نقالی در خدمت دین (نقالی مذهبی)
صدای ایران؛ پیمان موحدی نیا*
نقالی در خدمت دین (نقالی مذهبی): کار نقالي به صورت كم و بيش شبيه امروز از زمان شاه اسماعيل صفوي شروع شد و خود شاه اسماعيل مشوق و مروج بزرگ آن بود و مقصودش هم در اصل رواج و رسوخ مذهب شيعة اثني عشري بود در ذهن و روح مردم . و براي اين كار هفده سلسله را مأمور كرد كه هر كدام در جايي و به لباسي و به طرزي جداگانه مقصود او را تبليغ كنند،مثلا بعضي مداحي ائمه را ميكردند و بعضي در زورخانهها شعر ميخواندند و دستهيي مانند قاضي هاي قشوني براي قشون سخن سرايي ميكردند و آداب شريعت و رسوم ملي و پهلواني را ميگفتند و همه اين دستهها براي آنكه مردم را به سخن خود جلب كنند و مدح و ثنائي كه از آل علي ميكنند توي ذوق مردم نخورد ، ناچار داستانها و روايات پهلواني را چاشني سخن خود ميكردند و رفته رفته اين كار ، يعني داستان گوئي ، به نوبه خود رواج گرفت و بعدها ديدند كه خيلي اهميت دارد.
نقالان در شب هاي دراز زمستان در قهوه خانهها نقل ميگفتند و گاه (( نقل )) را با شعري چاشني ميزدند ؛ و شعر را به آواز ميخواندند . قبل از دورة صفوي داستانهاي (( ابومسلم )) و (( قصهي داراب )) ( داراب نامه ) و (( سمك عيار )) بسيار رواج داشت . در اين دوره، از قصهي حمزه، تحريري تازه صورت گرفت به نام (( رموز حمزه )) و اين قصه جايگزين قصهي ابومسلم و داراب شد . در اين زمان از كتابهای "رموز حمزه و اسكندرنامه و حسين كرد و خاورنامه" كه جنبة ديني و مذهبي داشت (در اسكندر نامه با تأسی از قرآن، اسكندر را ذوالقرنين لقب داده و پيامبر معرفي كردهاند) و خاصه دربارة حضرت علي بن ابيطالب در آنها بسيار غلو شده بود ، نقل ميگفتند و شيرين كاريهاي "مهتر نسیم عيار و مهتر برق و مهتر عمر را با شاخ و برگ فراوان و آب و تاب بسيار باز ميگفتند" تا اينكه در اين اواخر به ((اسكندر نامه )) و (( سام نامه )) روي آوردند ، و بيش از همه (( شاهنامه )) مورد توجه نقالان قرار گرفت .
تدوین پروندۀ ثبت جهانی نقالی با همکاری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، بنیاد فردوسی، خانۀ تاتر و مرکز هنرهای نمایشی کشور ایران انجام پذیرفته است. پروندۀ «نقالی» در ششمین اجلاس میراث معنوی ناملموس یونسکو در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۱۱ به ثبت جهانی رسید).
