شهرداد روحاني:جامعه بيهنـر، مرده است
شهرداد روحاني از جمله موزيسينها و رهبران اركستري است كه طرفداران زيادي در سرتاسر دنيا - به خصوص ايران- دارد. او كه بعد از نخستين بازگشتش به ايران و اجرا با اركستر سمفونيك تهران توانست مخاطبان زيادي را با موسيقي سمفونيك آشتي دهد و جمعيت زيادي را به تالار وحدت بكشاند امروز ديگر به عنوان يكي از رهبران اركستر بين ايرانيان شناخته شده است.
روحاني در طول سالهاي فعاليتش به عنوان رهبر مهمان در كنار اركستر سمفونيك تهران به خوبي نشان داد كه اگر برنامهريزي و تمرينات درستي براي اين اركستر وجود داشته باشد، نوازندگان آن ميتوانند در حد و اندازه اركستري كه 80 سال سابقه فعاليت دارد، ساز بزنند و هنرشان را به مخاطبان نشان دهند. از آن اجراها تا به امروز سالهاي زيادي ميگذرد. حالا يا سازهاي نوازندگان اركستر سمفونيك تهران خاك گرفتهاند يا در جعبهها،نت سكوت را مينوازند. نوازندههاي اركستر سمفونيك پس از آخرين هياهو و اعتصابشان ديگر روي سن نرفتند تا دفتر تاريخي فعاليتهاي اين اركستر براي مدتها بسته بماند. پس از روي كار آمدن دولت يازدهم، مسوولان فرهنگي كشور صحبتهاي زيادي براي احياي اين اركستر قديمي ايران مطرح كردند و قولهاي زيادي دادند. از اين قول و قرارها بيش از يك سال ميگذرد و تنها كاري كه براي اركستر سمفونيك تهران انجام شده، اعلام نام «منوچهر صهبايي» به عنوان رهبر دائم آن است.
در اين ميان اما كساني كه به عنوان رهبر مهمان در كنار اين اركستر فعاليت كردهاند ميتوانند بهترين راهحلها و ايدهها را براي از سرگيري كار اركستر سمفونيك تهران داشته باشند. شهرداد روحاني در گفتوگوي پيش رو از اين راهحلها ميگويد...
شما بارها به عنوان رهبر مهمان در كنار اركستر سمفونيك تهران برنامه اجرا كردهايد كه در اين بين تجربههاي ديداري و شنيداري خوبي با اين اركستر براي مخاطبان ايراني رقم زدهايد. با توجه به اين اجراها كيفيت نوازندگان اركستر سمفونيك را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
غير از چند اركستر شناخته شده و درجه يك دنيا كه تقريبا تمام نوازندههايشان در سطح عالي هستند، بيشتر نوازندگان اركستر در كشورهاي آسيايي (به خصوص كشورهاي اطراف ايران) سطوح نوازندگي مختلفي دارند. متاسفانه در آن زمان كه من به عنوان رهبر مهمان با اركستر سمفونيك تهران برنامه اجرا ميكردم نيز شاهد اين چنددستگي بودم. در اركستر سمفونيك تهران عدهيي نوازنده انگشتشمار در سطح عالي بودند و ميتوانستند در هر اركستر حرفهيي غيرايراني نوازندگي كنند، عدهيي نيز سطح نوازندگيشان متوسط بود و عدهيي ديگر ضعيف بودند اما نبايد فراموش كرد وظيفه يك رهبر خوب اركستر اين است كه بتواند همه نوازندهها را - در هر سطحي از نوازندگي- با هم هماهنگ كند و صدايي از اركستر بگيرد كه كمبودهاي نوازندهها به چشم نيايد. بنابراين اگر قرار باشد كه سطح نوازندگي همه اعضاي اركستر يكسان باشد، رهبر اركستر كار چنداني نخواهد داشت.
