ابراهیم یزدی؛ امین امام
به گزارش صدای ایران روزنامه اعتماد نوشت؛ در تهران ساعت حدود نیمه شب بود اما یک شهروند تهرانی که ٨٠ سال عمرش را در این شهر گذرانده بود در ازمیر ترکیه به سر میبرد و با سرطان میجنگید. اما برنده نبود و در همان دقایق اجل سرآمد و وقت رفتن مردی رسید که دستکم در تحولات سالهای ٥٦ تا ٥٩ ایران نقشی کمنظیر و به غایت پراهمیت داشت. ابراهیم یزدی به تاریخ ٥ شهریور ٩٦ از دنیا رفت؛ مردی که در زندگیاش هم اوج سیاستورزی را تجربه کرد و هم حاشیهنشینی و عزلتگزینی. از انقلابی حاضر در نوفل لوشاتو تا وزیر امور خارجه در دولت موقت و از امین رهبر فقید انقلاب تا سیاستمداری خانهنشین اما اصلاحطلب، او همه را تجربه کرد. اما کمتر کسی است که میان یزدی سال ٥٧ و یزدی ٩٦ تفاوتی در مرام و مسلک سیاسی قایل شود. او همانی ماند که بود. سیاستمداری مسلمان، معتقد به انقلاب و البته زیرک و باهوش.
یزدی زیست سیاسیاش را با عضویت در نهضت خداپرستان سوسیالیست آغاز کرد. اما نخستوزیری مصدق او را به هواخواهی از نخستوزیر محبوب مردم واداشت و این گونه بود که به عضویت در جبهه ملی درآمد. مصدق که به حصر و تبعید رفت یزدی راه خود را در نهضت مقاومت ملی ادامه داد و کمتر از یک سال بعد دوباره به جبهه ملی بازگشت. در همین سالها او راهی امریکا شد. فصل تازه زندگی جوان مسلمان انقلابی در امریکا آغاز شد. همانجا بود که او نشان داد از تشکیلاتیترین عناصر سیاسی انقلابی است. فعالیت جدی او در تاسیس انجمن اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا و انجمن اسلامی پزشکان امریکا و کانادا نشان داد امریکا برای یزدی یک ایستگاه از مسیر پر فراز و نشیبی است که تقدیر برایش در نظر گرفته بود. او از تحولات ایران غفلت نمیکرد و همزمان با تحصیل و فعالیت تشکیلاتی در امریکا دبیر شورای مرکزی جبهه ملی شاخه امریکا هم بود و به موازات آن مسوولیتهای دیگری نیز در جبهه ملی پذیرفته بود. همان سالها با مصطفی چمران هم نشست و برخاست داشت و علی شریعتی و صادق قطبزاده را نیز از نزدیک میشناخت.
مبارزه مسلحانه
او در دهه ٤٠ شمسی همزمان با انواع فعالیتهای سیاسی با همراهی مصطفی چمران و محمد توسلی به سراغ مصر و لبنان رفت و پایگاه آموزش جنگهای مسلحانه را در این دو کشور تاسیس کردند. آرمانخواهی یزدی از او نه فقط در میان فعالین سیاسی ایران بلکه برای مبارزین علیه امریکا در هر جای جهان نیز چهرهای شناخته شده ساخت.
امین امام
او در دهه ٥٠ و به ویژه در سالهای نزدیک به انقلاب رفته رفته به هسته مرکزی انقلاب ایران اضافه شد. در عین حال بهشدت مورد اعتماد رهبر فقید انقلاب بود و در ابتدای سال ٥٤ حتی از سوی ایشان اجازه یافت تا ضمن دریافت وجوهات شرعیه خمس سهم امام را در مواردی به تشخیص خود هزینه کند: «جناب آقای دکتر ابراهیم یزدی - ایدهالله تعالی - مجاز و وکیل از قِبل اینجانب هستند در اخذ وجوه شرعیه از قبیل سهم مبارک امام – علیهالسلام - و سهم سادات عظام و سایر وجوه شرعیه و ایصال آنها به اینجانب و مجازند خمس از سهم مبارک امام- علیهالسلام - را در اعلای کلمه حق و ترویج و تایید اسلام و سایر موارد مقرره شرعیه صرف نمایند. از جناب ایشان و سایر دوستان امید دعای خیر دارم. والسلام علیه و علیهم و رحمهالله و برکاته.»
بغداد- پاریس- تهران
در میان روحانیون انقلابی و جوانان پرشور آن سالها جای یک تحصیلکرده دنیا دیده، مسلط به زبان خارجی و مبارزی فراملی علیه امریکا خالی بود. این جای خالی را قرار بود ابراهیم یزدی پر کند. اخراج امام خمینی از عراق یک نقطه عطف دیگر در زندگی سیاسی ابراهیم یزدی بود. او بر خلاف برخی اطرافیان امام با اقامت ایشان در سوریه مخالف بود و پاریس را به امام پیشنهاد داد؛ پیشنهادی غیر منتظره اما هوشمندانه. امام شروطی را با یزدی مطرح کردند از جمله غذای حلال، نان بدون روغن خوک و البته اقامت در منزلی شخصی و نه مهمان افراد. یزدی هر سه شرط امام را با حسن حبیبی که آن زمان در پاریس بود در میان گذاشته و بالاخره به وسیله هواپیمای عراقی ابتدا به ژنو و سپس به پاریس رفتند.
