سید حسین موسویان:
آمریکا به جای تخریب توافق هسته ای در پی همکاری جمعی باشد
«سید حسین موسویان» پژوهشگر دانشگاه پرینستون آمریکا و عضو پیشین گروه مذاکره کننده هسته ای در مقاله ای در تارنمای المانیتور نوشت، آمریکا باید به جای مداخله در منطقه و تخریب توافق هسته ای، به دنبال راه های تعامل و همکاری جمعی باشد.
«سید حسین موسویان» پژوهشگر دانشگاه پرینستون آمریکا و عضو پیشین گروه مذاکره کننده هسته ای در مقاله ای در تارنمای المانیتور نوشت، آمریکا باید به جای مداخله در منطقه و تخریب توافق هسته ای، به دنبال راه های تعامل و همکاری جمعی باشد.
به گزارش صدای ایران موسویان دیروز (جمعه) در آغاز مقاله خود برای المانیتور نوشت: برداشت غالب در حلقههای سیاسی آمریکا و متحدانش این است که ایران به دنبال سلطه بر خاورمیانه است. اسرائیل و سایر کشورهای منطقه مکرر ادعا کرده اند که ایران میخواهد «امپراتوری پارسی» را احیا کند.
وی در ادامه مقاله خود افزود: با وجودی که مقامهای ایرانی بارها این ادعا را مضحک خوانده و آن را رد کردهاند، واقعیت این است که این موضوع مرکز ثقل اختلافات فعلی آمریکا و متحدانش با ایران است.
بر خلاف ادعاهای مذکور، ایرانیها همواره خود را قربانی تجاوزات قدرتهای متخاصم خارجی در تاریخ معاصرشان میبینند و در تلاشند تا امنیت خود را حفظ کنند. از زمان انقلاب اسلامی سال 1357، سلسلهای از رویدادها و عوامل سبب شدند تا تهران به این باور برسد که واشنگتن و متحدانش در منطقه، به دنبال تغییر رژیم و تجزیهٔ کشور هستند.
واقعیت این برداشت با سخنانی از نوع آنچه «رکس تیلرسون» وزیر امور خارجهٔ آمریکا در اوایل هفتهٔ جاری ابراز کرد، بهتر درک می شود. تیلرسون گفت 'قبل از آنکه ایران و آمریکا بتوانند به روابط مثبت و ماندگاری دست یابند، تغییر رژیم در ایران ضروری است'.
در مجموع شش عامل از زمان انقلاب 1357 این استنباط را در میان ایرانیان به وجود آورد که در معرض تهدید قرار دارند.
نخست: چالشهای دههٔ 1360، بویژه جنگ ایران و عراق و شورش تجزیهطلبان در استانهای کردستان و خوزستان که جان صدها هزار تن را گرفت و صدها میلیارد دلار خسارت به جا گذاشت. آمریکا و متحدانش در حاشیهٔ خلیج فارس، نقشی مهم در ایجاد بحران ایفا کردند. آنان به تجزیهطلبان کمک رساندند و هرگونه حمایت ممکن را به «صدام حسین» ارائه دادند.
از جملهٔ این کمکها میتوان به موشکهای بالستیک و سلاحهای شیمیایی اشاره کرد که برای کشتار استفاده شد. در زمانهای منتهی به پایان جنگ، ایالات متحده مستقیماً سکوهای نفتی ایران را هدف قرار داد و حتی یک هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کرد.
دوم: نظامیشدن روزافزون منطقه که ایران از زمان انقلاب تا کنون در سراسر مرزهایش مشاهده میکند. نه تنها ایران در حلقهٔ پایگاههای نظامی آمریکا قرار دارد، بلکه سیل سلاحهای آمریکایی نیز مستمرا به منطقه، بخصوص خلیج فارس، سرازیر است. «باراک اوباما» رئیس جمهوری پیشین آمریکا، به سعودیها بیش از 115 میلیارد دلار اسلحه فروخت که رکورد این فروش را نسبت به دولتهای پیش از خود شکست. درعین حال «دونالد ترامپ» دست اوباما را نیز از پشت بست. امروز ایران بهرغم آنکه دو برابر عربستان سعودی جمعیت دارد، یک پنجم این کشور بودجهٔ نظامی صرف میکند. حتی امارات متحده عربی با جمعیت بومی یک میلیون و 400 هزار نفری خود، دو برابر ایران بودجهٔ نظامی هزینه میکند.
سوم: تحریمهای بینظیری که ایران از سال 1357 تا حال در معرض آنها قرار دارد. حتی با وجود آنکه ایران به دقت مفاد توافق اتمی تیرماه 1394 را رعایت می کند، کنگرهٔ آمریکا به دنبال وضع دور جدیدی از تحریمهاست. چنین تحریمهایی مدتهاست که توسط اسرائیل و عربستان سعودی با هدف زمینگیر کردن اقتصاد ایران، تشویق میشوند.
چهارم: جنگهای پنهان، آمریکا و متحدانش در شکل حملات سایبری، ترور و حمایت از گروههای تروریستی همچون سازمان بدنام مجاهدین خلق. اخیرا نیز آمریکا به قصد تقویت این تاکتیکها، یک واحد ویژهٔ ایران در سازمان سیا تحت هدایت فردی با خصوصیات شدیداً تندرو به نام «مایکل دی آندریا» تاسیس کرده است. در واقع، تمامی دولتهای آمریکا از سال 1357، سیاست «تمام گزینهها روی میز است» را دنبال کردهاند.