اركستر سمفونيك تهران نوازندههاي متفاوتي داشت و همين جنبه به نوعي باعث دلگرمي من به عنوان رهبر اين اركستر ميشد چرا كه اين وظيفه را احساس ميكردم كه بايد سطح نوازندههاي اركستر را با هم هماهنگ و كمبودهاي آنها را جبران كنم. بعد از همه اين تجربهها امروز با كمال خوشبختي ميتوانم بگويم كه نتيجه اين همكاري و فعاليتها به صورت چند سيدي صوتي و تصويري در دسترس مردم قرار گرفته است. به نظر من انتشار اين آثار نيز خود اتفاق مهمي بود چون بعد از 80 سال فعاليت اركستر سمفونيك تهران براي نخستين بار، سه سيدي از اجراي زنده اين اركستر منتشر شد. زماني كه من به عنوان رهبر مهمان در ايران حضور داشتم پيشنهاد اين كار را به آقاي رضايي، مدير انجمن موسيقي وقت دادم و ايشان هم از آن استقبال كردند و خوشبختانه همان طور كه گفتم الان نمونه و سند صوتياي از كار اركستر سمفونيك تهران موجود است كه هر كس علاقهمند باشد ميتواند به آنها رجوع كند و ببيند كه اجراي زنده اين اركستر در آن زمان در چه سطح و كيفيتي بود. نكته مهم ديگري كه بايد به آن اشاره كنم استعداد ذاتي نوازندگان ايراني بود. بدون شك اگر نوازندههاي اركستر سمفونيك پتانسيلهاي لازم نوازندگي را نداشتند حتي اگر بهترين رهبر اركستر هم آنها را رهبري ميكرد، آن طور كه بايد از اركستر صدا نميگرفت. من مطمئنم اگر اركستر سمفونيك برنامهريزي درستي داشته باشد و درست حمايت شود اين شانس را دارد كه بتواند پيشرفت كند. خيلي از كشورهاي اطراف ايران مثل عراق، سوريه و... اركستر سمفونيك دارند اما وقتي آثار آنها را گوش ميكنيم از يك اركستر درجه 3 هم ضعيفتر هستند و اين در حالي است كه ما اركستر سمفونيكي داريم كه سابقه چندده ساله دارد و سطح نوازندگان آن در خاورميانه نسبت به بقيه نوازندهها بالاتر است. البته امروز نوازندههاي قديمي اركستر ديگر فعال نيستند اما تاريخچهيي كه پشت فعاليتهاي اركستر سمفونيك تهران وجود دارد امتياز ويژهيي براي آن محسوب ميشود.
شما به حمايتها و برنامهريزيهاي درستي براي اركستر اشاره كرديد، مشخصا فكر ميكنيد اين حمايتها بايد در چه زمينههايي باشد؟
تنها كاري كه ميتواند به اركستر سمفونيك كمك كند اين است كه مسوولان واقعا بخواهند سازماني مثل اركستر سمفونيك تهران در اين كشور وجود داشته و فعاليت كند تا بتواند فرهنگ اين مملكت را ارتقا دهد. اركستري كه آثار آهنگسازان ايران را اجرا كند و به جهانيان نشاندهد كه در كشور ما هم فعاليتهاي اينچنيني انجام ميشود. اصلا چه چيزي بهتر از اينكه از طريق هنر و موسيقي بتوانيم فرهنگ خودمان را به جهانيان معرفي كنيم؟ بد نيست مقايسهيي از كشورهاي ديگر نسبت به ايران داشته باشيم. كشوري مثل قطر با آنكه وسعت كمي دارد براي ارتقاي موسيقايي كشورش بسيار تلاش ميكند تا به مردم دنيا ثابت كند از فرهنگ جهاني عقب نيفتاده است. مسوولان اين كشور چند سال است كه يك خانه اپراي خيلي مجلل ساختهاند و هر ماه اپراهاي جديدي در آن روي صحنه ميبرند. جالبتر اينكه 95 درصد نوازندگان اركستر فيلامورنيك قطر نيز كه چند سال پيش تشكيل شد اروپايي هستند، اين نوازندهها با حقوقهاي بالا استخدام شدهاند و رهبرهاي بزرگي از كشورهاي مختلف به عنوان رهبر مهمان به طور مرتب با اين اركستر برنامه اجرا ميكنند تا فقط اسم كشورشان در دنيا مطرح شود. اما من مطمئنم كه اين كار پايهيي نيست هر چند نوازندگان اروپايي اركستر فيلارمونيك قطر ميتوانند به مردم آن كشور تعليم دهند اما سالها طول ميكشد تا يك نوازنده قطري براي نواختن در اركستر تربيت شود. در اين بين خوشبختانه همه نوازندگان اركستر سمفونيك تهران ايراني هستند و پتانسيل پيشرفت دارند. من نگاه تعصبآميزي به اين قضيه ندارم اما نبايد فراموش كنيم كه در ايران نيروهاي مستعد و جواني داريم كه اگر برنامهريزي درستي داشته باشند ميتوانند اركستر سمفونيك ما را به كيفيت مطلوب برسانند.
