سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05

ظریفیان: اصلاح‌طلبان چندحزب قوی را نهادینه‌ کنند

کد خبر: ۱۵۹۶۷۱
تاریخ انتشار: ۰۹ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۱
اگرچه جریان اصلاحات با تشکیل شورای عالی سیاستگذاری توانست تجربه‌های مدنی و دموکراتیک مهمی را در عرصه سیاست بیافریند اما هنوز هم این مساله انکار ناپذیر است که شورای عالی سیاستگذاری تشکیلاتی موسمی است و نقشش بیشتر در بزنگاه‌ها است. البته فعالان سیاسی اصلاح‌طلب می‌کوشند تا با رفع نواقص این شورا این تشکیلات موثر را گسترده‌تر کنند. بنابراین این پرسش مطرح می‌شود که برای آنکه وحدت و انسجام اصلاح‌طلبان تنها به انتخابات خلاصه نشود چه چاره‌ای باید اندیشید.

به گزارش صدای ایران،  غلامرضا ظریفیان، عضو شورای مرکزی مجمع ایثارگران اصلاح‌طلب معتقد است که اگر مدل هدف در سیاست ایران سیاست ورزی چند حزب قوی در جریان اصلاحات باشد، باید تا رسیدن به این ساختار از تشکیلات‌های موسمی مثل شورای عالی سیاستگذاری برای تمرین رفتارهای مدنی و دموکراتیک بهره ببریم و آن را نیز تقویت کنیم. این فعال سیاسی اصلاح‌طلب بیان می‌کند که شورای عالی سیاستگذاری یک راهکار هوشمندانه و عاقلانه برای اصلاح‌طلبان است. طبیعی است که اشکالاتی داشته باشد. گاهی در همین سازوکار‌ها هم منافع فردی و حزبی‌مان بر منافع جناحی‌مان ترجیح پیدا می‌کند. ولی باید به تدریج با تعیین فرآیندهای بهتر تصمیم‌گیری آن را مرتفع کرد و نباید این سازوکار را رها کرد.

 برای اینکه انسجام و وحدت اصلاح‌طلبان تنها به زمان انتخابات خلاصه نشود و پس از آن نیز شاهد این وحدت باشیم چه اقداماتی باید انجام شود؟ شاهد بودیم که اصلاح‌طلبان در رای اعتماد به آقای بیطرف نتوانستند انسجام و وحدت لازم را حفظ کنند. برای اینکه از چنین اتفاقاتی جلوگیری شود، باید چه تدابیری اندیشیده شود؟

به عنوان مقدمه باید ببینیم که منظور از انسجام و وحدت چیست. طبیعی است که جریان اصلاحات از احزاب مختلفی تشکیل می‌شود. این احزاب رویه‌ها و دیدگاه‌ها و نگاه‌های مختلفی دارند. به همین دلیل هم هست که همگی در قالب یک حزب مجتمع نشده‌اند. وقتی که ما در کشور دارای دو یا چند حزب فراگیر نیستیم، استرات‍ژی‌ها و سیاست‌ها و راهبردهای کلان باید توسط جبهه اصلاحات پیگیری شود. یک جبهه اگر نتواند از یک استراتژی کلان برخوردار باشد برایش مخاطره‌آمیز است. البته در ذات اصلاح‌طلبی پذیرش غیر و دیگری و تکثر صداها و آرا وجود دارد. وقتی که از انسجام و وحدت صحبت می‌کنیم باید مراقب باشیم ذات اصلاحات که پذیرش آرا و چند صدایی است لطمه نبیند. وقتی از انسجام صحبت می‌کنیم باید از انسجام در استراتژی‌ها و راهبردهای کلان صحبت کنیم. انسجام در اهداف کلان باید مورد تاکید باشد. در این صورت اگر این مساله را مبنای عمل اصلاح‌طلبان قرار دهیم، راه درست را در پیش گرفته‌ایم. اصلاح‌طلبان به هر حال در دوره‌ای از انسجام و وحدت خوبی برخوردار نبودند و این مساله آثار و پیامدهای منفی داشت که در دولت‌های نهم و دهم شاهد آن بودیم. همین باعث شد که سازوکارهایی را تدارک ببینند که کمک به استراتژی‌ها و تصمیم‌گیری‌های کلان واحد کند. نگاه به اهداف کلان را مورد توجه قرار دادند. سازوکارهایی که حاصل آن توجه و تاکید بر رهبری واحد اصلاح‌طلبان بود. تاکید شد که اصلاح‌طلبان باید شورای سیاستگذاری واحدی داشته باشند. هر چند در مورد شورای سیاستگذاری واحد اختلاف نظرهایی بود و تجربه‌های مختلفی را اصلاح‌طلبان داشتند. در نهایت تلاش کردند تا ساختاری را که کمک به استراتژی واحد می‌کند، تشکیل دهند و در آن اصلاح ایجاد کنند.

