بلایی که پوتین بر سر روسیه آورد
سخنرانی دو سالانه رئیس جمهور روسیه در جمع سفرای روسیه در دیگر کشورها از جمله مواردی است که در آن خطوط کلی سیاست خارجی روسیه ترسیم می شود.
هرچند که پس از سخنرانی های آتشین پوتین طی چند ماه گذشته و حملات مکرر وی به آمریکا و غرب این سخنان وی در مجموع از سوی صاحب نظران آشتی جویانه تلقی و تحلیل شده است و در زمینه چرایی لحن آرام وی در این سخنرانی تفاسیر متفاوتی وجود دارد با این حال حتی نسبت به این شیوه مواجهه پوتین نیز می توان نکات قابل تامل، غیرواقع بینانه و غرورآمیزی استخراج کرد.
وی در حالی غرب و آمریکا را متهم به استانداردهای دوگانه میکند که در رفتار های داخلی و خارجی خود استانداردهای دوگانه بسیار هویداست.
در یادداشت حاضر ضمن اشاره به نکات محوری وی در سخنرانی اخیرش پیرامون سیاست خارجی روسیه و ارزیابی اش از سیاست بین الملل اظهارات او را با واقعیات موجود منطبق و ضمن نقد آنها، دوگانگیهای موجود در عملکرد وی و عدم تطابق میان ادعا و عمل را استخراج خواهیم کرد.
پوتین و رویکرد حقوق بین المللی او
رییس جمهور روسیه در بخشی از سخنرانی خود برای سفرایش در سایر کشورها می گوید :"ملت ها و کشورهای جهان روز به روز با صدای بلندتر، قاطعیت خود را برای تعیین سرنوشت، حفظ هویت تمدنی و فرهنگی بیان می کنند و این امر با تلاش برخی کشورها برای حفظ موقعیت برتر خود در بخش های نظامی، سیاسی، مالی، اقتصادی و عقیدتی وارد تضاد می شود. البته این امر به طور مستقیم به روسیه ارتباطی ندارد ولی رفتاری که با بانک های فرانسوی می شود و در اروپا به طور اعم و روسیه به طوراخص نمی تواند به غیر از ناراحتی باطنی احساس دیگری ایجاد کند."
با نگاهی حتی غیر عمیق و سطحی به سخنان پوتین، سوال برانگیز بودن، ابهام و دوگانگی در کلام او موج می زند. آیا درشبه جزیره کریمه و مناطق شرق اوکراین این اوکراینیها بودند که خواستار جدایی از کشورشان شدند ؟ یا روس تبارهای مقیم اوکراین با حمایت های مسکو در مسیر تجزیه اوکراین گام برداشتند؟
وانگهی چرا این تحرکات پس ازسقوط رییس جمهور اوکراین که وابسته به کرملین بود و پس از سقوط به روسیه متواری شد آغاز شد؟!
از سوی دیگر برخورد متضاد پوتین با اتباع روسیه ساکن در درون فدراسیون روسیه با روس تباران مقیم اوکراین حاکی از آن است که در به کاربستن استانداردهای دوگانه با غربیها چندان تفاوتی ندارد.
این درحالیست که پوتین به طور متناوب امریکا را به اعمال استاندردهای دوگانه متهم می کند. مگر نه این است که پوتین صدای بلند مسلمانان روسیه ظرف دودهه گذشته در گلوهایشان خفه کرده است؟ قاطعیت آنها را برای تعیین سرنوشت، حفظ هویت تمدنی و فرهنگی شان برنتابیده و همواره آنها را به شدت سرکوب کرده است ؟
پوتین بدون آنکه دقت کند اعترافی آشکار کرده است. آنجا که در این سخنرانی می گوید:" این امر (مواجهه با تلاش برای حق تعیین سرنوشت ملت ها) با تلاش برخی کشورها برای حفظ موقعیت برتر خود در بخش های نظامی، سیاسی، مالی، اقتصادی و عقیدتی وارد تضاد می شود." آیا شخص پوتین خود نیز دچار این واکنش متضاد نشده است؟
پوتین در قسمت دیگری از سخنان خود می گوید:"روسیه در سیاست خارجی خود پیگیرانه بر این اساس اقدام کرده که راه حل مسائل جهانی و منطقه ای باید از راه همکاری و جستجوی سازش پیدا شود و نه رویارویی."