پنجم: موضع تقابلی عربستان سعودی در قبال جمهوری اسلامی که امروزه گفته می شود ریاض را به سوی برقراری روابط استراتژیک با اسرائیل سوق داده است. ایران و عربستان سعودی در چارچوب سیاست حسن نیت «اکبر هاشمی رفسنجانی» رئیس جمهوری فقید ایران، طی مذاکرات نگارنده با «عبدالله بن عبدالعزیز» ولیعهد آن زمان سعودی، به تنش زدایی دیپلماتیک رسیدند و از سال 1996 میلادی روابط خوبی را تجربه کردند.
حدوداً در همان زمان «حسن روحانی»، که دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، با «محمد بن نایف» وزیر کشور وقت سعودی، به توافق امنیتی دست یافت. با این حال، در زمان ریاست جمهوری «محمود احمدی نژاد» (بین سالهای 1384 تا 1392) که جوّ بینالمللی برای فشار و تحریک جنگ علیه ایران، مساعد شده بود، عربستان این توافق را زیر پاگذاشت.
«رابرت گیتس» وزیر دفاع سابق آمریکا در سال 2010 گفت که چگونه سعودیها همواره میخواهند که «تا آخرین [سرباز] آمریکایی با ایران بجنگند.» جان کری، وزیر امور خارجهٔ پیشین این کشور نیز اظهار کرد که کشورهای منطقه از اوباما خواستهاند تا «اینها را بمباران کند.»
ششم: ایران با تهدیدهای جدی در مرزهایش مواجه است. این تهدیدها از جانب گروههای تروریستی، کشورهایی با دولتهای ناتوان مانند عراق، سوریه و افغانستان، یا کشوری با بمب هستهای مانند پاکستان، وجود دارند. آنگونه که یک مقام نظامی ایران گفته است، در قریب به 60 درصد از مرزهای ایران «هیچ کنترلی از جانب دولتهای کشور همسایه اعمال نمیشود.»
این حقایق ایران را واداشتهاند که حضوری فعال و پیشگیرانه در منطقه داشته باشد تا مرزهایش، حاکمیت ملی و یکپارچگیش را حفظ کند. برای رسیدن به این مهم، اهداف سیاست خارجی ایران بر مقابله با تهدید، ایجاد ثبات منطقهای و بهبود خودکفایی در ایجاد سلاحهای بازدارندهٔ نظامی، از جمله قابلیت تولید موشکهای بالستیک، متمرکز شده است.
راه پیش رو
ریشهٔ دلایل کج فهمی ها درمورد نیات منطقه ای ایران، در فقدان گفتوگو میان قدرتهای منطقهای نهفته است. با توجه به شرایط کنونی، هیچ مجمع مشترکی وجود ندارد که قدرتهای منطقهای در آن به طرح نگرانیها و گلایههای خود با یکدیگر بپردازند. به جای آن، هر کدام از طرفین دعوا با هدف جلب افکار عمومی، روایت خود را از ماجرا ابراز میکنند.
ثبات منطقه و ریشهکنی تروریسم تنها با مفاهمه و همکاری همهجانبهٔ قدرتهای منطقه ای و جهانی ممکن است.
در مورد جنگ علیه تروریسم، بر خلاف تصویرسازی از تلاش یک ایران به اصطلاح «شرور» برای سلطه بر منطقه، ایران نقشی کلیدی در زدودن داعش از فلوجه، موصل، حلب و نواحی مهم دیگر در سوریه و عراق، ایفا کرده است.
مقامهای عراقی تأکید کرده اند که اگر همکاری ایران نبود، بغداد به دست داعش میافتاد. همچنین «مسعود بارزانی» رئیس دولت اقلیم کردستان عراق، گفته است زمانی که اربیل در آستانهٔ سقوط قرار داشت، 'ایران نخستین کشوری بود که به ما سلاح و مهمات رساند'.
به رغم آنکه سیاست دولت ترامپ در منطقه بر مداخلهٔ نظامی استوار است، هیچ بحرانی در منطقه بدون دیپلماسی دقیق و حسابشده، راه حلی ماندگار ندارد.
در این راستا گفتنی است که مذاکرات منتج به توافق هسته ای، مدلی مفید برای حل بحران از طریق دیپلماسی چندجانبه ایجاد کرده است که این مدل میتواند برای تسهیل توافق و رفع بحرانهای جاری در منطقه مورد بهره برداری قرار گیرد.
دولت ترامپ باید به سخنان گروهی از ژنرالها و دریاسالاران بازنشستهٔ آمریکایی گوش فرا دهد که در نامهٔ سرگشادهٔ اخیرشان تأکید کردند 'بدون دیپلماسی، درگیریهای کوچک میتوانند براحتی از کنترل خارج شوند'.
در واقع، مَتیس و تیلرسون وزاری دفاع و خارجه آمریکا، به جای تدارک برای مداخلات نظامی، تخریب وجههٔ ایران یا تخریب توافق هسته ای، باید راه تعامل دیپلماتیک را با تمامی طرفهای درگیر، دنبال کنند و مهمتر از آن، به ایجاد یک سیستم برای همکاریهای جمعی در منطقه، کمک کنند.
منبع: ایرنا
خبرهای مرتبط
نظر شما