حکیمی پور: اصلاح طلبی باید از باندبازی مصون باشد
احمد حکیمی پور دبیرکل حزب اراده ملت ضمن تاکید بر ضرورت وجود وحدت پویا و نه ارتجاعی میان اصلاح طلبان، معتقد است که اصلاح طلبی باید از باند بازی مصون باشد.
احمد حکیمیپور (زاده ۱۳۴۲ زنجان)، سیاستمدار اصلاحطلب و نماینده زنجان در دوره چهارم مجلس شورای اسلامی (۱۳۷۵-۱۳۷۱) و عضو شورای شهر تهران (۱۳۸۱-۱۳۷۷)، بنیانگذاشتن باشگاه فرهنگیـورزشی «آذربایجان»، مدیرمسئولی هفتهنامه «امید زنجان»، دبیرکلی حزب اراده ملت و ریاست دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات را در کارنامه خود دارد. وی جزو فرماندهان و جانبازان جنگ بوده است. وی عضویت در چهارمین دوره شورای شهر تهران را نیز در کارنامه خود دارد. او معتقد است شورای سیاستگذاری اصلاحات باید مورد بازنگری قرار گیرد و نقد درونگفتمانی برای این جریان فکری یک ضرورت به شمار میرود، چون با نقد عملکرد، نقاط ضعف و قوت یک جریان فکری شناسایی و ترمیم میشود. حکیمیپور در زمان برگزاری نمایشگاه مطبوعات به غرفه ستاره صبح آمد و ما دراینباره گفتوگویی با وی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
بهعنوان کنشگران جریان اصلاحات امروزه ما هم با زیانی از سمت بدنه خود روبهرو هستیم و هم از سمت رقیبان جریان اصلاحات، که یک جریان پویا و از پایین به بالا و تابع خرد جمعی است.
بهتر است بحثهای خود را در میان خودمان و بهصورت شفاف و بهقولمعروف باصلابت بیان کنیم و پیش از اینکه رقیبان نقدمان کنند، خودمان را نقد کنیم. با توجه به تجربیاتی که در چند سال اخیر در فعالیتهای خود داشتهایم، میتوان گفت که بهطور طبیعی هر جریان سیاسی نقاط ضعف و قوتی دارد.
در جامعه جریانی پویا و پاینده وجود دارد که چشم به ضعفهایش نمیبندد و شجاعانه با مشکلات و کاستیهای خود برخورد میکند و منطقی و واقعبینانه با موضوعاتی که بهعنوان آسیبهای درونجریانی خود شناخته برخورد کند و با آسیبشناسی راهحل عملی بدهد. جریان اصلاحات نیز از این قاعده مستثنا نیست.
تمام جریانات اجتماعی این وضعیت را دارند. چون مسائل اجتماعی و سیاسی مسائل دقیقی نیستند و ما نمیتوانیم کلیشهای با آنها برخورد کنیم.
موضوعات در حین عمل مشکلات و مسائل خودشان را نشان میدهند که باید با این مشکلات و مسائل پیشآمده برخوردی فعال و تعالیبخش داشته باشیم تا جریان پویا و پایدار باشد. نقدی را که برای جریان خودمان به ذهنم میرسد در سه عنوان دستهبندی کردهام که هرکدام از آنها جای بحث مفصل دارد.
گفتمان سرآغاز یکراه
اولین نقد، نقد در گفتمان است. جریان اصلاحطلب از گفتمان اصلی خود فاصله گرفته و به شیوه و سازوکاری برای کسب قدرت و مقام و منصب و جایگاههای مدیریتی کشور تبدیلشده است.
به این معنی که از جایگاه پروسه به پروژه تبدیلشده است. پروژه انتخاباتی برای کسب کرسی و کسب عنوان که اساساً کاری است که به مناسبات پشت پرده و مناسبات پنهان و باندی نیاز دارد. وقتی هدفان صرفاً کسب منصب و پست و مقام باشد، کاری حزبی و سیاسی نیست و به سمت زدوبندهای پشت پرده میرود که خطرناک است.