سوال این است که آیا واقعا پوتین و دولت روسیه که ظرف دو دهه اخیر یا به طور مستقیم یا زیر سایه او اداره شده، همین باور ورویکرد مورد ادعای خود را در قبال بحران های داخلی و پیرامونی روسیه به کار بسته است ؟ برخورد با بحران گرجستان همکاری و سازش بود یا رویارویی؟ مسایل آبخازیا و اوستیای جنوبی درگرجستان چه ارتباطی با روسیه داشت؟ مگر این مناطق به عنوان بخشی از خاک گرجستان مورد شناسایی کشورها و سازمان ملل قرار نگرفته است؟
روسیه بر چه اساسی در اگوست 2008 نیروی نظامی خود را وارد خاک گرجستان کرد؟ به چه حقی این دو منطقه را از گرجستان جدا کرد؟ دو قورت ونیمش هم باقی مانده بود که ظرف چندماه گذشته در قبال اوکراین، سلطه طلبی ودخالت نظامی خود را ادامه داد!
رهبری کرملین در جای دیگری ازسخنانش می گوید:" ما از برتری حقوق بین المللی همزمان با حفظ موقعیت برتر سازمان ملل حمایت می کنیم. قانون بین المللی باید برای همه لازم الاجرا بوده و به طور گزینشی برای خدمت به منافع کشورها یا گروه کشورهای منتخب به کار گرفته نشود و مهمتر اینکه این قانون باید به طور یکنواخت درک شود. نمی شود امروز آن را به این شکل تعبیر کرده و فردا تعبیر دیگری - بنا بر ضرورت لحظه سیاسی - به میان آورد.
" پوتین درحالی صحبت از قوانین بین المللی و نقش سازمان ملل وتبعیت همه دولت ها ازاین سازمان می کند که کشورش بزرگترین ناقض حقوق بین الملل محسوب می شود.
کمک مستقیم به ارمنستان در اشغال بیست درصد از اراضی آذربایجان درسالهای 1991و 1992، کشتار درچچن واینگوش وداغستان به ویژه در دوره پیشین ریاست جمهوری پوتین، تهاجم نظامی به گرجستان در آگوست 2008 و تجزیه آبخازیا و اوستیای جنوبی ازاین کشور و تحریک آنها به اعلام استقلال تحت حمایت مسکو که ازسوی جامعه بین المللی موردشناسایی واقع نشد.
دخالت در امور داخلی ملدوای و کمک به جدایی طلبان دنیستر در این کشور، دخالت نظامی در اوکراین و تجزیه والحاق شبه جزیره کریمه به روسیه، حمایت سیاسی و نظامی از ارمنستان در راستای عدم اجرای 4 قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر ضرورت تخلیه اراضی اشغالی آذربایجان از جمله این موارد است.
پوتین در بخش پایانی سخنرانی خود در نشست با سفراء روسیه در مورد رویکردش در برابر همسایگان این چنین گفت: "تقویت روابط تنگاتنگ دوستانه، همکاری متقابل اقتصادی با کشورهای همسایه از محورهای راهبردی و کلیدی سیاست خارجی روسیه است که در بلند مدت به اجرا درخواهدآمد. تروییکای روسیه، بلاروس و قزاقستان نیروی محرک روند همگرایی است، امیدوارم ارمنستان در آینده بسیار نزدیک وارد آن شود. مذاکره با قرقیزستان در مرحله پیشرفته قرار دارد. از پیوستن دیگر اعضای کشورهای مشترک المنافع به این تروییکا استقبال می کنیم ."