اما اين نگاه تعصبآميز به هنر در ايران همچنان وجود دارد. چنان كه وقتي اركستر سمفونيك فعال بود و نوازندهيي از خارج از ايران براي اجرا در اين اركستر دعوت ميشد رسانهها اين مساله را مورد انتقاد تند و تيز خود قرار ميدادند. علاوه براين همواره نقدهايي نيز به لوريس چكناواريان وارد ميكردند كه چرا بيشتر با اركستر غربي برنامه اجرا ميكند...
اين تعصب اشتباه است. گاهي پيش آمده كه ما از كشورهاي غربي نوازندگاني را براي همراهي با اركستر سمفونيك تهران دعوت كردهايم. مثلا در يكي از اجراهايي كه من با اين اركستر داشتم چون تعداد نوازندگان سازهاي بادي برنجي مثل ترومپت و ترمبون كم بود و دو نفر از نوازندههاي ترومپت اركستر سمفونيك جاي ديگري برنامه داشتند، مجبور شديم دو نوازنده از كشور ارمنستان دعوت كنيم تا با ما برنامه اجرا كنند. اساسا نوازنده مهمان در بسياري از كشورهاي اروپايي و امريكايي مرسوم و جا افتاده است. حتي نوازندههاي دائمي برخي اركسترهاي درجه يك دنيا نيز خارجي هستند.
من وقتي ميگويم كه خوب است كه تمام نوازندههاي اركستر سمفونيك تهران، ايراني هستند به اين دليل نيست كه نگاه تعصب آميزي به اين قضيه دارم بلكه معتقدم ما در ايران به اندازه كافي نوازنده داريم كه همه آنها ميتوانند يك اركستر را تشكيل دهند و در سطح ديگر كشورهاي اطراف ايران برنامه اجرا كنند. من در موقعيتهاي زيادي با اركستر سمفونيك تهران به عنوان رهبر مهمان كار كردم اما شايد باورتان نشود كه بعضي روزها كه سر تمرين ميرفتم، ميديدم كه گروه كنترباسها يا ويولن آلتوها زودتر آمدهاند و با هم تمرين ميكنند. اين نشاندهنده اين است كه بايد علاقه و انگيزهيي در بين نوازندهها وجود داشته باشد تا كمبودهايشان را درك كنند و در پي رفع آن باشند. طبيعتا همين ايجاد انگيزه باعث ميشود سطح اركستر تغيير كند. هر چند من معتقدم معجزه هم نميتوان كرد اما صد درصد راههاي بيشتري براي بالا بردن سطح اركستر سمفونيك تهران وجود دارد كه نميتوان در كوتاهمدت به آنها دست يافت. علاوه بر وظايفي كه مسوولان فرهنگي دولت برعهده دارند، رهبر اركستر نيز وظيفه دارد كه بلافاصله ايرادهاي كار و گروه نوازندگان را تشخيص دهد و براي رفع آن راهحلي پيدا كند تا كمكم سطح كار را بالا ببرد. نكته جالب ديگر اين بود كه وقتي من براي دومين بار با اركستر سمفونيك تهران اجرا داشتم تعداد تمريناتمان بسيار زياد بود اما خوشبختانه رفته رفته سطح نوازندگان تغيير كرد و تعداد تمرينها كمتر شد تا جايي كه حتي آخرين برنامهمان را با چهار تمرين روي صحنه برديم. اين تعداد جلسات تمرين براي يك اركستر معمولا استاندارد در تمام دنياست و يك اركستر با اين تعداد تمرين بايد اين توانايي را داشته باشد تا بتواند يك برنامه كنسرت دوساعته را آماده كند. تعداد تمرينات يك اركستر براي اجراي يك برنامه به سطح كيفي نوازندهها برميگردد.
