نماینده تبریز:
160 نفر با لیست امید وارد مجلس شدند ولی اکنون بیش از 85 نفر نیستند
یک نماینده اصلاح طلبی مجلس با بیان اینکه 160 نفر با لیست امید وارد مجلس شدند ولی اکنون بیش ار 85 نفر نیستند، بر ضرورت قرار گرفتن اصلاح طلب های واقعی دوره های آتی انتخابات در لیست اصلاح طلبان تاکید کرد.
یک نماینده اصلاح طلبی مجلس با بیان اینکه 160 نفر با لیست امید وارد مجلس شدند ولی اکنون بیش ار 85 نفر نیستند، بر ضرورت قرار گرفتن اصلاح طلب های واقعی دوره های آتی انتخابات در لیست اصلاح طلبان تاکید کرد.
مهندس شهابالدین بیمقدار در سال ۱۳۳۲ در شهرستان ورزقان از توابع استان آذربایجان شرقی دیده به جهان گشود. او تحصیلات ابتدایی را در روستای محل تولد خود به پایان رساند و سپس برای ادامه تحصیلات خود راهی تبریز شد. پس از سال دوم دبیرستان برای ادامه تحصیلات روانه تهران شد تا دوره دبیرستان را در مدرسه معروف و قدیمی دارالفنون به پایان برساند. او اولین فردی است که از دیار خود در شهر تهران در یکی از رشتههای مهندسی فارقالتحصیل شده است؛ همچنین عنوان اولین انقلابی شهرستان ارسباران را نیز در کارنامه سیاسی خود دارد. در مجلس اول و هنگامی که تنها ۲۷ سال سن داشت با رأی قاطع راهی مجلس بزرگان آن دوران شد و سپس در دور دوم نیز دوباره به پارلمان راه یافت و در پستهای گوناگون مدیریتی کشور حضور داشت. او در دوره دهم نیز اعتماد مردم تبریز را کسب کرد و پا به مجلس گذاشت. شهابالدین اعتقاد دارد که مشکل جریان اصلاحطلبی در ساختار آن پنهان است و احزاب تکنفره و بدون تشکیلات که برنامهای هم ندارند علت پیداشدن برخی انحرافات در این جریان سیاسی هستند. او همچنین تعداد اصلی لیست امید را کمتر از ۹۰ نفر میداند و معتقد است که برخی با نام لیست امید زیرکانه وارد مجلس شدهاند، درحالیکه با آرمان اصلاحطلبی فاصله دارند. بیمقدار در نمایشگاه مطبوعات به غرفه ستاره صبح آمد و درباره مباحث این روزهای اصلاحات با ما گفتوگو کرد که در ادامه میخوانید.
اصلاحطلبی از منظر شما چه تعریفی دارد؟
به اعتقاد من، هنوز اصلاحطلبی را تبیین نکردهایم. یعنی اصلاحطلبی یک حرفهایی است که از جانب بزرگان گفته میشود و هر کسی از ظن خود یارش میشود که این یکی از ایرادهای نحله اصلاحطلبی است. مساله دیگر این است که این گفتمان، که گفتمانی درستی است، از مجلس دوم شروع شد، آن زمان که رأیگیری برای نخستوزیری آقای مهندس موسوی بود. امروز 99 نفر رأی نمیدهند که برنامهریزی کشور در دست آنهاست. اصلاحطلبان در تلاشاند تا جامعه با آرامش بتواند حق خود را بگیرد. تعددی احزاب هم داریم. حزبی داریم که نفراتش از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکند. علاوه بر آنها در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان افراد حقیقی نیز به آنها اضافه شده است. این شورا مینشیند و روی حداقلیها تصمیم میگیرد. بنده اعتقاد دارم که دوستان و احزاب اصلاحطلب باید گفتمان درونگروهی داشته باشند، در هم ادغام شوند و حزبی تشکیل دهند که چند میلیون عضو داشته باشد و آموزش های حزبی را نیز ببینند.در حال حاضر ضرورت دارد شورای عالی سیاستگذاری و فراکسیون امید مورد آسیبشناسی جدی قرار گیرد.
