درسهای انتقال آرام در زیمباوه
جاوید قرباناوغلی*- تحولات هفته گذشته زیمبابوه که با اقدام ارتش در بازداشت خانگی رابرت موگابه شروع شد و درنهایت با استعفای وی از ریاستجمهوری پس از ٣٧ سال حکومت بلامنازع بر این کشور جنوب آفریقا به پایان رسید، با بازتابهای نسبتا زيادي در محافل سیاسی و رسانههای جهان روبهرو شد. رسانههای پرتعداد کشورمان این رویداد را «کودتا» علیه دیکتاتوری رابرت موگابه نامیدند و از این تحول استقبال کردند. نگارنده که بیشترین دوران کار حرفهای و دیپلماتیک خود را در قاره آفریقا گذرانده، در معرض سؤالات متعددی از سوی رسانههای نوشتاری و مجازی درباره تحولات زیمبابوه قرار داشت.
در نوشته زیر تلاش خواهم کرد تصویری شاید متفاوت با برداشتهای به نظر من ناصواب رسانههای کشور درباره انتقال قدرت در زیمبابوه ارائه کنم و به طور اجمال این تحول را با تعاریف متعارف درباره «کودتا» و «دیکتاتوری» محک بزنم. اما قبل از ورود به این موضوع ذکر نکاتی را درباره شخصیت موگابه لازم میدانم. بیتردید موگابه نیز مانند بسیاری از رهبران نامدار و ضداستعمار قاره آفریقا در ابتدا شخصیتی انقلابی و با روحیهای مردمی بود. من اولینبار او را ٣٥ سال قبل در سفر دکتر ولایتی به هراره دیدم. در آن زمان او مانند دیگر رهبران ضداستعمار آفریقا سرشار از روحیه انقلابی و گرایشات مردمی بود. موگابه وارث کشوری ثروتمند شده بود. همانطور که ١٤ سال پس از او با فروپاشی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی، «نلسون ماندلا» وارث ثروتمندترین و پیشرفتهترین کشور در آفریقا شد.
تفاوت این دو در رهبری و نگرش به قدرت دو سرنوشت متفاوت را برای دو کشور همسایه رقم زد. طرفه اینکه فروپاشی آپارتاید رودزیا (زیمبابوه کنونی) ١٤ سال قبل از آفریقایجنوبی رخ داد. تفاوت این دو در نگاه به قدرت و زمامداری دو سرنوشت متفاوت را برای این دو کشور همسایه رهایییافته از دو رژیم نژادپرست رقم زد. هنر بزرگ ماندلا «گریز از قدرت» و ضعف بزرگ موگابه «میل و عطش به قدرت» بود. ماندلا با اصرار قدرت را پذیرفت و پیش از موعد افسار آن را به سیاستمداران نسل پس از خود سپرد. موگابه اما در ٩٣سالگی نیز میلی به رهاکردن قدرت نداشت. شاید اگر او در سال ٢٠٠١ به نصیحت ماندلا گوش میکرد و از قدرت کنار میرفت، امروز هم خود سرنوشت دیگری داشت و هم کشورش به چنین روزگار سیاهی گرفتار نشده بود.
بنابراین نمیتوان روش ماندلا را واگذاشت و با سیره زمامداری تقریبا مادامالعمر موگابه موافق بود. موگابه با سوءاستفاده از قدرت، ساختار حزب حاکم (زانو پیاف) و قانون اساسی را بهگونهای تعریف و تنظیم کرد که قریب به چهار دهه در رأس قدرت باقی بماند. او با توجه به تمایلی که به قدرت داشت، با تکیه بر روشهای غیردموکراتیک در اداره حزب و تغییر قانون اساسی چندین بار در انتخابات پیروز شد. به یقین این بزرگترین نقطه ضعف این رهبر آفریقایی بود تا جایی که قصد داشت با وجود ۹۳سالگی در انتخابات سال آینده (٢٠١٨) کاندیدای ریاستجمهوری شود. توهم پاسداری از انقلاب ضدآپارتاید و تعهد پیشرفت و توسعه کشور در این سن برای هر رهبری مفهومی جز شهوت قدرت نمیتواند داشته باشد. با این همه به تحولات هفته گذشته میتوان از منظری دیگر نگریست و درسهایی از این انتقال آرام قدرت در یک کشور آفریقایی گرفت.