همواره يكي از مسائلي كه نوازندگان اركستر سمفونيك تهران با آن دست به گريبان بودند، دستمزد پايين آنها بود و همين دستمزد پايين نيز به سختي پرداخت ميشد. اين مساله تا جايي ادامه پيدا كرد كه حتي باعث اعتصاب آنها نيز شد. مسوولان فرهنگي دولت جديد از زماني كه روي كار آمدند بحثهاي مختلفي پيرامون بودجه اركستر سمفونيك تهران و از سرگيري كار اين اركستر مطرح كردند. شما با توجه به اينكه سالها با اركسترهاي غربي كار كردهايد، فكر ميكنيد بودجه دولتي ميتواند حمايت درست و كافي براي اركستر سمفونيك باشد؟
در كشورهاي اروپايي تمام مخارج اداره يك اركستر سمفونيك بر عهده دولت است ولي در امريكا كاملا اين قضيه برعكس است و دولت هيچ دخالتي در شكلگيري و اداره يك اركستر ندارد. در اصل اين بخشهاي خصوصي و شركتهاي بزرگ هستند كه به جاي پرداخت ماليات به دولت، مالياتشان را به سازمانهاي هنري مثل اركستر سمفونيك، تئاتر، اپرا و... پرداخت ميكنند تا كار فرهنگي كرده باشند. به عنوان مثال بودجه اركستر سمفونيك لسآنجلس سالانه55 ميليون دلار است كه از اين ميزان حتي يك دلار را هم دولت پرداخت نميكند چون همان طور كه گفتم دولت هيچ دخالتي در كارهاي فرهنگي ندارد و در حقيقت اين بودجه از طرف شركتهاي بزرگ تامين ميشود. مردم هم ترجيح ميدهند به جاي اينكه به دولت ماليات دهند به صورت مستقيم فعاليتهاي هنري را حمايت كنند. حتي گاهي پيش ميآيد كه اشخاص متمول نيز يكباره از درآمد شخصي خود چند ميليون دلار به اركسترها كمك ميكنند تا از مالياتشان كم شود. بنابراين با اين روش يك اركستر ميتواند پيشرفت كند، برنامههاي متنوع داشته باشد و هر هفته به روي صحنه برود. اين سيستم را نميتوان هرگز با سيستم حاكم بر اركسترها در ايران مقايسه كرد. اما در كشورهاي اروپايي، برعكس امريكا دولت تمام مخارج اركسترها، نوازندگان، سوليستها و رهبرانشان را پرداخت ميكند البته در اين بين ممكن است بخشهاي خصوصي نيز گاهي حمايتهايي در اين باره داشته باشند اما بيشتر مخارج اركستر بر عهده دولت است چون دولت به مسائل فرهنگي بسيار اهميت ميدهد. مثلا دولت آلمان بودجه بالايي را براي فعاليتهاي فرهنگي و هنري در نظر گرفته است. علاوه بر اينها نبايد اين نكته را نيز فراموش كرد كه با توجه به اوضاع اقتصادي جهان خيلي از اركسترهاي اروپايي و امريكايي با مشكلات مالي مواجه شدهاند اما با اين حال، اركسترهاي اصلي شهرهاي بزرگ با حمايتهاي دولتي و سازمانهاي خصوصي توانستهاند به فعاليتهاي خود ادامه دهند. در طول چند سال گذشته اوضاع بسياري از اركسترهاي دنيا به دليل نداشتن بودجه به هم ريخته است اما ما در ايران فقط يك اركستر سمفونيك داريم كه بايد هر طور شده حداقل اين يك اركستر را به عنوان نماينده موسيقي جهاني فعال نگه داريم. اركستر سمفونيك بايد از هر لحاظ تامين باشد تا بتواند به كارش ادامه دهد و فرهنگ مردم ايران را به جهانيان معرفي كند. نوازندهها بايد دستمزد خوب بگيرند، رهبران و سوليستها تامين باشند تا با فراغ بال فعاليت كنند چرا كه جامعهيي كه به هنر اهميت نميدهد جامعهيي مرده است.