پوتین در حالی از همکاری دوستانه، تنگاتنگ و متقابل با همسایگانش و کشورهای عضو اتحادیه مشترک المنافع سخن می گوید که رویکرد وی نسبت به این کشورها هیچ تناسبی با دوستانه ومتقابل بودن ندارد! اگر منظور وی از دوستانه و متقابل بودن همکاری وروابط روسیه با کشورهای مشترک المنافع، تحت فشار گذاشتن اوکراین تا سرحد تجزیه کردن این کشور، و قزاقستان با استفاده از اهرم جغرافیای سیاسی و روس تباران مقیم این کشورها و سوء استفاده از در اشغال بودن بیست درصد از اراضی آذربایجان ازسوی ارمنستان که با کمک روسیه صورت گرفته است و همینطور فشار بر دیگر کشورهای مشترک المنافع با بهره گیری از اهرم های مشابه و ابزارهای انرژتیک و اقتصادی و اعمال سلطه و فشار بر آنها به منظور پیوستن به اتحادیه گمرکی و اوراسیایی مدنظر پوتین، را همکاری متقابل دوستانه بدانیم پس باید نسبت به تغییر و اصلاح مفاهیم تخصصی سیاست خارجی و روابط بین الملل براساس اندیشه های پوتین اقدام شود؟
نهایت اینکه پوتین درسخنان خود از اینکه "روسیه، همیشه به عنوان شریک مطمئن در تحویل مواد انرژی زا شهرت داشته و در توسعه زیرساخت گاز سرمایه گذاری کرده است سخن می گوید."
این سخنان پوتین در حالی گفته می شود که مسکو در ادوار صدارت او در چند نوبت اوکراین و اروپا را با اهرم گاز تحت فشار قرارداده است و نشان داده است که شریکی چندان اطمینان بخش برای آنها نمی تواند باشد.
پوتین و نگاه به اوکراین
پوتین در این سخنرانی در مورد حوادث اوکراین می گوید:" پتانسیل درگیری زا در جهان رشد می کند، تضادهای قدیمی به طور جدی شدت یافته و تضادهای جدیدی تحریک می شود. متأسفانه مشاهده می شود که حقوق بین المللی موثر واقع نمی شود، موازین اولیه نزاکت رعایت نمیشود، اصل خودسری حکمفرما شده است که این در نمونه اوکراین هم مشاهده می شود."
اگر منظور پوتین از نقض حقوق بین المللی، عدم رعایت نزاکت بین المللی و حاکمیت خودسری در نظام بین الملل همانا ورود غیر قانونی نظامیان روس به خاک اوکراین و اشغال شبه جزیره کریمه و برگزاری رفراندوم غیرقانونی در این منطقه و کمک به جدایی طلبان شرق اوکراین باشد، این اظهارات کاملا صحیح و منطقی است.
اما اگر این تحرکات با استناد به قواعد حقوق بین الملل صورت گرفته است پوتین باید استنادات حقوق بین المللی خود را در این رابطه نشان دهد. مگر نه این است که روسیه پس از سقوط ویکتور یانکوویچ رییس جمهوری وابسته به کرملین اوکراین دست به روسیه گشایی زد؟
آیا در دوره یانکوویچ حقوق ونزاکت بین المللی رعایت می شد؟ بنظر میرسد منظور پوتین از قوانین حقوق بین الملل صرفا حفظ منافع روسیه بوده است که چنین برداشتی از ریشه با حقوق بین المللی ناسازگاراست!
پوتین در قسمت دیگری از سخنانش می گوید: "وقایعی که در اوکراین تحریک شد تبلور فشرده سیاست به اصطلاح بازدارندگی بود. این سیاست ریشه های عمیق تاریخی دارد و معلوم است که این سیاست پس از اتمام جنگ سرد هم، متأسفانه، به پایان نرسید."