بعدها با وجود برآورده شدن مقصود شاه اسماعیل، داستان گویی و داستان سرایی به قوت خود باقی ماند و تا سالها ادامه یافت. بازسازی ادبیات فردوسی در قالب ساخت موزههای مشاهیر و موزه شاهنامه و شهرکهای خاص با عناوینی همچون شهرک داستانی اساطیر استان یا پارک شاهنامه، میتواند در این زمینه راهگشا باشد. در این شهرک میتوان برای هفتخوان شاهنامه فردوسی، ایدهپردازی کرده و مکانی با عنوان گردشگری ادبی شاهنامه راهاندازی کرد. آرش نورآقایی نویسنده کتاب «عدد، نماد، اسطوره» با اشاره به اینکه برای پاسخ به این سئوال بهتر است به چند پیشنهاد فرضی توجه کنیم. فرض کنید در سیستان و بلوچستان که آن را محل تولد «رستم» و محل بسیاری از اتفاقات شاهنامه میدانیم، موزهای به نام «موزه شاهنامه» بسازیم و در آن، برخی از داستانهای شاهنامه را به روشهای کارآمد و روزآمد روایت کنیم و تصویر و مجسمه بعضی از شخصیتهای شاهنامه را طراحی و اجرا کنیم،(زمانی که پادشاهی ایران در دست کیکاووس بود ، شبی از شب ها اهریمنی در لباس یک زن خوش چهره و زیبا نزد پادشاه آمد و با رامشگری از زیبایی های مازندران برای او تعریف کرد . مازندران سرزمینی خطرناک بود با غولان و اهریمنان بسیار که هرگز کسی پا به درون آن نگذاشته بود . این تعریف های اهریمن رامشگر، باعث شد که کیکاووس آهنگ سفر و به چنگ آوردن مازندران کند. پس از شش ماه تاختن سر انجام سپاهیان به مازندران رسیدند . سالار مازندران که ارژنگ نام داشت توانست از دست سپاهیان کیکاووس بگریزد و به دیو سفید پناه ببرد. ارژنگ از دیو کمک خواست و او هم که همیشه با ایرانی ها دشمن بوده همان شب خاک و دود سیاهی بر سر پادشاه ایران و سپاهیانش می فرستد و در اثر آن همگی افراد کور می شوند).
هفت خان رستم داستان هفت بلایی است که رستم در راه رسیدن به مازندران و آزاد کردن کیکاووس و سپاهیانش با آن ها رو به رو می شود، یکی یکی پشت سر می گذارد (خان اول نبرد رخش با شیر بیشه- خان دوم بیابان بی آب و علف- خان سوم جنگ با اژدها- خان چهارم زن جادو- خان پنجم جنگ با اولاد مرزبان- خان ششم جنگ با ارژنگ دیو- خان هفتم جنگ با دیو سپید).
آیا نتیجه این کار، این نخواهد بود که در وهله نخست، گردشگران را به بخش دیگری از ایران که امروز کمتر مورد توجه گردشگران قرار میگیرد، هدایت و ادبیات حماسی سرزمینمان را به گردشگران معرفی میکنیم؟ همچنین در این میان، ارج زبان فارسی و فردوسی هم بیشتر میشود.
کلام نهایی اینکه گردشگری ادبی نه یک تفنن غیر ضروری، بلکه بستری برای بازیابی هویت تاریخی است تا در عصر جهانیسازی فرهنگ، بتوانیم جایگاه واقعی فرهنگ خود را تعریف کنیم. همانگونه که در منابع آمده، شاهنامه، شناسنامه همه ایرانیان است و فردوسی در بسیاری از داستانهای خود از سیستان وبلوچستان و مازندران یاد میکند ، ادب و فرهنگ و هنر از دیرباز جایگاه سترگی در بین مردمان این دیار داشته و زندگی ایشان با اسطوره و حماسه و شعر و ادب و موسیقی عجین گردیده، شعرا و ادبای بزرگی از این دیار سر بر آستان ادب فرود آورده اند و آثار گرانبهایی که خلق نموده اند که در نتیجه آن، ادبیات گران سنگی که در فرهنگ عامه این مرز و بوم به وجود آمده، آشنایی و دیدن آنها برای هر گردشگری خاطره انگیز و آموزنده است. جا دارد با توجه بیشتر به رونق گردشگری بخصوص گردشگری ادبی بهره وافر از این قابلیت های ارزشمند در مسیر رشد فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی مردمان این دیار و در مسیر رونق بیشتر گردشگری در مازندران و توسعه پایدار استان سیستان و بلوچستان بطور ویژه برداریم .
*پیمان موحدی نیا، کارشناس ارشد ادبیات و مدرس دانشگاه