درباره شهيدي؛ يادگار سنت مشروطه
عبدالوهاب شهيدي متولد 1301است. 1301 يعني16 سال پس از انقلاب مشروطه و به نوعي آغاز عصر جديد در ايران مدرن. كارت عضويتي مربوط به اين سال و متعلق به «انجمن ترقي نسوان» به دستم رسيد كه عنوانش خود گوياي تحولات اجتماعي و فرهنگي ايران در فاصله كوتاه انقلاب مشروطه تا حكومت پهلوي است. عبدالوهاب شهيدي در چنين شرايطي متولد شده؛ او فرزند حجتالاسلام عبدالباسط شهيدي از روحانيون نامدار اصفهان است؛ اينكه فرزند يك روحاني شناخته شده به موسيقي روي ميآورد و امكان آموزش و فراگيري موسيقي براي او فراهم ميشود؛ خود نشان و حكايت ديگري دارد.
موسيقي كه تا پيش از اين از مشاغل پست نظام طبقاتي ايران محسوب ميشد، طي چند دهه جايگاه اجتماعي محترمي يافت و بدل به هنري شد كه معرف فرهنگ معيار ايراني است. به اين ترتيب طبقات مياني و بالاي اجتماعي نيز از يادگيري آن توسط فرزندان خود استقبال كردند. اينبار موسيقي نه لزوما به عنوان شغل اصلي، بلكه به مثابه هنري كه نشانهيي از سرمايه فرهنگي خانوادههاي طبقه متوسط و مرفه جامعه است، مورد استقبال قرار گرفته بود. شهيدي در استخدام ارتش بود و در عين حال موسيقي را نيز دنبال ميكرد. اين ويژگي درباره بسياري از موسيقيدانان آن دوران صدق ميكند. هرچند از تاسيس مدرسه موسيقي نظام، وجود درجهداران موسيقيدانان، متداول شده بود- همچون سالار معزز، كلنل علينقي وزيري، مين باشيان، ركنالدين مختاري و... - اما در دوره شهيدي، موسيقي جايگاهي يافت كه صاحبان مشاغل ديگري هم اين هنر را به صورت حرفهيي دنبال ميكردند. بسياري از موسيقي دانان برجسته راديو، در مشاغل ديگري فعال بودند و در همان مشاغل هم بازنشست شدند. شهيدي موسيقي را با جامعه باربد شروع ميكند. او از نسل دوم خوانندگان «جامعه باربد» بود. انجمن تئاتر و موسيقي باربد توسط اسماعيل مهرتاش تاسيس شد. از اين انجمن در نسل پيش از شهيدي، ملوك ضرابي بيرون آمده و شجريان نيز برآمده از نسل سوم اين انجمن است. تشكيل جامعه باربد همپاي شكلگيري بسياري از نهادهاي مردمي در زمانه پس از مشروطه است. انجمن مردمي و هنري باربد كه درسال 1305 تاسيس شد، در كوچه ملي لالهزار دفتر داشت و چنان فعال بود كه در فاصله اندكي نام آن كوچه به «كوچه باربد» تغيير كرد. لالهزار مركز فرهنگي و هنري ايران عصر جديد بوده و در مسير دموكراتيزه كردن هنر در ايران از اهميت ويژهيي برخوردار است. سينما شهرزاد در كوچه باربد محل اجراي تئاتر و موسيقي و اُپرت و تابلوموزيكالهاي جامعه باربد بود؛ جايي كه موسيقي و نمايش با هم پيوند خورده بودند و در هر دو گروه هنري نمايش و موسيقي، در آن هنرمندان متفاوتي پرورش يافتند. شهيدي هم در چندين نمايش موزيكال شركت داشته و در نمايش موزيكال «موسي و شبان» جامعه باربد، نقش مولانا را ايفا كرده است.
با تاسيس راديو در 1319 روند دموكراتيزه شدن هنر در ايران شتاب گرفت و موسيقي كلاسيك ايراني كه مخاطباني انحصاري در طبقات ديواني و اعيان و اشراف ايران داشت، ناگهان در اختيار همه گروههاي اجتماعي ايران قرار داده شد. در اين شرايط بود كه موسيقي كلاسيك ايراني تن به تغييراتي داد كه با ذايقه عمومي و معدل فرهنگي جامعه سازگاري پيدا كند. موسيقي مردمي كلاسيك ايران زاده اين تحولات اجتماعي است. شهيدي در كنار بنان، ايرج، گلپا، فاختهيي؛ محمودي خوانساري و ديگران، ستارههاي آواز راديو بودند. «ستاره بودن» در موسيقي كلاسيك نيز محصول دسترسي عمومي و دموكراتيزه شدن اين هنر ملي بوده است. شهيدي همكاري خود را با برنامه گلهاي راديو از سال ???? آغاز كرد و در نزديك به دو دهه و تا انقلاب اسلامي ???? در بسياري از برنامههاي راديو همچون گلهاي جاويدان، برگ سبز، گلهاي رنگارنگ و... حضور يافت. تفاوت ويژهيي كه عبدالوهاب شهيدي با ساير خوانندگان همعصر خويش داشت، تسلط در نوازندگي بود. او تنها خواننده راديو بود كه جواب آوازش را خودش ميداد. سبك نوازندگي او در عود رابطه مستقيمي با موزيكاليته آوازش داشت، به گو نهيي كه ماندگارترين آثارش با ساز خودش ضبط شده است.
شهيدي از سال دوم راهاندازي جشن هنر شيراز در آن شركت داشت. آواز او با جواب تار استاد جليل شهناز از ماندگارترين اجراهاي او در جشن هنر است.
پس از انقلاب، ايران را ترك كرد و اقامتي طولاني در امريكا داشت. سرانجام در اوسط دهه 70 به ايران بازگشت، اما حضورش در حاشيه و در انزواي كامل بود. روايت هجرت و بازگشت او با سرنوشت بسياري از هنرمندان موسيقي در اين چند دهه مشترك است. ارزيابي ارزشهاي هنري شهيدي در اين مجال كوتاه نميگنجد. با اين حال ميتوان گفت قطع ناگهاني رابطه او با مخاطبان عمومي در راديو هم از اهميت و ماندگاري او نكاست. گرچه در برخي منابع آنتولوژيك آواز ايراني، نام او را عامدانه حذف كردهاند اما روشن است كه شهيدي كارنامه پرباري به جاي گذاشته و نامش در تاريخ موسيقي آوازي ايران جاودانه شده است. صداي عبدالوهاب شهيدي هر چند محدوده مشخصي داشت و به طور كلي خوانندهيي بم خوان محسوب ميشد اما رنگ صداي او و تازگي شيوه خواندنش در موسيقي كلاسيك ايراني او را از ديگران متمايز ميكرد. آواز شهيدي فاقد تزيينات متعارف در موسيقي ايراني بود، اما اين طعم و رنگ آواز در كنار بيان سليس و شيوه صحيح اداي كلمات فارسي در آواز شهيدي امتيازي بود كه لااقل در نسل پس از او به خصوص موسيقي آوازي ايران در چند دهه گذشته به طور كلي از دست رفته و او را در مقام تكرارناشدنيها قرار داده است. آواز ايراني در چند دهه گذشته منابع زيباييشناسي خود را از موسيقي مذهبي و به خصوص روضه گرفته و از منابع الهام گذشته منفصل شده است. به اين ترتيب ميتوان شهيدي را در كنار ايرج و گلپا از آخرين خوانندگاني دانست كه ريشه در اصالت و جوهره زيبايي اين موسيقي دارند. برايش سلامتي و طول عمر آرزو دارم.
نظر شما