سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
رضا داوری اردکانی:

سیاست از عهده حل همه مسائل برنمی‌آید

رضا داوری اردکانی گفت: متاسفانه در ایران فضای تفکر و اندیشه‌ تنگ و بی‌رونق شده است و بدتر اینکه از این معنی غافلیم و بی‌پروای عقل سخن می‌گوییم.
کد خبر: ۱۷۴۳۴۶
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۵

رضا داوری اردکانی گفت: متاسفانه در ایران فضای تفکر و اندیشه‌ تنگ و بی‌رونق شده است و بدتر اینکه از این معنی غافلیم و بی‌پروای عقل سخن می‌گوییم.

در ادامه دیدارهای اعضای انجمن اندیشه و قلم با صاحب نظران و اندیشمندان، تعدادی از اعضا با حضور در فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران با رضا داوری اردکانی دیدار و گفتگو کردند.

به گزارش صدای ایران، رضا داوری اردکانی در دیدار اعضای انجمن اندیشه و قلم گفت: متاسفانه در ایران فضای تفکر و اندیشه تنگ و بی‌رونق شده است و کمتر از این معنی خبر داریم و حرف‌های عادی هر روزی را حقایق بی‌چون و چرا می‌دانیم. گویی همه خوب‌ها و بدها و بایدها و نبایدها و درست‌ها و نادرست‌ها معلوم است و هیچ نیازی به فکر کردن درباره آنها نیست. به ارتباط میان چیزها و کارها و سخن‌ها هم کاری نداریم. زاهد و عابد می‌توانند بگویند توسعه نمی‌خواهیم زیرا توسعه، غربی است و بد است ولی اگر کسی بگوید علم جدید خوب‌ست اما توسعه، غربی‌سازی است، ظاهراً نمی‌داند که این علم، علم تکنولوژیک و ناظر به توسعه است و با توسعه ملازمت دارد.

او ادامه داد: جامعه مصرفی چگونه می‌تواند از توسعه رو بگرداند؟ اگر می‌توانستیم مثل نیاکان قرون سابق زندگی کنیم، عطای توسعه را به لقایش می‌بخشیدیم ولی مدام در فضای مجازی بودن و به مصرف اشتغال داشتن و در حین مشغولیت با آخرین فرآورده‌های تکنولوژی با توسعه مخالفت کردن شوخی خوبی نیست.

داوری در این دیدار پس از شنیدن نظرات اعضای انجمن درباره فضای علمی، فکری و فرهنگیِ کشور، تاسیس انجمن اندیشه و قلم و دیدارها و نشست‌های آن را امید بخش دانست و گفت: هرچند که تکنولوژی وظیفه تفکر را نیز به عهده گرفته و مخصوصاً گسترش فناوری اطلاعات دیگر مجالی برای تفکر نمی‌گذارد. این وضع حتی اگر پایان دوران مدرن باشد، آن را پایان تفکر نمی‌توان دانست. به آینده باید امیدوار بود. همین سخنانی که اینجا گفتید و خلجانی که برای آینده دارید نشان می‌دهد که آدمی از طلب باز نمی ایستد. ماجرای فکر و تفکر هم تمام نشده است و تمام نمی‌شود.

رئیس فرهنگستان علوم با بیان این که تفکر و امید به هم بسته اند، گفت: گرچه سیاست امر مهمی است اما سیاست از عهده همه کارها و حل همه مسائل برنمی آید. تفکر نه فقط بر سیاست بلکه بر علم هم تقدم دارد و در حقیقت تفکر است که علم و سیاست را بنیاد می‌کند و راه می‌برد. تفکر در حکم روح در تن علم و سیاست و اقتصاد است و به اینها جان می‌بخشد. مگر نه اینکه قرآن روحی تازه در تاریخ دمید و مبدأ تاریخ دیگری شد. اکنون در دیار ما چنانکه باید به تفکر اعتنا نمی‌شود و ظاهراً در این اواخر از تفکر فاصله گرفته‌ایم که دچار تفرقه شده‌ایم. باید ببینیم چه پیش آمده است و چه می‌توانیم و باید بکنیم.

