هم غزه، هم لبنان، جانم فدای انسان
ابوالفضل فاتح نوشت: اگر انسان به ما هو انسان به رسمیت شناخته می شد آنگاه کودک٬ کودک بود. فلسطینی و غیر فلسطینیاش تفاوت نداشت و تفاوتی نداشت که انسان بیدفاع در کجای این کره خاکی باشد. وقتی انسانها به خودی و غیرخودی تبدیل شوند نژاد پرستی آغاز می شود و آنگاه دیگر زن و کودک فلسطینی انسان شمرده نمی شوند و کسی برای آنان حق دفاع از خود را به رسمیت نمی شناسد.
اگر انسانیت انسان به رسمیت شناخته میشد دیگر آن خاخام به اصطلاح اعظم اما احمق و درباری چنان فتوای نژادپرستانهای نمی داد و اندکی شناخت از سیره ابراهیمی علیه السلام کافی بود تا فتوا به نابودی کوچک و بزرگ و زن و مرد و کودک فلسطینی برای حفظ منافع صهیونیسم ندهد .
اساسا وقتی انسانیت و اخلاق و عدالت و بندگی خداوند مبنای ایدوئولوژی نباشد سهل است که از دل یهود صهیونیسم، از دل مسیحیت فاشیزم و از دل اسلام داعش و القاعده خارج شود و راه به بیراهه رود.
بر اساس خبر شفقنا متن کامل یادداشت ابوالفضل فاتح به این شرح است:
بسمه تعالی
هم غزه هم لبنان، جانم فدای انسان / برای بندگان یکسان خداوند
بیش از شصت سال است که اسرائیل و فلسطین به دو نماد تبدیل شده اند. نماد تقابل قدرت مداران و ستم دیدگان. آنچه امروز در غزه می گذرد صحنه نمایشی است از تمامی آنچه در گوشه و کنار زمین رخ می دهد. گویی خداوند برای مردم زجر دیده غزه رسالتی قائل شده است تا با زجر و درد خود نماد تمامی ظلمی باشند که نمی شنویم و نمی بینیم. آری٬ غزه نماد است. نماد یورش ظلم. غزه پرچم است. پرچم تمامی مظلومین جهان. به همین دلیل است که تنها هنگامی که در جایگاه ستم دیده گان باشید می توانید آنان را درک کنید. آنگاه که به تو می گویند «تو که می دانی زورت نمیرسد پس بیخیال». آنگاه که له میشوی و صدای شکسته شدن استخوان هایت را می شنوند اما بر فریادت نیز ایراد می گیرند.
اسرائیل نیز نماد است. نماد قدرت نامشروع و بی اخلاق در جهان مدرن. نماد قدرت رسانه هایی که می توانند مردم بی دفاع را «تروریست» و ارتش جنایتکار را «بیدفاع» معرفی نمایند. قدرت رسانه هایی که حتی تصویر زخمی ها و کشته شدگان غزه را سرقت می کنند و به نام رنج مردمانی از اسرائیل جا می زنند. اگر رسانه ها می توانند ظلم آشکاری مانند فلسطین و غزه را اینگونه وارونه نمایش دهند و مخاطبانشان را قانع کنندُ پس در دیگر رخدادها چه می کنند.
غزه امروز نماد است. نماد آنانی که در مسیر درست تاریخ حرکت می کنند و آنانی که در جبهه غلط ایستاده اند. هنگامی که آمریکا حتی به موضوع تحقیق و تفحص در رخدادهای غزه نیز رای منفی می دهد٬ می توان متوجه شد که بازیگران جهانی عرصه سیاست در جهان امروز در کجای نقشه ظلم و ستم قرار گرفته اند و هنگامی که غرب پایش را از مرزهایش آنسوتر می گذارد چه میزان از ارزش هایی که درون مرزهایش محترم می شمارد فاصله می گیرد.
آری بیش از شصت سال است که اسرائیل به سیاهچاله تمدنی برای غرب تبدیل شده است. در جایی که خدا هم مقدس پنداشته نمی شود حمایت از اسرائیل اوجب واجبات و اول مقدسات است. سیاستمدارانی که برای کوچکترین لرزشی بر آرمانهای حقوق بشری در حکومت های منتقد و مخالفشان فریاد وا انسانا سر می دهند، در جایی که حتی سکوت شرمآور است، اقدام به ابراز حمایت از واضح ترین جنایات ضد بشری حکومت اشغالگری به نام اسرائیل در غزه می کنند
غرب ره آوردهای بسیاری برای بشر امروز داشته است و از آزادی تعریفی جامعتر از بسیاری از حکومت های جاری جهان ارائه داده است اما مخالفت پیش داورانه با اسلام و حمایت کور از اسرائیل به سیاه چاله تمدنی برای غرب تبدیل شده است که همه آن ارزش ها را یک جا می بلعد. و نتیجه آن می شود تا حتی بسیاری از آنانی که در صف مدافعان حقوق بشر شناخته می شوند چشم بر همه واقعیت های دردآور غزه ببندند و کشتار زنان و کودکان بی دفاع غزه را با پیشرفته ترین سلاح های آمریکایی، به عنوان «حق دفاع اسرائیل» تحریف کنند. لذا غربی که مدعی ترویج اندیشه سکولاریسم در جهان معاصر است مدافع ایدئولوژیکترین، نژادپرستانهترین و خشنترین حکومت معاصر می شود و بسیاری از رسانه هایش تمامی تخصص حرفه ای خود را صرف توجیه جنایت های اسرائیل و تناقضات آشکار گفتمان غرب در این باره می کنند.