شما در اجراي سوييت سمفوني خليج فارس تجربه همكاري با بخش خصوصي را داشتهايد. اين تجربه را چطور ارزيابي ميكنيد؟ و فكر ميكنيد اگر اركستر سمفونيك به بخش خصوصي واگذار شود ميتواند بخشي از مشكلات خود را از پيش رو بردارد؟
اجراي سوئيت سمفوني خليج فارس متاسفانه با اعتصاب نوازندگان اركستر سمفونيك تهران همزمان شد و من كه به سبب دوري از ايران هيچ اطلاعي از اين مساله نداشتم وقتي براي اجراي اين برنامه به تهران دعوت شدم با اين اوضاع رو به رو شدم و چون اركستر سمفونيكي وجود نداشت، مجبور شدم از نوازندههاي اركسترهاي مختلف دعوت كنم تا اين سوئيت سمفوني را روي صحنه اجرا كنيم. در اين برنامه تعدادي از اين نوازندهها در اركستر سمفونيك تهران فعاليت داشتند و تعدادي نيز نوازندههاي آزاد بودند. به هر حال اين سوييت سمفوني فقط با چهار جلسه تمرين و به نحو احسنت اجرا شد چون تمام نوازندهها از دل و جان براي اين كار، مايه گذاشتند.
از بحث دور نشويم، من فكر ميكنم واگذاري اركستر سمفونيك تهران به بخش خصوصي كار دشواري است چون تعداد نوازندههاي اين اركستر زياد است و بايد تمام وقت كار كنند. از طرف ديگر مدير اركستر، برنامهريز، آرشيو، كتابخانه و... مخارج بالايي را ميطلبد كه هيچ بخش خصوصي به تنهايي قادر به پرداخت اين هزينهها نيست. بنابراين اگر يك بخش خصوصي بتواند حداقل به مدت دو سال تمام مخارج اركستر را تقبل كند قدم مثبتي در اين زمينه خواهد بود اما همان طور كه گفتم من بعيد ميدانم كه يك سازمان خصوصي بتواند تمام مدت، اركستر را تحت حمايت خود قرار دهد. من فكر ميكنم حمايت بخش خصوصي براي برنامههاي موردي ميتواند وجود داشته باشد، چنان كه همانطور كه شما اشاره كرديد براي اجراي سوييت سمفوني خليج فارس يك بانك خصوصي به عنوان حمايتكننده مالي تمام مخارج اجراي ما را بر عهده گرفت اما واگذاري كامل اركستر به صورت دائم به بخش خصوصي كار دشواري است چون لازمه كار يك اركستر سمفونيك اين است كه حداقل هفتهيي پنج روز تمرين داشته باشد و نوازندهها آخر هر ماه حقوقشان را به طور كامل دريافت كنند. به عقيده من راهحل درست اين است كه به غير از حمايتهاي دولتي، بخش خصوصي هم حمايتهايي در پيشبرد اهداف اركستر سمفونيك داشته باشد. مثلا بخش خصوصي ميتواند از اجراهاي اركستر «سيدي» يا «ديويدي» تهيه كند تا با انتشار آن، هم براي خود درآمد ايجاد كند و هم باعث ايجاد انگيزه در نوازندگان شود. پس همان طور كه گفتم بهترين راه، همكاري بخش خصوصي و دولتي است اما متاسفانه تا به امروز از طرف بخش دولتي هيچ همكاري موثري در زمينه اركستر سمفونيك صورت نگرفته است.