به طور مشخص در مورد آقای بیطرف به نظر نمی‌آید که وزیری با شناسنامه اصلاح‌طلبی بود، اختلاف خاصی رخ داده باشد. آرا همین نکته را نشان می‌دهد. اگر میزان رای آقای عارف در انتخاب رییس مجلس دهم را مورد توجه قرار دهیم، خواهیم دید که بخش اعظم آن رای مربوط به فراکسیون امید و اصلاح‌طلبان است. در مورد آقای بیطرف عوامل دیگری باعث شد که نتواند رای اعتماد کسب کند. او نیاز به ١٤٥ رای داشت و آرای اصلاح‌طلبان مجلس در این حد نبود. به دلایل دیگری فراکسیون‌های دیگر تصمیم هم‌راستا با فراکسیون امید نداشتند. در این موضوع به نظر من خیلی نمی‌توان به موضوع عدم انسجام اصلاح‌طلبان اشاره کرد. البته می‌توان گفت که فراکسیون امید تصور نمی‌کرد که آقای بیطرف رای نیاورد.

مشخصا به مساله عدم رای اعتماد آقای بیطرف نمی‌خواهیم بپردازیم. از این منظر که موارد عدم انسجامی که پس از انتخابات شاهد هستیم را به چه روشی می‌توانیم تبدیل به وحدت کنیم. آیا سازمان و تشکیلاتی برای انسجام کلی اصلاح‌طلبان بعد از انتخابات لازم است؟ یا شکل امروزی که گعده‌های زیرنظر بزرگان کافی است؟

در یک نگاه کلی اصلاح‌طلبان باید به سمت نهادینه کردن چند حزب قوی بروند. تعداد کنونی احزاب خیلی زیاد است. در دنیا نیز شاهد هستیم که جریان‌های مهم سیاسی متکی بر دو یا سه ساختار حزبی قوی هستند. در ایران ساختار حزبی قوی نداریم. احزاب تاثیر‌گذاری داریم که از جمله آن می‌توان به حزب اتحاد ملت ایران، حزب کارگزاران و دیگر احزاب اشاره کرد اما مشکل اساسی سیاست‌ورزی به طور کلان در ایران این است که ساختار روشن و تجربه شده توسط دنیا و بومی شده آن وجود ندارد. اصلاح‌طلبان برای اینکه بتوانند نقش خود را در یک ساختار مشخص ایفا کنند باید به سمت تقویت احزاب و کادرسازی و حرفه‌ای کردن احزاب بروند. تا آن زمان نمی‌توان به سمت ساختار آهنین رفت. باید همین ساختارهای تجربه شده را تقویت کرد و تغییراتی در آنها برای بهبود آن ایجاد کرد. سازمان‌های ورای سازمان‌های متعارف را نمی‌توان یک‌باره ایجاد کرد. می‌توان در بازه‌های زمانی اجماعی را در ذیل سازوکاری انجام داد. همانطور که اصلاح‌طلبان فعلا به این نتیجه رسیده‌اند که شورای عالی سیاستگذاری را تشکیل دهند. ضعف‌های این شورا باید شناخته شود. باید نقاط قوت آن تقویت شود. سیستم نباید از بالا به پایین باشد، بلکه باید سیستمی از پایین به بالا را در آن شکل داد. اگر مطابق تجربه‌های چند ساله اشکالات جدی‌ای به فرآیندهای تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در این شورا وجود دارد باید مرتفع شود. در عین حال این شورا فقط در ارتباط با رویداد‌های مهم نقش ایفا نکند بلکه حضوری جدی‌تر و دایم‌تر داشته باشد و اعضای شورای عالی سیاستگذاری که شامل افرادی حقیقی و حقوقی هستند، بیشتر باید با هم گفت‌وگو کنند. این ساختار مستمر برای گفت‌وگو و ارایه راهکار در مقاطع مختلف جلسه تشکیل دهد. فقط به انتخابات یا رویداد خاص بسنده نشود. تا شکل‌گیری احزاب قوی ما ناگزیر هستیم از همین اشکال ائتلافی و در عین حال موثر و کم آسیب استفاده کنیم. نقاط ضعفش را کم کنیم و نقاط قوتش را افزیش دهیم. به نظر من راهکاری جز این سازوکارها نداریم. البته باید این سازوکار دستخوش اصلاح و تغییر شود تا فرآیند تصمیم‌گیری در آن دموکراتیک‌تر شود.