١) در محافل سیاسی و خبری ایران قاره آفریقا نوعا با «کودتا» مترادف است. درحالیکه اتحادیه آفریقا از زمان تأسیس (٢٠٠١) کارنامه موفقی در مخالفت با جابهجایی قدرت سیاسی از طریق توسل بهزور از خود به نمایش گذاشته است. وظیفه اصلی شورای صلح و امنیت (Peace and Scurity Council) اتحادیه آفریقا با ١٥ عضو کاری مانند شورای امنیت سازمان ملل متحد، مراقبت از صلح، مدیریت درگیریها و نظارت بر انتقال آرام و دموکراتیک قدرت از طریق انتخابات است. اتحادیه از زمان تأسیس با هرگونه جابهجایی غیردموکراتیک قدرت از طریق توسل به زور (کودتا) در کشورهای این قاره مخالفت کرده و با توسل به راهکارهایی مانند فشار دیپلماتیک، تحریم و بلوکهکردن دولت کودتا و در صورت ضرورت تهدید به دخالت نظامی (گامبیا) کشور قربانی کودتا را وادار به بازگشت به مسیر دموکراسی میکند. این سازوکار تاکنون در رسیدن به اهداف، موفق عمل کرده است. نمونهای وجود ندارد که نظامیان با توسل به زور قدرت را در دست گرفته و برای مدتی طولانی سر کار مانده باشند. به بیان دیگر با وجود فقر، محرومیت اجتماعی و عقبماندگیهای ناشی از استعمار، آفریقا توانسته است رشد سیاسی را تجربه کند.
٢) اقدام ارتش در برکناری موگابه کودتای نظامیان علیه سیاستمداران نبود. افسران ارتش با روش موگابه در برکناری معاون حزب حاکم (زانو پیاف) و تلاش برای جایگزینی خانم گریس موگابه به جای وی به مخالفت برخاستند. موگابه را در حصر خانگی قرار داده و خواستار کنارهگیری داوطلبانه وی از قدرت شدند. با وجود حصر خانگی موگابه اجازه داده شد در یک برنامه اجتماعی با عنوان رئیسجمهور حضور یابد و در تلویزیون سخنرانی کند. درحالیکه در هیچ کودتایی این اتفاقات رخ نمیدهد. هدف کودتا سرنگونی قدرت حاکم با توسل به زور است و بنابراین در هر کودتایی رئیسجمهوری یا از صحنه میگریزد یا دستگیر و حبس یا اعدام میشود. در زیمبابوه هیچیک از این اتفاقات رخ نداد. ارتش با موگابه با احترام برخورد کرده و حتی در بیانیه پس از گرفتن مراکز حساس و حصر خانگی موگابه همچنان او را رئیسجمهور خطاب کرد. بنابراین در زیمبابوه به معنای مشخص و مرسوم کلاسیک در ادبیات سیاسی جهان، کودتایی اتفاق نیفتاد.
٣) بسیاری از تحلیلگران در توصیف تحولات زیمبابوه از عبارت برکناری «دیکتاتور» توسط ارتش استفاده کردند. تصور میکنم قبل از معرفی موگابه یا فردی دیگر کشورهای جهان، ضروری است تعریف دقیقتری از این واژه ارائه شود. زیمبابوه تنها کشوری نیست که تجربه مدیریت بلندمدت را دارد.
باید دید فرد موردنظر براساس مفاد قانون اساسی قدرت را در اختیار دارد یا با توسل به حمایتهای قبیلهای، یا موارد دیگر در این جایگاه قرار دارد. بنابراین برای اینکه بدانیم موگابه دیکتاتور است یا خیر، باید این مؤلفه را به شکلی دقیق تعریف کرد. موگابه تنها رئیسی نبود که برای مدت طولانی ریاست کشور را بر عهده داشت، بنابراین از این منظر و بر اساس دانستهها و معیارهای مرسوم نمیتوان او را در زمره «دیکتاتور»ها قلمداد کرد.
٤) چه خوب یا بد در بسیاری از کشورهای آفریقایی ارتش و نیروی نظامی، نماینده و حافظ قدرت است. افسران بلندپایه ارتش زیمبابوه نیز بهعنوان قویترین نهاد قدرت از اعضای ارشد زانو. پیاف هستند. شاید بتوان رمز و راز رفتار محترمانه ارتش با موگابه را نیز در همین نکته یافت.
