کوچه گردانی مُجرمان مفید است؟
روزنامه مردمسالاری نوشت:
در هفتهای که گذشت، فرمانده نیروی انتظامی یکی از مناطق تهران در گفتوگویی با یکی از خبرگزاریها از کوچه گردانی یکی از اشرارجنوب تهران خبر داد ودلیل آن را هم شکستن «ابهت پوشالی» این مجرم عنوان کرد! خبر البته نکته تازهای در خود نداشت چراکه گرداندن مجرمان حقوقی در کوچه وخیابان سیاستی است که سالها است از سوی نیروی انتظامی دنبال میشود.این که این سیاست تا چه اندازه توانسته در متنبه کردن اشرار ودرهم شکستن ابهت آنها سودمند باشد نکته ای است که جای گفتوگوی بسیار دارد. دست کم آمارها نشان میدهند که نمایش اشرار در کوچه وخیابان اثر ملموسی در کاهش جرم نداشته است و به نظر میرسد برای نشان دادن به بن بست رسیدن این سیاست نیازی به استدلال تراشی وپُر گویی نداشته باشیم (نگاهی سرسری به آمار زوررُبایی وقتل با سلاح سرد و زد وخوردهای خیابانی بسنده است) اما با این همه، فارغ از این که این دست سیاستها تا چه میزان در کاهش جرایم مفید بودهاند، دست کم دو ظریفه در این میان از سوی بعضی مسوولین نیروی انتظامی که اصراری بر تجویز این گونه تنبیهات دارند نادیده گرفته میشود. نخست اینکه: در این گونه مجازاتها تفاوتی میان «خطا» و«خطاکار»گذارده نمیشود.
امروزه در کشورهای توسعه یافته در تعیین نوع مجازات همواره بر کرامت انسانی حتی خطرناکترین مجرمان پای فشرده میشود وپیوسته در تمام دوره اعمال مجازات این احتمال در نظر گرفته میشود که فرد خطاکار میتواند رفتارخطای خود را تصحیح وزندگی عادی خود را از سر گیرد.هم از این رو،اخلاق حکم میکند که به فرد مجرم چونان خبیث بالفطره که توانایی دگرگون کردن خویش را ندارد نگریسته نشود.چه، هر انسانی برای بازبینی زندگی خویش نیازمند درجهای از غرور وکرامت است به طوری که امروز در تعیین مجازاتها وسواس بسیاری به خرج میدهند تا مجرمان در همه حال شانس تغییرخود را کاملا از دست رفته مپندارند.
(واژه بازپروری دقیقا ناظر به همین معناست) امری که به نظر میرسد درسیاست چرخاندن مجرمان در شهر کاملا بدان بی اعتنایی میشود.چراکه در این گونه تنبیهات اولین چیزی که از دست میرود غرور وکرامتی است که هیچ بعید نیست شانس زندگی سالم وبدون نفرت وخشونت را از فرد مجرم برای همیشه برُباید.
دو دگر آنکه: خطاکار با خطای خود در وهله اول چیزی از سپهر اخلاقی جامعه میدزدد. به عبارت دیگر، خطاکاران با عمل خلاف خود غیبت خود را از جهان اخلاقی اعلام میکنند.حال بر مسوولین ونگهبانان اخلاق وامنیت جامعه است که با پیشه کردن مجازاتی در خور، نه تنها پیکر اخلاق جامعه را ترمیم کنند بلکه پاره به یغما رفته را نیز به عرصه اخلاق بازگردانند. امری که باز به نظر میآید در سیاست نمایش بزهکاران به کلی به دست فراموشی سپرده میشود توضیح آنکه: هنوز گویا برای مسوولین کاملا روشن نیست که دیدن چهرههای ناراحت و ناخوشایند وآکنده از نفرت تحقیر شدگیِ اشرار که لرزه بر اندام هر انسان بالغی میاندازد تا چه پایه تاثیر ناگواری بر کودکان ونوجوانان(که شوربختانه از تماشاگران ثابت این دست ماجراها هستند) وصد البته برروحیه عمومی بر جای میگذارد و به راستی گفتن ندارد که ترس و دلهرهای که از دیدن جمعی از بدترین اوباش شهر بر دل تماشاگران مینشیند هرچه باشد نمیتواند عملی اخلاقی شمرده شود.
نظر شما