برای داشتن حزبی با ساختار درست چه باید کرد؟
حزب راهانداختن هزینه دارد. حزبی که اعضایش از منابع دیگری استفاده کنند مردمی نخواهد بود. درنتیجه، به نظر من احزاب باید عضوگیری را شروع کنند و مردم هم هزینه حزب را بدهند. امروز میگویید که بیا و عضو این حزب شو اساسنامه و مرامنامه را هم قبول کن و سالی 100 هزارتومان حق عضویت بده تا منت دیگری را نکشیم. این کار مهم است. از آقای صالحآبادی که فرد باتجربهای هستند میخواهم این کار را شروع کنند. درست است که در مرامنامه افراد تببین اندیشهها را میبینیم که اصلاحطلباند، ولی اصلاحطلبی این نیست. مطلب دیگری که گفتند و من هم آن را قبول دارم این است که باید برای روشنشدن و مشاهده حق و رسیدن به عدالت تلاش کنیم. آن موقع جامعه خودبهخود رو به تشکلها میآورد و احزاب شکل میگیرند. احزاب قوی چون اعضای زیادی دارند از پایین به بالا رشد میکنند و دور مدیریت و گرداننده میپرند، آنگاه احزاب در مقابل جامعه احساس مسئولیت میکنند، پس هم از طرف اعضای خودشان و هم از طرف دیگران مؤاخذه میشوند و بهسادگی عمل و رفتار نمیکنند.
لیست امید که با پشتوانه مردم راهی بهارستان شد چرا تغییرشکل داد است؟
اینکه در فراکسیون امید چه اتفاقی افتاد، این بود که لیست امید بنا بر مصلحتهایی بسته شد و 160 نفر وارد مجلس شدند و در اولین جلسه مجلس 156 نفر آن را امضا کردند، ولی به نظر من امروز لیست امید از 80 تا 85 نفر تجاوز نمیکند. یعنی آنهایی که واقعاً اعتقاد دارند و سر عقیده خود ماندهاند و جرئت دارند و نامهها را امضا میکنند و موضع گیری میکنند در همین حدود هستند. در برخی از موارد لیست امیدیهایی که وارد گروههای مستقل شدند یا در جای دیگری هستند در بعضی رأیگیریها هماهنگاند. در مورد آقای غلامی، وزیر علوم، رأیگیری شد، متأسفانه فراکسیون امید موضعگیری نکرد، باید موضعگیری میکرد. خیلیها مخالف بودند. عدمموضعگیری فراکسیون امید باعث شد امروز از ما سؤال شود. این مورد بحث درونگروهی است و نقد هم شد. ما به این کار خواهیم پرداخت. باید روشن شود که اگر یک تشکل هستیم باید تشکلی تصمیم بگیریم و تشکلی رأی بدهیم. تشکل یا «آره» است و یا «نه»، ممتنع برای تشکل ممنوع و همانند زهر است.
شعار واقعی اصلاحات به نظر شما کدام است؟
من اهل روزنامه نیستم و کار من بیشتر در مورد مسائل اقتصادی است. بهترین شعار اصلاحطلبان صداقت است. در تبریز برای دو موضوع رأی آوردم. یکی اینکه با شجاعت اعلام کردم که من اصلاحطلبم. پیغام رئیس دولت اصلاحات را که خطاب به آقای سعید باهری نوشته بود پشت تریبون خواندم و اصلاحطلبی را تبین کردم. در یک دانشگاه صحبت میکردم هیاهو زیاد بود و گفتند مرگ بر فتنهگر. گفتم مرگ بر فتنهگر، اما مگر اصلاحطلب فتنهگر است؟ اصلاحطلب میخواهد جامعه با آرامش به نتیجه برسد. این گفتمانی که داشتم و اینکه صداقت برندهترین سلاح است باعث شد منی که چندان هم شناخته شده نبودم در تبریز رأی بیاورم. در لیست هم با هزار زحمت قرار گرفته بودم. همین دورنگروهیها میخواستند مرا با یکی دیگر که گاهی اینطرفی و گاهی آنطرفی است عوض کنند، همین آقای حکیمپور در تهران و آقای کمالی و دیگرانی رفتند و اجازه ندادند. در هر صورت امروز هم اعلام میکنم که هوای اصلاحطلبان را دارم. در انتخابات شوراها آمدند و برای انتخابات شوراها مایه گذاشتند و هر کسی که رد صلاحیت شده بود رأی آورد. متأسفانه تعدادی از آنها برای مثال در همین شورای تبریز چون احزاب قوی نداشتیم با لابیگری وارد لیست شدند. در مسئله انتخاب شهردار تبریز دو نفر از افرادی که با لیست امید به شورا راه یافته بودند از لیست جدا شدند.
