. گلایهای هم که از وزارت ارشاد دارم این است که چندین کتاب من بیدلیل در راهروهای ارشاد گیر کرده است، از جمله ترجمه قصه «موسیو ابراهیم و گل های قرآن»، نمایشنامههای «موسیو ابراهیم»، «سیستم گرون هلم» که بیش از 300 بار در ایران و خارج از ایران در فستیوالهای مختف اجرا شدهاند، بیش از 10 سال است که در انتظار گرفتن مجوز چاپ هستند و این حکایت سیستم "خان خانی" ادارات ماست که بسیار دردناک است.
نمایش «در انتظار آدولف» به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی و با حضور بازیگرانی چون اشکان خطیبی، آناهیتا درگاهی، حسین امیدی، آوا شریفی و رضا مولایی هرشب ساعت 21 در سالن اصلی تئاتر مستقل تهران روی صحنه میرود.
خبرهای مرتبط
نظر شما