سوال فاضل میبدی از احمدی نژاد درباره مرتضوی!
به گزارش صدای ایران، ملت ایران برای بار دیگر او را باور کرد و برای دادن فرصتی دوباره به او به پای صندوقهای رأی آمد، اما امروز برخی معتقدند که روحانی دیگر آن روحانی انتخابات ۹۶ یا رئیسجمهور دولت یازدهم نیست و میگویند فشارهای مخالفان او را بیانگیزه و محافظهکار کرده است، تحرکات و رویکردش با برنامهها و وعدههایش تطابق و همخوانی ندارد. برخی هم میگویند روحانی همان روحانی است که بنا به اقتضای شرایط، بیتوجه به دردسرسازیهای مخالفان و بدون حاشیه، روی برنامههای خود تمرکز کرده است. بههر روی مردم وعده دولتمردان را بهخاطر دارند، با تغییر رویکرد و سیاستها کاری ندارند و در نهایت محصول اعتماد خود را میخواهند. آنچه امروز برای ملت ایران اهمیت دارد تنها و تنها توسعه همه جانبه کشور و حل مشکلات اقتصادی است که این مهم به تعبیر برخی از تحلیلگران و صاحبنظران با توجه به عملکرد دولت دوازدهم تا به امروز محسوس نبوده و این ناشی از همان بیانگیزگی و تغییر رویکرد است. حجتالاسلام محمدتقی فاضل میبدی میگوید: «اگر مشکلات اقتصادی جامعه حل نشود سرخوردگیها در بخشهایی از جامعه به همه بخشهای جامعه سرایت خواهد کرد که این سرخوردگی و ناامیدی در آینده قابل جبران نیست و در انتخابات آتی خود را نشان خواهد داد.» در ادامه گفتوگوی محمدتقی فاضل میبدی فعال سیاسی اصلاحطلب و استاد دانشگاه با را میخوانید.
روحانی اخیرا با جامعه روحانیت مبارز نشستی داشته است، این مساله بیانگر چیست؟ چرا روحانی بهجای اینکه اعتماد مردم بهویژه 24میلیون رأیدهنده را در نظر بگیرد، بیشتر بهدنبال جلب اعتماد بخشهای دیگر است؟
مواضع روحانی تا اندازهای نسبت به دولت یازدهم و زمان انتخابات تغییر پیدا کرده و این تغییر اکنون رویکرد با توجه به رفتارها و عملکرد رئیسجمهور کاملا محسوس است و از طرفی بهخوبی روشن است که عدهای در جامعه نسبت به تغییر مواضع و عملکرد روحانی دلسرد شدهاند اما باید شرایط دولت را درک کرد، نباید بلافاصله علیه دولت موضع گرفت و دست به قضاوت زد. باید شرایط دولت را بررسی کرد و سپس با توجه به شرایط به تحلیل مواضع دولت پرداخت. روحانی امروز نمیتواند مواضع تندی اتخاذ کند و یا با همان مواضع دوران انتخابات، امور کشور را پیش ببرد زیرا اکنون شرایط مقتضی نیست. اما از سویی برخی از رفتارهای روحانی از آغاز دولت دوازدهم تا به امروز بهگونهای بوده است که برخی در جامعه نسبت به آن ناراضی هستند و این مساله را هم نمیتوان انکار کرد. در بعد اقتصادی نیز انتظار میرفت که روحانی با سرعت بیشتری برنامههای خود و مطالبات جامعه را در این حوزه محقق سازد اما هنوز عملکرد دولت بهویژه در بعد اقتصادی در جامعه محسوس نیست.
برخی معتقدند که مشکلات اقتصادی مردم یکودو روزه حل نمیشود و باید به دولت تا پایان عمر چهار سالهاش فرصت داد. آیا این توجیه منطقی است و باید به دولت بهویژه برای حل مشکلات اقتصادی تا پایان عمر چهار سالهاش فرصت داد؟
اگر روحانی در بعد سیاسی بنا به اقتضای شرایط ناگزیر است گاهی مواضع خود را تغییر بدهد، اما در بعد اقتصادی انتظار میرفت که فعالتر عمل میکرد و با تیم قویتری وارد عرصه میشد. مشکلات اقتصادی مردم روز و ساعت نمیشناسد. این مشکلات باید هر چه زودتر حل شود. اگر مشکلات اقتصادی جامعه حل نشود سرخوردگیها در بخشهایی از جامعه به همه بخشهای جامعه سرایت خواهد کرد کهاین سرخوردگی و ناامیدی در آینده قابل جبران نیست و در انتخابات آتی خود را نشان میدهد. امروز وضعیت اقتصادی مردم هیچتغییری نکرده است و حوزه مسکن و تولید به همان شکل است. در حقیقت با نگاهی به وضعیت مردم در جامعه میتوان دریافت که رونقی در این دو حوزه هنوز محسوس نیست.