پس از برکناری معاون زانو پیاف و تلاش برای جایگزینی همسر جوانش، او را در حبس خانگی قرار داد. از او خواست قدرت را ترک کند.
حتـی فـرصت سخنـرانـی تلویزیونی برای صحبت با مردم و کنارهگیری را به او داد. اما وقتی مقاومت کرده و از قدرت کنارهگیری نکرد، ابتدا زانو. پیاف او را از رهبری حزب برکنار کرد. عضویت گریس موگابه نیز در حزب به حالت تعلیق درآمد و در آخرین مرحله کمیته مرکزی زانو. پیاف برکناری وی از طریق استیضاح را در پیش گرفت.
چنین اتفاقی در سال ۲۰۰۷ در آفریقای جنوبی نیز رخ داد؛ کمیته مرکزی حزب کنگره ملی (ANC) آفریقایجنوبی بهدلیل رفتارهای خارج از قواعد حزبی، تصمیم به برکناری «تابو امبکی» در جلسهای اضطراری پشت درهای بسته گرفت و با صدور اعلامیهای از امبکی خواست از قدرت کنارهگیری کند.
امبکی در نطقی که از شبکه سراسری تلویزیون کشور پخش شد، با تبعیت از تصمیم حزب، کنارهگیری خود از قدرت را اعلام کرد و یک سال باقیمانده از دوره ریاستجمهوری وی به معاون حزب واگذار شد.
البته به دلیل سیاستهای حزب زانو. پیاف در زیمبابوه، ازجمله توزیع ارزاق و پول در میان مردم، این حزب از اقبال عمومی برخوردار است و امکان دارد در انتخابات آینده نیز نماینده این حزب به قدرت برسد.
٥) اما در کنار این موارد نمیتوان از تحسین انتقال آرام قدرت در یک کشور فقیر آفریقایی سخن نگفت. نگاهی به روند یکهفتهای تحولات این کشور نمایانگر بلوغ سیاسی نزد رهبران سیاسی و نظامیان این کشور است.
نگارنده مانند بسیاری دیگر از زدوبندهای احتمالی پشت پرده این رویداد و تحول اطلاع ندارد ولی در این جابهجایی مسالمتآمیز قدرت با توجه به نقش کلیدی ارتش، حتی یک نفر کشته نشد. رفتار تحسینبرانگیز نظامیان با رئیسجمهوری که با قصد برکناری او وارد صحنه شده بودند و نهایتا عبور از این بحران و زایش بدون توسل به سزارین سیاسی را باید الگویی برای حلوفصل گرههای کور سیاست قرار داد.
* مدیر کل وزارت خارجه دولت اصلاحات
در نوشته زیر تلاش خواهم کرد تصویری شاید متفاوت با برداشتهای به نظر من ناصواب رسانههای کشور درباره انتقال قدرت در زیمبابوه ارائه کنم و به طور اجمال این تحول را با تعاریف متعارف درباره «کودتا» و «دیکتاتوری» محک بزنم. اما قبل از ورود به این موضوع ذکر نکاتی را درباره شخصیت موگابه لازم میدانم. بیتردید موگابه نیز مانند بسیاری از رهبران نامدار و ضداستعمار قاره آفریقا در ابتدا شخصیتی انقلابی و با روحیهای مردمی بود. من اولینبار او را ٣٥ سال قبل در سفر دکتر ولایتی به هراره دیدم. در آن زمان او مانند دیگر رهبران ضداستعمار آفریقا سرشار از روحیه انقلابی و گرایشات مردمی بود. موگابه وارث کشوری ثروتمند شده بود. همانطور که ١٤ سال پس از او با فروپاشی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی، «نلسون ماندلا» وارث ثروتمندترین و پیشرفتهترین کشور در آفریقا شد.
تفاوت این دو در رهبری و نگرش به قدرت دو سرنوشت متفاوت را برای دو کشور همسایه رقم زد. طرفه اینکه فروپاشی آپارتاید رودزیا (زیمبابوه کنونی) ١٤ سال قبل از آفریقایجنوبی رخ داد. تفاوت این دو در نگاه به قدرت و زمامداری دو سرنوشت متفاوت را برای این دو کشور همسایه رهایییافته از دو رژیم نژادپرست رقم زد. هنر بزرگ ماندلا «گریز از قدرت» و ضعف بزرگ موگابه «میل و عطش به قدرت» بود. ماندلا با اصرار قدرت را پذیرفت و پیش از موعد افسار آن را به سیاستمداران نسل پس از خود سپرد. موگابه اما در ٩٣سالگی نیز میلی به رهاکردن قدرت نداشت. شاید اگر او در سال ٢٠٠١ به نصیحت ماندلا گوش میکرد و از قدرت کنار میرفت، امروز هم خود سرنوشت دیگری داشت و هم کشورش به چنین روزگار سیاهی گرفتار نشده بود.