او افزود: ما غرب و جهان جدید را چنانکه باید نمی‌شناسیم و درنمی‌یابیم. در تاریخ فلسفه تا دوره جدید بشر را با اراده تعریف نمی‌کرده‌اند. اصلاً در فلسفه تا دوره جدید مسئله اراده مطرح نبود و این معنی از رنسانس وارد فلسفه شد و از آن زمان تمام تاریخ تجدد با اراده پیوند خورد. اروپا و تجدد هر چه دارد اعم از بد و خوب، از تفکر است. تفکری که با اراده در تکنولوژی و سیاست و فرهنگ متحقق شده است. کاش کشورهای توسعه نیافته بکوشند به سرّ پیشرفت غرب پی ببرند اینکه میگویند غرب فکر و فرهنگ ندارد و فقط صنعتگر است و ما صاحب فرهنگیم و فرهنگ خود را حفظ میکنیم و از صنایع غربی بهره می‌بریم، حرف بدی نیست ولی کاش، شدنی بود. ولی چه کنیم که این مسیر رفتنی نیست. اکنون فرهنگی که کسانی آن را فرهنگ نمیدانند، پوچ و فاسدش میخوانند، سراسر روی زمین را تسخیر کرده است و ما نه فقط تکنولوژی غربی بلکه این فرهنگ را نیز مصرف میکنیم. در دهه های اخیر کشور ما از حیث توسعه کمی آموزش عالی پیشرفتهایی داشته است ولی این پیشرفتها چون بر طبق برنامه و متناسب با شرایط و نیازهای کشور نبوده، احیاناً ناهماهنگی‌ها را بیشتر کرده است. ما اکنون قریب به 150 هزار دانشجوی دکتری داریم و قاعدتاً باید سالانه 40هزار رساله و مقاله داشته باشیم که به رفع مشکلاتمان کمک کند اما این رساله ها و مقاله ها ناظر به مسایل جامعه و زندگی نیست و تنها فایده‌اش اینست که در مجلات خارجی درج شود و آمار آثار و مقالات را بالا ببرد. راستی ما چهل هزار فارغ التحصیل دکتری در سال برای چه می‌خواهیم؟ و چرا نمی‌کوشیم که توسعه آموزش عالی هماهنگ با شئون دیگر کشور صورت گیرد.

داوری اردکانی با اشاره به ضرورت توسعه یافتگی در ایران گفت: در جهان توسعه نیافته، توسعه معمولاً از پایین شروع نمی‌شود، بلکه حکومت باید اراده توسعه داشته باشد و اگر این اراده باشد مردم همکاری می‌کنند و چه بسا که در این همراهی و همکاری بعضی پراکندگی‌ها به وفاق تبدیل می‌شود. باید توجه داشت که توسعه امری همه‌جانبه و به اصطلاح پایدار است و باید در همه زمینه‌ها اعم از فرهنگ و آموزش و پژوهش و اقتصاد و مدیریت با هماهنگی صورت گیرد. پیداست که یک حکومت انقلابی نمی‌تواند تمام همّ خود را صرف توسعه کند ولی وقتی اعراض از توسعه یا بی‌اعتنایی به آن منشأ مفاسد و گرفتاری‌ها می‌شود باید به نحوی انقلاب و توسعه را با هم جمع کرد. بخصوص که مقابله با فساد اداری و مالی و اخلاقی و روحی نه فقط با انقلاب منافات ندارد بلکه باید از لوازم آن باشد. در مورد انقلاب و توسعه، مشکل، مشکلِ اولویت است. باید این هر دو را در عرض هم قرار داد. به نظر می‌رسد ما هنوز تکلیف و نسبت خود را با این امر مهم روشن نکرده‌ایم و حداقل اولویت مسائل در نظرمان روشن نیست. بی‌اعتنایی به توسعه و برنامه آن منجر به بروز مشکلات بسیار برای مردم و کشور می‌شود. البته تدوین برنامه توسعه هم کار آسانی نیست و ما هنوز توانایی خود را در این راه نیازموده‌ایم.

به گفته این استاد فلسفه، مشکلاتی مانند بحران آب، آلودگی هوا، فقر و فساد را جز با برنامه ریزی دقیق نمی‌توان تعدیل کرد (ما به آسانی از عهده رفع این مشکلات برنمی آییم). اما چه کنیم که به این مسائل حیاتی اعتنا نمی‌شود. ما مسائل اجتماعی و فرهنگی را هم بد مطرح می‌کنیم. در مورد زنان، گروهی صرفاً به حجاب توجه دارند و گروه دیگر می‌گویند زنان باید وزیر شوند. البته وزیر شوند اما صرف وزیر شدن کافی نیست چنانکه حجاب هم به فرض اینکه محقق شود، کفایت نمی‌کند. طبیعی است اگر این اولویت‌ها مشخص نشود نمی‌توان با مسائل مواجهه‌ای اندیشمندانه داشت. اگر آن مقدار که بعضی دست اندرکاران به مسائلی چون حجاب یا فلان طرح عادی سازمان ملل و یونسکو حساسیت نشان می‌دهند، به فساد بزرگ موجود و منتشر در همه جا حساس میشدند، وضع حجاب و آموزش و پرورش هم تا حدودی بهبود می یافت.