این در حالیست که اساساً اعتقاد به ادامه جنگ سرد پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان نظام دو قطبی با مفاهیم نظریه های روابط بین الملل و واقعیات موجود در صحنه جهانی سنخیت ندارد و تقلای پوتین برای اثبات اینکه هنوز عصر بازدارندگی است شبیه کوبیدن بر هاونی مملو از آب است.
رییس کرملین در بخش دیگری از سخنرانی خود اشاره می کند که "شرکای روسیه انتظار داشتند که مسکو به روند حوادث اوکراین چه واکنشی نشان دهد؟ روسیه البته که حق نداشت مردم کریمه و سواستوپل را به حال خود رها کرده و اجازه دهد رادیکال ها و ناسیونالیست های پرخاشجو هر چه بخواهند با آنها بکنند، نمی توانست اجازه دهد دسترسی روسیه به پهنه دریای سیاه محدود شود و اجازه دهد نیروهای ناتو به سرزمین کریمه، به سواستوپل که شکوه رزمی سربازان و ملوانان روس در هر جای آن مشاهده می شود بیایند، اما این امر به زودی رخ میداد و توازن قوا در منطقه ساحلی دریای سیاه به طور بنیادی دگرگون می شد. یعنی درواقع هر امری که روسیه برای آن از دوران پتر و احتمالا قبل از آن رزمیده بود روی همه اینها خط بطلان کشیده می شد."
اینکه پوتین از بازیگرانی که اینک و پیشتر نیز در بسیاری از مسایل جهانی با یکدیگر چالش داشتند، دارند و خواهند داشت به عنوان شرکای روسیه یاد می کند با واقعیات موجود در روابط بین الملل مطابقت ندارد! اگر امریکا واروپا و اسراییل با یکدیگر شریک-اند، قابل فهم است اما روسیه و اروپا و امریکا نمی توانند برای همدیگر شریک محسوب شوند هرچند محتمل است در برخی موارد و مقاطع بنا بر ضرورت ناگزیر از همکاری شوند.
پوتین در حالی از تهدید کریمه و روس تباران ساکن در این منطقه ازسوی ناتو و رادیکال ها وناسیونالیستها سخن می گوید که چنین شرایطی پیش از اشغال کریمه توسط روس ها وجود نداشت و غربگرایان معترض عمدتا درمیدان استقلال کیف و برخی مناطق محدود دیگر به مبارزه علیه رییس جمهور وابسته به مسکو پرداخته بودند.
پوتین همچنین در شرایطی از نگرانی نسبت به عدم دسترسی به پهنه دریای سیاه سخن میگوید که بندر سواستوپل و ناوگان موجود در آن پس از استقلال اوکراین تحت الاجاره روسیه بود و ناوگان روسیه نیز در همین منطقه مستقر بود و در واقع در کل شبه جزیره کریمه روسها فعال مایشاء بودند و براساس قراردادی که فیمابین دو کشور امضاء شده بود این اجاره چند دهه تمدید شده بود!
پوتین همچنین با سخن گفتن از ضرورت حفظ میراث دوران پطر کبیر و دوران شوروی که ناقض اظهارات وی در زمینه حقوق بین الملل است. هر چند از نیات درونی خود پرده برداشته اما از یوتوپیایی سخن گفته است که آینده آن را اثبات خواهد کرد.
رییس جمهور روسیه در این سخنرانی تاکید کرده است که" در آینده به طور فعال از حقوق روس ها، از حقوق اتباع روس مقیم خارج دفاع کرده و برای این منظور از تمام ابزارهای موجود از اقتصادی و سیاسی گرفته تا عملیات انسانی مندرج در حقوق بین المللی و حق دفاع از خود استفاده خواهد کرد."