از همین نقطه نقش یزدی در انقلاب هر روز و بلکه هر ساعت پررنگتر میشد. او دیگر نه فقط مشاور بلکه در بسیاری مواقع مترجم امام هم بود.
با پیروزی انقلاب، یزدی نیز مسافر پرواز معروف ایرفرانس شد و با امام به تهران آمد. فصل تازه زندگی یزدی در تهران آغاز شد. عضویت در شورای انقلاب و پس از آن حضور در دولت موقت آغاز عمر کوتاه سمتهای رسمی یزدی در ایران پس از انقلاب بود. او در آغاز معاون مهندس بازرگان، نخست وزیر دولت موقت در امور انقلاب بود و کمی بعد با استعفای کریم سنجابی به وزارت خارجه رسید. جایگاهی حساس که باید پیشانی و نماد بینالمللی انقلاب اسلامی ایران میبود. در این فاصله او احکامی را نیز از امام دریافت میکرد. از جمله اینکه در سال ٥٨ امام خطاب به او نوشت: «شکایات بسیاری از استانهای مختلف کشور رسیده است. جنابعالی- که مورد اعتماد اینجانب هستید ـ مامور هستید با هیاتی که به اینجانب معرفی خواهید نمود به استانهای کشور سرکشی نموده؛ پس از رسیدگی به شکایات مردم، از موارد اختلاف و اشخاص مختلف گزارشی تهیه نمایید، تا درباره آنان تصمیم مقتضی گرفته شود تا در محاکم صالحه رسیدگی و متخلفین مجازات شوند...»
آخرین برگهای حضور در قدرت
با این حال توفان حوادث ماههای بعد و اشغال سفارت امریکا از سوی دانشجویان، پرونده دولت موقت را بست اما یزدی هنوز مورد وثوق امام بود تا آنجا که در اردیبهشت ٥٩ نیز به حکم امام سرپرست موسسه کیهان شد: «... جنابعالی، که شایستگی و قدرت اداری تان محرز است، برای این امر حیاتی و اصلاح امور به سرپرستی موسسه «کیهان» ـ که از موسسات مربوط به مستضعفین است ـ منصوب هستید، که باکمک کارمندان محترم و متعهد، این موسسه را هر طور صلاح میدانید به طور اسلامی و مناسب با جمهوری اسلامی اداره نمایید. از خداوند تعالی توفیق و تایید جنابعالی را خواستار است.» آخرین حضور رسمی یزدی و البته سایر نیروهای نهضت آزادی در ساختار سیاسی ایران، مجلس اول شورای اسلامی بود که او از طرف مردم تهران انتخاب شد. پس از آن نه یزدی و نه هیچ یک از اعضای نهضت آزادی حضوری رسمی در قدرت نداشتند و رفته رفته بدل به اپوزیسیون درونساختاری شدند.
سالهای خانهنشینی
سالهای خانهنشینی یزدی از همان وقت آغاز شد و یزدی بدل به فعالی سیاسی شد که هر از گاهی بازداشت میشد، به زندان میرفت و باز میگشت. دوم خرداد ٧٦ و فضای نسبتا بازی که ایجاد شد فرصت مجدد به او داد. اما قهر مردم تهران با صندوقهای رای در سال ٨١ باعث شد تا هیچ یک از کاندیداهای تایید صلاحیت شده نهضت آزادی نتوانند راهی شورای شهر شوند. تندباد حوادث سال ٨٨ یزدی را در چند نوبت به اوین و دادگاه انقلاب فرستاد تا در نهایت محکوم به هشت سال حبس شود. با این حال او به دلیل شرایط جسمانیاش تحمل کیفر نداشت و با چند نوبت بازداشت کارنامه سیاسی پرفراز و نشیبش به برگهای آخر رسید. او در هر دو انتخابات ٩٢ و ٩٦ حامی روحانی بود و هرگز به انتخابات پشت نکرد تا همچنان امیدوار به اصلاح از طریق صندوقهای رای باشد.
با پیشرفت سرطان و وخیم شدن حال جسمیاش برای ادامه مداوا امریکا را انتخاب کرد اما طنز تلخ تاریخ آنجا بود که در ایران برخی او را عامل امریکا میخواندند و امریکا به وی ویزای درمان هم نداد. ناگزیر یزدی کشور ترکیه و شهر ازمیر را برای درمان انتخاب کرد اما در جدال با سرطان این سرطان بود که پیروز شد و سرانجام در نیمه شب ٥ شهریور ابراهیم یزدی، از دنیا رفت.
*محمد حسین مهرزاد
نظر شما