بنابراین نمیتوان روش ماندلا را واگذاشت و با سیره زمامداری تقریبا مادامالعمر موگابه موافق بود. موگابه با سوءاستفاده از قدرت، ساختار حزب حاکم (زانو پیاف) و قانون اساسی را بهگونهای تعریف و تنظیم کرد که قریب به چهار دهه در رأس قدرت باقی بماند. او با توجه به تمایلی که به قدرت داشت، با تکیه بر روشهای غیردموکراتیک در اداره حزب و تغییر قانون اساسی چندین بار در انتخابات پیروز شد. به یقین این بزرگترین نقطه ضعف این رهبر آفریقایی بود تا جایی که قصد داشت با وجود ۹۳سالگی در انتخابات سال آینده (٢٠١٨) کاندیدای ریاستجمهوری شود. توهم پاسداری از انقلاب ضدآپارتاید و تعهد پیشرفت و توسعه کشور در این سن برای هر رهبری مفهومی جز شهوت قدرت نمیتواند داشته باشد. با این همه به تحولات هفته گذشته میتوان از منظری دیگر نگریست و درسهایی از این انتقال آرام قدرت در یک کشور آفریقایی گرفت.
١) در محافل سیاسی و خبری ایران قاره آفریقا نوعا با «کودتا» مترادف است. درحالیکه اتحادیه آفریقا از زمان تأسیس (٢٠٠١) کارنامه موفقی در مخالفت با جابهجایی قدرت سیاسی از طریق توسل بهزور از خود به نمایش گذاشته است. وظیفه اصلی شورای صلح و امنیت (Peace and Scurity Council) اتحادیه آفریقا با ١٥ عضو کاری مانند شورای امنیت سازمان ملل متحد، مراقبت از صلح، مدیریت درگیریها و نظارت بر انتقال آرام و دموکراتیک قدرت از طریق انتخابات است. اتحادیه از زمان تأسیس با هرگونه جابهجایی غیردموکراتیک قدرت از طریق توسل به زور (کودتا) در کشورهای این قاره مخالفت کرده و با توسل به راهکارهایی مانند فشار دیپلماتیک، تحریم و بلوکهکردن دولت کودتا و در صورت ضرورت تهدید به دخالت نظامی (گامبیا) کشور قربانی کودتا را وادار به بازگشت به مسیر دموکراسی میکند. این سازوکار تاکنون در رسیدن به اهداف، موفق عمل کرده است. نمونهای وجود ندارد که نظامیان با توسل به زور قدرت را در دست گرفته و برای مدتی طولانی سر کار مانده باشند. به بیان دیگر با وجود فقر، محرومیت اجتماعی و عقبماندگیهای ناشی از استعمار، آفریقا توانسته است رشد سیاسی را تجربه کند.
٢) اقدام ارتش در برکناری موگابه کودتای نظامیان علیه سیاستمداران نبود. افسران ارتش با روش موگابه در برکناری معاون حزب حاکم (زانو پیاف) و تلاش برای جایگزینی خانم گریس موگابه به جای وی به مخالفت برخاستند. موگابه را در حصر خانگی قرار داده و خواستار کنارهگیری داوطلبانه وی از قدرت شدند. با وجود حصر خانگی موگابه اجازه داده شد در یک برنامه اجتماعی با عنوان رئیسجمهور حضور یابد و در تلویزیون سخنرانی کند. درحالیکه در هیچ کودتایی این اتفاقات رخ نمیدهد. هدف کودتا سرنگونی قدرت حاکم با توسل به زور است و بنابراین در هر کودتایی رئیسجمهوری یا از صحنه میگریزد یا دستگیر و حبس یا اعدام میشود. در زیمبابوه هیچیک از این اتفاقات رخ نداد. ارتش با موگابه با احترام برخورد کرده و حتی در بیانیه پس از گرفتن مراکز حساس و حصر خانگی موگابه همچنان او را رئیسجمهور خطاب کرد. بنابراین در زیمبابوه به معنای مشخص و مرسوم کلاسیک در ادبیات سیاسی جهان، کودتایی اتفاق نیفتاد.