داوری برای نمونه به‌آسیب شناسی نظام آموزش و پرورش کشور اشاره کرد و با ذکر این نکته که 50 سال است به این مساله فکر می‌کند افزود: نه در میزان اندیشه اسلامی و نه در میزان فکر متجددان، وضع فعلی آموزش و پرورش مطلوب و مناسب نیست. شورای عالی انقلاب فرهنگی در زمان ریاست جمهوری مرحوم آقای هاشمی موافقت کرد که بنیاد نظام آموزشی دگرگون شود و برای این امر شورایی به نام شورای تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش تشکیل داد. این شورا ده دوازده سالی برای تدوین نظام جدید آموزش و پرورش کوشید اما به نتیجه نرسید و البته نگفت که به نتیجه نرسیده است و کاش گفته بود زیرا تا شکست را نپذیریم از آن درس نمی آموزیم.

او اضافه کرد: هنوز نتوانسته‌ایم راه حل موثری برای کارآمدی در نظام آموزشی ایجاد کنیم و نمی‌دانیم چه باید بکنیم که پرورش  نظام آموزشی اهل فکر، کتابخوانی و مساله‌اندیشی شوند. مدرسه زمان ما باید فرزندان کشور را برای زندگی و کار در جامعه آماده کند و اگر از عهده این مهم برنیاید اتلاف وقت می‌کند. مسائل زندگی جدید بسیار پیچیده است و مدرسه باید کسانی را تربیت کند که بتوانند با آن‌ مسائل و پیچیدگی‌ها مواجه شوند. اگر کتابخوانی در کشور ما جایی ندارد یکی از جهات آن را در نظام آموزش و پرورش باید جستجو کرد. وقتی فرزندان کشور ده پانزده سال همه وقتشان باید صرف خواندن کتاب درسی شود (کتاب درسی حتی اگر خوب و بسیار خوب تدوین شده باشد، کتاب مقبولات و مشهورات و مطالب متوسط و متناسب با خرد مشترک است) به مطالب معمولی و عادی عادت می‌کنند و در بهترین صورت اطلاعاتی به دست می‌آورند بی‌آنکه رغبت به مطالعه و فکر کردن و طرح و حل مسائل داشته باشند.

او با اشاره به برخی شبهات مطرح شده درخصوص احترام ایشان به مرحوم فردید و همچنین تغییر نظرات ایشان درباره غرب گفت: مرحوم فردید فیلسوف بود و بر گردن من و امثال من حق استادی دارد. اما ایشان اهل سیاست نبود. البته یک استاد صاحبنظر حق دارد در سیاست هم اظهارنظر کند. اما توجه من به مسئله غرب مربوط به امسال و پارسال نیست؛ من 27 سال قبل از انقلاب در فضای دانشگاهی به‌عنوان دانشجو و معلم زندگی کرده‌ام و از آغاز جوانی به قدرت غرب به عنوان قدرتی که خواسته یا ناخواسته بر زندگی ما تاثیرگذار است، می‌اندیشیده‌ام. من نقد غرب را از انقلاب آغاز نکردم بلکه انقلاب را عکس العملی در قبال قدرت غرب یافتم و با آن همراه شدم. از آن زمان تا کنون زیربنای نظر من درباره غرب تغییری نکرده است.