اما متاسفانه در تمام اين سالها دولت نهتنها براي پيشبرد اهداف اركستر سمفونيك كمكي نكرده بلكه براي رهبران مهماني هم كه به ايران آمدهاند تا به اركستر و نوازندههاي آن كمك كنند حاشيههايي نيز درست كرده است. اين حاشيهها هم براي شما به وجود آمد و هم براي آقاي علي رهبري كه باعث شد ايشان از ايران بروند. فكر نميكنيد اين مسائل نيز ميتواند باعث دلسردي هنرمندان ايراني شود؟
اين قضيه به هدف هنرمند بستگي دارد. اگر هدف هنرمند اين باشد كه براي مردم مملكتش فعاليت كند متاسفانه بايد بپذيرد كه اين حواشي نيز جزيي از فعاليتهاي او خواهد بود؛ حواشياي كه ممكن است او را دلسرد و پشيمان كند. متاسفانه حرفها و تهمتهايي كه مطرح ميشد عموما در فضايي مطرح ميشوند كه ما نميتوانيم به آنها پاسخ دهيم و آنها را برطرف كنيم. اين ظاهرا به شرايط كشوري برميگردد كه براي اشخاصي كه با هدف خدمت به مردم به ايران ميآيند، حاشيه درست ميكنند. من به عنوان يك ايراني هميشه آرزو داشتم كه وقتي اسم ايران برده ميشد در هر زمينهيي اعم از ورزشي، هنري، پزشكي، تجارت و... جزو بهترينها باشد. من با اينكه دوسوم عمرم را خارج از ايران سپري كردهام و تنها يك سوم از زندگي را در ايران بودهام اما هميشه سعي كردهام هدفم در زندگي اين باشد كه اسم مردم كشورم و كشورم را به بهترين شكل در دنيا مطرح كنم. وقتي كسي مثل من با چنين طرز فكري پا به وطنش ميگذارد تا كار كند اگر حاشيههايي برايش درست شود نهتنها باعث تعجبش خواهد شد بلكه او را آزرده هم ميكند. حاشيههايي كه درباره من مطرح شد نيز آنقدر خارج از حقيقت بود كه راستش بعد از مدتي ديگر حتي به آن فكر هم نميكردم چرا كه هدف من بالاتر از اين مسائل بود و ميخواستم به سهم خودم در زمينه موسيقي، كارم را طوري عرضه كنم كه هم در ايران و هم در خارج از آن نام كشورم به بهترين شكل مطرح شود. اين مساله هميشه اولويت اول من در زندگي بوده و هست.
طبيعي است وقتي كسي راه پيشرفت را انتخاب ميكند در اين مسير عدهيي از سر حسادت مانع فعاليتهاي او ميشوند اما من ترجيح ميدهم همين راهي را كه در پيش گرفتهام، ادامه دهم چون اگر كسي بخواهد به اين مسائل فرعي و بيارزش اهميت دهد، از هدف اصلياش دور ميشود. من آنقدر هدفم بزرگ و زيباست كه به نظرم خيلي از حاشيههايي كه در اين راه مطرح ميشوند، بيارزش ميآيند و اصلا دلسرد نميشوم. امروز وقتي رجوع ميكنم و ميبينم كه سالهايي كه به عنوان رهبر مهمان در ايران حضور داشتهام نتيجه داده و سند آنها به صورت صوتي و تصويري موجود است، خوشحال ميشوم.
از طرف ديگر نبايد فراموش كرد آهنگسازان بزرگي مثل شوستاكوويچ، پركوفيف و... نيز در زندگي هنريشان مشكلات زيادي داشتهاند اما به كارشان ادامه دادهاند و در نهايت آثارشان آنچنان ماندگار شده است كه سالهاي سال توسط اركسترهاي مختلف دنيا اجرا شده و ميشود. تمام اين حرف و حديثها در نهايت از بين ميرود و تنها كارنامه كاري يك هنرمند است كه او را ماندني و تاثيرگذار ميكند.
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما