اصولگرایان 11 ماه پس از شکست؛ سربازهای بیژنرال
نقشآفرینان امروز صحنه سیاست ایران چه کسانی هستند؟ آیا آنها با تقید به الزامات رفتار تشکیلاتی مواضع خود را ابراز میکنند یا تنها ذیل یک عنوان کلی اصلاحطلب و اصولگرا مشغول فعالیت سیاسی هستند؟
روزنامه اعتماد در گزارشی نوشت؛
پاسخ به این سوالات کار چندان سختی نیست. مروری بر وضعیت دو جریان اصلی کشور که ملهم از دو تفکر اصلاحطلبی و اصولگرایی است نشان میداد جز معدودی از سیاسیون حزبی کمتر کسی در ایران ترجیح میدهد در این قالب فعالیت کند.
در میان اصولگرایان شاید تنها بتوان از حزب موتلفه اسلامی نام برد که اعضایش خود را مقید به چارچوبهای حزبی میدانند و برپایه همین اصول موضعگیری میکنند. اما آنها هم در بزنگاههای مهم ترجیح میدهند تابلوی حزبیشان را کنار گذاشته و تحت نام واحد اصولگرایان فعالیت کنند.
موتلفهییها اگرچه ساز و کار حزبی روشنی دارند اما در موعد انتخابات باز هم تحت تاثیر اتمسفر سیاسی کشور راه اتحاد و ادغام را در پیش میگیرند و علاقه دارند تا کاندیداهای مورد حمایت خود را در لیستی واحد بگنجانند. رویای لیست واحد البته تا پیش از ظهور محمود احمدینژاد در بین اصولگرایان تا حدودی محقق میشد اما با ورود او به این جریان و عدم تمکینش نسبت به رفتارهای حزبی گویی تخم افتراق نیز میان اصولگرایان پاشیده شد. آنها در جریان انتخابات سال 84 حیرتزده از تعدد کاندیدا به رقابت با مصطفی معین و شیخ مهدی کروبی پرداختند. اما در نهایت احمدینژاد و هاشمی به دور دوم رفتند.
احمدینژاد هم اگرچه در سالهای اول احترام گروههای اصولگرا را حفظ میکرد اما در عمل کوچکترین اهمیتی برای رفتارهای حزبی قایل نبود. هر چه بیشتر از عمر دولت احمدینژاد گذشت فاصله او با احزاب اصولگرا هم بیشتر شد و این فاصله اصولگرایان قدیمی را هم از قدرت دورتر نگه داشت. آنها که سهمی از قدرت سیاسی نبرده بودند تلاش کردند در انتخابات مجلس یکپارچه در برابر اصلاحطلبان حاضر شوند اما طبق معمول اصلاحطلبان در انزوایی این بار خود خواسته هیچ فعالیتی برای ورود به پارلمان نکردند تا دعوای اصولگرایان با هم عیان شود.
نامهای گوناگون و لیستهای متعدد اصولگرایان اگرچه نشان از عدم یکپارچگی آنان داشت اما یک پیام دیگر را هم به فعالان ساحت سیاسی ایران مخابره میکرد. آنها به لطف اختلافافکنیهای احمدینژاد توانسته بودند از زیر سایه جامعه روحانیت مبارز بیرون آیند و بیتوجه به جلسات متعدد ریش سفیدانی مثل مهدوی کنی و یزدی عرض اندام کنند.
در میان این دعواها احمدینژاد هم نان خود را در تنور پخت و با نزدیکی به تندروهایی که پیش از این در دل جریان راست سنتی حل شده بودند به آنها حیات دوباره و هویت مستقل داد تا کم کم جبهه پایداری انقلاب اسلامی متولد شود.
رفتارهای خاص احمدینژاد و نزدیکی او به مشایی باعث شد در جبهه پایداری هم اختلاف ایجاد شود و عدهیی ماندن در آن را دیگر به صلاح ندانند.
اما آنچه امروز بر اصولگرایان میرود پس از 8 سال دولت احمدینژاد و تقریبا یک سال دولت روحانی، نشان از روزهای سختی دارد.
جامعه روحانیت مبارز با افزایش میانگین سنی اعضا و اختلافات متعدد امروز چهار عضو بلندپایه خود را در جلسات – اگر برگزار شود- نمیبینند. آیتالله مهدوی کنی در بیمارستان به سر میبرد و آیتالله هاشمی رفسنجانی به همراه حجج الاسلام ناطق نوری و حسن روحانی دیگر در جلسات شرکت نمیکنند. اگرچه جامعه روحانیت مبارز تلاش میکرد در سالهای پایانی دولت احمدینژاد و اوایل دولت روحانی با شیخوخیت و ریش سفیدی میان کار اصولگرایان را بگیرد و راه اتحاد را نشانشان دهد اما هرگز نتوانست توفیقی کسب کند و حالا با اغمای طولانی آیتالله مهدویکنی آنها هم حال و روز خوبی ندارند.