 رئیس فرهنگستان علوم افزود: اخیراً از من پرسیده اند آیا پدید آمدن غرب مکر الهی نیست؟ پاسخ من این‌ست که غرب در 400 سال اخیر براساس اندیشه و تفکر و با ظهور اراده به قدرت پدید آمده و بر جهان مسلط شده است. اسم مکار هم گمان نمی‌کنم در این دوران اسم غالب الهی باشد وانگهی یک تاریخ دو هزار و پانصد ساله یا پانصد ساله نمی‌تواند حاصل مکر خداوندی باشد اشاره‌ای هم به نام هایدگر کردید. هایدگر نه معتقد به لیبرالیسم بود و نه با کمونیسم سازگاری داشت. او براین اساس که غرب همه آنچه را که در قوه داشته به فعلیت رسانده است، به پایان تاریخ غربی فکر می‌کرد. اگر هایدگر از پایان غرب سخن می‌گفت، دیدگاه او ناظر به شعارها و آرمان‌های اروپای قرون 18 و 19 یعنی آزادی، لیبرالیسم، صلح، عدالت و رفاه بود که با کشتار پنهان 100 میلیون انسان در قرن نوزدهم (که بهترین دوران تاریخ تجدد بود) و کشتار آشکار 50 میلیون انسان در جنگ‌های جهانی در قرن 20 بر باد رفت و از این نظر سخن هایدگر درست بود. اما این بدین معنا نیست که اراده به قدرت و تکنولوژی عظیم غربی را ناچیز بینگاریم. این قدرت و تکنولوژی ناگهان به وجود نیامد بلکه 200 سال طول کشید تا آنچه در فکر و هنر و فرهنگ ظاهر شده بود، در شیوه زندگی‌ و سیاست و تکنولوژی نیز ظاهر شود. این اواخر کار ما بیشتر نفی غرب بوده است اما چون نفی و اثبات باهمند، وقتی نفی می‌کنیم باید به فکر اثبات هم باشیم. غرب وقتی نفی می‌شود که چیز دیگری بیاید و جای آن را بگیرد. پست مدرنها هم هنوز درافق آینده طرحی را نیافته اند که با آن تاریخ دیگری آغاز شود. ما هم باید به آینده فکر کنیم.

داوری اردکانی تصریح کرد: ما انقلاب کردیم چراکه وضع آن زمان را عین ظلم می‌دانستیم، دانشگاه‌ها بی‌رونق بود و سایه سنگین اختناق بر جامعه حاکم شده بود. ما قصد داشتیم با انقلاب‌مان جامعه‌ای بسازیم که درآن مهر، دوستی، آزادی و در یک کلام حق و عدل حاکم شود و مردم به حقوق خود برسند. اکنون هم باید برای نظامی که در آن دوستی و وفاق و هم‌داستانی و راستی و حق‌دوستی و آزادی و عدالت حاکم باشد بکوشیم. ما که با نام امریکا دشمنی نداریم. ما با ظلم امریکا مخالفیم و به این جهت خود باید در عین مخالفت با ظلم در تحقق عدل بکوشیم.

او با اشاره به تذکری که از مرحوم راشد شنیده بود، افزود: «ایشان می‌گفت نگران نباشید که در جامعه کسی اینجا و آنجا گناه می‌کند. گناه از زمان آدم بوده و همیشه خواهد بود. از این نگران باشید که قبح گناه و رذیلت در جامعه از بین برود که در این صورت همه چیز از بین می‌رود.» ما در انقلابمان دنبال جامعه‌ای بودیم (و هنوز هم هستیم) که کسی در آن گناه نکند. اما اکنون باید بترسیم که مبادا به جایی رسیده باشیم که دیگر رذائل، رذیلت شناخته نشود و قبح گناه و خلاف از میان رفته باشد.

داوری در خصوص نظراتی که اخیراً از ایشان درباره مرحوم فروغی نقل می‌شود، گفت: فروغی فیلسوف نبود. سیاستمدار و دانشمند بود. او هشتاد سال پیش کتابی در تاریخ فلسفه نوشت که هنوز هم تنها کتاب تاریخ فلسفه‌ای است که یک ایرانی نوشته است. به سیاستش کاری ندارم اما به سلامت طبع و درک و فهم و دانشش احترام می‌گذارم.

در این نشست همچنین صدوقی دبیر گروه اندیشه انجمن اندیشه و قلم و دیگر اعضا ضمن ارائه گزارشی از فعالیت‌های انجمن، به بیان دغدغه‌های فکری خود پرداخت.

همچنین دبیری مهر، رئیس هیات مدیره انجمن با اشاره به دو وجه شخصیتی داوری گفت: دکتر داوری علاوه‌ بر آن‌که یک متفکر اصیل است که برای اندیشه و فکر اصالت قائل است در میان نحله‌های فکری و مکتبی جایگاه رفیع و مشخصی دارند و از این‌ رو نسل جدید اندیشه‌ورز کشور نیازمند همفکری و هم‌نشینی با این بزرگان هستند تا راه‌های رفته را تکرار نکرده و اولاوت‌های فکری و اندیشه‌ای را بشناسند.

او همچنین آمادگی انجمن اندیشه و قلم را برای امضای تفاهم‌نامه همکاری با فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران برای انجام پژوهش‌ها و برگزاری نشست‌های تخصصی اعلام کرد.

منبع: ایلنا
برچسب ها: سیاست ، مسئله
نظر شما