٣) بسیاری از تحلیلگران در توصیف تحولات زیمبابوه از عبارت برکناری «دیکتاتور» توسط ارتش استفاده کردند. تصور میکنم قبل از معرفی موگابه یا فردی دیگر کشورهای جهان، ضروری است تعریف دقیقتری از این واژه ارائه شود. زیمبابوه تنها کشوری نیست که تجربه مدیریت بلندمدت را دارد.
باید دید فرد موردنظر براساس مفاد قانون اساسی قدرت را در اختیار دارد یا با توسل به حمایتهای قبیلهای، یا موارد دیگر در این جایگاه قرار دارد. بنابراین برای اینکه بدانیم موگابه دیکتاتور است یا خیر، باید این مؤلفه را به شکلی دقیق تعریف کرد. موگابه تنها رئیسی نبود که برای مدت طولانی ریاست کشور را بر عهده داشت، بنابراین از این منظر و بر اساس دانستهها و معیارهای مرسوم نمیتوان او را در زمره «دیکتاتور»ها قلمداد کرد.
٤) چه خوب یا بد در بسیاری از کشورهای آفریقایی ارتش و نیروی نظامی، نماینده و حافظ قدرت است. افسران بلندپایه ارتش زیمبابوه نیز بهعنوان قویترین نهاد قدرت از اعضای ارشد زانو. پیاف هستند. شاید بتوان رمز و راز رفتار محترمانه ارتش با موگابه را نیز در همین نکته یافت.
پس از برکناری معاون زانو پیاف و تلاش برای جایگزینی همسر جوانش، او را در حبس خانگی قرار داد. از او خواست قدرت را ترک کند.
حتـی فـرصت سخنـرانـی تلویزیونی برای صحبت با مردم و کنارهگیری را به او داد. اما وقتی مقاومت کرده و از قدرت کنارهگیری نکرد، ابتدا زانو. پیاف او را از رهبری حزب برکنار کرد. عضویت گریس موگابه نیز در حزب به حالت تعلیق درآمد و در آخرین مرحله کمیته مرکزی زانو. پیاف برکناری وی از طریق استیضاح را در پیش گرفت.
چنین اتفاقی در سال ۲۰۰۷ در آفریقای جنوبی نیز رخ داد؛ کمیته مرکزی حزب کنگره ملی (ANC) آفریقایجنوبی بهدلیل رفتارهای خارج از قواعد حزبی، تصمیم به برکناری «تابو امبکی» در جلسهای اضطراری پشت درهای بسته گرفت و با صدور اعلامیهای از امبکی خواست از قدرت کنارهگیری کند.
امبکی در نطقی که از شبکه سراسری تلویزیون کشور پخش شد، با تبعیت از تصمیم حزب، کنارهگیری خود از قدرت را اعلام کرد و یک سال باقیمانده از دوره ریاستجمهوری وی به معاون حزب واگذار شد.
البته به دلیل سیاستهای حزب زانو. پیاف در زیمبابوه، ازجمله توزیع ارزاق و پول در میان مردم، این حزب از اقبال عمومی برخوردار است و امکان دارد در انتخابات آینده نیز نماینده این حزب به قدرت برسد.
٥) اما در کنار این موارد نمیتوان از تحسین انتقال آرام قدرت در یک کشور فقیر آفریقایی سخن نگفت. نگاهی به روند یکهفتهای تحولات این کشور نمایانگر بلوغ سیاسی نزد رهبران سیاسی و نظامیان این کشور است.
نگارنده مانند بسیاری دیگر از زدوبندهای احتمالی پشت پرده این رویداد و تحول اطلاع ندارد ولی در این جابهجایی مسالمتآمیز قدرت با توجه به نقش کلیدی ارتش، حتی یک نفر کشته نشد. رفتار تحسینبرانگیز نظامیان با رئیسجمهوری که با قصد برکناری او وارد صحنه شده بودند و نهایتا عبور از این بحران و زایش بدون توسل به سزارین سیاسی را باید الگویی برای حلوفصل گرههای کور سیاست قرار داد.
* مدیر کل وزارت خارجه دولت اصلاحات
منبع: روزنامه شرق
نظر شما