جبهه پیروان انقلاب که متشکل از 17 تشکل اصولگراست عملا در معادلات سیاسی کشور جایی ندارد و هر کدام از 17 تشکل آن اگر بتوانند خود را پویا نشان دهند کاری بزرگ کردهاند.
از میان این 17 تشکل اما موتلفه و جامعه اسلامی مهندسین هنوز ساختارهای حزبی خود را حفظ کردهاند. موتلفهییها که از میانه راه تلاش کردند خود را مبری از احمدینژاد نشان دهند هنوز زیر سایه حمایتهای سنگین از او ماندهاند و به ویژه با نقدهای کمتر منصفانه خود نسبت به دولت روحانی سراشیبی سقوط در میان تودهها را با سرعت بیشتری طی میکنند.
جامعه اسلامی مهندسین اما شرایطش کمی بهتر است. آنها اگرچه فعالیت خاصی ندارند اما به دلیل برخی مواضع محمدرضا باهنر، دبیرکل این تشکل توانستهاند تا حدودی خرج خود را از خرابیهای سالهای گذشته جدا کنند.
جبهه پایداری نیز با خروج برخی اعضای موثر که از ابتدای سال جاری رخ داد عملا کارکردهای خود را از دست داده و امثال رسایی، کوچکزاده و روحالله حسینیان و کریمی قدوسی با خروج از آن، خود تحت نام کلی اصولگرا فعالیت میکنند و عملا از جلسات حزبی و دیدارهای متعارفشان با آیتالله مصباح خبری نیست. آنها پس از شکست سختی که در انتخابات ریاستجمهوری متحمل شدند ترجیح میدهند فعلا از تریبون مجلس به اظهارنظر بپردازند. از میان این چهار نفر براساس اخبار غیر رسمی رسایی، کوچکزاده و حسینیان جلسات منظمی را با احمدینژاد برگزار میکنند. البته از محتوای این جلسات خبری در دست نیست اما آنها عموما در همان دفتر خیابان ولنجک تهران با رییس پیشین دولت دیدار و گفتوگو میکنند تا در روزهایی که مسابقه برائت از احمدینژاد در جریان است آنها با چراغ خاموش ارتباط با احمدینژاد را حفظ کنند.
در میان اصولگرایان اما نامهایی هم هستند که با احزاب خود ساخته یا بدون حزب و تحت عنوان کلی اصولگرایی فعالیت میکنند. شاخصترین آنها محمد باقر قالیباف و محسن رضایی هستند که با یکدیگر به رقابت میپردازند.
اما شاید جذابترین گروه در میان اصولگرایان، احمدینژادیها باشند. آنها اگرچه با روزه سکوت احمدینژاد و مشایی مواجهند اما در حلقه دوم و سوم بسیار جدی مشغول فعالیت هستند. وزرای دولت دهم که به احمدینژاد نزدیکی بیشتری داشتند تلاش میکنند با نقد دولت همچنان حضور رسانهیی خود را حفظ کنند و دیگران با استفاده از شبکههای اجتماعی و حضور مستمر در آن تلاش دارند تا پایان روزهداری احمدینژاد و مشایی حیات این جریان سیاسی را به ناظران صحنه سیاست مخابره کنند. در کنار این راه اندازی تشکلی به نام «هما» از سوی عبدالرضا داوری، از نزدیکان احمدینژاد و مدیرعامل سابق شرکت ملی مس نشان میدهد آنها با وجود آنچه نشان میدادند به کار تشکیلاتی و اثرات آن به خوبی واقفند. به واقع احمدینژاد و اطرافیانش با ضربههای پی در پی که به پیکره اصولگرایان وارد کردند حالا در تلاشند تا خود به عنوان جریانی برآمده از دولت احمدینژاد به قدرت بازگردند. آنها اگرچه برای انتخابات ریاستجمهوری سال 96 رویاپردازی میکنند اما برای مجلس آتی هم برنامههای متعددی دارند. «هما»ییها که همان هواداران محمود احمدینژاد هستند با تشکیل گروههای غیرسیاسی نظیر کوهنوردی انسجام تشکیلاتی خود را حفظ میکنند تا در بزنگاهی مانند انتخابات از زیر خاکستر این روزها شعله ور شوند. اما اینکه طبقات بالایی هرم قدرت در ایران تا چه اندازه اجازه عرض اندام به آنها بدهد موضوعی است که هنوز کسی در مورد آن نمیتواند با قطعیت صحبت کند.
نظر شما