آقایان صالحآبادی و بیمقدار و صمدی به خاطر دارند و شما جوانان هم اگر به گذشته برگردید لیست جریان ما را میبینید. عنوان آن در مجلس سوم «ائتلاف بزرگ مستضعفان و محرومان» بود. یعنی جریان ما جریانی است که درون آن عدالت و کمکردن فاصلهها و همچنین دفاع از حقوحقوق مردم بهخصوص مردمی که تریبونی ندارند هست.
درگذشته اینها را نمایندگی میکردیم. آیا جریان اصلاحات امروز هم در چنین جایی ایستاده است؟ آرمانها کجا رفتهاند؟ گفتمان امروز ما در جامعه چیست؟ منافع کدام طبقه را عنوان میکنیم و حرف کدام قشر را میزنیم؟
مشخصشدن اهداف جریانهای موجود
اینکه جریانی بگوید من حرف تمام اقشار و تمام ملت ایران را میزنم، حرفی پوپولیستی است. حرفی خندهدار است.
هر جریان باید بگوید دنبال چه هدفی است و حقوحقوق چه قشری را دنبال میکند. آنطورکه به یاد دارم و از دوران دانشجویی جذب جریان شدم این جریان به دنبال حقوق اقشار متوسط و متوسطبهپایین جامعه بود.
پس این موضوع زیر عنوان «نقد در گفتمان» تعریف میشود. ما از گفتمان و طرزفکری که زمانی گفتمان جریان چپ و خط امام بود دور شدهایم و واقعاً معلوم نیست حرفمان چیست؟
نقد بعدی «نقد در ساختار» است. ساختار تصمیمگیری و ساختار تصمیم سازی اصلاحطلبان مشکل دارد. جریانی که نهادسازی و دموکراسیخواهی جزو اصول اولیهاش بوده و تصمیماتش بر پایه خرد جمعی بوده است، حالا تصمیمگیریهایش به سمت فردگرایی و منفعتگرایی و کسب پست و ثروت رفته است. متأسفانه در چند سال اخیر حتی به سمت سازوکار شخصی رفته است.
وحدت پویا
فردگرایی، منفعتگرایی و تلاش برای کسب پست در سیاست ضدتوسعه است، یعنی گامی به عقب. آثار مناسباتی که مبتنی بر کاریزما و قدرت شخصی باشد، اگر انسجامی هم ایجاد کند، انسجامی ارتجاعی و عقبگرد است.
این وحدت خوب نیست، وحدتی ارتجاعی است. وحدتی پویا خواهد بود که دموکراتیک و مبتنی بر سازوکار جمعی باشد. این رابطه اگر در جریان اصلاحات نهادینه شود خطرناک خواهد بود.
ایرادهای زیادی مثل عدم پاسخگویی بهوجود میآید و در جریانهای غیردموکراتیک روابط باندی رشد میکند. ویژگی باند این است که نه افرادش معلوم است و نه تابلو آنها مشخص است و نه پاسخگو هستند.
شفافیت و صداقت و پاکدستی و قانونمندی در رفتار باندی مطرح نیست. باید از شکلگیری مناسبات باندی در جریان اصلاحات ترسید. آنهم با تعریف رفتار فردگرایانه و جاگیرشدن سازوکار فردی بهجای سازوکار جمعگرایانه. در مورد این مسائل میتوانم ساعتها بحث کنم و مصداق بیاورم.
آسیب رفتاری
آسیب سوم، یا خطر سوم برای جریان اصلاحات در حوزه رفتار تعریف میشود، یعنی آسیب حوزه گفتمان، آسیب حوزه ساختار و آسیب در حوزه رفتار. آسیب در حوزه رفتار یعنی چه؟ یعنی اصلاحطلبان فقط یک جریان نیستند که حرفهای خوبی بزنند.