برخی معتقدند که نقش جهانگیری در دولت کمرنگ شده است. اگر این حرف درست باشد، چه دلیلی برای تضعیف نقش جهانگیری که از روحانی در انتخابات اخیر تمامقد حمایت کرد، وجود دارد؟ آیا تضعیف نقش او در آینده به زیان جریان اصلاحات نخواهد بود؟
جهانگیری در انتخابات اخیر بسیار فعال بوده است و با توجه به سخنرانیها و حمایتهایش از روحانی، انتظار میرفت که در دولت دوازدهم حضور پررونقتری داشته باشد اما امروز حضور او در دولت فارغ از اینکه پررنگ نیست، حتی ممکن است بدون انگیزه هم تلقی شود. درباره چرایی تضعیف نقش او در دولت نمیتوان با اطمینان سخن گفت زیرا هنوز روشن نیست که تضعیف نقش جهانگیری در دولت بهدلیل تصمیم روحانی بوده است و یا اینکه جهانگیری از برخی اقدامات رضایت ندارد.
آقای روحانی را تا چهاندازه در عمل به وعدههایش جدی میدانید؟
آقای روحانی انگیزههای خود را از دست داده است و از انتظاراتی که در کارزار انتخاباتی برای مردم ایجاد کرد امروز تا حدودی فاصله گرفته است. به همین دلیل باید بررسی کرد که دلیل بیانگیزگی دولت در عمل به وعدهها چیست. آیا شرایط خاصی برای او فراهم شده است یا در دولت دوازدهم تصمیم به تغییر رویکرد گرفته است، زیرا اگر به پای درد و دل مردم در کوچه و بازار بنشینیم در مییابیم که جامعه چندان از وضعیت اقتصادی رضایت خاطر ندارد. بنابراین اگر قرار بر این باشد که روحانی در آینده به همین صورت حرکت کند، مردم چندان از او راضی نخواهند بود. اما اگر روحانی در عمل به وعدههای خود جدی باشد. البته همچنان معتقدم که برای قضاوت اندکی زود است بههر روی امروز احساس میشود که رویکرد رئیسجمهور نسبت به مواضع در دوره یازدهم متفاوت است.
چه چیز مانع از این مساله میشود که دولت در عمل به وعدههای خود جدی نباشد و با بیانگیزگی رفتار کند؟
عمل به وعدههایی که روحانی در کارزار انتخاباتی 96 به مردم داده است مستلزم همکاری مجلس، قوه قضائیه و سایر دستگاههاست. علاوه بر این، حاشیهها و مانعهایی که مخالفان برای دولت ایجاد کردند یکی دیگر از دلایل بیانگیزگی دولت در عمل به وعدههاست. روحانی باید مقتدارانهتر با موانع برخورد کند و درباره مشکلات و موانع دولت با مردم شفافتر سخن بگوید و واقعیات را به مردم بگوید. رئیسجمهور درباره مسائلی مانند آزادیهای مدنی، مطبوعات و احزاب آن طور که باید متاسفانه خود را نشان نداده است. در حالی که یکی از دغدغههای دولت برای توسعهیافتگی باید این باشد که بر اساس قانون اساسی، مطبوعات و احزاب جایگاه خود را در کشور پیدا کنند حتی اگر در این راستا موانعی هم وجود داشته باشد، رئیسجمهور باید با مردم سخن بگوید.
البته برخی معتقدند که روحانی لزوما نباید همه چیز را هم به مردم بگوید زیرا گفتن برخی از مسائل به نفع جامعه و کشور نیست.
به هیچروی این مساله را قبول ندارم، زیرا روحانی همانطور که در نطق انتخاباتی خود با مردم شفاف سخن گفت، امروز هم باید به همان اندازه باید با مردم صریح و شفاف باشد و علت عدم عمل به برخی از وعدهها و موانع پیشروی دولت را به جامعه بگوید. مگر اینکه مسائل حساس و امنیتی باشد که در این صورت لزومی هم ندارد نگرانیها به جامعه منتقل شود اما بهطور کل در مسائلی نظیر مشکلات اقتصادی، احزاب و مطبوعات که بهراستی انتظار تحقق آن میرفت روحانی در این موارد به اهداف خود تا به امروز نرسیده است.
آینده سیاسی روحانی با توجه به شرایط کنونی کشور و رویکرد رئیسجمهور چه خواهد شد؟
آینده سیاسی روحانی به عملکرد او در سالهای باقی مانده از عمر دولت دوازدهم بستگی دارد. اگر روحانی مانند امروز بخواهد با بیانگیزگی امور را پیش ببرد، آینده سیاسی او چندان امیدوارکننده نخواهد بود، با ادامه این روند جریان اعتدال شکست خواهد خورد. اما اگر روحانی بخواهد جریانساز باشد و مردم را با خود در آینده همراه کند باید هدفمندتر، با انگیزهتر و مقتدرتر حرکت کند و روی برنامههای دولت و مطالبات مردم تمرکز بیشتری داشته باشد.