چرا برخی از اصلحطلبان ساز مخالف سر میدهند؟
کدام اصلاحطلب؟ اصلاحطلب که نباید از مرامش جدا بشود. اصلاحطلبان باید به مسائل اقتصادی توجه کنند. بخواهیم یا نخواهیم جای چندانی در قدرت نداریم. اینکه پرسیدند چرا چهرههای مشهور اصلاحطلبان وارد لیستها نشدند، برای این بود که رده سوم اصلاحطلبان وارد لیست شد. مرا هم چون مدتی جلو چشم نبودم و در بخش خصوصی کار میکردم جدی نمیگرفتند، وگرنه تأیید صلاحیت نمیشدم. لایه سوم تأیید و وارد مجلس شد. همینکه مردم تهران، تبریز، مشهد و شهرهای بزرگ میآیند و لیست را انتخاب میکنند نوید بسیار بزرگی است. باید قدر آن را بدانیم. باید مرام درست اصلاحطلبی تبیین شود. عدالتطلبی و اهمیتدادن به تکتک افراد جامعه باید به خاطر رأی مردم دیده شود. باید به سمت فکر جمعی برویم. در حال حاضر همه دنیا به هم چسبیده است و ما جزیرهای و دهکدهای کار میکنیم.
برای ترمیم چهره اصلاحات چه کاری باید کرد؟
اگر میتوانیم احزاب بزرگ تشکیل دهیم، بگوییم که اصلاحطلبان پیروز شدهاند و حزب اکثریت هم باید کشور را اداره کند. ما ائتلاف کردیم، فکر میکنید چند نفر اصلاحطلب واقعی را وارد هیئت دولت کردیم؟ اینها مسائلی است که داریم. در شرایطی قرار میگیریم که میگوییم به این لیست رأی بدهیم تا بتوانیم برنامهها را پیش ببریم. اگر اعضا هزینههای اصلاحطلبی را بدهند و نشان اصلاحطلبی را به سینهشان وصل کنند، به سمتی پیش خواهیم رفت که مرام اصلاحطلبی میتواند قدرت داشته باشد. اصلاحطلبان باید روی گفتمانها کار کنند. روی صحبت من بخصوص با جوانهاست. ما کمکم باید برویم. ما جزو نسل انقلابیهای زمان شاه و عدالتخواه بودیم، مثل آقای صالحآبادی که برای تحقق آزادی و عدالت به زندان افتادند. ما مهندس بودیم و در طبقه متوسط به بالا زندگی میکردیم. اگر به طبقه خودمان فکر میکردیم که وارد انقلاب نمیشدیم زندگی ما که ایرادی نداشت. ولی با خواندن نهجالبلاغه و پیامهای امام و دیگر اندیشمندان انقلاب به فکر پیادهکردن عدالت افتادیم و جانمان را هم به خطر انداختیم. حکم بنده هنوز هم در پروندهام موجود است. امروز هم چارهای جز این نداریم. باید اصلاحطلبی را تبیین و اعضا را جمعوجور کنیم و منطقیتر و علمی کنیم.
شما در پی تشکیل فراکسیون ترکزبانان بودید. اندکی دراینباره بگوید.
در مورد تشکیل این فراکسیون گفته شد که آن را تشکیل ندهید. این فراکسیون واقعاً کاری پوپولیستی بود. باید سیاست کلی کشور را درست کنیم. عقیده دارم که باید ثروت کشور بالا برود. این فراکسیون هم به نام ترکزبانان نیست، فراکسیون مناطق ترکنشین نام دارد. نام را با مشورتی که با مقامات داشتم انتخاب کرده بودیم. هدف هم جداکردن قومیتها نیست. ترکها در سراسر ایران ساکن هستند. در همین تهران حداقل 45درصد ترک داریم. در شیراز همینطور و در جاهای دیگر ایران هم همینطور. این مسئله که هر قومیتی فراکسیونی داشته باشد محل ایراد نیست. کمیسیون امنیت ملی هم نظری نداد، هیئترئیسه دراینباره صحبت کرد. اتفاقاً اگر شمالغرب کشور بنامیم قومیتی میشود. چون اکثریت در شمال غرب ساکن هستند و وقتی ترک زبانان مینامیم سراسری و ملی میشود. سیاسی هم نیست، فراکسیونی برای رسیدگی به مسائل آنان تشکیل شده است. فعلاً هم از راههای قانونی در حال پیگیری هستیم. اگر تأیید شود ما هم بر این اسم اصرار داریم و اگر تأیید نشود اسم را به شمالغرب تغییر میدهیم.