غرب باید بپذیرد که در مواجهه با «دیگری» کمتر انسانی رفتار کرده است و عموما انسانیت، آزادی و حق تعیین سرنوشت را در درون مرزهای خود قبول کرده است. این مرزها زمانی زنان و سیاهان را نیز قبول نمی کرد، ولی هیچگاه دیگران را، جهان سوم را، جنوب را واجد حقوق مساوی ندانسته است. فلسطین نماد این دوگانگی است، در زمانی که مسافران اروپایی هواپیمای سرنگون شده تیتر یک رسانه های جهان است و غزه با همه کشتارهای فجیعش در ردیف های بعد قرار می گیرد.
اگر انسان به ما هو انسان به رسمیت شناخته می شد آنگاه کودک٬ کودک بود. فلسطینی و غیر فلسطینی اش تفاوت نداشت. و تفاوتی نداشت که انسان بی دفاع در کجای این کره خاکی باشد. وقتی انسانها به خودی و غیر خودی تبدیل شوند نژاد پرستی آغاز می شود و آنگاه دیگر زن و کودک فلسطینی انسان شمرده نمی شوند و کسی برای آنان حق دفاع از خود را به رسمیت نمی شناسد.
اگر انسانیت انسان به رسمیت شناخته میشد دیگر آن خاخام به اصطلاح اعظم اما احمق و درباری یهودی چنان فتوای نژاد پرستانه ای نمی داد و اندکی شناخت از سیره ابراهیمی علیه السلام کافی بود تا فتوا به نابودی کوچک و بزرگ و زن و مرد و کودک فلسطینی برای حفظ منافع صهیونیسم ندهد . اساسا وقتی انسانیت و اخلاق و عدالت و بندگی خداوند مبنای ایدوئولوژی نباشد سهل است که از دل یهود صهیونیسم، از دل مسیحیت فاشیزم و از دل اسلام داعش و القاعده خارج شود و راه به بیراهه رود.
اینجاست که وقتی به قول خالد مشعل تعداد زن و کودکی که از گرسنگی و بیماری در شدت محاصره غزه و در طی زمان تلف میشوند کمتر از کشتارهای این روزهای فاجعه بار نیست، مقاومت بهترین و تنها راه افشای ماهیت دروغین اشغالگران متجاوز است. توجیه اسرائیل که رزمندگان زنان و کودکان را سپر بلای خود گرفته اند نیز آنهمه پوشالی است که نیاز به توضیح ندارد. برای اسرائیل یک فلسطینی خوب فلسطینی مرده است. در جایی که روح مقاومت در غزه دمیده شده باشد، زنان و کودکان به این دلیل که حامی مقاومت و مخالف اشغال هستند، کشته می شوند.
بر این اساس مقاومت با همه خسارت های جانی ومالی اش، یک خاصیت بزرگ معنوی دارد و آن این است که اسرائیل هر چه بیشتر از زور و سلاح استفاده کند خود و حامیانش را رسواتر می کند و پیروزی اخلاقی مقاومت را عمیق تر و عظیم تر می سازد. اگر روزگاری فراعنه مردان و پسران را می کشتند و زنان را زنده می داشتند اینک کسانی پیدا شده اند که زنان را نیز می کشند تا به زور سلاح برای خود صلح و ثبات ارزانی بیاورند غافل از آنکه صلحی که از دل ظلم پدیدار شود هرگز پایدار نخواهد ماند.
روز قدس روزی است که ما را یک قدم به انسان و اسلام نزدیکتر می سازد و ما را در دفاع از حقانیت یکی از مظلومترین ملل معاصر قرار می دهد. بیایید اینجا که جبهه ظالم و مظلوم آشکار است، این یادگاز امام عظیم الشان را صرف نظر از همه تفاوتهایمان گرامی بداریم و دفاع از مظلومان فلسطین را مصروف تسویه حساب های جناحی و داخلی نکنیم.