محمود احمدینژاد و یارانش طی روزهای اخیر سخنانی علیه قوه قضائیه مطرح کردند و چند روز در حرم شاهعبدالعظیم بست نشستند. این تحرکات چه مفهومی دارد؟ احمدینژاد بهدنبال چیست و چرا یکباره سخنانی درباره عدالت و... به زبان میآورد؟
احمدینژاد از بدو ریاستجمهوری خویش تا به امروز رفتار نرمالی نداشت. زمانی قوه قضائیه را مطلوب نمیدانست اما امروز که قوه قضائیه میخواهد به پروندهها و تخلفات احمدینژاد و یارانش رسیدگی کند، موضع میگیرد از نظر احمدینژاد قوه قضائیه بد است. اگر مساله عدالت برای احمدینژاد یک دغدغه است، چرا در دوران ریاستجمهوریاش هیچموضعی در این باره اتخاذ نکرد؟ احمدینژاد در زمان ریاستجمهوریاش بزرگترین حامی مرتضوی بود، در حالی که یکی از افرادی که بیشترین تخلفات را داشته، قاضی مرتضوی بوده، اما احمدینژاد با وجود آگاهی و اطلاع از عملکرد مرتضوی بازهم به او در دولت خود فرصت داد و ریاست سازمان تامین اجتماعی را به او واگذار کرد. بنابراین باید از احمدینژاد پرسید اگر بیعدالتی برای او مساله و دغدغه است، چرا در آن زمان سکوت کرد؟ بنابراین باید اذعان کرد که بیعدالتی دغدغهای برای شخص احمدینژاد و تیم او نیست و او هیچوقت دلش بهحال جامعه نسوخته است. احمدینژاد و تیمش هیچگاه دغدغه جامعه را نداشته و او و تیمش همواره به فکر خودشان بودهاند. زمانی که آسیاب بر وفق مراد میچرخید، به مخالفان خود بدترین صفتها را میداد اما امروز که معاونش بهعنوان متهم بازداشت و یا محاکمه شده، فغان سرداده است که اسلام و دین از دست رفت. در حالی که طی سالهای گذشته او سکوت اختیار کرد. بنابراین برای او تنها خودش و تیمش اهمیت دارد.
بهعنوان سوال آخر، مردم در مساله زلزله غرب کشور بهجای اینکه به نهادهای دولتی اعتماد کنند خودشان مستقیما به محل وقوع زلزله در غرب کشور میرفتند و یا کمکهای خود را به حساب اشخاص مشهور و صاحب اعتبار مانند «زیباکلام» ریختند. این بیاعتمادی جامعه را برخی اعتراض مدنی تعبیر کردند، ارزیابی شما چیست؟
مراجعه مردم به محل وقوع زلزله و کمک مستقیم به زلزلهزدهها و حتی واریز کمکهای نقدی به حساب اشخاص مشهور مانند زیباکلام و سایر افراد اقدامی اخلاقی است اما مساله اینجاست که باید یک سازو کاری برای مصرف این مبالغ جمعآوری شده، وجود داشته باشد. کمک به زلزلهزدهها نیاز به یک ستاد دارد و این ستاد نیاز به یک مرکز و فرماندهی دارد اگر هر فردی به شیوه و روش دلخواه خود بخواهد به مردم زلزلهزده کمک کند این مساله نه تنها که هرج و مرج بهوجود میآورد بلکه آنطور که باید به زلزلهزدهها کمک نمیشود. بهطور مثال ممکن است در برخی از مناطق کمکهای بسیار بالایی صورت بگیرد و در برخی از شهرستانها و روستاها هیچکمکی صورت نگیرد. در حالی که رسیدگی به وضعیت زلزلهزدهها و توزیع عادلانه اقلام مورد نیاز آنها وظیفه هلالاحمر است. کمکهای متشدد و مختلف مردم باید به مرکزی سرازیر شود که این مرکز با توجه به تجربه خود بداند چگونه باید کمکها را میان زلزلهزدهها توزیع کند. حتی اگر مردم به نهادهای دولتی اعتماد نداشته باشند، بازهم به تنهایی نمیتوانند اقدام مناسب و مطلوبی برای زلزلهزدهها انجام دهند، زیرا بههر روی نیاز مردم زلزلهزده غرب تنها غذا و پتو نیست بلکه مبالغ جمعآوری شده باید صرف امور زیربنایی مانند ساخت بیمارستان، کتابخانه، مدارس، جاده و پل و... شود به همین دلیل باید کمکهای نقدی در اختیار سازمانهایی قرار بگیرد که در کار خود تجربه و تخصص دارند. بنابراین حضور افراد در مناطق زلزلهزده تنها منجر به بیقانونی، هرج و مرج، عدم رسیدگی و توزیع عادلانه کمکها به مردم زلزلهزده میشود. حضور مردم در مناطق زلزلهزده و کمک مستقیم آنها به مردم آسیبدیده غرب حتی در قالب اعراض مدنی به دولت هم منطقی نیست و کمکی هم آنطور که باید به آنها نمیشود.