پوتین اما به این مهم نپرداخته که روس تبارهای اوکراین با چه مشکلاتی مواجه بودند که وی دستور تهاجم و دخالت آشکار و ایجاد ستون پنجم در خاک اوکراین صادر کرده بود؟ وانگهی مگر پوتین از حقوق اتباع روسیه ساکن در خاک روسیه به صورت شایسته دفاع میکند که اینگونه برای همشهریان مقیم اوکراین دلسوزی می کند؟
از طرف دیگر مگر برای حفظ حقوق اتباع یک کشور که مقیم کشور دیگری هستند باید در امور داخلی آن کشور دخالت کرد؟ ستون پنجم راه اندازی کرد؟ دخالت نظامی کرد؟ بخشی از آن کشور را تجزیه کرد؟ مزید بر همه اینها روس تبارهای اوکراینی، اتباع اوکراین بوده و هستند و باید تابع قوانین این کشور باشند. از همه اینها که بگذریم مگر پوتین در برابر خودمختاری خواهی واستقلال خواهی مسلمانان روسیه در مناطق قفقاز شمالی با آنها چه رفتاری می کند؟ مگر با اجرای سناریوهای مختلف آنها را به قتلگاه نمی فرستد؟
پوتین در ادامه سخنان خود " آنچه در اوکراین رخ داد را نقطه اوج روندهای منفی در امور جهانی و آن را بار منفی اندوخته شده طی سالیان دراز می پندارد و از اینکه پیش بینی های روسیه تحقق یافته ابراز تاسف نمی کند."اما باین اشاره نمی کند که این پیش بینی او نبوده که محقق شده، بلکه سناریوهایی است که پیشتر مسکو نسبت به تهیه واجرای آن اهتمام ویژه ای به کاربسته بود.
مگرنه این است که اگر مسکو از روس تبارهای جدایی طلب مقیم مناطق جنوبی، شرقی و جنوب شرقی اوکراین حمایت های لجستیکی، مالی و سیاسی نمی کرد و نظامیان روس را با لباس های مبدل به این مناطق گسیل نمی داشت این حوادث تلخ، کشته و زخمی شدن انسانهای بیگناه و تجزیه اوکراین صورت نمی گرفت؟
قابل تأمل تراینکه، پوتین در بیاناتش " از مساعی فعالانه کارکنان وزارت امور خارجه و شخص وزیر امورخارجه در فرایند حفظ صلح در اوکراین سخن می گوید و از اینکه رئیس جمهور اوکراین (پوروشنکو )تصمیم گرفت عملیات رزمی را از سر گیرد و روسیه و همکاران اروپایی نتوانستند او را قانع کنند که راه به سوی صلح مطمئن، بادوام و بلندمدت نمی تواند از جنگ عبور کند و اینکه انتشار اعلامیه مربوط به ضرورت حفظ صلح و جستجوی راه حل قابل قبول که بین وزرای امور خارجه 4 کشور (آلمان، فرانسه، روسیه و اوکراین ) هماهنگ شده بود میسر نشد، اظهار تاسف می کند"! اما نمی خواهد دست از اوکراین و دخالت در امور داخلی این کشور بردارد تا غایله پایان یابد.
جمع بندی
باین ترتیب تناقض میان مواضع و عملکرد متناقض و دوگانه روسیه، موجب تشدید تحریم های غرب علیه این کشور و وارد شدن خسارات فراوان به اقتصاد وصنعت و اشتغال این کشور می شود (هرچند که برخی ناظران به دلیل توانمندی های انرژتیک روسیه و وابستگی 30 الی 40 درصدی اروپا به انرژی روسیه از تاثیر اندک تحریم ها بر روسیه سخن می گویند) و سبب می شود تا به جای انتخاب راه درست، پوتین به سراغ گمشده های خود در کوبا و آرژانتین و برزیل برود، غافل از اینکه آزموده را آزمودن خطاست.
در حالیکه بهترین رویکرد برخورد ایجابی و نه سلبی با کشورهای پیرامون و جلوگیری از غلتیدن بیشتر همسایگانش در دامان غرب بود که بسیاری از فرصت ها را ازدست داده است.
منبع: خبرآنلاین
نظر شما