سازوکار تشکیلات هدف اصلاح‌طلبان چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ ضمن اینکه بتواند بومی شده و متناسب با چارچوب سیاست در ایران باشد.

تشکیلات هدف همان احزاب قوی هستند. باید به سمت تقویت احزاب برویم و سازماندهی سیاسی کشور را متکی بر نظام حزبی کنیم. در این شرایط است که قدرت و گستردگی احزاب می‌تواند نقش مهمی را در تعیین تصمیمات داشته باشد.

برای این کار احزاب کوچک‌تر باید در احزاب بزرگ‌تر و با اثرگذاری و قدرت بیشتر حل شوند؟

به هر حال در نظام‌های سیاسی دنیا احزاب کوچک‌تر داریم. احزاب کوچک‌تر باید وزن خود را در تصمیم‌گیری‌ها در نظر بگیرند. اگر مثلا چهار حزب قوی داریم باید به میزان قدرت و فراگیری‌شان، تفاوت در تصمیم‌گیری‌های‌شان قائل شویم. می‌توانند در زمان‌های خاص ائتلاف کنند؛ نه اینکه حل شوند. در خیلی از جاهای دنیا همین‌گونه است. در هنگامه تصمیمات مهم ائتلاف می‌کنند در عین حال سهم‌شان را بر اساس قدرت و عضوگیری و فراگیری‌شان می‌پذیرند. اینها همان تمرین‌های مدنی است که باید بکنیم. سهم‌خواهی در عرصه سیاست مذموم نیست. نمی‌توانیم بگوییم حزبی در قدرت سهم نخواهد. این معنا ندارد. این سهم‌خواهی باید متناسب و متناظر بر قدرت و فراگیری احزاب باشد. این اخلاف مدنی را باید تدریجا در فضای سیاسی ایجاد کنیم. به هر حال باید بدانیم که این فرآیند زمانبر است. تجربه‌های دموکراتیک ما حدودا ١٠٠ ساله است. هنوز هم مشکلات جدی داریم. تا آن زمان باید این سازوکار‌های موسمی را تقویت کنیم. این تشکل‌های موسمی نباید جای احزاب را بگیرند و تا زمانی که احزاب قوی روی کار بیایند، باید از آنها بهره برد. شورای عالی سیاستگذاری یک راهکار هوشمندانه و عاقلانه برای اصلاح‌طلبان است. طبیعی است که اشکالاتی داشته باشد. گاهی در همین سازوکار‌ها هم منافع فردی و حزبی‌مان بر منافع جناحی‌مان ترجیح پیدا می‌کند. ولی باید به تدریج با تعیین فرآیندهای بهتر تصمیم‌گیری آن را مرتفع کرد و نباید این سازوکار را رها کرد.

نقش لیدرها و بزرگان جریان سیاسی در مدل هدف چه خواهد بود؟

در همه جای دنیا هم لابی‌ها و نیروهای موثر و فعالان سیاسی کارکشته که در فرآیند طولانی تبدیل به سرمایه‌های اجتماعی شده‌اند، نقش مهمی در سیاست دارند. فردی مثل سیدمحمد خاتمی تبدیل به سرمایه اجتماعی شده و نقش سرمایه نمادین را پیدا می‌کند. طبیعی است که در آن زمان نیز به دلیل مشروعیت این افراد و جامعه آنها را می‌پذیرد و مورد اعتماد مردم هستند، بزرگان هم می‌توانند نقش ایفا کنند. هر چند در جامعه مدنی باید تدریجا به سمت این برویم که ساختارها و سازوکارهای مدنی نقش ایفا کنند اما نقش آنها همچنان می‌تواند تعریف شود. ایده این افراد می‌تواند تبدیل به موج اجتماعی شود. بنابراین نقش لیدرها و البته نه لیدرهای موسمی بلکه آنهایی که در بستر زمان چنین نقشی گرفته‌اند و مرجعیت مورد قبول برای جامعه پیدا کرده‌اند، می‌تواند مهم باشد. اگر نفوذ کلام این افراد به روح حرکت‌های مشارکتی آسیب نزند جامعه به این سرمایه‌های نمادین نیاز جدی خواهد داشت.

نظر شما