اصلاحطلبی باید رفتار خوبی داشته باشد. مشکل کشور حرفهای خوبزدن نیست. مشکل کشور عملخوبنداشتن است، چون ما در عمل مشکل داریم. اگر جریان اصلاحات میخواهد پویا و پایدار بماند باید رفتارش هم با خودمان و هم با مردم نیز صادقانه باشد. ویژگی رفتاری اصلاحطلبان باید صداقت، شفافیت، پاسخگویی، پاکدستی و تبعیت از قانون و خرد جمعی باشد.
آیا این رفتارها واقعاً وجود دارد؟ چه کسانی قرار است به سؤالهایی که امروز در حوزه سازوکار تصمیمگیری و تصمیمسازی در شورای عالی سیاستگذاری مطرح است پاسخ دهند؟ اینها مسائلی است که اگر بخواهیم در موردشان صحبت کنیم مصداقها زیاد است. باید بدانیم قانونمندی نظامهای اجتماعی و سیاسی تغییرپذیر و تبدیلپذیر نیست. مردم با هیچ جریان و هیچ شخصی انس و الفت همیشگی ندارند.
خطر پوپولیسم
اگر ما بحثها و حرکتهای خود را به سمت سازوکار شخصمحور پیش ببریم قطعاً خطر پوپولیسم ما را تهدید خواهد کرد. خطر عوامگرایی ما را تهدید خواهد کرد. این خطر مختص جریان احمدینژاد نیست.
این خطر ما را هم تهدید میکند. پس باید در این سه حوزه درست نقد شویم. به نظرم اگر امروز هم شروع کنیم دیر شده است. در جریان بحث درونسازمانی نقد شخصی مطرح نیست.
نقد اگر شخصی باشد اثری نخواهد داشت. نقد فردی نیز فرایندی است. باید فرایندها را ببینیم و مشکلات را دریابیم و صادقانه با آنها کنار بیاییم. تحولات زمان منتظر ما نمیماند تا از خواب بیدار شویم و خودمان را نقد و بررسی کنیم و بعد با این بررسی کنار بیاییم. تحولات مسیر خود را پیش میگیرد و جلو میرود. من برای جریان خودمان احساس خطر میکنم. متأسفانه پاسخگویی هم نداریم. ما در مجلس چهارم 35 نفر در یک فراکسیون بودیم. آقای هاشمیان را در سال سوم بهعنوان نایبرئیس انتخاب کردیم. تشکیلات و تیمی نیاز بود.
لیست امید و عملکرد نامناسب آن
گفتهاند که 164 نفر از لیست امید به مجلس دهم رفتهاند. عملکردشان چیست؟ چرا جوابگو نیستند؟ آن آقایی که آمد و باافتخار گفت که 164 نفر از ما کرسیهای مجلس را گرفتهاند چرا امروز جوابی نمیدهد؟ پس چه زمانی باید جوابگو باشند؟ حرف من این است که ما همیشه فکر میکنیم چون اصلاحطلب هستیم باید دیگران را نقد کنیم. پس کی خودمان را نقد کنیم؟ این چیزی است که تشکل ما بهعنوان یک تشکل اصلاحطلب قدیمی مطرح میکند. حرف ما این است که اگر جریان اصلاحات بهسرعت از سمت این ماجرای فرار از پاسخگویی در درون تشکیلات اصلاح نشود، مشکل خواهیم داشت.
چند میگویی سخن از عیب و نقص دیگران خویش را اول مداوا کن کمال این است و بس. وقتی سید معروف صمدی، که یک فعال اصلاحطلب شناسنامهدار در مجلس چهارم و پنجم و از عزیزان اهل سنت است، بدون هیچگونه دلیلی از لیست امید کنار گذاشته شد، بزرگان اصلاحات هم نایستادند و صحبتی نشد.
ایشان را با یک تلفن از لیست حذف کردند. در مورد این عزیز اقلیت زرتشتی همه سخن سر دادهاند و من هم اعتراض میکنم، ولی در داخل اصلاحطلبان وقتی یک عزیز اهل سنت در لیست ما بود ایشان را بیسروصدا حذف کردند و صدای کسی درنیامد. این رفتار دوگانه چه معنی دارد. آیا این اصلاحطلبی است؟
خبرهای مرتبط
نظر شما