دراینباره بیشتر توضیح دهید؟
در مورد فراکسیون توسعه مناطق ترکنشین باید بگویم که آذربایجان همیشه حافظ ایران بوده است. دوران نادر شاه و صفویه را در تاریخ جستجو کنید. با اینکه زبان قزلباشها ترکی بود، زبان دیوانی فارسی بود. هیچوقت جمعیت آذری و ترک قصد جدایی از ایران را نداشته و نخواهند داشت. در ماجرای دموکراتها این شاه نبود که موفق به شکستدادن آنها شد، خود مردم آنها را شکست دادند. در ماجرای مشروطیت ستارخان و باقرخان بودند که دموکراسی مشروط را از دهان دیو استبداد نجات دادند. اگر ما درست تعریف کنیم و با دموکراسی عمل کنیم میبینیم که تشکیل فراکسیون به عنوان لر و کرد و... نیست. در مجلس فراکسیون اهل سنت داریم، ولی آیا ایرادی داشته؟ نیامدیم در مقابل آنها کاری بکنیم. این اعتقاد شخصی من است و ربطی به انتخابات ندارد.
صحبت از آذربایجان شد. دریاچه ارومیه در چه حالی است؟
دولت به فکر نجات دریاچه ارومیه هست. این دریاچه از دو قسمت رسیدگی شده است. یک بخش ازطرف دولت با انتقال آب سد کانیسیب بوده است که پروژه آن به خوبی انجام میشود. همچنین ایجاد پالایشگاههای فاضلاب که بهخوبی اجرا میشود. بودجه کم و زیاد میشود ولی در حال اجرا است. یعنی اگر سالانه سه میلیارد و سیصد تا دویست میلیون مترمکعب آب به دریاچه برسانیم، تا ده پانزده سال دیگر دریاچه ارومیه احیا میشود. از این حجم 600 مترمکعب آب کانیسیب است، 400 مترمکعب از تسویهخانههاست و 300 مترمکعب آب هم از حقآبه طبیعی رودخانههاست که تصویب شده است به ارومیه بدهند. دومیلیارد متر مکعب هم از صرفهجویی در ششصد هکتار حوزه آبی ارومیه است که با کمک کشاورزان و مردم ارومیه خواهد بود. از مردم پولی نمیگیریم ولی برای مردمیشدن این کار اخیراً بنده با پیشنهاد انجمن نظارت بر دریاچه ارومیه اساسنامه صندوقی را تهیه و با مقامات صحبت کردهایم و برای آقایان نوبخت و جهانگیری هم نامه نوشتهایم و قرار شده صندوقی تهیه کنیم و مردم هم همکاری کنند. خواهش من این است که مطبوعات این را از قول من بنویسند. از مردم شریف آذربایجان غربی و شرقی و کردستان میخواهم تا با آبیاریهای مدرن با ما همکاری کنند تا دریاچه ارومیه از بین نرود. البته اگر دریاچه از بین برود مردم تهران هم راحت نخواهند بود. فکر نکنید نمکش تا اینجا نمیرسد. هم مزه نمک دریاچه ارومیه را تهران هم خواهید چشید. اگر توفانی سیصدکیلومتری بوزد، نمک را روی ابرها سوار میکند و به تهران هم میرساند.
راهکار این موضوع چیست؟
در مورد دریاچه ارومیه کار و برنامه داریم. این موضوع سیاسی نیست. دریاچه ارومیه خطری برای استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و گیلان و زنجان و تهران است و باید رسیدگی شود. من طرفدار این بحثم که تمام تالابهای ما باید احیا شود. بارها در مجلس عرض کردهام که در بسیاری از مناطق باید معیشت جایگزین تعریف کنیم و حقآبه این تالابها را بدهیم. اینجا جای بحث فنی نیست. دانشگاهها و اساتید مختلف باید از جاهای مختلف با همکاری شرکتهایی از ژاپن و سایر مراکزی که دلشان به حال طبیعت میسوزد برنامهریزی کنند. باز هم میگویم که مردم باید برای آبیاری قطرهای تحتفشار همکاری کنند تا دریاچه ارومیه نجات پیدا کند. بحث درباره اصلاحطلبی بود و این سؤالات منحرفمان کرد. باید برای اصلاحطلبی نکاتی را تدوین کنیم. اندیشمندان ما باید دراینباره بنویسند. کتابهایی باید تنظیم شود و تمام بزرگان احزاب هم بیایند. متأسفانه احزاب نمایندگان و مقامات درست کردهاند. نمونهاش دو حزب در تبریز است که متأسفانه نامشان را نمیدانم. باید نشانداربودن را در کشور تعریف کنیم. اینکه در انتخابات با سکوت سر صندوقها حاضر بشویم و رأی بدهیم درست نیست.
منبع: حاما نیوز
نظر شما